هدایت شده از سلولِشمارهي ٦٤
- تماشای تئاتر با رفیقتون خیلی خیلی فرحبخشه ، امتحانش کنیدا .
- مخاطبِ خاص
حضرتآقامیگن:
مننمیتونماوننوشتههایرویدستتونرو،
بخونمیکیازاونوسطدادزد
+نوشتیمجانم،فدایرهبر
آقامیگن:خدانکنه(:
- مخاطبِ خاص
وصفِ شخصیت بقیه چیزِ جذابیه خوشم اومد با این تفاوت که به جای اینکه من وایب بچه ها رو بگم گفتم اونا ب
وتویی که . .
هربار خیره میشم به دوتاتیله ی به رنگ شبت . .
جز یه ارامش ازجنسِ ارباب تو عمق چشمات پیدا نیست:)
تویی که غیرت باباعلیُ به ارث بردی و صبر بی بی زینب:)
حرفات که خنده میاره رولب همه ی اطرافیانت یک طرف و اشکات موقعِ دردایی که هیچ نمیزاری کسی بفهمه یک طرف . .
حساسیتت سر ادم مهم زندگیت:)
وقتایی که غیرتت زخم روتنشه و از خستگی چین و چروکای بین ابروت خم میشن و داد میکشی وچقدرر دلِ مهربونت که داره فریاد میکشه دوستت دارم هوش ازسرادم میبره(:
وقتایی که دستشو میکشیو بااخم اشاره میکنی جلوت راه بره که یوقت کسی نگاش نیوفته بهش . .
اصن اصن همونکه میگه
غیرتم کُشت که محبوب جهانی
لیکن روزوشب عربده باخلق جهان نتوان کرد(:همون . .
ابراز علاقه هات با دونه دونه اهنگایِ معین زد فرستادن وگرفتن پلاستیکِ کفش و کیفِ طرفت(:
وخب ابرازی که عملی حل میشه تووجودش(:
یاهروقت که انگشتام لابه لایِ فرِ موهات گیر میکنه . .
چقد به وجودِ امنت ایمان میارم(:
وجودی که برای حداقل من یکی حیاتیِ(:
یه رفیقِ حیاتی(:
باچشمایِ منفذدارش(:
بازلفای گاهی اوقات روهواش(:
بادستایی که قدرتمندیشو میشه حتی از راه رفتنت حس کرد(:
بالواشکایی که ضعف میاره رودلتُ چقدد حسودیم میشه به اون تیکه لواشکی که با کلی ذوق گرفتی تودستت(:
راستی گفتم چقد ذوقات جذابِ؟(((:
باهمون صدای محشرت که گه گاهی برای ارباب ازهمون حنجره ای که تواربعین تموم خاکارو چشیده میخونی(:
یااون وقتا که میزنی زیراوازو . .
گلی . .
میترسم که پژمرده شی . .
بمیری و بری . .
رو میخونی(:
بااون سلیقه ی قشنگت که همیشه میگم چقد چیزایی که توبرام میگیری بیشتر بهم میاد(:
- مخاطبِ خاص
[ ایشون ابدِ بنده هستن که ی سری پست های مخاطب دار منظورش با ایشونه ؛ ]