#نشر_مجدد
🔆متن شبهه :
"تویِ کلاس دینی وقتی ۱۱ سالم بود معلم میگفت:
نباید مشروب بخوری، من اصلا نمیدونستم مشروب چیه😐
معلم دینی یادم داد.😕
نباید با دخترا بازی کنی و به بدنشون نگاه کنی، من اصلا توی بازی با دخترا متوجه بدنشون نبودم😐
معلم دینی یادم داد.😕
معلمون میگفت نباید بدون عقد شرعی همبستر بشی، من از همخوابگی چیزی نمیدونستم😐
معلم دینی یادم داد.😕
میگفت اگه خواهر داری نذار بدون روسری بره جلو نامحرم، من نمیخواستم به خواهر زور بگم.😐
معلم دینی یادم داد.😕
میگفت زنا نصف مردا ارث میبرن، من نمیخواستم به زنها یه جور دیگه نگاه کنم، نمیخواستم حقشون رو بخورم😐
معلم دینی یادم داد.
و
و
و چنین جملاتی........!!! "
🔆 پاسخ شبهه :
1⃣ قصه نویسی برای القای یک شبهه، جدیداً باب شده است. البته اصلش جدید نیست، قرآن کریم بسیاری از معارف، اخلاق، احکام و عبرتها را در قالب نقل قصهای حقیقی از تاریخ بیان نموده است، اما حالا اینها نیز یاد گرفتهاند.
از او میپرسیم: شما چرا در همان یازده سالگی و خاطرات آن معلم، درجا زدهاید؟ آیا هیچ گاه دوازده ساله و پانزده ساله نشدید؟! به عمرتان معلم دیگری ندیدید و سخن دیگری نشنیدید؟!
2⃣ قرآن که عمراً نخواندهاید، اما حتی یک کتاب نیز [به ویژه در اصول عقاید] نخواندهاید و ناگهان درس ناخوانده وارد مباحث فقی (حقوقی) شدید و در این میان نیز فقط بحث ارث و دیه را انتخاب کردید؟! بدیهی است که آن تدریسها، چنین نوابغی بار میآورد!
3⃣ از او میپرسیم: فرض کنیم که الان هجده سال دارید [البته اگر از اعضای شبکهی شبهه پراکنی بهاییت که اغلب بزرگسال هستند نباشید]؛ آیا در این شش سال، این چند تا سؤال ساده را نگه داشتید تا تکنولوژی پیشرفت کرده و بتوانید در فضای مجازی منتشر کنید؟!
به او میگوییم: خیلی راحت میتوانستید این چند مطلب را از چند نفر که میدانند سؤال کنید و یا در همان فضای مجازی پیگیری کنید و به پاسخ برسید، نیازی نبود تا برای یک مملکت منتشر کنید تا همه بدانند که معلم شما در یازده سالگی، به شما چه گفته است!
✅ در خاتمه میگوییم: اول آن که بدانید اسلام عزیز با این قصهها و انشاهای چند خطی، رد و تکذیب نمیشود – دوم آن که هیچ کس محل نمیگذارد، مگر کسانی که قبل از خواندن، بر همین مواضع باشند و شما فقط به آنها خوراک میدهید – سوم آن که ما و بقیه نیز منفعل شما نمیشویم که شما یک قصه چند خطی بنویسید و بعد ما چند کتاب در بارهی اصول دین – فقه – انقلاب و ... بنویسیم.
🛑نکته:
کاربران گرامی و همگان، به دو تاکتیک توجه داشته باشند: یکی «قصه نویسی» است، [مثل: یازده سالم بود – معلم گفت – هم کلاسی من گفت – دوست سنی من پرسید و ...]، و دیگری «پرگویی و پراکنده گویی» است. از یازده سالگی شروع کرده، ناگهان به تقیه میرسد تا به تظاهرات روز قدس و 22 بهمن برسد، بعد به آدم فروشی و معنای آن بپردازد و ... .
این پر گوییها به این سه دلیل میباشد: اول - القای تعدادی شبههی متفرق که مخاطب نداند به کدامش توجه و تمرکز کند. دوم - مخاطب گمان کند لابد گوینده حرفی برای زدن دارد که اینهمه پرگویی کرده است و سوم آن که پاسخ دهنده، نتواند تصمیم بگیرد که حالا به کدام یک پاسخ دهد؟ و اگر بخواهد همه را فراز به فراز تحلیل و پاسخ دهد که خودش چند جلد کتاب میشود.
پس، تنها راه همین است که بصیر باشیم و منفعل هر نوشتاری نگردیم و اهمیت نداده و نادانسته برای دیگران ارسال ننماییم تا آنان خوشحال شده و به ما بخندند.
باید بدانند، بفهمند و کاملاً حس کنند که مخاطبین آنها، مردمی هوشیار و بصیر هستند، مضافاً بر این که بدانند این روشها بسیار کهنه شده است. باید کمی به روز باشند. آن هم در عصر علم، ارتباطات، تکنولوژی و فضای مجازی.
#شبهه
#سواد_رسانه_ای
#دینداری_لذت_بخش
@mola_amiralmomenin_as
#نشر_مجدد
🔆متن شبهه :
در میان شما شیعیان دو برداشت از فاطمهی زهرا است: یکی فاطمه ای که بانوی با عظمت جهان اسلام است، به علم و حلم و زهد و تقوا شهره است و همسر با وفای علی و الگوی کامل برای زنان است. کسی جرئت نداشت به ساحت او جسارت کند، در جریان غصب خلافت و مسئله فدک، به ابوبکر و عمر ، بشدت شورید و آن خطبه مشهور را ایراد کرد. اما این دو نفر در هنگام حضور در محضر فاطمه، مودب می نشستند و با احتیاط و احترام سخن میگفتند، چون فاطمه چنان عظمتی داشت که همه را مقهور خود میکرد.( این فاطمه اول است و بعضی از علمای شیعه این فاطمه را تبلیغ میکنند)
فاطمه دوم کسی است که عمر ، درِ خانه اش را آتش زد ، او را زیر مشت و لگد خود گرفت ، به صورتش سیلی زد ، پهلویش را شکست و میخ در را به سینه اش فرو برد و هرچه خواست به او گفت. شگفت اینکه عمر همه این کارها را جلوی چشمان علی و شجاعان بنی هاشم که در خانه فاطمه بودند انجام داد ، آنها همه نگاه میکردند و عمر ، بانوی بزرگ اسلام را میزد و لگدکوب میکرد.(عده ای دیگر از علمای شیعه هم این فاطمه را تبلیغ میکنند)
اکنون ما اختیار داریم یکی از این دو فاطمه را انتخاب کنیم.
🔆 پاسخ شبهه:
1⃣ شبهه کننده تلاش کرده با آب و تاب دادن به این دو قول به گونه ای القا کند که باهم تعارض دارند، حال آنکه این دو برداشت منافاتی با هم ندارند و با هم قابل جمع هستند یعنی منافاتی ندارد که حضرت زهرایی که دارای صفات حلم و علم و تقوا و... است مورد ظلم واقع شود و از طرف عمر به او سیلی زده شود، مگر پیامبر اسلام(ص) کم عظمتی داشت اما همین عمر او را متهم به هذیان گویی کرد! پس جسارت به حضرت زهرا(س) برای کسی که به پیامبر(ص) جسارت کرده امر بعیدی نیست و چیزی از عظمت فاطمه زهرا نیز کاسته نمی شود.
2⃣ شبهه کننده ذکر نکرده است که کدام عالم شیعی معتقد است که این دو نفر هنگام حضور در محضر حضرت زهرا(س) مودب می نشستند و با احتیاط و احترام سخن میگفتند؟! بلکه آنچه در منابع معتبر ذکر شده است، جسارت ایندو به حضرت زهرا(س) است که مورد اتفاق فریقین است و حتی صحیح مسلم و بخاری نیز ذکر کرده اند که حضرت زهرا(س) تا آخر عمر شریفش با آنان سخنی نگفت و نارضایتی خویش را بیان کرده است. و بر فرض اینکه یک زمانی با او مودبانه برخورد کرده باشند منافاتی ندارد که برای منافع و رسیدن به قدرت به او جسارت کنند!
3⃣ حمله به خانه حضرت زهرا(س) و آتش زدن خانه و... قابل انکار نیست ولی شبهه کننده دفاع نکردن حضرت علی(ع) از حضرت زهرا(س) را مسلم گرفته در صورتی که این فرض قابل پذیرش نیست، بلکه طبق برخی نقل ها امام(ع) گریبان عمر را گرفت و او را به زمین کوبید و قصد کشتن او را داشت که توصیه پیامبر(ص) به صبر را به یاد آورد و منصرف شد. امیر المومنین در توصیف شرایط آن زمان در خطبه شقشقیه می فرماید: من چاره ای جز صبر نداشتم همچون خار در چشم و استخوان در گلو! "فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً"
4⃣ از اینرو در آن شرایط برای حفظ اصل اسلام علی(ع) چاره ای جز سکوت نداشت و تردیدی نیست که حفظ اسلام از حفظ جان حضرت زهرا(س) واجب تر و در اولویت بود و اگر علی(ع) برای دفاع از حضرت زهرا(س) دست به شمشیر می برد قطعا اصل اسلام نیز از بین میرفت، زیرا اگر می جنگید هم علی(ع) تنها بود و احتمال موفقیت او عملا ممکن نبود و هم چه بسا علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و یاران نزدیک امام همه کشته میشدند و بدین ترتیب نسل امامت منقطع میشد و بدون امامت اسلام نیز از بین میرفت. از اینرو صبر و سکوت تنها گزینه پیش روی امیرالمومنین علی(ع) بود.
5⃣ بنابراین این دو قول با هم قابل جمع بوده و با هم منافاتی ندارند و جسارت عمر قابل انکار نیست همانطور که تردیدی در نارضایتی فاطمه(س) از عمر و ابوبکر وجود ندارد.
#فاطمه_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مظلوم_اما_قوی
@mola_amiralmomenin_as
#نشر_مجدد
🔆متن شبهه :
#علم_دین
عجب حکایتی...
مایکل فارادی برق را اختراع کرد، تا ادیسون لامپ را اختراع کند و شیخ زیر نورش منبر راه اندازد، رایس کلوک بلندگو را اختراع کرد تا شیخ با صدای بلندتر داستان های خرافی را تعریف کند، گولیلموی ایتالیایی رادیو را اختراع کرد تا شیخ در آن پند و اندر کند و عربی تلاوت کند از دنیای دیگر، جان لوگی برد اسکاتلندی تلوزیون را اختراع کرد، تا شیخ در آن خودنمایی کند، و......
دوست عزیز داستان #آفرینش را که از نیمه بخوانی همین است...
🔆 پاسخ شبهه:
ابتدای آفرینش نه شیخ بود نه مایکل فارادی و ادیسون نه من و نه تو...
خدا بود و تصمیم آفرینش!
تو را در نهایت ظرافت و زیبایی آفرید و همه لوازم زندگی را در نهایت دقت در وجودت قرار داد...
زمین را به تو هدیه داد که زندگی کنی و طبیعت را در نهایت پیچیدگی و کمالش طوری قرار داد که تو بتوانی فکر کنی! عشق بورزی، بخوری، بخوابی، لذت ببری، تفریح کنی، کار کنی...
حتی این قدرت را به تو داد که اختراع کنی و برای راحتی خودت و دیگران...
البته به تو گفت:"همه اینها یک بازی نیست همه نعمتهای بیکرانم برای تو، تو برای من، رشد کن و به اندازه ای برس که #جانشین من روی زمین باشی. تجلی صفات من...
هدایت راه طولانی دارد. نقشه راهت را هم به تو میدهم بگیر و بالا بیا" نقشه هدایت را به #سفیرش داد.
کسی باید آن را از سفیر میگرفت.
انسانی خودش را تصفیه کرد از بدیها، خودخواهی ها از شهوتها، خودش را پر کرد از خوبیها، از گذشت، از مهربانی، قناعت، کمک به دیگران و شیخ شد!
نقشه را از سفیر گرفت برق را از مایکل فارادی گرفت...روی منبر رفت...با بلندگوی رایس کلوک صدا بلند کرد...
در رادیوی گولیلموی ایتالیایی با هزاران مخاطب حرف زد و پشت تلویزیون یک اسکاتلندی ظاهر شد تا...
تا با صدای رسا حرف #خالق آسمانها و زمین و را به گوش انسان برساند.
تا نقشه صعود از دره حیوانی به عرش الهی را برای بشر بگوید...
تا حرف خدا را به همه از مرد و زن از جوان و پیر از بیسواد و دانشمند برساند.
میبینی دوست عزیز #داستان خدا چقدر شنیدنیست؟
و در آخر سالیان سال همه سفیران و شیخ ها و مخترعین آمدند و عمر عزیزشان را در این راه گذاشتند که من و تو به خدا برسیم!
و هدف خلقت خودمان را درک کنیم! یا لااقل کمی عاقل شویم تا تعارض ساختگی علم و دین آنقدر آزارمان ندهد!
✅و یک بار برای همیشه بفهمیم که علم و دین دو روی یک سکه اند و آن سکه هم در دست خداست....
❌ضمنا...قیاس شما مثل این است که بگویید کشاورز بیچاره کشاورزی میکند تا طبیب غذا بخورد!
✅حال اینکه کشاورز هم وقت بیماری به طبیب نیاز دارد!
✅همه ی ما به #علم نیاز داریم اما بدون #معنویت هم پژمرده میشویم!
✅شناخت پدیده و نادیده گرفتن پدید آورنده ارزشمند است؟
✅گرچه مثال نقض برای گفتههای تو فراوان است... #ابن_سینا و کتاب قانونش که تا همین چند سال پیش مهم ترین کتاب پزشکی غرب بود یا امام صادق(ع) و شاگردانشان در زمینه طب و نجوم و... یا زکریای رازی و ابن سینا و ابوریحان و اختراعاتشان...
#شبهه
@mola_amiralmomenin_as