تشنه‌ی چای عراقم ای اجل مهلت بده (:

من سرگشته ، دور از کوی جانان با که درسازم؟ دل آنجا، دلبر آنجا، مطلب آنجا ، مدعا آنجا (((((:

- یادت نره رفیق منو بینِ موکبا ((:

بند بند وجودم دارن داد می‌زنن: نجف می‌خوام.

با ی شماره ناشناس زنگ زده جواب که ندادم ؛ پیامک زدم شما ؟ گفت برای آزمون تماس گرفتم . . لطفا فقط خودتون جواب بدین چند ثانیه بعد که زنگ زد سریع وصل کردم گفت ما ی قرعه کشی انجام دادیم که جایزش هم یا سفر به کربلاست یا زیارت نیابتی که دومیِ قطعیه . ی ذره که گذشت فهمیدم خودشه ((: اینم از چهارمین نفری که قراره برن کربلامو بگیرن بیان ( : اینکه تا سفر به کربلاشون قطعی میشه من میام تو ذهنشون قشنگه . . دونفرشون فردا راهی میشن . . یکیشون پیام داده در دسترس باشیا میخوام زنگت بزنم اونجا (: اون یکی هم که کربلاست و میگه ی دیقه هم از ذهنم بیرون نرفتی و حتی چند جا اشتباهی فکر میکردم تویی و میخواستم صدات کنم (: اینم از ایشون که دائما در مسیرِ ایران و عراقِ ؛ این‌حرف‌ها از روی ‌دلتنگی‌ست‌ آقا بدجور دلتنگِ‌ اذانِ‌ کربلایم :)

( :

(((((((((((((((((((( :

موکب بنی‌فاطمه رو پارسال رفتم (((:

زیارت نکردن به دلیلِ ازدحام جمعیتِ نجف شلوغی . . گرمای شدید . . خستگیِ توی راه . . پاهای تاول زده . . همه رو خریدارم (: