#یک_جرعه_کتاب
ما دعا نمیکنیم که خداوند بستهای یا جیرهی سوپ بیشتری برایمان بفرستد.
آنچه برای انسانها بزرگ و مهم است برای خداوند ناچیز و بیاهمیت است!
ما باید برای معنویات دعا کنیم و از خداوند بخواهیم تا بدیها را از قلبمان بزداید.
👤آلکساندر سولژنیتسین
📗 یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ انگیزشی
حتما ببینید
اگر تو مسیر پیشرفت روی دوست و آشناها حساب کردی حتما این ویدئو رو ببین
دراخر خودتی و خودت
و خدا،اونیکه فکرشم نمیکنی لحظه اخر برای کمک بهت میفرسته
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#حکایت
"مور و قلم"
مورچهاي كوچك ديد كه قلمي روي كاغذ حركت ميكند و نقشهاي زيبا رسم ميكند.
به مور ديگري گفت اين قلم نقشهاي زيبا و عجيبي رسم ميكند. نقشهايي كه مانند گل ياسمن و سوسن است.
آن مور گفت: اين كار قلم نيست، فاعل اصلي انگشتان هستند كه قلم را به نگارش وا ميدارند. مور سوم گفت: نه فاعل اصلي انگشت نيست؛ بلكه بازو است.
زيرا انگشت از نيروي بازو كمك ميگيرد. مورچهها همچنان بحث و گفتگو ميكردند و بحث به بالا و بالاتر كشيده شد.
هر مورچة نظر عالمانهتري ميداد تا اينكه مسأله به بزرگ مورچگان رسيد.
او بسيار دانا و باهوش بود گفت: اين هنر از عالم مادي صورت و ظاهر نيست. اين كار عقل است.
تن مادي انسان با آمدن خواب و مرگ بي هوش و بيخبر ميشود. تن لباس است. اين نقشها را عقل آن مرد رسم ميكند.
مولوي در ادامه داستان ميگويد: آن مورچة عاقل هم، حقيقت را نميدانست. عقل بدون خواست خداوند مثل سنگ است.
اگر خدا يك لحظه، عقل را به حال خود رها كند همين عقل زيرك بزرگ، نادانيها و خطاهاي دردناكي انجام ميدهد.
مثنوی معنوی/مولوی
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#ضربالمثل
پالانش کج است
هر کس درمعتقدات مذهبی و مبانی اخلاقی تغییر رویه دهد ، دربارهاش به ضرب المثل بالا تمثل میجویند و میگویند ، فلانی پالانش کج است که اگر طرف مورد بحث مرد باشد یعنی ایمان و عقیدتش خلل پذیرفته و اگر زن باشد به این معنی است که از طریق عفت و طهارت منحرف گردیده است .
آقایان روحانیون قبل از اختراع اتومبیل بر اسب و قاطر و غالبا" دراز گوش سوار میشدند و برای وعظ و خطابه و مهمانی به خانه این و آن میرفتند که شاید هم اکنون نیز در بعضی از شهرهای کوچک و روستاها کماکان بر چهارپایان سوار شوند . بعضی از روحانی نماها ( نه روحانیون واقعی ) در عصر قاجاریه مردم را برای سواری میخواستند تا مقاصد و نیاتشان را بدان وسیله به سر منزل مقصود برسانند . ضمنا" میدانید که پالان مرکوب به وسیله تنگ اسب باید سفت و محکم بسته شده باشد تا بتوان بر آن سوار شد و سواری گرفت . اگر مرکبی پالانش کج باشد خوب سواری نمیدهد و راکب را به زحمت میاندازد . معنی و مفهوم ظاهری و مجازی ضرب المثل بالا این است که طرف مورد بحث تغییر عقیده داده به مذهب یا مسلک دیگری متمایل شده است ولی مقصود باطنی و نهایی این بود که وی سواری نمیدهد یعنی از ما گوش شنوایی ندارد . پس در این صورت باید طرد شود تا ایجاد زحمت نکند.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#حکایت
گروهی نزد معاویه بودند و وی را مدح می کردند.
از آن جمع، یکی خاموش بود و چیزی نمی گفت.
معاویه وی را گفت چرا خاموشی و حرفی نمی زنی؟
مرد گفت چه گویم، اگر راست گویم از تو بترسم؛ اگر دروغ گویم از خدا بترسم؛ پس سکوت کنم بهتر است.
#جوامع_الحكايات
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#یک_جرعه_کتاب
مردم عادت کرده اند انتقاد کنند. خوبی ها را نمی توانند ببینند. ماجرای مردی را شنیدم که از همسرش خواست برایش دو تخم مرغ بپزد، اما یکی را نیمرو و دیگری را آب پز کند. زن نیز همین کار را کرد. مرد وقتی تخم مرغ ها را دید، سرش را تکان داد.
زن پرسید: "دیگر چه اشتباهی کرده ام؟ این دقیقا همان چیزی است که خودت خواستی."
مرد گفت: "می دانستم این اتفاق می افتد. تو تخم مرغ اشتباهی را نیمرو کردی."
برخی از مردم آنقدر انتقادی فکر می کنند که هر کاری هم برایشان بکنید، راضی نمی شوند...
هر روز پنجشنبه است
جوئل اوستین
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
هر بار که پدرم برنج جدیدی می خرید ، مادرم پیمانه را کمتر از همیشه می گرفت .
می گفت طریقه ی طبخِ برنج ها ، با هم فرق دارد ، همه شان یک جور ، دم نمی کشند ، نمی شود طبقِ یک اصل و برنامه ، پیش رفت !
برای همین بود که بارِ اول ، مقدارِ کمتری می پخت تا به قولی برایِ دفعاتِ بعدی پیمانه "دستش بیاید" ، یا اگر خراب می شد ، اسراف نکرده باشد !
آدم ها هم دقیقا همینند .
قبل از اعتماد و بذلِ محبت ، آن ها را خوب بشناسید ،
از تنهاییِ تان ، به هرکس و ناکس پناه نبرید !
نه هر آدمی لایقِ همنشینی است ،
نه می شود با تمامِ آدم ها ، یک جور تا کرد !
بعضی ها جنسشان از همان اولش خراب است و با هیچ اصل و منطقی اندازه ی باورهای شما قد نخواهند کشید ...
حواستان باشد ؛
مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید !
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
گاهی خودت را به دیوانگی بزن پیش از آنکه روزگار دیوانه ات کند!
گاهی بیشتر بخند با دهان ِ بسته! بیشتر ببین با چشم های بسته با دستهایت محکم گوشهایت را بگیر و گوش کن!
دراز بکش وسط ِ زندگی و زُل بزن به مجسه سازیِ اَبرهای کوچک ِ بازیگوش و خندانِ آسمان! گاهی بیشتر بخند!
و به غم هایت محترمانه بگو: "ببخشید شما؟ نمی شناسمتان! اشتباه نیامده اید!! فردا ! امروز وقت ندارم! لطفا فقط امروز را بروید! فقط امروز را..." گاهی خودت را به دیوانگی بزن پیش از آنکه روزگار دیوانه ات کند! بنشین کنار خودت خودت را بخندان و سر بر شانه ی خودت بگذار!
بگذار بگویند دیوانه ست!
من سخت معتقدم برای دیوانه نشدن گاهی باید دیوانه بود...
👤معصومه_صابر
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستان
مردی که جلوی جنگ جهانی سوم را گرفت
در یک شب سرد در 26سپتامبر سال 1983، استانیسلاو یوگرافوویچ پتروف یک سرهنگ دوم نیروهای موشکی استراتژیک سر کارش بود او به جای همکارش که به علتی نتوانسته بود در محل کار ظاهر شود ، پست میداد و آسمان شوروی را پایش میکرد...
کمی از نیمهشب گذشته بود که پتروف هشداری از یک کامپیوتر گرفت : یک موشک اتمی از سوی آمریکا شلیک شده و مقصدش مسکو است!!!
پروتکل نظامی از پیش تعریف شده روسها در چنین شرایطی این بود که همه سلاحهای اتمی برای انجام یک ضد حمله به صورت سریع و آنی فعال شوند و پس از آن به مقامات نظامی و سیاسی اطلاع داده شود.
صدای آلارمها در پناهگاهی که پتروف در آن بود به گوش میرسید و نورهای قرمز به نشانه شناسایی موشک اتمی آمریکاییها به وسیله ماهوارههای روسی همه جا روشن بودند.
ولی پتروف حس میکرد هشدار کامپیوترها درست نباشد ، او فکر کرد که اگر آمریکا واقعا قصد حمله به شوروی را داشته باشد از همه موشکهایش استفاده میکند و با پرتاب صرفا یک موشک ، فرصت ضدحمله را به روسها نمیدهد.
لحظاتی بعد استرس در پناهگاه بیشتر شد و همه افسرها در تشویش بودند چرا که کامپیوترها ، موشکهای دوم ، سوم ، چهارم و پنجم را هم شناسایی کرده بودند.
پتروف دو راه پیش رو داشت : به غریزهاش اعتماد کند و همه اخطارهای کامپیوترها را ناشی از اشتباه آنها بداند و یا طبق پروتکل نظامی ، سیستم موشکی شوروی را فعال کند و آغازگر جنگی شود که بیشک موجب مرگ میلیونها نفر میشود.
پتروف کار اول را انجام داد!!!
با گذشت دقایقی معلوم شد که حق با پتروف بوده است.همه اینها ناشی از خطای کامپوتر و نقص در یک قطعه چند دلاری بود.پتروف حالا یک قهرمان بود ، او از جنگ اتمی پیشگیری کرده بود ، افسران دور و برش ، تصمیم شجاعانه او را ستودند.
ولی مقامات کرملین اینگونه فکر نمیکردند ، او به هر حال از پروتکل نظامی تخطی کرده بود ، اگر تصمیم او اشتباه از آب در میآمد ، جان میلیونها نفر از شهروندان شوروی را به خطر میانداخت. بنابراین تصمیم گرفته شد که پتروف به بازنشستگی پیش از موعد برود ، با حقوقی حدود 200 دلار در ماه!
تا سال 1988 به خاطر حفظ اسرار نظامی کسی از تصمیم قهرمانانه پتروف آگاه نشد ، در این زمان یکی از افسران حاضر در آن پناهگاه کتابی در مورد واقعه نوشت و همه چیز را توضیح داد.
در سال 2008 نیز مستندی با عنوان «مردی که دنیا را نجات داد» ساخته شد.
هیچ کس نمیداند که اگر پتروف ،آن افسر 44ساله ،آن شب در آن پناهگاه نبود ، چه اتفاقی میافتاد و باز کسی نمی تواند حدس بزند اگر همکار آقای پتروف آن روز در شیفت خودش حاضر میشد چه تصمیمی میگرفت ولی مسلم است که پتروف بیشتر از هر شخص دیگری باعث نجات جان انسانها شده است.
شاید اگر آن تصمیم پتروف نبود ، الان من و شما در پشت مانیتورهایمان در حال خواندن این متن نبودیم!!!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#امید
از گابریل گارسیا پرسیدند: اگر بخواهی کتابی صد صفحهای درباره امید بنویسی، چه مینویسی؟
گفت 99 صفحه رو خالی میذارم صفحه آخر، سطر آخر می نویسم: یادت باشه دنیا گرد است، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی. زندگی ساختنی است، نه ماندنی، بمان برای ساختن، نساز برای ماندن...
منتظرنباش کسی برایت گل بیاورد، خاک را زیر و روکن، بذر را بکار، از آن مراقبت کن، گل خواهد داد...
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستان_یک_زن
در سال 1359 پس از حمله عراق به روستای روازین گیلانغرب، مردم به دره های اطراف فرار میکنند. دختری که در آن زمان فقط 18 سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز میگردد.
اما در طول راه، برادرش زمان درگیری با عوامل عراقی کشته میشود و در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم و با تبر پدرش، با آنها درگیر شده یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اصیل میکند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل میدهد.
نام این شیرزن فرنگیس حیدرپور است👌
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️