eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
239هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره می نویسمت... کنارِ بیت آخرم وچکه چکه می چکم... به سطر های دفترم تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم تو مثل ماهِ برکه ای... و من غریق مست شب دوباره تو... دوباره من... شناوری... شناورم شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟ هنوز مثل قاصدک... میانِ کوچه پرپرم گلایه از قفس کمی... کمی عجیب میرسد خودم قفس خریده ام... برای این کبوترم شبی بخواب دیدمت... میانِ تنگِ کوچه ها قدم زنان... قدم زنان... تو را به خانه می برم غزل بخواب می رود... به انتها رسیده ام تمام من چکیده شد... کنارِ بیت آخرم ... 👳 @mollanasreddin 👳
بــه دلــش افتاد بــرود کمک جناب صمصام.آمد داخــل و گفت:اگر در خانه کاری دارید، بفرمایید تامن انجام دهم. - ســری بــه کاهــدان حیوانــات بزنیــد؛ چنــد روزی اســت آنجــارامرتب نکرده ام. وارد کاهدان که شــد،دید آنجا خالی خالی اســت. رفت خدمت ســید و اوضاع را گفت. - شما چرا نگرانی؟ هر کساین حیوانات را خلق کرده، خودش هم به فکرآب وغذای آنهاست. چند دقیقه ای نگذشــته بود که کســی در زد و ازدر نیمه باز داخل شــد. پیرمردی باقیافه ای روستایی و لباسهای قدیمی. سالم کردو جلوی ســید دســت به ســینه گذاشــت و گفت:من نــذری داشــتم،الحمدلله حاجتــم روا شــده،آمــده ام نــذرم را ادا کنم.بعد همســرش را انداخت پایین و رفت سمت در خانه. - پس چرا ایستاده ای؟برو سر کوچه، کمک پیرمرد. مــرد بــا دیــدن دوتــا گاری کاهو یونجــه وســط کوچه خشــکش زد.آب دهانــش را قــورت دادو رفــت کمــک.وقتــی پیرمــردرفت،ســید رو کرد بــه او گفــت:نصــف اینها مالتــو. خودش میگوید: بــار را بردم ســبزه میدان فروختم واهل وعیالم را بردم مشــهد.تا پنج ماه بعد هم هنوز آن پول توی زندگی ما جریان داشت. 👳 @mollanasreddin 👳
📚وقتی که او مرد... وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچه‌های محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بی‌درد و بی‌کس. و این لقب هم چقدر به او می‌آمد نه زن داشت نه بچه و نه کس‌وکار درستی. شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهرزاده دارد که آنها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عموجان و دایی جان برایشان گرم نمی‌شود، تنهایش گذاشته بودند. وقتی که مُرد، من و سه چهار تا از بچه‌های محل که می‌دانستیم ثروت عظیم و بی‌کرانش بی‌صاحب می‌ماند، بدون اینکه بگذاریم کسی از همسایه‌ها بفهمد، شب اول با ترس و لرز زیاد وارد خانه‌‌اش شدیم و هر چه پول نقد داشت، بلند کردیم. بعد هم با خود کنار آمدیم که: این که دزدی نیست تازه او به این پول‌ها دیگر هیچ احتیاجی هم ندارد. تازه می‌توانیم کمی هم از این پول‌ها را از طرفش صرف کار خیر کنیم تا هم خودش سود برده باشد و هم ما... اما دو روز بعد در مراسم خاکسپاری‌اش که با همت ریش سفید‌های محل به بهشت زهرا رفتیم، من و بچه‌ها چقدر خجالت کشیدیم. موقعی که ١۵٠ بچه یتیم از بهزیستی آمدند بالای سرش و فهمیدیم مرفه بی‌درد خرج سرپرستی همه آنها را می‌داده، بچه‌های یتیم را دیدیم که اشک می‌ریختند و انگار پدری مهربان را از دست داده‌اند از خودمان پرسیدیم: او تنها بود یا ما؟ 👳 @mollanasreddin 👳
آدمایی که محبت می‌کنند کمیاب‌اند آدمایی که قدر محبت رو میدونن، نایاب ...! 👤 آل پاچینو قدر پدران و مادران‌ عزیز رو بدونیم 👳 @mollanasreddin 👳
🌻روی قلبت حک کن که هر روز بهترین روز سال است صبح بخیر دوست من!🌻 👳 @mollanasreddin 👳
روزگارم این است : دل‌خوشم با غزلی ، تکه نانی ، آبی ، جمله‌ی کوتاهی ، یا به شعر نابی ... و اگر باز بپرسی گویم : دل‌خوشم با نفسی ، حبه قندی چایی ، صحبت اهل دلی ، فارغ از همهمه‌ی دنیایی ... دل خوشی‌ها کم نیست ، دیده‌ها نابیناست ! سهراب سپهری 👳 @mollanasreddin 👳
کیم من؟ آرزو گم کرده‌ای تنها و سرگردان نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی 👳 @mollanasreddin 👳
💎 روزی در نماز جماعت موبایل یک نفر زنگ خورد زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود بعد از نماز همه او را سرزنش کردند و او دیگر به نماز نرفت. . همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست. مرد کافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت... و او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد. . حکایت ماست: جای خدا مجازات می کنیم جای خدا می بخشیم... 👳 @mollanasreddin 👳
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدای من نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی میان این دو گُمم..‌. هم خود را و هم تو را آزار میدهم هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی... و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی . آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ” خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن... 👳 @mollanasreddin 👳
مقصود از زندگی کیف و لذت است. تا می توانیم باید غم و غصه را از خودمان دور بکنیم معلوم را به مجهول نفروشیم و نقد را فدای نسیه نکنیم. انتقام خودمان را از زندگی بستانیم پیش از آن که در چنگال او خرد بشویم 👳 @mollanasreddin 👳
مجلــس عــزا تــوی محلــۀ خواجــو تمــام شــده بــود. جمعیــت زیــادی از کاســبها که همیشــه به این روضــه میرفتند،ازمجلــس بیرون آمدند ودر حــال متفرق شــدن بودنــد.ناگهان دیدند ماشــینی در حال حرکت است وجوانی که لباسش لای در گیر کرده،روی زمین کشیده میشود. ســرعت ماشــین زیاد بودوتا آمدند راننده را نگه دارند، جوان تکه تکه شده بود. بــا دیــدن ایــن صحنــه، همــه فقــط یــک جملــه میگفتنــد:بــه نفرین سیدصمصام گرفتار شد. آن شب توی همان جلسه وقتی جناب صمصام با آن لباس مندرس و ریشهایی که پایینش رادو شــقه کرده بود، خواســت منبربرود یکی از خدمتکاران جلسه جلویش را گرفت. اوبه خاطر منبر سیاسی وضدشاه آقا، با توهین بسیار زشتی ایشانرا از جلسه بیرون کرد. موقع خارج شــدن، جناب صمصام رو کردبه جوان و گفت:»الهی تکه تکه شوی. 👳 @mollanasreddin 👳
بسازیم خانه ی دل را ٬ ز خوبی ها و نیکی ها.... ببخشیم کج روی ها را ، در این دنیا و بازی ها.... بیا جشنی بزرگ گیریم ، که در آن میشود خندید ، به دنیا و به سختی ها.... 👳 @mollanasreddin 👳