1.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام صبح بخیر 🌱✨
👳 @mollanasreddin 👳
حاج امین در خانه را کاملا باز کرد. تاکسیاش را از خانه بیرون آورد. به خیابان اصلی رفت . با حرکت آرام به کنارهی خیابان نگاه می کرد و مسافران را سوار می کرد. مسافرِ اول پیاده شد و گفت : آقا ! چقدر باید بدهم ؟
حاج امین به بالای شیشهی جلو نگاهی کرد . زیر لب چیزی گفت. بعد به مسافر رو کرد و گفت: 100 تومان.
تاکسی پولش را گرفت و حرکت کرد.
اندکی بعد، مسافر دوم گفت: «آقا اینجا پیاده می شم. چقدر میشه »
دوباره حاج امین به بالای شیشهی جلو نگاهی کرد . زیر لب چیزی گفت. بعد به مسافر گفت: 125 تومان.
مسافر از قیمت منصفانه اش تعجب کرد. آرام به شیشهی جلو نگاهی کرد. روی کاغذ سادهای با خط زیبا نوشته بود:
امان ز لحظهی غفلت که شاهدم باشی یا بن الحسن
👳 @mollanasreddin 👳
دست و پا بریدهای، هزارپایی را بکشت.
صاحبدلی برو گذر کرد و گفت:
سبحان الله!
با هزارتا پایی که داشت،
چون اجلش فرا رسید، از بی دست و پایی گریختن نتوانست!!!
گلستان سعدی
👳 @mollanasreddin 👳
زندگی حکایت
قدیمی کوهستان است
صدا میکنی ومیشنوی
پس به نیکی صدا کن
تا بـه نیکی به تو پاسخ دهد...
👳 @mollanasreddin 👳
کاغذ خط دار را به جرم خط دادن به قلم پاره کردند.
سیدحسین محفوظی
#کاریکلماتور
👳 @mollanasreddin 👳
#خاطرات_شهدا
وابستگیمان آنقدر زیاد بود که زمانی که من ساعت را نگاه میکردم و متوجه میشدم نزدیک است از سر کار به خانه برسد، تپش قلبم شروع میشد. وقتی در خانه را میزد تپش قلبم بیشتر میشد و این یعنی اشتیاق من برای دیدنش بی نهایت بود.
همسر شهید #سید_یحیی_سیدی
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
فراغت شیخ ابوحازم از خلق تا حدی بود که به قصابی بگذشت که گوشت فربه داشت. گفت: از این گوشت بستان.
گفت: سیم ندارم.
گفت: تو را زمان دهم.
گفت: من خویشتن را زمان دهم نکوتر از آن که تو مرا زمان دهی، و من خود آراسته گردانم.
قصاب گفت: لاجرم استخوانهای پهلوت پدید آمده است.
گفت: کرمان گور را این بس بود؟
تذکره الاولیاء
👳 @mollanasreddin 👳
بعضی وقت ها آدمی پیدا می شود که می خواهد چیز ناشناخته ای را به مردم بشناساند و همیشه هم مردم به ریشش می خندند و حتی گاهی هم اتفاق می افتد که او را به زندان می اندازند و سرانجام پس از مرگ آن فرد است که مردم متوجه می شوند حق با او بوده. آن وقت مجسمه اش را می سازند و این همان کسی است که به او می گویند؛ نابغه.
📖کتاب : تیستوی سبزانگشتی
موریس دئورون
👳 @mollanasreddin 👳
سه شناگر دروغگو
سه شناگر کنار هم نشسته و صحبت از شناگران و غواصان ماهر میکردند.
اولی گفت: من در جزیره ای غواصی را دیدم که برای صید مروارید به پنجاه متری آب دریا فرو رفته و بعد از بیست دقیقه از آنجا بیرون آمد.
دومی گفت: اینکه نقلی ندارد. من کسی را دیدم که صبح به زیر دریا رفت و هنگام ظهر از آب بیرون آمد و بعدا معلوم شد که زیر آب خوابش برده بود.
سومی گفت: اینهم تعجبی ندارد. من سه سال قبل با چشم خود شناگری را دیدم که به دریا فرو رفت و هنوز هم که هنوز است بیرون نیامده.
📚هزار و یک حکایت
👤خلیل خان ثقفی
👳 @mollanasreddin 👳
402.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام صبح بخیر 🌱✨
👳 @mollanasreddin 👳