🍃🌺🌺🍃🍃🌺🌺🍃
هر پدرى را كه بشارت به #ولادت فرزند دادند، شاد و خرم گرديد، جز #على_بن_ابى_طالب (ع) كه ولادت هر يك از اولاد او سبب حزن او گرديد.🌹
در روايت است كه چون #حضرت_زينب س متولد شد، اميرالمؤ منين (ع) متوجه به حجره طاهره گرديد، در آن وقت #حسين (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض كرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى كردگار خواهرى به من عطا فرموده🌹
اميرالمؤ منين (ع) از شنيدن اين سخن بى اختيار اشك از ديده هاى مبارك به رخسار همايونش جارى شد. چون حسين (ع) اين حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصيبت و سبب حزن و اندوه پدر گرديد، دل مباركش ره درد آمد و اشك از ديده مباركش بر رخسارش جارى گشت و عرض كرد: ((بابا فدايت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گريه مى كنيد، سبب چيست و اين گريه بر كيست ؟))🌹
على (ع) حسينش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور ديده ! زود باشد كه سر اين گريه آشكار و اثرش نمودار شود.))كه اشاره به واقعه كربلا مى كند. همين بشارت را سلمان به پيغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گرديد.
چنان كه در بعض كتب است كه حضرت رسالت در مسجد تشريف داشت آن وقت سلمان شرفياب خدمت گرديد و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنيت گفت . آن حضرت بگريست و فرمود: ((اى سلمان جبرييل از جانب خداوند جليل خبر آورد كه اين مولود گرامى مصيبتش غير معدود باشد تا به آلام كربلا مبتلا شود، الخ ))🌹
👳 @mollanasreddin 👳
😊خبر از آخرت
در شبی از شبها ملا نصرالدین وزنش کنار هم نشسته بودند و از هر دری حرف می زدند همسر ملا پرسید : تو می دانی که در آن دنیا چه خبر است و بعد از مرگ چه بلایی سر آدم می آورند ؟ 🌴
ملا گفت : من که نمرده ام تا از آن دنیا خبر داشته باشم ولی این که کاری ندارد الان به آن دنیا می روم و صبح زود خبرش را برای تو می آورم .زن ملا خوشحال شد و تشکر کرد . 🌴
ملا از جا بلند شد و یکراست به طرف گورستان رفت و توی قبری خالی دراز کشید آن قبر از آخرین قبرهای گورستان بود و کنار جاده قرار گرفته بود تا یک نفر از جاده ی کنار گورستان عبور می کرد . ملا فکر می کرد که فرشته ها دارند به سراغش میآیند و سوال و جواب می کنند و از حرفهای آنها می فهمم که در آن دنیا چه خبر است ؟ 🌴
ساعت ها گذشت ولی خبری نشد کم کم ملا خوابش گرفت صبح که شد کاروانی از آن جا عبور می کرد . شترها هر کدام زنگی به گردان داشتند با شنیدن صدای زنگ ملا از خواب بیدار شد و گمان کرد که وارد دنیای دیگری شده سراسیمه از جا پرید و از قبر بیرون آمد .🌴
ساربانی که افسار چند شتر در دستش برد افسارها را از ترسش رها کرد و پا به فرار گذاشت . کالاهایی که پشت شتران بود بر زمینی ریخت . اوضاع شیر تو شیر شد . کاروان به هم ریخت . 🌴
بزرگ کاروان ساربان فراری با با خشم صدا زد و گفت : چرا بیخودی فریاد کشیدی و شترها را فراری دادی ؟
ساربان ماجرای قبر کنار جاده را تعریف کرد . 🌴
کاروانیان ملا را به حضور کاروان سالار آوردند . کاروان سالار تا ملا را دید سیلی محکمی به گوشش زد و او را به باد فحش گرفت صاحبان کالا هم هر کدام با چوب و چماق به جان ملا افتادند و او را زخمی کردند .🌴
ملا فرار کرد و به خانه اش رسید . زن بدون توجه به سر و صورت ملا تا در را گشود و گفت : ببینیم از آن دنیا برایم خبر آورده ای ؟ 🌴
ملا گفت : خبری نبود . همین قدر فهمیدم که اگر قاطر کسی را رم ندهی با تو کاری ندارند .🌴
👳 @mollanasreddin 👳
🌴 امام صادق عليه السلام:
💯هر كس كفش زرد بپوشد، تا هنگامى كه آن را كهنه كند، در شادمانى است
📒الكافی جلد6 صفحه466
👳 @mollanasreddin 👳
🌘بیست سال معصیت🌒
🍃جوانی در #بنی_اسرائیل زندگی می کرد و به عبادت حق تعالی مشغول بود روزها را به روزه و شبها را بنماز و طاعت، تا بیست سال کارش همین بود تا که یک روز فریب خورده و کم کم از خدا کناره گرفت و عبادتها را تبدیل به معصیت و گناه کرد و از جمله گنه کاران قرار گرفت و در این کار بیست سال باقی ماند.
🍃یک روز آمد جلو آئینه خود را ببیند، نگاه کرد دید موهایش سفید شده از معصیتهای خود بدش آمد واز کرده های خود سخت پشیمان گردید. گفت خدایا بیست سال عبادت و بیست سال معصیت کردم اگر برگردم بسوی تو آیا قبولم می کنی.
🍃صدائی شنید که می فرماید: «اجبتنا فاحببناک ترکتنا فترکناک و عصیتنا فامهلناک و ان رجعت الینا قبلنا». تا آن وقتی که ما را دوست داشتی پس ما هم تو را دوست داشتیم. ترک ما کردی پس ما هم تو را ترک کردیم، معصیت ما را کردی ترا مهلت دادیم. پس اگر برگردی بجانب ما، تو را قبول می کنیم. پس توبه نمود و یکی از عبّاد قرار گرفت. از این مرحمتها از خدا نسبت به همه گنه کاران بوده و هست. بازآ بازآ هرآنچه هستی بازآی
🌴 گر کافر و گبر و بت پرستی بازآی
🌴 این درگه ما درگه نامیدی نیست
🌴 صدبار اگر توبه شکستی بازآی
📚 در کتاب ثمراة الحیوة جلد سوم صفحه 377
👳 @mollanasreddin 👳
🔴چند آيه زيبا : 👌👌👌
❤️گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
💛گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
💚گفتم: خب خسته شدم دیگه...
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)
💙گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
💜گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمیدونید. (بقره/ 30)
❤️گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره!
تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم میکنم. (یونس/ 109)
💛ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک
(خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)
👳 @mollanasreddin 👳
#تلنگر
🍃روزی زنی با شیطان شرط گذاشت که مرد خیاطی را وادار به طلاق همسرش کنند.
شیطان خندید و گفت به اینکه کاری ندارد. پس به دکان مرد خیاط رفت و شروع به وسوسه کردن وی کرد.
اما خیاط زنش را دوست داشت و فکر طلاق به سرش نیامد.
شیطان سرافکنده برگشت و این بار زن به دکان مرد خیاط رفت و گفت:
چند متر از گرانترین پارچه ای که داری برای زنی که پسرم دوستش دارد میخواهم.
خیاط پارچه ای را برید و به زن داد. زنک به در خانه مرد خیاط رفت و در زد. چون زن خیاط در را باز کرد به او گفت:
خیر ببینی خواهر میترسم نمازم قضا شود میخواهم اجازه دهی در همین ایوان خانه ات نمازم را بخوانم. زن خیاط گفت بفرمایید.
زن پس از آنکه نمازش تمام شد پنهانی پارچه را پشت در اتاق گذاشت و از خانه خارج شد.
خیاط که به خانه برگشت پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد.
بعد از این اتفاق شیطان به زن گفت: اکنون من به مکر و حیله زنان اعتراف می کنم.
🍃زن به شیطان گفت نظرت چیست مرد خیاط و همسرش را به یکدیگر بازگردانم؟
شیطان با تعجب گفت چگونه؟
زن گفت بنشین و نگاه کن. روز بعد زنک به دکان خیاط رفت و به او گفت:
از همان پارچه ی زیبایی که دیروز خریدم میخواهم چون دیروز برای ادای نماز به خانه ای رفتم و پارچه را آنجا جا گذاشتم.
مرد خیاط بعد از شنیدن این حرف سراسیمه دکان را رها کرده و دنبال زنش رفت....
👳 @mollanasreddin 👳
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸 🌟
ﭘﺪﺭﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ به فرزندش گفت :
ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ. امیدوارم ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯽ!
1) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻣﻠﮑﯽ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﮑﺶ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺵ!
2) اﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ!
3) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﺎ ﺍﻓﯿﻮﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ!
ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭ، ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ.
ﭘﺲ ﺑﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪر ، ﺁﻥ ﻣﻠﮏ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﺪ...ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﭘﺲ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪ!
ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﺩﯾﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ! ﻋﻠﺘش را ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ:
"ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ!"
ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻧﺼﺎﯾﺢ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﯽ ﺑﺮﺩ...
و میخواست ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﻭﺩ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻣﻮﺕ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺑﻮﺩ!
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪ...
"ﮐﺎﺵ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻗﻄﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﻄﺮﯼ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﻧﻪ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺭفتنی...!"
👳 @mollanasreddin 👳
😭گریه ملانصرالدین😭
😶مرد ثروتمندی از دنیا رفت .
😶روز تشیع جنازه ملا به دنبال جنازه حرکت می کرد و با صدای بلند گریه می کرد .
😶یکی از عابران از او پرسید : جناب ملا ایشان با شما چه نسبتی داشتند ؟
😶ملا با ناراحتی گفت : چون ایشان هیچ نسبتی با من ندارند اینگونه ناراحت هستم. 😂😂😂
👳 @mollanasreddin 👳
✨امام رضا علیه السلام
🍃لَا يَنْبَغِي للرجال لِلرَّجُلِ أَنْ يَدَعَ الطِّيبَ فِي كُلِّ يَوْمٍ، فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ فَيَوْمٌ وَ يَوْمٌ لَا، فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَفِي كُلِّ جُمُعَةٍ وَ لَا يَدَعُ ذَلِكَ.🍃
🔶برای مرد مؤمن شایسته نیست که عطر زدن را در هیچ روزی ترک کند، و اگر بر آن توانایی ندارد یک روز عطر بزند و یک روز نزند، و اگر به آن هم توانایی ندارد هر جمعه عطر بزند و آن را ترک نکند.🌸🍃
📚بحار الانوار، ج ۷۳، ص: ۱۴۰
👳 @mollanasreddin 👳
🍃مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید: زیرکی زنان به چیست؟
زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند!
مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید: چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم، دیدم خانم محترمی هستی، خواستم از شما سوالی بپرسم
در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت، مرد باتعجب پرسید: چرا چنین کردی؟
زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.
🍃دراین هنگام زن خطاب به مرد گفت :
این است زیرکی زنان!
👳 @mollanasreddin 👳
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»
استادی می فرمود :
این آیه معنایش ایـن نیست که با ذکر خدا دل آرام می گیرد
این جمله یعنی خدا می گوید :
جوری ساخته ام تو را که جز با یاد من آرام نگیری !!!
تفاوت ظریفی است!
اگر بیقراری؛
اگر دلتنگی ؛
اگر دلگیری ؛
گیر کار آنجاست که هزار یاد، جز یاد او، در دلت جولان میدهد
👳 @mollanasreddin 👳
👈اموزش #رایگان #تخصصی نگهداری انواع گل وگیاه با #کارشناس کشاورزی😍
#ابنما_تراریوم❤️
💯صفر تا صد کاشت سبزیجات در گلدان
📹آموزش قدم به قدم کشت سبزیجات در منزل به همراه #ویدئو 👇
❇️همراه با کلی #فیلم_آموزشی😍😍
و کلی #ایده و #خلاقیت واسه #دکور خونتون
معرفی مناطق زیبای جههان
http://eitaa.com/joinchat/2851602442C196fee42c0
💢 ریشه #ضرب_المثل میان پیغمبران جرجیس را پیدا کرده
گویند روباهی خروسی را ربود. خروس در دهان روباه گفت حال که از خوردن من چشم نپوشی نام ولی یا پیغمبری را بر زبان اور تا مگر به حرمت آن سختی جان کندن بر من اسان گردد و قصد خروس ان بود که روباه دهان به گفتن کلمه ای بگشاید و او بگریزد...
روباه که این را دانست، دندان به هم فشرد و گفت " جرجیس "
امثال و حکم دهخدا
👳 @mollanasreddin 👳
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند: «فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟»
استاد اندکی تامل کرد و گفت: «فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!»
آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت: «من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جانشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمیشود.»
دومی کمی فکر کرد و گفت: «اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیقتری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را میدانند. استاد منظور دیگری داشت.»
آن دو تصمیم گرفتند نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جملهاش را بپرسند. استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت: «وقتی یک انسان دچار مشکل میشود، باید ابتدا خود را به نقطه صفر برساند.
نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو میزند و از او مدد میجوید.
بعد از این نقطه صفر است که فرد میتواند بر پا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد.
باز هم میگویم فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او، فاصله بین زانوی او و زمینی است که بر آن ایستاده است.»
😊 @de_bekhand ☺️
🌹الگوی شوهر داری🌹
🍃یک روز صبح امیرالمؤمنین علیه السلام به فاطمه علیها السلام گفت: آیا چیزی در منزل هست بخوریم؟
🍃فاطمه علیها السلام گفت: سوگند به کسی که پدرم را به نبوت و تو را به وصایت برگزید چیزی در منزل نیست تا برای شما آماده کنم و دو روز است که چیزی در منزل نبوده است مگر کمی که آنهم تو را بر خود و حسن و حسین مقدم داشتم.
🍃امام علی علیه السلام گفت: ای فاطمه! چرا نگفتی تا چیزی برای شما تهیه کنم؟
🍃فاطمه علیها السلام گفت: یا اباالحسن! من از خداوند شرم دارم که شما را به آنچه توان نداری وادار کنم. (چون می دانستم توانائی خرید چیزی را نداری در خواستی نکردم)
📚بحارالنوار، ج 43، 94
👳 @mollanasreddin 👳
🍃توجه به مصیبت زهرا سلام الله علیها 🍃
🍃(ذکریا ابن آدم)گوید: در خدمت امام رضا علیه السلام بودم که حضرت جواد علیه السلام را که سن شریفش از چهار سال کمتر بود به محضر او آوردند آنگاه آن حضرت دست خود را بر زمین زد و سر مبارکش را به جانب آسمان بلند کرد و مدتی طولانی فکر کرد.
🍃امام رضا علیه السلام فرمود: جان من فدای تو باد برای چه این قدر فکر می کنی؟
🍃عرض کرد: به ظلمی که به مادرم فاطمه علیه السلام کردند فکر می کردم
📚منتهی الامال، باب یازدهم، ص 943
👳 @mollanasreddin 👳
🌹وصایای حضرت فاطمه سلام الله علیها 🌹
🌸حضرت زهراء مظلومه علیها السلام ، آن سرور زنان در آخرین لحظات عمر خود ، به همسرش امیرالمؤ منین ، امام علیّ علیه السلام خطاب کرد و چنین اظهار نمود :
یا علیّ! تو خود گواهی که در دوران زندگی از من دروغ و خیانتی سر نزده است ، در تمام مسائل و جریانات گوناگون زندگی ، من با تو مخالفتی نداشته ام ، بلکه همیشه در تمام لحظات سعی کرده ام که یار و یاور تو بوده باشم .
اکنون از تو می خواهم ، چنانچه بعد از من خواستی همسری برگزینی ، أمامه دختر خواهرم را انتخاب نمائی ، که او برای فرزندانم چون مادری دلسوز و مهربان است .
تابوتی برایم تهیّه کنید و جنازه ام را درون آن قرار دهید تا هنگام تشییع ، بدنم پنهان و پوشیده باشد و حجم بدنم مورد دید افراد و توجّه نامحرمان قرار نگیرد .
هنگامی که شب فرا رسید و افراد ، در خانه های خود خوابیدند ، جنازه ام را حمل و تشییع کنید ، تا اشخاصی که بر من ظلم کردند و حقّ ما را غصب نمودند ، در تشییع جنازه ام شرکت نکنند ، چون که آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند . اجازه ندهید ، آن هائی که بر ما ظلم کرده اند و کسانی که تابع ایشان شده اند بر جنازه من نماز بخوانند .
سپس افزود : ای پسر عمو! وقتی روح از بدنم خارج شد و خواستی مرا غسل دهی ، بدنم را برهنه منما ، چون که من خود را شسته ام .
و مرا پس از غسل ، از باقیمانده حُنوط پدرم ، رسول اللّه صلّلی اللّه علیه و آله ، حُنوط کن .
و خودت به همراه دیگر نزدیکان و یاران باوفا ، نماز را بر جنازه ام اقامه کنید .
و آن گاه بدون آگاهی و اطّلاع دیگران ، مرا در محلّی مخفی ، دفن نمائید تا آن که محلّ دفنم نیز ، از نامحرمان و غاصبان و ظالمان پنهان و مستور باشد .
و ضمن آن که هیچ یک از آن هائی که بر من و تو ظلم کردند نباید در مراسم دفن من شرکت کنند ، محل قبرم نیز مخفی باشد
📚بحارالا نوار : ج 43 ، ص 191 ، ح 20 ، فاطمة الزّهراء علیها السلام : ص 337 340 و أعیان الشّیعة : ج 1 ، ص 321
🌸قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها :
خَیْرٌ لِلِنّساءِ أنْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ
فرمود : بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است که مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد
📚بحارالا نوار : ج 43 ، ص 54 ، ح 48
🌸پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :
من نام دخترم را فاطمه (س) گذاشتم ؛ زیرا خداوند ، فاطمه (س) و هر کس که
او را دوست دارد ، از آتش دوزخ دور نگه داشته است.
🌹شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
👳 @mollanasreddin 👳
🌴حرمت سخن پیامبر صلی اللّه علیه و آله
🌸 چند روز پس از رحلت پیامبر صلی اللّه علیه و آله مردی به محضر #فاطمه علیها السلام مشرف شد و عرض کرد: ای دختر رسول اللّه، ایشان چیزی نزد شما به یادگار گذاشته است تا مرا از آن بهره مند سازی؟
فاطمه علیها السلام به کنیز خود فرمود: آن نوشته رابیاور.
کنیز بدنبال نوشته رفت اما آن را پیدا نکرد.
🌸فاطمه علیها السلام فرمود: آن را پیدا کن که ارزش آن برای من برابر حسن و حسین است.
کنیز به جستجو پرداخت تا آن را پیدا کرد و به خدمت آن حضرت آورد. در آن نوشته آمده بود:
🌸از مومنین نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نیست و کسی که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد سخن خوب می گوید یا سکوت می کند.
خداوند انسان خیره، بردبار و عفیف را دوست دارد و انسان بدزبان، کینه توز و گدای اصرار کننده را دشمن می دارد. حیا از ایمان است و ایمان سبب ورود در بهشت می باشد و فحش از بی شرمی سبب ورود در جهنم است.
📚بحار النوار، ج 43، ص 82و 83
👳 @mollanasreddin 👳
🌺شکر نعمت🌺
🌺جابر بن عبداللّه انصاری حکایت کند :
روزی پیامبر خدا صلّلی اللّه علیه و آله بر فاطمه مرضیّه علیها السلام وارد شد و دید آن مخدّره خود را به وسیله جُل پلاس شتر پوشانده است و مشغول دستاس کردن می باشد و شیر خواره اش نیز در دامانش شیر می نوشد.
🌺حضرت رسول گریان شد و فرمود : ای دخترم ! تلخی های دنیا زودگذر می باشد ولیکن لذّتهای آخرت جاوید است.
🌺فاطمه زهرا سلام الله علیها اظهار داشت : من خداوند را بر نعمت هایش شکر می گویم و در تمام حالات حقّ او را پاس می دارم.
🌺در همین لحظه بود که خداوند متعال این آیه شریفه قرآن را بر حضرت رسول فرستاد : (وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی )، «و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی»
📚بحار الا نوار : ج 43 ، ص 86 بنقل از تفسیر ثعلبی
🍃قالَتْ علیها السلام : حُبِّبَ إ لَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ : تِلاوَةُ کِتابِ اللّهِ ، وَالنَّظَرُ فی وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ ، وَالاْ نْفاقُ فی سَبیلِ اللّهِ .
🍃فرمود : سه چیز از دنیا برای من دوست داشتنی است : تلاوت قرآن ، نگاه به صورت رسول خدا ، انفاق و کمک به نیازمندان در راه خدا
👳 @mollanasreddin 👳
💕آزادی در انتخاب همسر
🍃امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: بعضی از صحابه نزد من آمدند و گفتند: چه می شود خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله برسی و درباره خواستگاری از فاطمه علیها السلام با ایشان صحبت کنی.
من هم به محضر رسول خدا رفتم وقتی مرا دید خندید و فرمود: برای چه به اینجا آمدی و چه حاجتی داری؟
من هم خویشاوندی با او و پیش قدمی در اسلام و یاری کردن وی و جهاد خود در راه خدا را برای او بیان کردم.
پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: یا علی راست می گوئی تو بهتر از آن هستی که می گویی.
عرض کردم: یا رسول اللّه! فاطمه را به ازدواج من در می آوری؟
🍃حضرت فرمود: یا علی قبل از تو کسانی برای خواستگاری او آمدند و من آنها را به فاطمه معرفی کردم اما با شنیدن نام آنها علائم نارضایتی در چهره او مشخص می شد حال تو اینجا بمان تا من برگردم. آنگاه به سراغ فاطمه علیها السلام رفت و به او گفت: ای فاطمه تو خویشاوندی و فضل و اسلام علی بن ابیطالب را می دانی و من هم از پروردگار خود خواسته ام که بهترین و محبوبترین خلقش را همسر تو قرار دهد و او الان به خواستگاری تو آمده است چه نظری داری؟
فاطمه سکوت کرد و نارضایتی در چهره او آشکار نگشت و رو بر نگرداند.
پیامبر صلی اللّه علیه و آله که سکوت او را علامت رضایتش دانست گفت: اللّه اکبر سکوت او اقرار و قبول اوست.
🍃این قطعه از تاریخ زندگی فاطمه علیها السلام بیانگر حیای اوست که چگونه پاسخ مثتب خود را با سکوت اعلام کرد و از طرفی آزادی او در انتخاب همسر را بیان می کند و حرمت خاصی که پیامبر صلی اللّه علیه و آله برای دخترش فاطمه علیها السلام را اختیار او در انتخاب همسر قائل است که هر چند علی علیه السلام بهترین خلق خدا بود که به خواستگاری رفته بود باز هم خواستگاری امام علی علیه السلام را با او در میان گذارد تا خود پذیرش خویش را اظهار نماید
بحارالنوار، ج 43، ص 93
#فاطمیه
👳 @mollanasreddin 👳