eitaa logo
شهیدمدافع حرم سردارحاج حمیدمختاربند
120 دنبال‌کننده
227 عکس
186 ویدیو
0 فایل
🌹شهیدمدافع حرم #سردار_حاج_حمید_مختاربند 💠از فرماندهان سپاه خوزستان در دفاع مقدس 💠مدیرعامل بانک انصاراستان خوزستان وقم 🍃ولادت:مهرماه۱۳۳۵ شوشتر،استان خوزستان 🌹شهادت:مهرماه۱۳۹۴ #قنیطره #سوریه ارتباط با ادمین @T_mokhtarband تبادل @Abo_vesal_74
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹 🔷آقای روحانی، همه تا صبح چندبار از خواب بیدار میشن! 🔹روحانی در پلدختر لرستان گفته: «12 فروردین که با استاندار درباره پلدختر صحبت کردم گفت ارتباط ما قطع است خبری نداریم احساس خطر می‌کنیم خیلی نگران شدم بعد از تلفنش کمی قرآن خواندم و دعا کردم تا صبح چند بار بیدار شدم تا اینکه صبح گفتند تلفات جانی نداشته است و خبر خوشحال‌کننده بود». 🔸آقای رییس جمهور! اولاً شما چطور تونستی بخوابی؟! 🔸ثانیاً قرآن و دعا خواندن را همه بلد هستیم ولی وظیفه مسئول، صرفاً دعا کردن نیست. دعا کردن را همه بلدیم ولی وظیفه‌ی مسئول، تدبیر، پیش‌بینی، برآورد، نظارت لحظه به لحظه، دستور لحظه‌به‌لحظه در بحران است نه رها کردن به امان خدا! 🔸ثالثاً اگر وزیر، استاندار و فرمانداری ببینند رئیس جمهورش در بحران به منزل نرفته، بلکه در دفتر کار مانده و با حضور سایر مسئولین، لحظه به لحظه نظارت و پیگیری می‌کند مطمئناً آنان هم کار را جدی‌تر می‌بینند و بیشتر پای کار می‌مانند! 🔸رابعاً یاد حرفتان افتادم که در ماجرای ریزگردهای خوزستان گفتید: "من و جهانگیری تا صبح داشتیم گریه می‌کردیم!" خب لاقل اینجا هم بیدار می‌ماندید و گریه می‌کردید! 🔸خامساً همه آدم‌ها شب تا صبح چندبار از خواب بیدار میشن! برای دستشویی گلاب به روتون، برای رفع تشنگی و برای ... . خواهش میکنم این حرف خنده‌دار را نگوئید که من تا صبح چندبار از خواب هی بیدار می‌شدم! ... 🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹 @mokhtareharam
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠تحلیل استاد رحیم‌پور ازغدی از بیماری اقتصاد برجامی که مدیریت کشور را ایدز زده کرد! ⭕️افکار عمومی را درازگوش حساب می‌کنند و همه مشکلات اقتصاد را به گردن تحریم‌ها و مقاومت می‌اندازند بجای اصلاح نظام بانکی و مالیاتی، گرفتن جلوی دلال‌بازی‌ها و واردات کالاهای اشرافی، حذف کردن حقوق‌های نجومی، دفاع از تولید و... دست جلوی آمریکا و اروپا دراز می‌کنند. @mokhtareharam
🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸 🔶چهار داستان جالب و یک نتیجه غمناک 1_ابن‌مقفع و ابن‌ابی‌العوجا دوتا از زندیقان و ملحدان معروف در دوران امام صادق(ع) بود که نه خدارو قبول داشتن نه پیامبر(ص) رو. یه روز در مسجدالحرام که مسلمونا مشغول طواف بودن ابن‌مقفع به ابن‌ابی‌العوجا گفت همه این مسلمونا گوسفندی بیش نیستن، بجز اون شیخ که اونجا نشسته، چون او سرشار از علم و معرفت و اخلاقه واشاره به امام جعفر صادق(ع) کرد. ابن‌ابی‌العوجا که تو مناظره هیشکی رقیبش نبود، پوزخندی زد و گفت الان میرم با دوتا سوال حالش رو جا میارم. رفت و برگشت گفت وای برتو ابن مقفع اين شخص بالاتر از بشر است؛ اگر در دنيا روحى باشد و بخواهد در جسدى آشكار یا پنهان گردد همين مرد است. بعد بحث‌هایی که با امام کرده رو مطرح می‌کنه. این سوال و جواب‌ها جالبه. ولی از توش این‌همه حیرت و شگفتی درنمیاد. که ابن‌ابی‌العوجا گفت این اصلا بشر نیست... به این میگن هدایت بالرؤیة. یعنی هدایتی که با دیدن امام و دیدن ابهت و عظمت امام حاصل میشه. که ما ازش محرومیم... 2_در زمان امام هادی(ع) چندتا از این سیاه‌پوست‌های زنگی که تو جنگ اسیر شده بودن و کاملا وحشی بودن رو اجیر می‌کنن که امام‌هادی رو بکشن. که بعدا بگن بخاطر انتقام از اسلام این کارو کردن و شهادت امام رو بندازن تقصیر اینا. این سیاه‌های زنگی امام رو ندیده بودن. برنامه می‌چینن امام رو با شمشیر بزنن، درتاریخ هست که تا امام رو می‌بینن به سجده می‌افتن. بعدش بهشون میگن چرا سجده کردید؟ میگن چنان هیبت و عظمتی داشت این مرد که بی اختیار به سجده افتادیم. این هدایت بالرؤیة است که ما محرومیم ازش... 3_منصور دوانیقی دستور داد ابوحنیفه رو بیارن. منصور وقتی دستور می‌داد کسی رو بیارن طرف غسل و کفن کرده میومد پیش منصور، چون احتمال زیاد کشته می‌شد. منصور از ترسناک‌ترین خلفای عباسی بود. منصور به ابوحنیفه که عالم برجسته اون زمان و بنیان گذار فرقه حنفی بود، گفت مردم خیلی مجذوب جعفربن محمد(ع) شدن. چندتا سوال سخت آماده کن تو قصر من درحضور مردم از جعفر بپرس تا شکستش بدیم و محبوبیتش رو کم کنیم. ابوحنیفه میگه سوالات رو آماده کردم زمانی‌که وارد قصر منصور شدم وقتی چشمم به ابوعبدالله جعفربن محمدالصادق افتاد، چنان مبهوتِ هیبت و عظمت او شدم، یادم رفت به سلطان منصور دوانیقی سلام کنم. این همان هدایت بالرؤیة هست که ما ازش محرومیم... 4_تو حادثه کربلا و قضیه زهیر هم همین‌طور، زهیر وقتی به خیمه امام رفت با دیدن و رؤیة امام حسین(ع) دگرگون شد. بعیده که امام بحث علمی کرده باشه در اثبات حقانیت خودش هدایت باطنی امام شامل هممون میشه و به همون نظر داره حضرت، ولی از هدایت بالرؤیه امام محرومیم بخاطر همینه که در دعای عهدی میگیم، خدایا اگه مردیم (حتی تو بهشتم بودیم) وقتی حضرت مهدی عج ظهور کرد مارو برگردون، عجیب نیست؟ چرا برگردونه؟ تو بهشتی دیگه. میگه اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، منو برگردون ببینمش. فقط یه بار ببینمش (بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ) دیدنش موضوعیت داره که ما محرومیم ازش... ولادت حضرتش را تبریک عرض می‌کنم اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ @hosein_darabi 🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸 @mokhtareharam
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ز پشت پرده‌ی غیبت به ما نظـر دارد 🍃🌸 ولادت حضرت مهدی موعود علیه السلام بر شما مبارک🌸🍃 @mokhtareharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺💠🌺💠🌺💠🌺💠🌺 امام على عليه السلام: نقطه اوجِ خصلت هاى اخلاقى، ايثار است غايَةُ المَكارِمِ الإِيثارُ غررالحكم حدیث 6361 🌺💠🌺💠🌺💠🌺💠🌺 @mokhtareharam
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 آقای محمدمهدی نظریان همکار شهید مدافع حرم در مدتی که شهید مختاربند مسئولیت سرپرستی بانک انصار استان خوزستان را به عهده داشت، موقعیتی پیش آمد که در معیّت ایشان، برای بازدید از شعبه‌ی شهرستان رامهرمز به این شهر عزیمت کنیم. مشغول بررسی اوضاع و احوال شعبه و پرس‌وجو از رئیس و کارکنان شعبه بودند که در بین مشتریان در شعبه با پیرمردی مواجه شدند. حاجی پیگیر انجام درخواست پیرمرد شد؛ اما از قضا کاشف به عمل آمد که کار پیرمرد در آن روز انجام نمی شود. پیرمرد ناراحت شد و شروع به گلایه کرد. حاجی دلیل دلخوری و ناراحتی پیرمرد را پرسید. پیرمرد گفت: من از روستا آمده‌ام و هزینه داده‌ام و دوباره باید هزینه بدهم تا برگردم ولی متأسفانه کارم انجام نشد. شهید مختاربند از پیرمرد سؤال کردند هزینه‌تان چقدر شده؟ سپس دست در جیبشان کردند و کل هزینه ایشان را پرداخت کردند. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 @mokhtareharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹 یادداشتی برای دختر خانم ها.. ✍ 🔹 بچه که بودم پدر و مادرم میگفتند وقتی بزرگ شدی باید و مستقلی باشی. هِی گوشزد می‌کردند که باید بخونم و سر کار برم و پول در بیارم و اگر اینطور نشم عقب میفتم. مثلا پدرم سفارش میکرد «بعد از باید جایی بشی» مادرم می‌گفت «تا دستت توی جیبت نرفته نباید شوهر کنی». من یاد می‌گرفتم که اگه سر کار نرم نمیشم؛ دختر کامل و قابل قبولی نمیشم و خانواده‌ام به من افتخار نمی‌کنند. اما همیشه یه اعتراضی گوشه ذهنم چراغ میزد که آیا چیزهای مهم‌تری در دنیا نیست؟! نمی‌تونستم خودم رو متقاعد کنم که نهایت موفقیتم بشه درآمد داشتن! حس میکردم باید چیزهای بهتری باشه که هویتم رو بسازه... 🔹حالا سعی میکنم قضیه رو عمیق‌تر ببینم باید از خودمون سوال کنیم چرا تقریبا همه مردم، رو مساوی زن پول‌دَرار میدونن؟ و چرا استقلال محدود شده به پول درآوردن؟ مگر زندگی یک زن به همین یک بُعد خلاصه میشه؟ 🔹ضمنا آیا زن‌هایی رو ندیدید که در یا ارتباطهای انسانی و... ناتوانند اما شغل دارند؟ آیا چنین زنی مستقله؟ آیا زنِ ۵۶ ساله خانه‌داری که در سیل، مدیریت روستا و هدایت روستاییان رو به عهده گرفته و بعد از حادثه کمکها رو سامان داده و جان و مال چندین نفر رو حفظ کرده مستقل نیست؟ 🔹من ابدا مخالف هم‌جنس‌هام نیستم و خودم هم پول درمیارم اما همیشه از اینکه بخاطر پول در آوردن به من بگن "مستقل" بهم بر میخوره. من مستقل بودم قبل از اینکه در بیارم اما استقلالم در بُعد مالی نبود. چند بار تصمیمات بزرگ و شجاعانه‌ای در زندگیم گرفتم که بهشون افتخار میکنم و البته هیچ ربطی به درآمدم نداشت. یک زن می‌تونه کارهای ارزشمندی بکنه اما پیامک واریز حقوق براش نیاد، می‌تونه یک اینفلوئنسر قوی باشه و در جریان ایجاد کنه اما کفش و روسری‌اش رو پدرش تهیه کنه. می‌تونه یک فرزند، یک انسان رو با دقت و ظرافت بی‌نظیری تربیت کنه اما پرداخت اجاره خونه و قسط ماشین و پوشک و سیب‌زمینی رو به شوهرش بسپره. ضمنا هیچ انسانی نمیتونه ادعا کنه در همه ابعاد زندگیش استقلال داره. شما تا زنده‌اید به دیگران نیاز دارید، این نیاز می‌تونه مالی، عاطفی، فکری یا علمی باشه. 🔹بیایید یاد بگیریم هر مفهومی رو با چشم بسته نپذیریم، یاد بگیریم با شجاعت جلوی مفاهیم غلط یا ناقص بایستیم. 🔹اگر زنی هستید که میتونید تصمیمات عاقلانه بگیرید، میتونید خانه‌ای رو گرم کنید، یا دنیا رو جای قشنگتری کنید و مفید باشید احتمالا در ابعادی از وجودتون به استقلال رسیدید. به خودتون افتخار کنید... 🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹 @mokhtareharam
💠 طلبه ها رفتن گندم‌های سیل زدگانی که قابل درو هست را درو کردن تا خسارت کمتری به مردم وارد شود... هویت طلبه هاست ایرادی نداره موقع فعالیتهای اجتماعی بر سر طلاب باشه؛ مردم وقتی می بینن با لباس دین بهشون خدمت می شه حس بهتری دارند... 💠رمز و راز حمله تروریستی به روحانیون در چند روز اخیر چه آن سلبریتی بی هویت که با تخریبگری ترور رسانه ای میکند چه آن اوباش که با گلوله داغ روحانیت را ترور فیزیکی میکند در همین مردم داری روحانیت است که شیاطین را بشدت خشمگین کرده است. @mokhtareharam
🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸 🔶 چند خطی دُرُست و نه لزوماً دُرُشت 🔸 غروب پنج شنبه پنجم اردیبهشت ماه ۹۸، یافت آباد، خیابان شهید بابایی، ایستگاه صلواتی شهید مجید قربانخانی به ایستگاه صلواتی که نزدیک می شدم داشتم در مورد القاب شهید در کتابی که در موردش بود فکر می کردم؛ "مجید بربری" "حُرِّ شهدای مدافع حرم" چند نفری مشغول پذیرایی بودند، خلوت تر که شد کمی جلوتر رفتم و گفتم می خواهم با دوستان صمیمی شهید قربانخانی صحبتی داشته باشم. یکی از آنها که سابقه‌ی دوستی هشت ساله را با شهید داشت، گفت: "قبل از اینکه در مورد شهید چیزی بگم این را بگم که کاش در مورد شهید "درست" بنویسید نه "درشت". به نشانه‌ی تایید سری تکان دادم و یک آفرین محکم هم تحویلش دادم تا مطمئن شود راویِ درست حرف هایش می شوم. اول از همه خواستم تا در مورد شاخص ترین خصوصیت شهید بگوید، اینکه به نظرش چه خصوصیت شاخصی در شهید بود که باعث شد با وجود تفاوت‌های ظاهریِ رفتاری با اکثر شهدا، مسیر مدافع حرم شدن را انتخاب کند؟ تفاوت‌هایی که کم و کمرنگ هم نیستند، مثل قلیون کشیدن و خالکوبی اش. می گوید: مجید "ریسک پذیر"[شجاع] بود و دوست داشت هرچه را می تواند تجربه کند، می گوید به نظر من ریسک پذیری مجید او را به سمت سوریه کشاند و در ادامه می گوید اما مجید علیرغم همه خصوصیات معمولی اش دو خصوصیت بارز و مشخص هم داشت یکی اینکه «روراست» بود و بی شیله پیله، و دیگر هم اینکه به شدت «شوخ طبع» بود... میان حرف های دوستش و آنچه که قبلا در موردش خوانده یا شنیده بودم، یک ربط منطقی و البته دل پسند پیدا می کنم و آن اینکه مجید هر چه که بوده، قطعا زمینه و ظرفیت و قابلیت لازم را داشته است برای آنچه که نهایتا شهادت روزی اش شده و قطعا با وجود اینکه مجید به اعتراف اطرافیانش، حتی بچه هیئتی آنچنانی و ظاهرا بچه حزب اللهی آنچنانی هم نبوده، اما «طالب» بوده... مثلا نویسنده ی کتاب «پناه حرم» می گوید: "مجید یکبار در اربعین با پای پیاده به کربلا می رود، در آن سفر که با دوستانش می رود هر کسی از امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) حوائجی را طلب می کرده است. همسفرانش می گویند در آن سفر مجید از خداوند و معصومین فقط یک چیز می‌خواهد، ✅ می گوید: «فقط می خواهم آدم بشوم!» از آن زمان به بعد مجید شروع می کند و به قول خودش با توبه ای که کرده تلاش می کند به انسانی دیگر تبدیل شود. این اتفاق هم برای دوره ای است که اصلا بحث سوریه و دفاع از حرم و ... مطرح نبوده یا در ذهن مجید جایی نداشته است." نویسنده‌ی کتاب «پناه حرم» در جای دیگری می‌گوید: "داییِ مجید یک سفره خانه‌ی مجلّل و گران قیمت داشته است. دایی‌اش تعریف کرده که یک روز مجید دست یک کودک کار را گرفته بود و از پایین شهر به بالای شهر پیش ما آورد و گفت دایی زود یک شیشلیک بزن و بده به ما. دایی اش می گوید من ناراحت شدم و گفتم این بچه را چرا آوردی؟ تو چه نسبتی با او داری؟ و... مجید در پاسخ می گوید این بچه سر چهار راه بود و به من‌گفت نمی داند شیشلیک چیست! من او را آورده ام تا شیشلیک را ببیند و بخورد و بفهمد که شیشلیک چیز خاصی نیست!". یا مثلا یکی از همرزمان شهید می گوید: تکیه کلام مجید در مورد خالکوبی‌اش شده بود: «خدایا خودت یا پاکش کن یا خاکش کن»، یعنی همان دیالوگ معروف اخراجی ها. البته که اینها هم فقط تکه هایی بود که ما خبر داریم از قابلیت‌ها و طالب شدن های مجید متولد سال ۶۹، که بهمن ۹۴ در خان طومان سوریه شهید و مفقود الاثر شد و حالا در اردیبهشت ماه ۹۸ پیکر سوخته اش به میهن بازگشت. مبارکش باشد این عاقبت به خیری اش‌. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا. نویسنده: 🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸 @mokhtarehatam