جهاد ِ عزیزم .. نمیدانم این رقعه ی ِ کوتاه را خواهی خواند یا نه .. اما به رسم ِ نان و نمک مینویسم تا شاید اندکی ، مرهم زخم ِ قلب کوچکت شود .. حالا که در غم ِ از دست دادن جرعه ای از وجودت و در فراق ِ غم ِ عزیز جانت اشک میهمان چشمان ِ زیبایت میشود ؛ برایت از غم ِ سکینه خاتون ِ ارباب هنگام در آغوش گرفتن جسم بی جان سه ساله میگویم ، در دشواری این غم عظیم ، صبر پیشه کن خواهرم .. که بردباری بر غم عزیزان ادامه ی نهضت ِ زینب است .. رقعه را کوتاه میکنم زیرا میدانم رنج ِ دوری عزیزت ، سخت تورا مشغول کرده است .. امید دارم صدای خنده های دلنشین فرشته ی کوچکت در آسمان ها طنین انداز شود و دست در دست سه ساله ی اباعبدلله در سماء مشغول دویدن باشند .. از خداوند منان برای تو و خانواده ی مهربانت صبر جمیل آرزومندم 🌿.. «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً» - نسکافه

ممنونم ازت خانوم . . نفسی نمانده برای جمله های باقی مانده ؛

-

سوزشِ عمیق قلب

میخوای یه مثال قشنگ واسه اثبات دلتنگیم بزنم برات؟! دیدی وقتی بارون دلش برای دیدن خنده گل تنگ میشه ابر رو به گریه میندازه؟! دیدی گل برای دیدن آفتاب می‌چرخه و ساقشو خم میکنه؟! خب آره همرو دیدی منم انقد دلم برات تنگه که برای دیدنت قید بند بند وجودمو ، تموم رگایِ قلبمو ، تموم آدمای دورمو حتی آرامش محضمو زدم : )

-

- این همه غم از توانِ یک تَن خارج است

درک نکردنتون امان از درک نکردنتون . .

- آنجا را نمیدانم ؛ اما اینجا ، بدونِ تو ، بدونِ آغوشت ، خیابان به خیابان ، برگ به برگ ، پاییز دارد به شدت اتفاق می‌افتد . .

خواهم که به خلوت کده‌ ای از همه دور من باشم و من باشم و من باشم و من . .

بامداد¹⁴⁰¹.¹².¹⁷ در کنار حرم مطهر بی‌بی جان به یادتون بودم: مجنون،مامان ریحانه،سبزکم،محدثه‌ژونی سید،جهادنا،ریحون بانو،دریا، نرگس،محنا،بچه های کتابخونه رنگی و بچه های محیصا و بچه های دختران ظهور و دخترای مهدوی و پاتوق خل و چلا. و کانال های... آقای مجنون مهموم فی‌البداهه‌ی‌من برادر کوچک مهجوری ناگفته‌ها سُها متلاطم رادیکال14 مجرمین و همه اونایی که دیگه یادم نمونده بنویسم:) اینجا خصوصیِ اگه میتونین اونایی که هستین برسونین به دستشون🌱🚶🏻‍♂

:)))