فقط . .
[ ی روزی خیلی دلت تنگ میشه برام ]
از طرفِ ی آدمِ محزون که از همه چیز بریده ؛
دل و دماغی برای گفتن و نوشتن نیست . .
مثل وقتهایی که صدای خودت رو توی سرت میشنوی ، اما لبهات بسته است و نگاهت به نقطهی دوری گره خورده . . ؛
یاد حرف های جناب گلشیری افتادم ، ک میگفت :
صدایش حجم نداشت ؛ نمیشنیدم بلکه میفهمیدم
مثل وقتی ک با خودمان چیزی میگوییم :)
میشه یه ساختمون باشه که با رفیقام و خونواده هاشون بریم اونجا زندگی کنیم ؟
ی طبقه هم مختصِ خودمون باشه .
شایدم شد ؛
نه ؟
- مخاطبِ خاص
میشه یه ساختمون باشه که با رفیقام و خونواده هاشون بریم اونجا زندگی کنیم ؟ ی طبقه هم مختصِ خودمون باش
فرحبخش :)))))
دلانگیز :)))))
خاطرهانگیز :))))))
فراموشنشدنی :))))))))