#شعر
گفتم: سلام!
آمدهام تا دوباره بنویسمت
و هیزم کلمه ریختم آنجا
گفتم: میخواهم بدانم نون نامت
چه گونه بر تنور حس امروزم میچسبد
و امروز نبضم
چه انفجاری خواهد داشت
وقتی بگویم دوستت دارم...
میخواهم دوباره بچینمت
ای میوهٔ رسیدهٔ کامل
ای اتفاق هر نفس افتادنی
ای گوشت شیرین خالص تابستان
میخواهم دوباره بخوانمت
تا دوباره خواندنت را
پرندگان مهاجر ترانهٔ اشتیاق وطن کنند
و آسمان غروب پاییزی
یکسره کهکشانی از ترانه و پرواز شود
گفتم: سلام
آمدهام تا دوباره بخوانم
شاید سطری شگفت
ناخوانده ماند، گلاویز حافظهام شود
و بخواهد بداند که
خوانده بودهامش از این یا نه
و یا نوشته بودهامش اصلا؟
یا از پرندهای شنیده بودهامش.
سلام..! سلام..!
آمدهام تا دوباره حفظت کنم
بخوانمت،
شب
روز
بیداری
رویا
ای درس سخت ناآموختنیِ زیبا....
#منوچهر_آتشی
👳 @mollanasreddin 👳
846.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه آیه ای ست که این مرده را برانگیزد؟ [...]
بگو بِغُرد دریا
بگو بکوبد دریا بر سنگ
ز پلک خسته شاید
این خوابِ وهم برچینم
بگو بیاید خورشید پر طنین جنوب
بگو بسوزد در من، مرداب یأس را
بگو برانگیزد بر تیغه ی طلایی صبح
این قوچ پیر را...
#شعر
#منوچهر_آتشی
▪️ویدیو: فیلمبرداری از موجی قوی و رنگین در پرتو طلوع که #رایان_پرنوفسکی آن را ثبت کرده است.
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
کجای جهان بگذارمات
تا زیباتر شود آنجا ؟
برگ به برگ و ساقه به ساقه
به باغهای جهان دادهام
نامات را
و چشمانات را
به آسمان دادهام
تا ببینی مرا هم
که نمیبینم جز تو را
با هزار چشم و هزار ستارهی مساماتام
#منوچهر_آتشی
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
از من بپرس! آری
من آخرین ستارهی شب را شکستهام
از شامِ ناامیدی تا صبحِ ناامیدی
بیدار بودهام
با دستهای مردهی چشمِ سفیدِ خویش
دروازهی سیاهِ افق را گشودهام
سِحری درونِ قلعهی شب نیست!
#منوچهر_آتشی
👳 @mollanasreddin 👳
از باغهای آب، گذاری خورشیدوار کن
و در گلوی صاف صدفها
بذر لطیف مروارید را جوانه بزن
وقتی قرار شد تو نباشی
در کوچه، باد را دشنام دادم
در باد، بادبادک را.
کهرا خطاب کنم
وقتی که میگشایم آن دریچهی هر روزه را؟
که ره پسین زمستان، قابی
سرشار از هیاهوی از مدرسه به خانه برگشتنِ تو بود.
که را صدا کنم که نیاید؟
صیاد زنگها!
تا چند شاخه فاصله داری با من؟
تا چند گل؟
#منوچهر_آتشی
👳 @mollanasreddin 👳