13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#محاکمه #مطالبه #مردمی #قانون
#برسد_به_دست_همه_مسئولین
🚨محاکمه ۱۸ مسئول ارشد دولتی( از معاون رئیس جمهور و وزرا تا برخی از استانداران)
⭕️ باید قانون جوانی جمعیت کامل اجرا شود و این نیازمند مطالبه گری عمومی است!!!
🔸 در مطالبه گری تفاوتی بین این دولت و آن دولت نیست...
📌 ۲۳ شهریور/نمازجمعه شهرستان باغملک استان خوزستان/ محمدمسلم وافی👇
🆔@Moslemvafi
#شهریور #خوزستان #فرزندآوری
━🍃❀💠❀🍃━═•••
💠 نهضت مردمی جمعیت
@andishekosar
📞 ۰۹۱۰۴۴۴۱۴۱۲
🔺اروپای وحشی در گفته نیکولا سارکوزی و امام خامنهای
رئیس جمهور پیشین فرانسه: «اروپا در میان تمام قارههای جهان، بیرحمترین بوده است؛ جایی که وحشیانهترین جنگها در آن رخ داد، آفریقا نیست، آسیا نیست؛ اروپا است. این وحشیگریها در قرون وسطی رخ نداد، در قرن ۲۰ روی داده است»
📚سنجه جانور بودن
قرآن می فرماید بسیاری از پریان و مردمان (انسانها) از چارپایان گمراهترند: «و لَقَد ذَرَأنا لِجهنمَ کثیراً مِن الجِنِّ و الإِنسِ لَهُمْ قُلوبٌ لا يَفقَهُونَ بِها و لَهُم أَعيُنٌ لا يُبْصِرونَ بِها و لَهُم آذانٌ لا يَسمَعونَ بِها أُولئک کالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ ...» اعراف ۱۷۹
📚 هنجار جانور و وحشی نبودن همه آنان
هنگامی که گفته غرب وحشی است یا به سخن دیگر، نژاد اروپایی وحشی است، آیا به این معنا است که همه فرنگیان وحشی هستند؟ نه! هرگز! زیرا خدا از دل مردم گمراه و تلخگِل، نیکانی را بیرون میآورد: «یُخرِجُ الحَیَّ مِن المَیِّتِ و مُخرِجُ المَیِّتِ مِن الحَیِّ». انعام، ۹۵. ازینرو رهبرمان، اینان را میستاید و برای دستگیری از این نیکان، به آنان نامه مینویسد.
در آن سوی داستان نیز، از میان کسانی که سِرشت و گِلشان شیرین است، برخی گمراهتر از جانور میشوند؛ چونانکه پسر نوح (ع) چنین بود.
🚨وحشی بودن غرب، برای آنان که گرفتار بوی ادکلن و ترگُلیِ ریخت و اتوی رخت فرنگیها هستند، باورپذیر نیست. برای این گروه، بهترین نمونه، وحشیگری غرب در جنگ نخست و دوم جهانی با خودشان و دیگران، کشتار مسلمانان بوسنی و کشتار غزه است.
🐅درندگان تا کنون به اندازه اروپای جنگخیز، انسان نکشتهاند.
#نژاد_وحشی
#غرب_وحشی
سلام دوستان جامدادی ها تولید دست یکی از طلبه های بوشهری
جامدادی سه زیپ ۱۱۰
جامدادی دوزیپ۱۰۰
تک زیپ ۹۰
داخل کار آستر دوزی شده
برای خیرین عزیز قیمت عمده حساب میشه....
برای سفارش به آیدی زیر پیام بدید.
09175298150
@Z_afkar
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
⛔️ #ممنوعات زندگی
♨️ زیاد خوردن و زیاد نوشیدن
♨️ خوردن محرمات (شراب ، مردار، خون)
♨️ روغن های مایع صنعتی
♨️ شیرینیهای قنادی و صنعتی
♨️ رب های صنعتی
♨️ انواع غذاهای آماده، سرد
و فست فودها و قرص های شیمیایی
♨️ نرسیدن اکسیژن سالم به قلب با استفاده از ماسک
♨️ ایستاده شانه کردن
♨️ زنا کردن
♨️ حسادت و هم و غم
♨️ قرار گرفتن در معرض امواج موبایل –کامپیوتر- دکل ها و ......
♨️ هیجان و استرس
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید حسین مشتاقی
شهید مدافع حرم حسین مشتاقی که در اردیبهشت 95 و همزمان با عید مبعث در منطقه خان طومان سوریه طی یک درگیری شدید به همراه تنی چند از همرزمانش به شهادت رسید پس از گذشت حدود دو ماه از شهادتش و شناسایی پیکرش توسط آزمایش DNA ، در تاریخ 01/04/1395 همزمان با سالروز میلاد امام حسن مجتبی (ع) در گلزار شهدای نکا به خاک سپرده شد. شهید مشتاقی از نیروهای یگان ویژه صابرین بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شد. از او دو فرزند دو قلو به یادگار مانده است. قصه مدافعین حرم تمام ناشدنی است. حریم اهل بیت قرنهاست که فدایی دارد حتی اگر تنها حرمی از آن بزرگواران باشد. "اصلاً حرم ناموس ما شیعهست! " «آیا در زمان حیات شهید خود به این نکته توجه داشتید که آنها از اولیاء الهی به شمار میروند؟ شهیدی که در سوریه، عراق و در هر مکان و زمانی، شهید شده باشد همانند این است که جلوی در حرم امام حسین (علیه السلام) شهید شده است؛ چراکه اگر این شهیدان نبودند، اثری از حرم اهل بیت(ع) نبود.» این سخنان نقل قولی است از فرمایشات امام خامنهای است در جمع خانوادههای شهدای مدافع حرم که به تنهایی گویای منزلتی است که میتوان برای این شهدا تصور کرد. شهید مدافع حرم حسین مشتاقی سال گذشته همراه چند تن از همرزمانش در سوریه به شهادت رسید و امروز عارفه سعادت همسر حسین مشتاقی روایت گر زندگی همسرش برای مشرق است. روایت همسر شهید از حسین مشتاقی از قبل خانواده هایمان یکدیگر را میشناختند و از این طریق ما با هم ازدواج کردیم. سال ۸۸ حسین به خواستگاری ام آمد. یک هفته قبل از خواستگاری خواب دیدم به من میگویند: اسمت در لیست بیمه زنهای پاسدار است. حسین آقا خیلی خجالتی نبود اما در مراسم خواستگاری خیلی خجالت میکشید. تنها چیزی که صحبت شد در آن جلسه در مورد کارشان بود. از من پرسید: صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یکسال خانه نباشم دو روز باشم. من دوست داشتم با یک طلبه یا پاسدار ازدواج کنم، گفتم: اصلا با کارتان مشکل ندارم. ۱۵ بهمن ۸۸ عقد کردیم و عید ۹۱ به زیر یک سقف مشترک برای شروع یک زندگی جدید رفتیم. دوسال و نیم نامزد بودیم چهار سال زندگی مشترک با هم داشتیم. در دوران نامزدی یک دوره بیشتر ماموریت نرفت، اما بعد از عروسی ماموریتهایش شروع شد. بعد از اینکه بچهها یکساله شدند یعنی خرداد ۹۴ تا اردیبهشت ۹۵ تقریبا دائم ماموریتهای مختلف میرفت. حسین آقا به حضرت زهرا(س) ارادت عجیبی داشت؛ میگفت اسم پسرمان را هر چه میخواهی انتخاب کن اما اسم دخترمان حتما باید «فاطمه» یا «زهرا» باشد. اسم نازنین زهرایم را حسین آقا انتخاب کرد و من هم به دلیل ارادتم به امام زمان(عج) نام امیر مهدی را برای پسرمان انتخاب کردم. بچه های من غروب مبعث به دنیا آمدند به شوق تولد بچه ها ده روز را مرخصی گرفت و کنار ما بود و شبها تا صبح بیدار بود و مواظب من و وبچه ها بود. مثل پروانه دور ما می گشت و خیلی خوشحال بود. وقتی صبح ما بیدار می شدیم ایشان می خوابید. مقید بود که شبها زیارت عاشورا بخواند و بخوابد. اگر نمیتوانست حتماً یک صفحه قرآن را میخواند. هشت فروردین ۹۵، آخرین عید، یکی از دوستان خانوادگیمان آذر ۹۴ شهید شدند. شهید عبدالرحیم فیروزآبادی و برای عید ۹۵ حسین آقا به من گفت: حتما برای سال تحویل باید به مزارش برویم. گفتم : باشه. چون سال تحویل صبح زود بود من به خاطر شرایط دوقلو داشتنم نتوانستم بروم ولی حسین آقا رفت مزار دوستش و مطمئنم برات شهادتش را لحظه سال تحویل از دوست شهیدش گرفت و آخرین عید مشترکمان بود وقتی از مزار آمد قران را گرفت و وارد شد خیلی با نشاط و خوشحال به من و بچه ها تبریک گفت و بعد باید میرفت محل کار شیفت بود. من و بچه ها را برد خانه پدرم و سر کار رفت. حسین آقا به قدری رهبر را دوست داشت که من میگفتم : خب برو بیت رهبری مشغول کار شو. میگفت: نه من باید به جهاد بروم، برای جهاد ساخته شدم. من گردان صابرین را رها نمیکنم. آموزش نظامی دیدهام و مدیون نظام هستم. حسین آقا میگفت من خجالت میکشم توی جمع مداحی کنم. محرم که میشد همیشه کتاب مداحیاش روی اُپن آشپزخانه بود و به من میگفت بنشین من برایت مداحی کنم. بچهها هم که به دنیا آمده بودند و کمی متوجه میشدند یک کتاب دست آنها میداد و سه نفری شروع به روضه خواندن میکردند. من خیلی به حسین آقا وابسته بودم، قبل از ازدواج خیلی با فامیلهایم رابطه خوبی داشتم و هفتهای یکبار با هم بودیم اما بعد از ازدواج، همه چیز من حسین آقا شده بود. تنها خوشی من حسین آقا بود. من حتی یکبار به حسین آقا نگفتم که به ماموریت نرو. آذر ۹۴ که میخواست برای اولین بار به سوریه برود دلم آشوب بود اما اصلا نمیگفتم نه. همهاش میگفت: عارفه خانم نمیدانی عمه سادات چقدر مظلوم است. حسین آقا میگفت اولا فقط به خاطر مظلومیت سیده زینب.
#ادامه_دارد...