🔻 صبح بخیر
🌸پروردگارا
💫بی نگاه لطف تو
🌸هیچ کاری به سامان نمیرسد
💫نگاهت را از ما دریغ نکن
🌸و با دستان قدرتمند و توانايت
💫چرخ روزگارمان را بچرخان
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
💫الــهـــی بــه امــیــد تـــو
#صبح_بخیر
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
👳 @mollanasreddin 👳
🔻زیارت پینه دوزان
👑 گويند كه روزى شاه عباس صفوى از وزيرش پرسيد: امسال اوضاع اقتصادی كشور چگونه است؟
🕋 وزير گفت: الحمدالله به گونه ای است كه تمام پينه دوزان توانستند به زيارت كعبه روند.
👞👞 شاه عباس گفت:نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود میبايست كفاشان به مكه میرفتند نه پينهدوزان، چون مردم نمیتوانند كفش بخرند ناچار به تعميرش می پردازند، بررسی كن و علت آن را پيدا نما تا كار را اصلاح كنيم.
#پند
#زیارت
#پادشاه
👳 @mollanasreddin 👳
🔻موفقیت پیامبر(ص) در امتحان الهی
🔰شب معراج، خداوند به پیغمبر فرمود: پیامبر من سه جا می خواهم تو را امتحان کنم.
🔰پیغمبر اکرم به خدا عرض کرد: این سه تا چیست؟
🔰فرمود: اولی گرسنگی و ایثار بر خود است.
حضرت سه سال در شعب ابی طالب از گرسنگی سنگ به شکم می بست. اولی گرسنگی است. پیغمبر عرض کرد: قبول کردم، راضی و تسلیم هستم.
🔰دومین مورد؛ تکذیب می کنند، دیوانه و مجنون می گویند. کاهن و ساحر می خوانند. باز عرض کرد: توفیق را تو باید بدهی.
🔰اما سومین مورد که بسیار سخت است، خطاب شد پیامبر سومی اش حوادثی است که برای عترتش پیش می آید. برادرت امیرالمؤمنین کشته می شود. دخترت فاطمه اینطور می شود.
🔰پیامبر یک جمله اضافه کرد و فرمود: انا لله و انا الیه راجعون...
#داستان
#داستان_مذهبی
#پیامبر
👳 @mollanasreddin 👳
🔻نتیجهی خوار شمردن
شخصی در بنیاسرائیل فاسد بود بهطوریکه بنیاسرائیل او را از خود راندند. روزی آن شخص به راهی میرفت، به عابدی برخورد کرد که کبوتری بالای سر او پرواز میکند و سایه بر او انداخته است.
پیش خود گفت: «من رانده شده هستم و او عابد است اگر من نزد او بنشینم، امید میرود که خدا به برکت او به من رحم کند.»
این بگفت و نزد آن عارف رفت و همانجا نشست. عابد وقتی او را دید با خود گفت: من عابد این ملّت هستم و این شخص، فاسد است او بسیار مطرود و حقیر و خوار است چگونه کنار من بنشیند، از او روی گردانید و گفت: از نزد من برخیز!
خداوند به پیامبر آن زمان وحی فرستاد که نزد آن دو نفر برو و بگو اعمال خود را از سر گیرند زیرا من تمام گناهان آن فاسد را بخشیدم و اعمال آن عابد را (به خاطر خودبینی و تحقیر آن شخص) محو کردم.
منبع📚:شنیدنیهای تاریخ، ص 373 -محجه البیضاء، ج 6، ص 239
#حکایت
#پند
#بنی_اسرائیل
👳 @mollanasreddin 👳
🔻دوزخى كيست؟
🪴🌻🪴🌻
🌻
🪴
جعفر بن يونس، مشهور به ((شبلى )) از عارفان نامى و پر آوازه قرن سوم و چهارم هجرى است . وى در عرفان و تصوف شاگرد جنيد بغدادى، و استاد بسيارى از عارفان پس از خود بود.
در شهرى كه شبلى مىزيست، موافقان و مخالفان بسيارى داشت .
برخى او را سخت دوست مىداشتند و كسانى نيز بودند كه قصد اخراج او را از شهر داشتند. در ميان خيل دوستداران او، نانوايى بود كه شبلى را هرگز نديده و فقط نامى و حكايتهايى از او شنيده بود.
روزى شبلى از كنار دكان او مىگذشت. گرسنگى چنان او را ناتوان كرده بود كه چارهاى جز تقاضاى نان نديد.
از مرد نانوا خواست كه به او گردهاى نان وام دهد . نانوا برآشفت و او را ناسزا گفت و شبلى رفت.
در دكان نانوايى، مردى ديگر نشسته بود كه شبلى را مىشناخت . رو به نانوا كرد و گفت: (( اگر شبلى را ببينى، چه خواهى كرد؟ ))
نانوا گفت: (( او را بسيار اكرام خواهم كرد و هر چه خواهد، بدو خواهم داد.))
دوست نانوا به او گفت: (( آن مرد كه الآن از خود راندى و لقمهاى نان را از او دريغ كردى، شبلى بود . ))
نانوا سخت منفعل و شرمنده شد و چنان حسرت خورد كه گويى آتشى در جانش برافروختهاند.
پريشان و شتابان، در پى شبلى افتاد و عاقبت او را در بيابان يافت . بىدرنگ، خود را به دست و پاى شبلى انداخت و از او خواست كه بازگردد تا وى طعامى براى او فراهم آورد . شبلى پاسخى نگفت .
نانوا اصرار كرد و افزود: (( منت بر من بگذار و شبى را در سراى من بگذران تا به شكرانه اين توفيق و افتخار كه نصيب من مىگردانى، مردم بسيارى را اطعام كنم . ))
شبلى پذيرفت.
شب فرا رسيد . و ميهمانى عظيمى برپا شد. صدها نفر از مردم بر سر سفره او نشستند. مرد نانوا صد دينار در آن ضيافت هزينه كرد و همگان را از حضور شبلى در خانه خود خبر داد .
بر سر سفره اهل دلى روى به شبلى كرد و گفت: (( يا شيخ!نشان دوزخى و بهشتى چيست؟ ))
شبلى گفت: ((دوزخى آن است كه يك گرده نان را در راه خدا نمىدهد؛ اما براى شبلى كه بنده ناتوان و بيچاره او است صد دينار خرج مىكند!بهشتى، اين گونه نباشد . ))
🌻
🪴
🌻🪴🌻🪴
📚 حکایت پارسایان ،رضا بابائی
#داستان
#پند
#شبلی
👳 @mollanasreddin 👳
🔻پند لقمان
🍀🌿🌺🌿🍀
لقمان حکیم خطاب به فرزند خویش میگوید:
فرزندم هرگاه شکم پر شود، فکر به خواب مى رود و حکمت از کار مى افتد و اعضای بدن از عبادت باز مى مانند.
#پند_کوتاه
#لقمان
#حکمت
👳 @mollanasreddin 👳
🔻عابد و نافرمان
🎍دو مرد از بيابانى مى گذشتند: يكى عابد و ديگرى نافرمان.
🎍عابد تشنه شد، چندان كه از پا افتاد.
همسفرش كه تُنگى داشت و كمى آب در آن بود، به آن عابد كه به زمين افتاده بود ، مى نگريست.
🎍با خود گفت : به خدا سوگند ، اگر اين بنده نيك از تشنگى بميرد در حالى كه اين آب با من است، هرگز به خيرى از خدا نخواهم رسيد، و اگر اين آب را به او بنوشانم ، خودم خواهم مُرد .
🎍 امّا او به خدا توكّل كرد و تصميمش را گرفت و از آن آب به صورت عابد پاشيد و باقى مانده اش را به او نوشانْد . عابد ، از جا برخاست و هر دو ، بيابان را پيمودند.
🎍در روز قيامت ، آن نافرمان را براى حسابرسى نگه مى دارند و فرمان مى رسد كه او را به آتش ببرند.
🎍فرشتگان ، او را به سوى دوزخ مى رانند. در راه ،آن عابد را مى بيند. مى گويد : فلانى! مرا نمى شناسى؟ عابد مى گويد : تو كيستى؟ مرد مى گويد : من فلانى هستم كه در آن روز گذشتن از بيابان ، تو را بر خويشتن ، ترجيح دادم.
🎍عابد مى گويد : آرى ، مى شناسمت . پس ، به فرشتگان مى گويد : بِايستيد! فرشتگان مى ايستند و عابد مى آيد تا آن كه در توقفگاه حساب مى ايستد وپروردگارش عزّ و جلّ را مى خواند و مى گويد : اى پروردگار من! تو خود مى دانى كه او به من نيكى كرده و چگونه در حقّ من ايثار كرده است.
پروردگارا! او را به من ببخش.
🎍پس ، خداوند مى فرمايد : «او از آنِ تو».
#داستان
#پند
#عابد
👳 @mollanasreddin 👳
🔻دیدار خسرو شوم بوده
🍃وقتی خسرو پرویز برای شکار از شهر بیرون رفت، چون به صحرا رسید، چشمش به مردی زشترو افتاد؛ پس آن را به فال بد گرفت و دستور داد او را از جلو راه دور کنند.
آن مرد پیش خود گفت: «خسرو بر نقّاش عالم عیب گرفته است!»
🍃چون خسرو از شکارگاه برمیگشت، اتفاقاً به همان جایگاه رسید و آن مرد را دید.
🍃آن مرد صدا زد ای خسرو سؤالی دارم. گفت: بگو. عرض کرد ای پادشاه! امروز شکارت خوب بوده است؟ گفت: بسیار عالی بود.
🍃عرض کرد: آیا به همراهان تو آسیبی رسید؟ گفت: نه. عرض کرد: پس چرا مرا دیدی به فال بد، به من اهانت کردی؟ و از سر راهت دور کردی؟ گفت: دیدار امثال تو را مردم، شوم میگیرند.
🍃عرض کرد: پس دیدار خسرو بر من شوم بوده است، نه دیدار من بر خسرو؛ خسرو از جواب او تسلیم گردید و از او عذرخواهی کرد.
#داستان
#خسرو
#پیرمرد
👳 @mollanasreddin 👳
🔻 گستردگی پادشاهی
👑گویند پادشاهی فرستاده خود را با طوماری به نزد دشمن خود فرستاد كه در آن نوشته شده بود: امروز در همه عالم درگاهی از درگاه ما انبوه تر نیست و خزینه ای از خزینه ما آبادان تر نیست و لشکری از لشکر ما بیشتر نیست و چندان وسایل که ما داریم کس ندارد.
👑جواب داد: بلی! درگاه شما انبوه است ولیکن از متظلمان و خزینه شما آبادان است ولیکن به مال حرام و لشکر شما بیشتر است ولیکن نافرمان و چون دولت بسر آمد وسایل سود ندارد و این همه دلیل است بر بی دولتی شما و بر زوال ملک شما!
📚سیاست نامه،خواجه نظام الملک طوسی
#سیاست_نامه
#پادشاه
👳 @mollanasreddin 👳
🔻علم به کردار نیک جمال گیرد
📙📘📗📕
📕📗📘📙
📚بر مردمان واجب است که در کسب علم کوشند، که طلب علم و ساختن توشه آخرت از مهمات است و زنده را از دانش و کردار نیک چاره نیست و نیز در نور ادب دل را روشن کند و داروی تجربت مردم را از هلاک جهل برهاند، چنانکه جمال خورشید روی زمین را منور گرداند و آب زندگانی عمر جاوید دهد. و علم بکردار نیک جمال گیرد که میوه درخت دانش نیکوکاری است و کم آزاری.
📚و هرکه علم بداند و بدان کار نکند بمنزلت کسی باشد که بدی راهی را میشناسد اما ارتکاب کند تا به غارت مبتلا گردد، یا بیماری که مضرت خوردنیها میداند و همچنان بر آن اقدام مینماید تا در معرض تلف افتد. و آن کس که زشتی چیزی بشناخت اگر خویشتن درآن افکند نشانه تیر ملامت شود، چنانکه دو مرد در چاهی افتند یکی بینا و دیگر نابینا، اگرچه هلاک میان هر دو مشترک است اما عذر نابینا بنزدیک اهل خرد و بصارت مقبول تر باشد.
📙📘📗📕
📕📗📘📙
#کلیله_دمنه
#پند
👳 @mollanasreddin 👳
🔻شعر سنائی غزنوی
غریب و عاشقم بر من نظر کن
به نزد عاشقان یک شب گذر کن
ببین آن روی زرد و چشم گریان
ز بد عهدی دل خود را خبر کن
ترا رخصت که داد ای مهر پرور
که جان عاشقان زیر و زبر کن
نه بس کاریست کشتن عاشقان را
برو فرمان بر و کار دگر کن
سنایی رفت و با خود برد هجران
تو نامش عاشق خسته جگر کن
ولیکن چون سحرگاهان بنالد
ز آه او سحرگاهان حذر کن
#شعر
#سنائی
👳 @mollanasreddin 👳
🔻 شب بخیر
✨🌟✨🌟✨
🌟تو رفته ای که بی من تنها سفر کنی
✨من ماندهام که بی تو شبها سحرکنم
#شب_بخیر
👳 @mollanasreddin 👳