eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
214.8هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
85 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
❣بر بالین دوست بیماری رفته بودیم پیرمرد و زده ای هم آنجا حضور داشت چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند آقای پیر کراواتی،با شنیدن ،درب کیف چرم گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!! برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقیدبه نماز اول وقت باشد بعد از اینکه همه نمازشان را خواندند من از او دلیل نمازخواندن اول وقتش را پرسیدم و اوهم قضیه نماز و مرحوم شیخ و را برایم تعریف کرد... درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم از طرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظر مرگ بچه ام بودم!! روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، برویم و دست به دامن (ع) بشویم... آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم... رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد... گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه بچه را گرفت و گریه کنان داخل ضریح آقا رفت پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند و هرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد ومیرفت.! به خود گفتم ما عجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!! حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پيرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟ گفتم: چه شرطی وبرای چی؟ شیخ گفت: قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه را سروقت اذان بخوانی! متعجب شدم که او قضيه مرا ازکجا میدانست!؟ كمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد... خلاصه گفتم: باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم: باشه! همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود!! من هم ازآن موقع طبق قول وقرارم با عارف بزرگ مرحوم " " نمازم را دقیق و سروقت میخوانم! اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتندسردارسپه جهت بازدید در راهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد! درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعداز بازدید شاه نمازم را بخوانم چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز.. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!! اگرعصبانی میشدیاعمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود... نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم و گفتم : قربان در خدمتگذاری حاضرم شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و... رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟ گفتم : قربان از وقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا (ع) شرط کردم رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت: مردیکه پدرسوخته،کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.! اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.! بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!! ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح آیت الله نخودکی فاتحه و درود میفرستم 📚(خاطره مهندس سازنده تونل ) 👳 @mollanasreddin 👳
🌹در سوگ نبی جهان سیہ می پوشد ▪️در سینہ، دل ازداغ حسن می جوشد 🌹از ماتم هشتمین امام معصوم ▪️هر شیعہ ز درد، جام غم می نوشد 🥀آجرڪ الله یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجہ الشریف🥀 ◾️ شهادت جانسوز حضرت نبی اڪرم خاتم الانبیاء مصطفی صلی الله علیہ و آلہ و سلم و فرزند دلبندش حضرت مجتبی علیہ السلام ڪریم اهل بیت و علیہ السلام بر تمامی شیعیان جهان تسلیت باد◾️ 👳‍♂️ @mollanasreddin 👳‍♂️
1_79406807.mp3
زمان: حجم: 14.99M
🎵کبوترم هوایی شدم...ببین عجب گدایی شدم😢 دعای مادرم بوده که...منم امام رضایی شدم😔 🎤 و (ع) 👳‍♂️ @mollanasreddin 👳‍♂️
. 📜 گزارش اعمال شیعیان📜 🔴موسی بن یسار میگوید: من در خدمت امام رضا (علیه السلام) بودم وارد کوچه‌های شهر طوس (شهر مشهد امروز) شدیم، 🔵سر و صدایی شنیدم به طرف آن صدا رفته دیدم جنازه‌ای است می‌برند، ناگاه امام (علیه السلام) از مرکب پیاده شد و از تابوت گرفت جنازه را تشیع نمود، از پی آن به راه افتاد. 🟢آنگاه فرمود: ای موسی بن یسار! هر کس جنازه یکی از دوستان ما را تشییع نماید چنان گناهانش می‌ریزد گو اینکه تازه از مادر به دنیا آمده است و آثار گناه در پرونده او نمی‌ماند. ⚫️امام (علیه السلام) همچنان از پی جنازه رفت تا اینکه او را در کنار قبر گذاشتند. حضرت جلو رفت و مردم را از جنازه کنار زد، تا میت را مشاهده کرد سپس دستش را روی سینه میت گذاشت و فرمود: فلانی پسر فلان! أبشر بالجنة فلا خوف علیک بعد هذه الساعة: تو را به بهشت بشارت می‌دهم. دیگر از پس این ساعت، ترسی نخواهی داشت. 🟡عرض کردم: فدایت شوم این مرد را می‌شناسی؟! شما که تا کنون به این منطقه قدم نگذاشته‌ای. 🟣فرمود: مگر نمی‌دانی تعرض علینا اعمال شیعتنا صباحا و مساء: اعمال شیعیان هر صبح و شام بر ما پیشوایان عرضه می‌شود. هرگاه کوتاهی داشته باشند، از پروردگار تقاضا می‌کنیم از آن چشم پوشی نماید، و هر کار خیری را انجام داده است، از خداوند درخواست می‌کنیم اجر آنها را بدهد. 🍂 📚بحار الأنوار: ج۴٩، ص٩٨ 👳 @mollanasreddin 👳