eitaa logo
دانستنی های مذهبی | زینب کمایی
1.2هزار دنبال‌کننده
668 عکس
1هزار ویدیو
26 فایل
﷽🌱 ╰┅── 🌱الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج🌱 @monasebathaye_mazhabi 📲ارتباط با ادمین 👈 @Zbahrani ❥•┈┈•━━━━━━━━•┈┈••❥ کانال تبلیغ👇 @tablighatdanestanihaymazhabi کانال اصلی👇
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌱🌱 ⁉️ثواب قرائت زیارت عاشورا  از امام باقر(ع) نقل شده است: کسی که پس از سلام بر امام حسین(ع) و ، را بخواند، هزار هزار به او عطا می‌شود، هزار هزار  از او محو می‌شود و هزار هزار بالا می‌رود و از کسانی خواهد بود که در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیده‌اند؛ هم درجه با آنان خواهد بود. همچنین او در ثواب ، رسولان و هر کس که امام حسین را از روز تا کنون زیارت کرده است، شریک خواهد بود.  بر پایه روایت مذکور، کسی که با این زیارت‌نامه، امام حسین(ع) را در روز عاشورا از دور زیارت کند، تمام آن ثواب‌ها نیز برایش نوشته می‌شود. [ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ش، ص۱۷۶]  🔸|عضو شوید👇 @monasebathaye_mazhabi ❥•┈┈•━━━━━━━━━━•┈┈••❥
داستان کامل توبه نصوح😍 پیشنهاد مطالعه👌 ⁉️ نصوح که بود؟؟؟ مردی بود شبیه زنها، صدایش بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت. او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار میکرد و هم برایش لذت بخش بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اش را می شکست. روزی دختر به حمام رفت و مشغول شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد. وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی و به صورت همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که پیدا شد و مأموران او را رها کردند. و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت. هر مقدار مالی که از راه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به خدا مشغول گردید. در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست? عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از آنها بهره مند میشد. روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند. رفته رفته و او به گوش رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست. مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم. با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به امر شد که جان را بگیرد. بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر بنشاندند. نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد. روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست. وی دستور داد تا تمام منقول و غیر منقول را با او کنند. ? آن شخص به دستور خدا گفت: بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو ، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد. به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، () گویند... @monasebathaye_mazhabi ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
پناه بردن به خداوند در هنگام وسوسه های شیطان: 🔸وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ (ابراهیم، آیه 22)؛ در قیامت خطاب به گمراهان می ‏گوید:در دنیا هیچ گونه و تسلطی بر شما نداشتم جز اینکه شما را به سوی باطل فرا خواندم و اجابت کردید. پس مرا بر گمراهی خویش ملامت نکنید، بلکه خود سزاوار سرزنش هستید. 🔸إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می‌افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می‌بینند و) ناگهان بینا می‌گردند.(اعراف آیه201) 🔸بله در موقعیت و و ها بلافاصله باید به خدا پناه ببریم؛ ༺◍⃟჻꧁꧂ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ http://eitaa.com/monasebathaye_mazhabi ༺◍⃟჻꧁꧂ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🔴 مسئولیت دارد ... با هم چند تا از این آیات را مرور کنیم: کُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَ لَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ. بخورید، ولی نکنید. 📚 سوره بقره، آیه 60 💠 کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ. بخورید، ولی دیگه دنبال راه نیافتید. 📚 سوره بقره، آیه 168 💠 کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ اشْکُرُوا لِله. بخورید، ولی رو به جا بیارید. 📚 سوره بقره، آیه 172 💠 کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَ اتَّقُوا اللهِ. بخورید، ولی هم داشته باشید و خدا ترس باشید. 📚 سوره مائده، آیه 88 💠 کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا. بخورید، ولی نکنید. 📚 سوره اعراف، آیه 31 💠 فَکُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ. بخورید، ولی دیگران را هم کنید و فقرا را یادتان نرود. 📚 سوره حج، آیه 28 💠 کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًا. بخورید، ولی هم انجام بدهید. 📚 سوره مومنون، آیه 51 حتی قرآن می فرماید ما به عسل وحی کردیم: کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا. از گل ها بخور، ولی راه پرودگارت را طی کن. 📚 سوره نحل، آیه 69 🔰 یعنی خوردن، برای هم مسئولیت دارد. بنابراین، هر وقت خواستیم غذا بخوریم، با دقت بیشتری غذا بخوریم. با هر غذا خوردنی، یک مسئولیتی روی دوشمان داریم. به ما بپیوندید👇 @monasebathaye_mazhabi ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄