مخلصین
🕊پیکر مطهر شهید محسن ساری فرزند مرتضی شناسایی شد 💠شهید بزرگوار محسن ساری اعزامی از لشکر 27 محمد رس
#شهید_محسن_سارمی
تفحص و شناسایی بعداز ۳۵ سال
#معراجالشهدا #وداعباشهید #وداعدوبرادر وخواهرشهیدبامسافربرگشته از عملیات بدر
ترکشی به سينه اش نشسته بود. برده بودنش برای آخرين
عمل جراحی.
قبل از عمل بلند شد که برود بهش گفتن : بمان!
بعد از عمل مرخصت می کنن ،اينجوری خطرناکه.
گفت: وقتی #اسلام در خطر باشه من اين سينه رو نمی خوام...
#خلبان_شهيد_احمد_کشوری
🆔 @mokhlesein
🔸 یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه میرفتم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد و از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم، به فکر فرورفتم چه کسی آن را برایم امضا کند، نسبت به درس و مدسهام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساستر کرده بود.
🔹وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد، در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی میکرد و ما هم از سر و کولش بالا میرفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید؟ گفت: نه نخوردم، به آشپزخانه رفتم تا برای پدرغذا بیاورم. پدر گفت: زهرا برنامهات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام برنامه؟ گفت: همان برنامهای که امروز در مدرسه دادند.رفتم و برنامه امتحانیام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد، میدانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمیکند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه.
🔸اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل میزند، آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا میکرد، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود. برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم، ناگهان از خواب پریدم. اما وقتی خاله برایم آب آورد دوباره آرام گرفتم و خوابیدم.
🔹صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده میکردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانیام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود، وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد که شاید داداشم آن را امضا کرده باشد ولی یادم افتاد که برادرم در خانه نبود، خواب دیشب برایم تداعی شد، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف کردم و تاکید کردم که به کسی نگوید. پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: "اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی " و امضا کرده بود.
🔸آیت الله خزعلی از دوستان شهید بودند. ایشان از ما خواستند تا مدتی، موضوع را پیش کسی مطرح نکنیم. علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید کردند و نامه به رویت حضرت امام(ره) هم رسید. اداره آگاهی تهران هم پس از بررسی، اعلام کرد امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهری که با آن امضا شده، شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمیباشد.
🔻نسخه اصلی این نامه در موزه شهدای تهران نگهداری میشود.
#شهید_سیدمجتبی_صالحی
#خاطرات_شهدا
#هفته_دفاع_مقدس
🆔 @mokhlesein
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَوْجَبْتُ مِنْکَ بِهِ رَدَّ الدُّعَاءِ وَ حِرْمَانَ الْإِجَابَهِ وَ خَیْبَهَ الطَّمَعِ وَ انْفِسَاخَ الرَّجَاءِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به واسطه ی آن مستحق رد شدن دعا و محرومیت از اجابت و نا امیدی از طمع و گسستن آرزو شده ام؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
🆔 @mokhlesein
🔸هرچی که درآمدش بود متعلق به ما بود. یعنی ایشان هیچ وقت بگیر و ببند در زندگی نداشت و میگفت همه درآمدم متعلق به شماست.
🔹البته ایشان یک دفعه هم حتی از دادگستری حقوقی نگرفت و یک ریال هم به خانه نیاورد. میگفت جایز نیست در حالی که این همه مستضعف است، من حقوق دادگستری بگیرم.
🔸یکبار گفتم آقا از فروشگاه دادگستری یک لامپ بیاورید، همان جا گفتند نه هرگز، خدا نکند من چنین کاری بکنم. شما شمع روشن کنید، بنشینید، بهتر از این است که من مال دادگستری را بیاورم.
🔹این قدر پرهیز میکرد ایشان از حلال و حرام، از دروغ و غیبت و غیره. اصلا یک سمبلی بود چه در جامعه، چه در خانه، کوچکترین چیزی ما از ایشان نتوانستیم ببینیم که باعث ناراحتی ما بشود.
#شهید_بهشتی
#درس_اخلاق
🆔 @mokhlesein
YEKNET.IR - tak - shahadat hazrat roghayeh1398 - narimani.mp3
7.2M
مثل هر سال گرفتار اومدم
🌴با دل زار اومدم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
🆔 @mokhlesein
هر وقت منزل ميآمد بلافاصله بعد از ناهار با كامپيوتر كار ميكرد، وقتي ميخواستم كمي استراحت كند ميگفت: روزي ميآيد آنقدر در قبر بخوابيم، بايد قدر زنده بودن را دانست.
روحالله همیشه دستمالي داشت كه وقت روضه امام حسين(ع) اشكهايش را با آن دستمال پاك ميكرد، گفته بود: هر وقت شهيد شدم اين دستمال را همراه من در قبر بگذاريد.
✅شهید روحالله طالبیاقدم
🆔 @mokhlesein
#شهیدسیدسجادطاهرنیا(سمت راست) #شهیدمحمدرضاالوانی
هزار غبطه به حال #عجیب بعضی ها ... مردانی خاکی اما آسمانی...
🆔 @mokhlesein
#شهدای مدافع حرم 1 آبان ماه
🌷شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
🌷شهید مدافع حرم ابوذر امجدیان
🌷شهید مدافع حرم پویا ایزدی
🌷شهید مدافع حرم روح الله طالبی
🌷شهید مدافع حرم محمد ظهیری
🌷شهید مدافع حرم سید محمد حسین میردوستی
🌷شهید مدافع حرم حسین جمالی
🌷شهید مدافع حرم حجت اصغری شربیانی
🌷شهید مدافع حرم سید روح الله عمادی
🌷شهید مدافع حرم سید سجاد طاهر نیا
♡شادی روحشون صلوات♡
🆔 @mokhlesein
هیئت نباید بری!
- چرا؟؟؟
- مگه نگفتی من سوریه نرم.من سوریه نمیرم،اسم تو هم سمیه نیست ،اسم جدیدت آزیتاست. اسم منم مصطفی نیست، کوروشه.
اسم فاطمه رو هم عوض می کنیم.هیئت و مسجدم نمیریم و فقط توی خونه نماز می خونیم. تو هم با #زنان_کوفی محشور میشی!!
- اصلا نگران نباش، هیئت نمیریم!
بعد از ظهر نرفتم.شب که شد دیدم نمی شود هیئت نرفت.
گفتم: "پاشو بریم هیئت !"
- قرار نبود #هیئت بریم آزیتاخانم!
- چرا اینجوری میکنی آقا مصطفی؟؟
- قبول میکنی من #سوریه برم و تو اسمت سمیه باشه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و پسرم محمدعلی؟؟ در آن صورت هیئت و #نماز و مسجد هم میری!!
- من رو با هیئت #تهدید میکنی؟؟؟؟
-بله یا رومی روم یا زنگی زنگ.
کمی فکر کردم و گفتم : " قبول! #اسم_تو_مصطفاست "
🌷شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
[ســید ابراهــیم ]
📖 کتاب اسم تو مصطفاست
🆔 @mokhlesein
📝اشک #شهید_آوینی بخاطر آزارهای 'زم' رئیس حوزه هنری دولت وقت (محمدعلی زم پدر منافق #آمدنیوز) و وزارتارشاد خاتمی از یادم نمیرود.
آوینی نیمه دوم سال ۷۱ بسیار غمگین بود چون وی را زیر فشار قوی گذاشته بودند و ماه های آخر زندگی اش از دست آزار و اذیت های مدیریت حوزه هنری واقعا گریه می کرد و اشک می ریخت، در اسفند همان سال هم تصمیم به رفتن از این سازمان را گرفته بود. مجموعه ای از مدیران بی فکر از مدیریت حوزه هنری برای اذیت شهید آوینی دستور می گرفتند؛چهارشنبه قبل از شهادتش هم روزنامه جمهوری اسلامی ایران مطلبی را در انتقاد از شهید آوینی نوشت.
🔎برای مشاهده کامل متن به لینک مراجعه کنید
http://ytre.ir/tkS
🆔 @mokhlesein
مخلصین
📝اشک #شهید_آوینی بخاطر آزارهای 'زم' رئیس حوزه هنری دولت وقت (محمدعلی زم پدر منافق #آمدنیوز) و وزار
بازنشر بخاطر بیانیه پدر مدیر #آمدنیوز
عیان این نفاق ها حاصل اشک های سید مظلوم آقا مرتضی آوینی هستش که بعداز چند سال لکه ننگش در خاندان #زم ماندگار خواهد بود و ان شاالله خیلیا رو با زم به زباله دان تاریخ خواهد فرستاد.
از نشانه های حقانیت انقلاب اسلامی و خون پاک شهیدان که صلاح باشد خدا همانند قطره خون امام حسین(ع) گریبان شان میگیرد که نتوانند مثل ابن زیاد مرضشان را درمان کنند.
💠١١ آبان سالروز تیرباران و #شهادت طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی توسط سربازان رژیم سفاک پهلوی در زندان به جرم دفاع از امام خمینی (ره) در سال ١٣٤٢
🆔 @mokhlesein