با بغضی که سعی داشت پنهونش کنه ، گفت : میخواست منو از سر خودش واکنه و هی من نمیفهمیدم( :
به نام خدا
فرزندم سلام
حالت را نمیپرسم چون هیچ کدام از احوالت بر من پوشیده نیست واز تو نسبت به تو آگاه ترم
همه ی حال و هوایت را میدانم،
بهانه ی خنده هایت؛ دلخوشی های
ریز و درشتت؛ دلبستگی ها و علاقه هایت؛ غم ها دلواپسی ها و نگرانی هایت
دلیل آه کشیدن های گاه و بی گاهت؛ دغدغه ها و مشغله ها و خستگی هایت
میدانم گاهی چقدر می رنجی؛ بی پناه می شوی؛ تنها میشوی
اما بدان . .
در جهان کسی هست که به تو فکر کند و نگران توست.
دنیا کوچکتر از آن است که بخواهد احوال فرزند مرا برهم بریزد.
درست است که رسمش بی وفایی است و مرامش فریب و در بساطش آرامشی نیست.
اما . . آرام باش و بدان پدرت درکنار توست . .
با غمت غمگین می شوم؛
با تبت تب میکنم؛ درد میکشی درد میکشم ..
و اوضاع نابسامانت سامان مرا بر هم می زند.
دعایت را آمین می گویم و برایت دعا میکنم.
مگر نه این است که من پدرم؟
وحتی مهربان تر از پدر . .
تنهایت نمی گذارم . .
هر زمان گرفتار شدی صدایم کن
من در کنار تو هستم
به همین نزدیکی . .
پدرت حجت ابن الحسن العسگری
بر اساس نامه حضرت مهدی سلام الله علیه به شیخ مفید
هدایت شده از - mahi
میروم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچنان که تارو پود من از هم گسست
بیشتر آدما اینجورین که تا وقتی طرف رو دارن ، قدرشو نمیدونن
زمانی واسشون مهم میشه که دیگه دیره .
- مخاطبِ خاص
گفتم : - اگه راست میگی برو تو روش بگو . . مَرد و مردونه وایستا بگو دوستت دارم . خندید ؛ عصبی ،
وسط داد و بیداد و دعوا یهو میگفت:
منم
راستش اونقدری سرم گرم گله و لجبازی بود که توجه نمیکردم توی جواب اون همه حرف فقط نوشته منم حواسم نبود بپرسم اصلا یعنی چی منم؟! منم چی؟! فحشه؟! بد و بیراهه؟! چیه این منم! بدتر حرصی میشدم و آتیش معرکه بالا میگرفت و کار می رسید به اونجایی که نباید
یه بار اما وقتی گفت منم ، دیگه سکوت نکرد داد زد:
" منم .
اینی که داری باهاش میجنگی منم
دشمن نیست، غریبه نیست، رهگذر کوچه و خیابونم نیست ، منم!
نه شمشیر دستمه ، نه سنگر گرفتم جلوت ، نه قراره باهات بجنگم .
ببین دستام بالاست؟! تسلیمم . نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم ، فقط به حرمت عشقی که تو از یادت میبریش گاهی
یه وقتایی اگه سکوت میکنم دربرابرت برای این نیست که حرفی واسه گفتن ندارم یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم ؛ فقط برای اینه که حالیمه قرار نیست خراب کنیم چیزیو ، اگه بحثیم هست برای بهتر شدنمونه . یادم نمیره اینی که جلوم وایساده تویی . ولی تو انگار یادت میره اینی که داری زخم رو زخمش میزنی منم ، میفهمی؟! منم .
بعد اون تلنگر انگار بزرگ تر شدم ، بزرگ تر شدیم جفتمون . حالا اونم خبط و خطایی اگه کنه بهش میگم ببین فهمیدما ، هرچند از نظر من درست نبود این کارت ولی چون تویی اشکال نداره ، فدای سرت! فقط دیگه تکرار نشه که کلاهمون میره توو هم :)
- طاهره اباذری هریس
- مخاطبِ خاص
-
در حسرتِ تو خون شده چشمِ نگارها
ای انتـظارِ آخـــرِ چشـــم انتــظار ها . .