هر صبح خدا💗
یک غزل از
دفتر عشق است💗
سرسبزترین مثنوی
ازمنظر عشق است💗
هـر صـبح ســلامی 💗
به گـل روی تـو زیبـا💗
چون یادگـلِ روی تو
یادآور عـشق اسـت💗
صبحـت قشنگـــــ💗
روز خوبی
داشتـه باشی💗
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروفسور حسابی: ۲۲ سال درس دادم
🍁هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم (چون کلاس باید اینقدر جذاب باشد که بدون حضور و غیاب شاگردت به کلاس بیاید)
هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم! (چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست).
هر دانش آموزی دیر آمد، سر کلاس راهش دادم! (چون میدانستم اگر ۱۰ دقیقه هم به کلاس بیاید؛ یعنی احساس مسئولیت نسبت به کارش).
هیچگاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم (چون اینقدر جذاب درس میدادم که هیچکس نگفت بار سوم تکرار کن).
هیچگاه ۹۰ دقیقه درس ندادم! (چون میدانستم کشش دانش آموز متوسط و کم هوش و باهوش با هم فرق دارد).
هیچگاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم! (چون میدانستم ممکن است بچه ای مستضعف باشد یا یتیم).
هیچگاه دانشآموزی درب دفتر نفرستادم (چون میدانستم درب دفتر ایستادن یعنی شکستن غرور).
هیچگاه تنبیه تکی نکردم و گروهی تنبیه کردم! (چون میدانستم تنبیه گروهی جنبه سرگرمی هست ولی تنبیه تکی غرور را میشکند).
همیشه هر دانش آموزی را آوردم پای تخته، بلد بود (چون میدانستم که کجا گیر میکند نمیپرسیدم!)
👳 @mollanasreddin 👳
🟣از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:
۱-ثروت، بدون زحمت
۲-لذت، بدون وجدان
۳-دانش، بدون شخصیت
۴-تجارت، بدون اخلاق
۵-علم، بدون انسانیت
۶-عبادت، بدون ایثار
۷-سیاست، بدون شرافت
+این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوهاش داد ...
👳 @mollanasreddin 👳
ملا نصرالدین با دوستی صحبت میکرد. خوب
ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتادهای؟ ملا نصرالدین پاسخ داد: فکر کردهام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن پر حرارت و زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بیخبر بود. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی دربارهی آسمان داشت، اما زیبا نبود. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کردهای ازدواج کنم.
پس چرا با او ازدواج نکردی؟ آه، رفیق! متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی میگشت!
👳 @mollanasreddin 👳
🟢بیسوادی عاطفی چیه؟
افراد وقتی دچار بیحوصلگی، غمگینی، ناراحتی و... میشن نمیتونن توضیح بدن و فقط میگن: حالم بده یا اعصابم خورده!
اما اینکه این حال گرفتهشون، ناشی از خستگی، احساس خجالت، طرد شدن از جمع دوستان، حسادت، حس تنفر، احساس گناه، شرمندگی و یا حقارته، واسشون مشخص و روشن نیست...
این اصطلاح رو در روانشناسی کوری عاطفی میگن که بین احساسات منفیشون، نمیتونن تفکیکی قائل بشن و درست ببینن.
بعضی افراد هم دچار بیسوادی عاطفی هستن و نمیتونن برای بیان احساس درونشون کلمات مناسب پیدا کنن.
📝 آدمها نیاز دارن بشنون که شما دوستشون دارید، چرا امروز ناراحتید، چرا جواب تلفن نمیدید و ...
تمرین کنید احساساتتون رو بیان کنید.
✍️ محدثه جعفریاری | روانشناس
👳 @mollanasreddin 👳
🌸دل من خواب پروانه شدن می بیند
⭐و ندایی که به من می گوید
🌸گر چه شب تاریک است
⭐دل قوی داری سحر نزدیک است
🌸این جمله دل قوی دار سحر نزدیک است ،
⭐واقعا حس خوبی میده ،
🌸انگار یه جایی در اعماق قلب آدم ،
⭐حسی از اطمینان و آرامش ایجاد میکنه ،
🌸رفقای خوب، دلتون قرص باشه به قدرت لایزال
🌙خدای مهربون، امید به اینکه فردا را
🌸پر از تلاش و امید آغاز کنیم
🦋شبتون سرشار از آرامش🦋
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ســــــلام
🌸صبحتون به زیبـایی گَـل
🌹قـلبتون به زلالی آب
🌸وکارهای روزمرهتون روان و جاری
🌹چـون جویبار
🌸یک دنیـا خوشبختی بـرای
🌹تک تک شما عزیزان آرزومندم
🌸صبح زیبای چهارشنبه تون بخیر
👳 @mollanasreddin 👳
#داستانک 📚
در روزگاری بچه شروری بود که اطرافیانش را با سخنان زشتش ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ای پر از میخ به او داد و گفت:" هر بار که کسی را با حرف هایت ناراحت کردی، یکی از این میخ ها را به دیوار انبار بکوب. "
روز اول پسرک بیست میخ به دیوار کوبید، پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را می آزارد، کم کند. پسرک تلاش خود را کرد و تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار روز به روز کمتر میشد. روز دیگر پدرش به او پیشنهاد کرد تا هر بار که توانست از کسی بابت حرف هایش معذرت خواهی کند، یکی از میخ ها را از دیوار بیرون بیاورد.
روزها گذشت تا این که یک روز پسرک پیش پدرش آمد و با شادی گفت:" بابا، امروز تمام میخ ها را از دیوار بیرون آوردم!" پدر دست پسرش را گرفت و با هم به انبار رفتند.
پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت:" آفرین پسرم! کار خوبی انجام دادی، اما به سوراخ های دیوار نگاه کن … دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست، وقتی تو عصبانی می شوی و با حرف هایت دیگران را می رنجانی، چنین اثری بر قلبشان می گذاری، تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون بیاوری، اما هزاران بار عذرخواهی هم نمی تواند زخم ایجاد شده را خوب کند."
👳 @mollanasreddin 👳
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_24381774.jpg
78.4K
ببخشيد،یک سكه دوزارے داريد؟
میخواهم به گذشته ها,زنگ بزنم!
به آن روزهاي دور...
به دل هاے بزرگ،
به محل كار پدرم،
به جوانے مادرم،
به ڪوچه هاى كودكى،
به هم بازيهاى بچگى.
میخواهم زنگ بزنم به دوچرخۀ خسته ام،
به مسیر مدرسه ام ڪه خنده هاے مرا فراموش ڪرده،
به نیمڪت هاے پر از یادگاری،
به زنگ هاى تفريح مدرسه،
به زمستانے ڪه با زمین قهر نبود،
به بخارى نفتى ڪه همۀ ما را با عشق دور هم جمع میڪرد،
میدانم آن خاطره ها ڪوچ ڪرده اند...
مے دانم...
آري ميدانم كه تو هم،دنبال سكه ميگردى !!
افسوس...هےچ سڪه اے در هیچ گوشے تلفنے،
دیگر ما را به آن روزها وصل نخواهد ڪرد...
حيف...
صد افسوس ڪه دوزارے مان بموقع نیفتاد!
👳 @mollanasreddin 👳
💠هيچ وقت به خاطر حرف مردم زندگيتو خراب نكن... دهن اين مردم هميشه بازه...
🔻پولدار كه باشى ميگن دزده،
🔻ساده كه باشى ميگن بدبخته،
🔻زياد گردش برى ميگن وله،
🔻تو خونه باشى ميگن افسردس،
🔻شوخ كه باشى ميشى سبك،
🔻سنگين كه باشى ميشى مغرور،
🔻خوشگل كه باشى ميگن مورد داره،
🔻مرامت مردونه باشه ميگن داره دون ميپاشه،
👈پس بذار هر چى كه ميخوان بگن،
خداى توست كه بايد تو رو قضاوت کند...
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
👳 @mollanasreddin 👳
📚قدر عافیت
پادشاهى با نوكرش در كشتى نشست تا سفر كند، از آنجا كه آن نوكر نخستین بار بود كه دریا را مى دید و تا آن وقت رنجهاى دریانوردى را ندیده بود، از ترس به گریه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى كرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام نگرفت ، ناآرامى او باعث شد كه آسایش شاه را بر هم زد، اطرافیان شاه در فكر چاره جویى بودند، تا اینكه حكیمى به شاه گفت : (اگر فرمان دهى من او را به طریقى آرام و خاموش مى كنم .)
شاه گفت : اگر چنین كنى نهایت لطف را به من نموده اى . حكیم گفت : فرمان بده نوكر را به دریا بیندازند. شاه چنین فرمانى را صادر كرد. او را به دریا افكندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دریا فریاد مى زد مرا كمك كنید! مرا نجات دهید! سرانجام مو سرش را گرفتند و به داخل كشتى كشیدند. او در گوشه اى از كشتى خاموش نشست و دیگر چیزى نگفت . شاه از این دستور حكیم تعجب كرد و از او پرسید: (حكمت این كار چه بود كه موجب آرامش غلام گردید؟ )
حكیم جواب داد: (او اول رنج غرق شدن را نچشیده بود و قدر سلامت كشتى را نمى دانست ، همچنین قدر عافیت را آن كس داند كه قبلا گرفتار مصیبت گردد.)
📙 حکایات پندآموز
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷هیچوقت هیچ چیز را بیجواب نگذار🌷
🌸جواب 👈 نگاه مهربان را با لبخند..
🌸جواب 👈 دورنگـی را بـا خــلوص..
🌸جواب 👈 مسئولیت را با وجدان..
🌸جواب 👈 بی ادبی را بـا سـکوت..
🌸جواب 👈 خشــم را بـــا صبـوری..
🌸جواب 👈 پشتکار را بـا تشـویق..
🌸جواب 👈 کینــه را بــا گـذشـت..
🌸جواب 👈 گنـاه را بــا بخــشش..
🌸جواب 👈 دلـمرده را بـــا امیــد..
🌸جواب 👈 منتظر را بــا نــویــد..
🌷این دسته گل زیبا جواب مهربونی شماست🌷
🌷تقدیم بـا احترام بـه شمـا همراهـان بــا وفا🌷
👳 @mollanasreddin 👳
🌷هیچوقت هیچ چیز را بیجواب نگذار🌷
🌸جواب 👈 نگاه مهربان را با لبخند..
🌸جواب 👈 دورنگـی را بـا خــلوص..
🌸جواب 👈 مسئولیت را با وجدان..
🌸جواب 👈 بی ادبی را بـا سـکوت..
🌸جواب 👈 خشــم را بـــا صبـوری..
🌸جواب 👈 پشتکار را بـا تشـویق..
🌸جواب 👈 کینــه را بــا گـذشـت..
🌸جواب 👈 گنـاه را بــا بخــشش..
🌸جواب 👈 دلـمرده را بـــا امیــد..
🌸جواب 👈 منتظر را بــا نــویــد..
🌷این دسته گل زیبا جواب مهربونی شماست🌷
🌷تقدیم بـا احترام بـه شمـا همراهـان بــا وفا🌷
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گِلی خوشبوی در حمام، روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدّتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
👳 @mollanasreddin 👳
وقتی میمیریم، ما را به اسم صدا نمیکنند
و درباره ما میگویند: جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن میگویند :جنازه کجاست ؟
وبعد از خاک سپاری میگویند: قبر میت کجاست ؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم بعد از مرگ فراموش ميشه
مدير ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، بازرس...
پس فروتن و متواضع باشیم...نه مغرور و متكبر...
پس به چی مینازید؟؟؟؟؟!!!!!!!
عارفی گفت : آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت!!!
حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!!!
تاکه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!!!!!!!
بردرخانه نوشتند؛ درگذشت..
👳 @mollanasreddin 👳
🌺☘اینگونه زندگی کنیم:
💛شاد اما دلسوز
❤️ساده اما زیبا
💚مصمم اما بیخیال
💙متواضع اما سربلند
💖مهربان اما جدی
💜سبز اما بی ریا
♥️عاشق اما عاقل!
👳 @mollanasreddin 👳
🍂هفت درس عالی در زندگی
🍂درس اول
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
🍂درس دوم
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها، زشت یا زیبا نکن
🍂درس سوم
پیرو خورشید یا آیینه باش
هر چه عریان دیده ای افشا مکن
🍂درس چهارم
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
🍂درس پنجم
دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای، حاشا مکن
🍂درس ششم
زر بدست طفل دادن ابلهی ست
اشک ر ا نذر غم دنیا مکن
🍂درس هفتم
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
👳 @mollanasreddin 👳
🍁هرچی از دستت بر می آید
🍁برای یاری دیگران انجام بده
🍁مابقی رو بسپار
🍁به خدا و زمان
🍁فراموش نکن
🍁انسانهایی که
🍁قلبشون زیباست
🍁و کسانی که توکل بر خدا دارند
🍁همیشه برندهاند
صبح بخیر ❤️
👳 @mollanasreddin 👳
#آیا_می_دانستید💡
عبارت "گاوش زاییده "به معنای مشکلات فراوان و ناگهانی است که برای یک شخص ایجاد می شود.در حقيقت، درگذشته اولین زایمان یک گاو بسیار سخت بود و برای صاحب گاو مشکلات و دردسرهای زیادی به همراه می آورد، از همه مهمتر اینکه بخشی از شیر مصرفی خانواده، باید از این به بعد مورد استفاده گوساله قرار می گرفت و تبدیل شدن گوساله هم به یک گاو کاری یا شیرده زمان زیادی می برد، در نتیجه زاییدن گاو علاوه بر خوبی های که داشت مشکلات فراوانی را هم برای صاحبش ایجاد می کرد به همین دلیل این عبارت به تدریج تبدیل به یک مثل شد.
👳 @mollanasreddin 👳
🔴 مرد دباغ و عطر فروشان
روزی مردی از بازار عطرفروشان میگذشت، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد. مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی میگفت، همه برای درمان او تلاش میکردند. یکی نبض او را میگرفت، یکی دستش را میمالید، یکی کاه گِلِ تر جلو بینی او میگرفت، یکی لباس او را در میآورد تا حالش بهتر شود. دیگری گلاب بر صورت آن مرد بیهوش میپاشید و یکی دیگر عود و عنبر میسوزاند. اما این درمانها هیچ سودی نداشت. مردم همچنان جمع بودند. هرکسی چیزی میگفت. یکی دهانش را بو میکرد تا ببیند آیا او شراب یا بنگ یا حشیش خورده است؟ حال مرد بدتر و بدتر میشد و تا ظهر او بیهوش افتاده بود. همه درمانده بودند. تا اینکه خانوادهاش باخبر شدند، آن مرد برادر دانا و زیرکی داشت او فهمید که چرا برادرش در بازار عطاران بیهوش شده است، با خود گفت: من درد او را میدانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است. او به بوی بد عادت کرده و لایههای مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است. کمی سرگین بدبوی سگ برداشت و در آستینش پنهان کرد و با عجله به بازار آمد. مردم را کنار زد، و کنار برادرش نشست و سرش را کنار گوش او آورد بگونهای که میخواهد رازی با برادرش بگوید. و با زیرکی طوری که مردم نبینند آن مدفوع بد بوی را جلو بینی برادر گرفت. زیرا داروی مغز بدبوی او همین بود. چند لحظه گذشت و مرد دباغ بهوش آمد. مردم تعجب کردند و گفتند این مرد جادوگر است. در گوش این مریض افسونی خواند و او را درمان کرد.
👳 @mollanasreddin 👳
حکایت پند آموز برتری هنر بر ثروت
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
حكيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى كرد: عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمى توان بر ملك و دولت اعتماد كرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودى است، يا دزد همه آن را ببرد و يا صاحب پول، اندك اندك آن را بخورد، ولى هنر چشمه زاينده و دولت پاينده است، اگر هنرمند تهيدست گردد، غمى نيست زيرا هنرش در ذاتش باقى است و خود آن دولت و مايه ثروت است، او هر جا رود از او قدرشناسى كنند، و او را در صدر مجلس جا دهند، ولى آدم بى هنر، با دريوزگى و سختى لقمه نانى به دست آورد.
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
👳 @mollanasreddin 👳
🍁 اگر باور داری خداوند همه کارهایت را خودکار انجام می دهد، همان خواهد شد.
🍁اگر باور داری خداوند خیلی راحت روزیت را میرساند، همان خواهد شد.
🍁 اگر باور داری خداوند زندگیت را به نحو احسن مدیریت می کند، همان خواهد شد.
🍁 اگر باور داری خداوند نگهبان و حفاظت کننده، جسم و جان و فرزند و همسر و زندگی و کار و مال و خانواده همه چیزهای توست، همان خواهد شد.
🍁 بیائیم زیرکی کنیم و هر چه باور عالی و خوب است نسبت به خداوند مهربان داشته باشیم. باور کنید همان خواهد شد.
🍁 خداوند به اندازه درک و باورهای تو، به تو جهانش را نشانت می دهد. از هر نظر خیالت راحت باشد. تمام زندگیت را به خداوند بسپار و هر لحظه مانند یک پدر و فرزند با هم صحبت کنید.
🍁 شکرگزارش باش. راحت خواسته ات را با زبان ساده بهش بگو... بعد منتظر نتايج عالی باش. تو تنها نیستی.... خدا را داری..
👳 @mollanasreddin 👳
ماجراى پدرى كه از پسرش نااميد ميشود و پسر پس از سالها حاكم شده و پدر را فرا ميخواند:
پدری با پسری گفت به قهر
که تو آدم نشوی جان پدر
حیف از آن عمر که ای بی سر و پا
در پی تربیتت کردم سر
دل فرزند از این حرف شکست
بی خبر از پدرش کرد سفر
رنج بسیار کشید و پس از آن
زندگی گشت به کامش چو شکر
عاقبت شوکت والایی یافت
حاکم شهر شد و صاحب زر
چند روزی بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر
پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر
پسر از غایت خودخواهی و کبر
نظر افگند به سراپای پدر
گفت گفتی که تو آدم نشوی
تو کنون حشمت و جاهم بنگر
پیر خندید و سرش داد تکان
گفت این نکته برون شد از در
«من نگفتم که تو حاکم نشوی
گفتم آدم نشوی جان پدر»
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
🍁 اگر باور داری خداوند همه کارهایت را خودکار انجام می دهد، همان خواهد شد.
🍁اگر باور داری خداوند خیلی راحت روزیت را میرساند، همان خواهد شد.
🍁 اگر باور داری خداوند زندگیت را به نحو احسن مدیریت می کند، همان خواهد شد.
🍁 اگر باور داری خداوند نگهبان و حفاظت کننده، جسم و جان و فرزند و همسر و زندگی و کار و مال و خانواده همه چیزهای توست، همان خواهد شد.
🍁 بیائیم زیرکی کنیم و هر چه باور عالی و خوب است نسبت به خداوند مهربان داشته باشیم. باور کنید همان خواهد شد.
🍁 خداوند به اندازه درک و باورهای تو، به تو جهانش را نشانت می دهد. از هر نظر خیالت راحت باشد. تمام زندگیت را به خداوند بسپار و هر لحظه مانند یک پدر و فرزند با هم صحبت کنید.
🍁 شکرگزارش باش. راحت خواسته ات را با زبان ساده بهش بگو... بعد منتظر نتايج عالی باش. تو تنها نیستی.... خدا را داری..
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماشین قرمز رو بخر
مردم میگن باید آبیشو میخریدی.
یک کسب و کار راه بنداز
مردم میگن باید شاغل میشدی.
ازدواج کن
مردم میگن آدم اشتباهی رو انتخاب کردی.
تجارت یاد بگیر
مردم میگن باید میرفتی دانشگاه
هر کسی راجع به هر چیزی نظر خودشو داره.
دیوونه میشین اگه بخواین همه رو از خودتون راضی نگه دارید.
👈حتی سعی بر اینکار هم نداشته باشید
👳 @mollanasreddin 👳