من آدم نرفتنم
آدم دوست موندن،
یا اصلاً آدم دیر رفتنم
خیلی دیر،
اما وقتی برم
دیگه آدم برگشتن نیستم
آدم مثل قبل شدن نیستم
باور کن ...
#آنا_گاوالدا
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
بايد یکبار به خاطر همه چيز گريه كرد.
آن قدر كه اشکها خشک شوند، بايد اين تن اندوهگين را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد.
به چيز ديگری فكر كرد.
بايد پاها را حركت داد و همه چيز را از نو شروع كرد...
📕 #من_او_را_دوست_داشتم
✍🏻 #آنا_گاوالدا
👳 @mollanasreddin 👳
#معرفی_کتاب
عنوان داستان : #گریز_دلپذیر
✍️ نویسنده : #آنا_گاوالدا
«گریز دلپذیر» ماجرای سفر کوتاه و شادمانه چند خواهر و برادر است که ناگهان گریزی به روزهای کودکی می زنند و برای ساعتهایی فراموش می کنند که هرکدام چقدر غم و مشکلات دارند و چگونه مجبورند با زندگی و سختیهایش بجنگند...
چهار خواهر و برادر راهی یک عروسی فامیلی هستند. آنها هرکدام بنا به اجباری راهی مراسماند؛ ولی در دل از بودن کنار یکدیگر خرسندند. آنها قبل از مراسم تصمیم می گیرند به مدت چند ساعت، به دنیا کودکیشان گریزی بزنند تا بتوانند برای اندک زمانی هم که شده، زندگی روزمره و رنجهای خود را فراموش کنند؛ چیزی شبیه یک روز مرخصی در هنگام خدمت، کمی مهلت، فاصله بین دو پرانتز، یک لحظه لطافت و یا چند ساعتی که از دیگران ربودهاند...
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
در زندگی همیشه غمگین بودن از شادی آسان تر است. ولی اصلاً آدمهایی که راه آسان را میروند دوست ندارم.
تو را به خدا شاد باش و برای آن که شاد شوی، هر کاری از دستت بر میآید، بکن!
📕 35 کیلو امیدواری
✍🏻 #آنا_گاوالدا
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
حواست هست؟ زندگی، حتی وقتی انكارش میکنی، حتی وقتی به آن بیاعتنايی، حتی وقتی از قبولش سر باز میزنی، از تو قويتر است.
از همهچيز قویتر است.
آدمها از اردوگاههای كار اجباری برگشتند و دوباره زاد و ولد كردند.
مردان و زنانی كه شكنجه شدهبودند، مرگ نزديكان و خاكستر شدن خان و مانشان را ديده بودند، دوباره دنبال اتوبوس دويدند، دوباره دربارهی هوا حرف زدند و دخترهايشان را شوهر دادند.
باور كردنی نيست، اما همين است ديگر. زندگی از هر چيزی نيرومندتر است.
📘 من او را دوست داشتم
👤 #آنا_گاوالدا
👳 @mollanasreddin 👳