eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
244.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
64 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
کلاهت رو قاضی کن کرده‌اند که روزی مرد بی‌آزاری در خانه نشسته بود که داروغه شهر به سراغش می آید و او را متهم می کند که از یک مسافر غریب هزار سکه گرفته و به او پس نداده است. مرد با تعجب اظهار کرد که از این اتفاق بی خبر است و این موضوع صحت ندارد. داروغه هم که حرف او را قبول نمی کرد، گفت برای روشن شدن حقیقت باید تا دو روز دیگر به محکمه بیاید. همسر مرد که او را در حالت ترس و اظطراب دید، به او گفت اگر تو بی گناهی، چرا مظطرب شده ای، از قدیم گفته اند آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.؟ مرد جواب داد می دانم. ولی من که تابحال به محکمه نرفته ام می دانم زبانم آنجا بند می آید و گناهکار شناخته می شوم. همسرش هم که زن باهوشی بود راهکاری را به مرد یاد یاد. برای اینکه با این ضرب المثل و داستان مربوط به آن بیشتر آشنا شوید حتما این پادکست ادبی را بشنوید. 👳 @mollanasreddin 👳
🌸توصيه عجل الله تعالي فرجه الشريف به خواندن 🌸 🌸محدث عظيم و سالک وارسته، (پدر علامه مجلسي) مي‌فرمايد: «در اوايل جواني مايل بودم بخوانم، اما بر عهده‌ام بود و به همين دليل احتياط مي‌کردم و نمي‌خواندم. خدمت (ره) عرض نمودم که فرمود: قضا بخوان. اما من با خودم مي‌گفتم نماز شب، خصوصيات خاص خود را دارد و با نمازهاي واجب فرق مي‌کند. 🌸يک شب بالاي پشت بام خانه‌ام در خواب و بيداري بودم که امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را در بازار خربزه فروش‌هاي اصفهان در کنار ديدم. با شوق و شعف، نزد او رفتم و سئوالاتي کردم که از جمله آن، خواندن نماز شب بود. 🌸فرمود: بخوان! 🌸عرض کردم: يابن رسول الله، هميشه دستم به شما نمي‌رسد. کتابي به من بدهيد که به آن عمل کنم. 🌸فرمود: برو از ، کتاب بگير. 🌸گويا در خواب، او را مي‌شناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم. مشغول خواندن بودم و مي‌گريستم که از خواب بيدار شدم. از ذهنم گذشت که شايد «محمد تاج» همان شيخ بهايي است و منظور امام از «تاج» اين است که شيخ بهايي، رياست شريعت را در آن دوره به عهده دارد. 🌸نماز صبح را خواندم و خدمت ايشان رفتم. ديدم شيخ با سيد گلپايگاني مشغول مقابله صحيفه سجاديه است. ماجرا را برايش نقل کردم. فرمود: ان‌شاءالله به چيزي که مي‌خواهي مي‌رسي. 🌸بعد ناگهان ياد جايي که امام عليه السلام را در آن ملاقات کرده بودم، افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را ديدم که از آشنايان قديم ما بود. مرا که ديد، گفت: ملا محمد تقي! بيا برويم خانه، يک سري کتاب به تو بدهم. 🌸مرا به خانه‌اش برد. در اتاقي را باز کرد و گفت: هر کتابي را که مي‌خواهي بردار. کتابي را برداشتم؛ ناگهان ديدم همان کتابي است که در خواب ديده‌ بودم؛ 🌸صحيفه سجاديه. 🌸به گريه افتادم. برخاستم و بيرون آمدم. گفت: باز هم بردار. گفتم: همين بس است. 🌸پس شروع نمودم به تصحيح و مقابله و آموزش صحيفه سجاديه به مردم؛ و چنان شد که از برکت اين کتاب، بسياري از اهل اصفهان شدند.» 🌸مرحوم (نويسنده کتاب بحارالانوار) مي‌فرمايد: «پدرم چهل سال از عمر خود را صرف ترويج صحيفه کرد و انتشار اين کتاب، توسط او باعث شد که اکنون هيچ خانه‌اي بدون صحيفه نباشد. اين حکايت بزرگ مرا بر آن داشت که بر صحيفه شرح فارسي بنويسم تا عوام و خواص از آن بهره‌مند شوند.» الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 📚مجله امان شماره 42 👳 @mollanasreddin 👳
💰حسابداری ملا 💻از ملانصرالدین پرسیدند: ملا بلدی حساب کنی؟ 💻 ملانصرالدین جواب داد: بله، من حتی در این زمینه به درجه استادی هم رسیده ام. 💻گفتند: ملا، ما چهار درهم پیدا کرده ایم و می خواهیم این چهار درهم را بین سه نفرمان تقسیم کنی، چکار می کنی؟ 💻ملا به آنها رو کرد و گفت: به دو نفرتان دو درهم می دهم و به سومی نصیحت می کنم صبر کند تا دو درهم دیگر پیدا شود. 👳 @mollanasreddin 👳
#ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ: 🍀ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺳﺒﺰ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﻌﻨﯽ و مفعوم: 🍂ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺎﺭﯼ، ﺟﻬﺖ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ؛ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﻋﺪﻩﻫﺎﯼ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﻦ. 👳 @mollanasreddin 👳
🌸 #جبرئيل در زندان نزد #حضرت_يوسف آمد و گفت : اي #يوسف چه كسي ترا زيباترين مردم قرار داد ؟ فرمود : پروردگار . 🌸گفت : چه كسي ترا نزد پدر محبوب ترين فرزندان قرار داد ؟ فرمود : خدايم . 🌸گفت : چه كسي كاروان را به سوي چاه كشانيد ؟ فرمود : خداي من . 🌸گفت : چه كسي سنگي كه اهل كاروان در چاه انداختند از تو باز داشت ؟ فرمود : خدا . 🌸گفت : چه كسي از چاه ترا نجات داد ؟ فرمود : خدايم . 🌸گفت : چه كسي ترا از كيد زنان نگه داشت . فرمود : خدايم . 🌸گفت اينك خداوند مي فرمايد : چه چيز ترا بر آن داشت كه به غير من نياز خود را باز گوئي ، پس هفت سال در ميان زندان بمان (به جرم اينكه به ساقي سلطان اعتماد كردي و گفتي : مرا نزد سلطان ياد كن ) 🌸يوسف آن قدر در زندان ناله و گريه كرد كه اهل زندان به تنگ آمدند ، بنا شد يك روز گريه كند و يك روز آرام بگيرد . 👳 @mollanasreddin 👳
🐝تازه وارد🐝 🐝روزی ملانصرالدین به شهری رسید و در کوچه، پس کوچه های آن شروع کرد به گشتن. 🐝مردی از ملا پرسید: جناب ملا! امروز چه روزی است؟ 🐝ملا جواب داد: والله نمی دانم. من تازه واردم و هنوز به این شهر آشنایی ندارم.😳😂 👳 @mollanasreddin 👳
مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند به سراغ استاد رفت. استاد خردمند گفت: تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد پولی بده. تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله می کرد جوان به او پولی میداد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد. استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر. همین که مرد رفت استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت. وقتی مرد جوان رسید، استاد شروع کرد به توهین کردن به او. جوان به گدا گفت: عالی است! یک سال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین می کرد پول بدهم اما حالا می توانم مجانی فحش بشنوم، بدون آنکه پشیزی خرج کنم. استاد وقتی صحبت جوان را شنید رو نشان داده و گفت: برای گام بعدی آماده ای چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی! 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ کانال رسمی جدیدترین فتاوای حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله) این کانال توسط بخش استفتائات دفتر اداره می شود. 👌معرفی در سایت رهبری: www.leader.ir/fa/content/22542/ عضویت در کانال👇 http://eitaa.com/joinchat/80609296C8716f12e7c
🍆ارباب یا نوکر🍆 🍆از ملانصرالدین پرسیدند: یا ؟ 🍆ملا جواب داد: البته نوکر! 🍆گفتند: چه دلیلی برای این حرفت داری؟ 🍆ملانصرالدین جواب داد: چون اگر نوکر نباشد که کار کند، ارباب از گرسنگی می میرد.👍😂 👳 @mollanasreddin 👳
🌸ابا صالح! بیا درمانده ام من! 🌸 رحمه الله می‌فرماید: مرد شریف و صالحی را می‌شناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرّف شده است، و در میان مردم مشهور است که دارد. 🌸او یک سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا شوم. او گفت: یک سال با کاروانی به طرف مکّه به راه افتادم. حدود هفت یا نُه منزل بیش‌تر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلّل کرده از قافله عقب افتادم. وقتی به خود آمدم، دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمی‌شد. راه را گم کردم، حیران و سرگردان وامانده بودم، از طرفی تشنگی آن‌چنان بر من غالب شد که از زندگی ناامید شده آماده مرگ بودم. [ناگهان به یاد منجی بشریت ‌علیه السلام افتادم و] فریاد زدم: یا صالح! یا ابا صالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت کند! 🌸در همین حال، از دور شبحی به نظرم رسید، به او خیره شدم و با کمال ناباوری دیدم که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن پیمود و در کنارم ایستاد، جوانی بود گندم‌گون و زیبا با لباسی پاکیزه که به نظر می‌آمد از اشراف باشد. بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت. 🌸سلام کردم. او نیز پاسخ مرا به نیکی ادا نمود. فرمود: تشنه‌ای؟ گفتم: آری. اگرامکان دارد، کمی آب ازآن مشک مرحمت بفرمایید! او مشک آب را به من داد و من آب نوشیدم. آنگاه فرمود: می‌خواهی به قافله برسی؟ گفتم: آری. او نیز مرا بر ترک شتر خویش سوار نمود و به طرف مکّه به راه افتاد. من عادت داشتم که هر روز دعای «حرز یمانی» را قرائت کنم. مشغول قرائت دعا شدم. در حین دعا گاهی به طرف من برمی‌گشت و می‌فرمود: این‌طور بخوان! 🌸چیزی نگذشت که به من فرمود: این‌جا را می‌شناسی؟ نگاه کردم، دیدم در حومه شهر مکّه هستم، گفتم: آری می‌شناسم. فرمود: پس پیاده شو! من پیاده شدم برگشتم او را ببینم ناگاه از نظرم ناپدید شد، متوجّه شدم که او قائم آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم است. از گذشته خود پشیمان شدم، و از این که او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسیار متأسف و ناراحت بودم. 🌸پس از هفت روز، کاروان ما به مکّه رسید، وقتی مرا دیدند، تعجب نمودند. زیرا یقین کرده بودند که من جان سالم به در نخواهم برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که من طی الارض دارم 🍃حضرت مهدی سلام الله علیه : 🍃فإنّا یُحیطُ عِلمُنا بِأنبائِکُم وَ لا یَغرُبُ عَنَا شَیءُ مِن أخبارکُم 🍃علم ما به شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست 📚تهذیب الاحکام (تحقیق خراسان) مقدمه ج1 ، ص 38 📚بحار الانوار(ط-بیروت) ج53 ، ص175 👳 @mollanasreddin 👳