#پرونده_علمی_6
#فلسفهفضایمجازی
#بررسیانتقادیآراءفلسفی_۱
✳ مبنای «اصالت وجود» ظرفیت تحلیل فلسفی فضای مجازی را ندارد.
1⃣ پیش از این در یک یادداشتی خدمت عزیزان عرض شد که، علت تحیر و دست خالی بودن اساتید محترم فلسفه اسلامی در تحلیل فلسفی فضای مجازی را، #فقدانظرفیتفلسفی در دستگاه وجودی میدانم. با تأمل در معنای وجود که به اذعان فلاسفه، دستیابی به حقیقت معنایی آن جز با #شهود میسر نیست، این نکته به دست میآید که، نمیتوان با چنین دیدگاه و نگرشی، هستی و ماهیت فضای مجازی را که آکنده از کثرات و ترکیبات و روابط پیچیده انسانی-تکنیکی است تحلیل نمود. اصالت وجود، منتهی به #اصالتتوحید میشود و همه روابط را به یک رابطه خاص تقلیل میدهد، رابطه میان خالق و مخلوق که در آخرین نظریه فلسفی صدرا به #تشأن تفسیر میشود و در نظریه عرفا به #ظهروبطن. این مبنا با چنین وضعیتی تمام آنچه که میخواهد از فضای مجازی توصیف نماید، باید ذیل عنوان «وجود» قرار بگیرد و این بدان معناست که، نمیتواند از فضای مجازی سخن بگوید، زیرا همه چیز وجود است و غیر از وجود نیست. اگر هم گفته شود که، فارق موجودات به رتبههای وجودی آنها است، جواب این است که، با چه معیار و سنجهای میتوان رتبه وجودی فضای مجازی را تحلیل نمود؟ اصلاً فضای مجازی چیست که بتوان رتبه وجودی آن را تفسیر فلسفی نمود؟ آیا از سنخ جمادات است یا نباتات یا حیوانات یا انسانی است؟ اگر فضای مجازی در روابط میان انسانها شکل میگیرد، روابط انسانی را با چه تفسیر تشکیکی می.توان توضیح داد؟
2⃣ شاهد بسیار مهم بر اینکه، دستگاه صدرایی در مبنای اصالت وجود و نظریات تابعه آن، توان تحلیل فلسفی ندارند، این است که، هرکدام از اساتید و محققینی که سعی بر تحلیل فلسفی فضای مجازی را داشتهاند، از منظر اصالت وجود ورود نکردهاند، بلکه به سراغ مباحث #عوالم و #مراتبنفس رفتهاند. و عمدتاً با تمرکز بر عالم خیال و مرتبه تخیل در مراتب نفسانی انسانی سعی داشتهاند فضای مجازی را تحلیل نمایند. اما این تلاش نیز ناکام میماند. چرا که فضای مجازی، یک فضای خالص و محض انسانی نیست، بلکه ترکیبی از انسان و تکنولوژی است. در این فضا، انسان در نسبت با تکنولوژی و ابزارهای تکنیکی قرار می.گیرد. آیا فلسفه اسلامی، تاکنون تحلیلی فلسفی از #تکنولوژی ارائه کرده است تا بتواند آن را بستر و زمینه.ای برای تحلیل فضای مجازی قرار دهد؟
3⃣ آنچه که در فضای مجازی به شدت برجستگی دارد، #نقشارادیانسان است. با وجود #نظریهجبریعلیتی در سامانه فلسفه اسلامی که اتفاقاً در دستگاه صدرایی این جبر فلسفی شدت مییابد، چگونه میتوان نقش ارادی و اختیاری انسان را در فضای مجازی تفسیر نمود؟ نظریه ضرورت علیتی مانعی بسیار بزرگ در فهم نقش انسان در فضای مجازی به عنوان یک رکن مهم این فضا است.
4⃣ دستگاه فلسفی که با محوریت وجود، میل به #بساطت دارد و خروج از کثرات برای دستیابی به وحدت را ارزشمند میداند چگونه میتواند در تحلیل فلسفی تکنولوژی که واقعیتی مرکب و پیچیده است، صائب عمل نماید؟ همه مفاهیمی که در اختیار اصالت وجود قرار دارد، کثرت گریز و ترکیب زدا است. این مفاهیم امکان تحلیل هرگونه کثرت و ترکیبی را سلب مینمایند و مهمترین مفهومی که در این میان مانع از درک عمیق ترکیبها و کثرات است، مفهوم #وجود است. این مفهوم در عمیقترین لایه های فلسفی، گرایش به وحدت محض و بساطت دارد، و مانعی بسیار بزرگ در تحلیل واقعیت فضای مجازی است. مانع بودن مفهوم وجود به معنای غیرواقعی بودن آن نیست، بلکه این مفهوم و مصداق بالذات آن واقعی است و پوچ نیست، لیکن سخن بر سر این است که، این مفهوم ظرفیت و توان تحلیل ندارد. این مفهوم جز آنکه گزارش از هستی همه موجودات برخوردار از هستی بکند، هیچ آورده و افزودهای ندارد. پس توقف در این مفهوم، مانع از دستیابی به درک فلسفی از واقعیات عالم از جمله فضای مجازی خواهد بود.
@monir_ol_din
امتداد حکمت و فلسفه
#بررسیدیدگاه_1 #گزارش_2 ☑ خلاصه مصاحبه با حجتالاسلاموالمسلمین امینی نژاد 💢بخش 2 🔺امتدادیابی ی
#بررسیدیدگاه_1
#نقد_2
✳ درباره بخش دوم مصاحبه آقای امینینژاد، نکاتی نقدگونه وجود دارد که، تقدیم میشود؛
1⃣ جناب آقای امینینژاد در این بخش، دو معنای برای #امتداد طرح کردهاند؛ جریان مباحث فلسفی در علوم دیگر، توجه به سایر علوم از زاویه دید فلسفی و حکمی.
1-1. این دو معنا نه تنها دربردارنده نکتهای فنی و دقیق نیست بلکه، حکایت از ابهام معنای امتداد در ذهن ایشان دارد. به نظر میرسد برای تبیین معنای امتداد، آن هم بعد از گذشت چند دهه از ورود فلسفه به ساحت جامعه، انتظاری بیش از این نابجا نباشد. چرا که، سرریز شدن مباحث فلسفی در سایر علوم و تولید فلسفههای مضاف چه به دانشها و چه به موضوعات، تصویری کلی از یک مطلوب فلسفی است. آنچه که در این میان مهم است، ارائه تصویری فلسفی و دقیق از این #سرریزشدن مباحث فلسفی در سایر علوم است. سؤال این است که؛ چگونه فلسفه صدرایی بر محوریت #اصالتوجود میتواند وارد موضوعات علومی چون جامعهشناسی، اقتصاد، روانشناسی، مدیریت و.... گردد؟ آیا مفهوم #وجود، قدرت امتداد و سرریزشدن در محیط علوم اجتماعی را دارد؟ و اگر مقصود از مباحث فلسفی، امتداد مفهوم مرکزی فلسفه صدرایی نیست بلکه به کاربستن قواعد و اصول فلسفی در سایر علوم است، این هم سخن تازهای نیست و بسیار پیش از این #ابنسینا در برهان شفاء بر محور برهان #ارسطو آن را توضیح داده و تبیین کرده است. او در آن مباحث، انتقال برهان از علوم مافوق بر علوم مادون را در کمال دقت و عمق توضیح میدهد.
1-2. اندیشه فلسفههای مضاف که یکی از ایدههای مطرح در عرصه #علومانسانیاسلامی است، هیچ نشانهای از امتداد فلسفه صدرایی در سایر علوم به دنبال نداشته است. آنچه از این اندیشه بر آمد این بود که، باید در یک تأمل فرانگر عقلانی به موضوعات مختلف از علوم اجتماعی و انسانی تا ریاضی و فیزیک، آنها را تحلیلی فلسفی نمود. آیا در این تأمل فرانگر عقلانی که در نهایت به فلسفههای متعدد مضاف ختم میشود، از ظرفیت نظریات صدرایی ماننداصالت وجود، تشکیک وجودی، تشأن و... بهرهبرداری میشود؟ بد نیست که، یادآوری کنیم که، حضرت آیت الله #جوادیآملی در فرآیند استخراج #حکمتمتعالیهسیاسی، این نکته بسیار مهم را خاطرنشان کردند که، اصالت وجود ظرفیت تولید فلسفه سیاست را ندارد و این فلسفه را باید از بخش حکمت عملی استخراج نمود.
1-3. مقصود از زاویه دید فلسفی چیست؟ تمام فلاسفه مسلمان به دلیل دغدغه هستیشناسانهای که دارند، از یک منظر به عالم مینگردند و آن توجه به کنه وجود و هستی است و درک احکام آن. آیا میتوان گفت که این منظر، در اختیار فیلسوف هستیشناس غربی نیست؟ اگر او هم وجودشناسانه به عالم بنگرد، مگر غیر از این است که، از همان منظر به موضوعات توجه نموده است؟ در این صورت چه تفاوتی میان امتداد حکمت اسلامی و فلسفه غربی خواهد بود؟ فلسفههای وجودشناسانه از آن جهت که دغدغه #وجود دارند یک منظر بیشتر ندارند، هرچند ممکن است به دستگاههای متفاوت فلسفی منتهی شوند که عوامل مختلفی در این امر دخیل است.
↩ از ایشان به عنوان استاد فلسفه اسلامی، توقعی بیش از آن بود که امتداد حکمت را در سطحیترین و مبهمترین صورت آن معنا کردند. البته شاید در بخشهای دیگر به توضیحات بیشتری در این زمینه بپردازند که در پستهای بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
@monir_ol_din
#یادداشت
💥امتناعِ امتدادِ حکمتِ صدرایی
1⃣ یکی از گفتمانهایی که متأثر از مطالبات مقام معظم رهبری از اساتید حکمت و فلسفه اسلامی شکل گرفته است، گفتمان #امتدادحکمت است. اساس تکوین این گفتمان مبارک، در جلساتی که ایشان با اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی قم داشتند، بنیان نهاده شد. بعد از آن جلسات و شکلگیری این گفتمان، فعالیتهای خوبی صورت گرفته و پژوهشها و تحقیقات مفیدی رقم خورده است. با این وجود به نظر میرسد که نمیتوان پروژه امتداد حکمت را ذیل فلسفه صدرایی و براساس آن پیش برد. در این نوشتار اشاره مختصری به معنا و مقصود از امتداد حکمت و امتناع امتداد حکمت صدرایی صورت میگیرد که البته در بیان تفصیلی دیگری باید ابعاد بیشتری مورد بررسی قرار بگیرد.
2⃣ مقصود از امتداد حکمت چیست؟ امتداد حکمت یعنی نظام مسائل فلسفه اسلامی در موضوعات عینی اجتماعی و سیاسی جریان پیدا کرده و در آنها امتداد یابد. مثلاً؛ بعد از آنکه مسئله وحدت و کثرت در درون فلسفه تنقیح شده و به یک تعین مفهومی میرسد و تصویری فلسفی از آن به دست میآید که در فلسفه صدرایی به نظریه #تشکیکوجودی منتهی گشته است، این نظریه بتواند پایگاه تفسیر وحدت و کثرت موضوعات عینی اجتماعی و سیاسی قرار بگیرد. به عنوان مثال، نظام اقتصادی که در هر جامعهای یکی از واقعیات آن جامعه است، باید بتواند از تحلیل فلسفی نظریه «تشکیک در مراتب وجود» بهره لازم را ببرد. به این صورت که بتوان با استفاده از این نظریه، وحدت و کثرت در یک نظام اقتصادی را شرح و بسط داد. اگر این نظریه امکان تفسیر #نظام را داشته باشد و وحدت و کثرت آن را توصیف نماید به گونهای که معنای واقعی و عینی نظام و روابط آن به دست آید، میتواند در عینیت جاری شود. حال به چه صورتی این تفسیر فلسفی در عینیت جریان پیدا میکند، مطلب بسیار مهم دیگری است که، باید در مجال دیگری مورد بحث قرار بگیرد و لیکن تمامالکلام درباره ظرفیت نظریهای مثل نظریه تشکیک است که آیا میتواند موضوعات عینی را تفسیری واقعی و قابل تحقق ارائه نماید به گونهای که بتوان براساس آن یک نظام اقتصادی را در خارج از حوزه ذهن و نظر محقق ساخت؟
3⃣ به نظر میرسد که، پاسخ منفی است و حکمت صدرایی چنین ظرفیتی ندارد و امتداد حکمت صدرایی در ساحات اجتماعی و سیاسی ممتنع است. توضیح اینکه؛ مفهوم اصلی این حکمت #وجود است که نظام مسائل فلسفی بر روی آن بنا شده است. این مفهوم حاکی از یک حقیقتی است که، وصول به حاق آن از طریق شهود و حضور امکانپذیر است آن هم نه تمام حقیقت وجود بلکه به میزان سعه وجودی افراد بستگی دارد. حال سخن بر سر این است که، آیا آن حقیقت که مساوق با بساطت و وحدت و تشخص و فعلیت است، میتواند اساس و پایه تولید نظریهای قرار بگیرد که براساس آن بتوان نظریات اجتماعی و سیاسی را تولید نمود و در متن خارج آنها را محقق ساخت؟ مفهومی که از حقیقت وجود با آن مشخصاتی که دارد، حکایت میکند باید حاکی از همان حقیقتی باشد که بسیط است و عین تشخص، و از همینروی است که میتوان گفت که نظریه اصیل ملاصدرا همانا نظریه #وحدتشخصیوجود است. با این وصف است که دیگر نمیتوان از ساختارسازی براساس نظریات فلسفی صدرایی سخن گفت، چون تمام ظرفیت این فلسفه همان نظریه وحدت شخصی است که نمیتواند توجیهکننده کثرات وجودی باشد و چون چنین است نمیتواند نظامات و ساختارهای اجتماعی را که از تقوم وحدت و کثرت تکوین مییابند، شرح و بسط دهد و نمیتواند در عینیت امتداد یابد و این اشارهای مختصر به فقدان ظرفیت و امتناع امتداد است و تفصیل مطلب در موقف خود صورت میگیرد.
4⃣ براساس همین فقدان ظرفیت در حکمت نظری صدرایی است که، حکیم معاصر آیت الله جوادی آملی(دام عزه) از امتداد #حکمتعملی صدرایی سخن میگویند که در این صورت هم باید این پرسش را طرح کرد که؛ آیا حکمت عملی صدرا جوهرهای متفاوت از حکمت عملی سینوی و فارابی دارد؟ یعنی صدرا در حکمت عملی چه ویژگی ممتاز و متمایزی دارد که بتوان پروژه امتداد حکمت را براساس آن پیش برد؟ و براساس همین فقدان ظرفیت در حکمت نظری صدرایی است که، برخی از اساتید معاصر تولید نظریات علوم انسانی اسلامی را از نظریه #اعتباریات علامه طباطبائی پیگیری میکنند که این نظریه هم مبتلا به انفصال اعتبار از متن واقعیت است، هرچند تفاسیری ارائه شده است که بتواند ربط واقعیت و اعتبار را ذیل نظریه علامه طباطبائی را تبیین نماید.
🆔https://eitaa.com/monir_ol_din
امتداد حکمت و فلسفه
#انعکاس ✳ در واکنش به این مطلب، پیامهای مختلفی از جانب برخی از دوستان رسید. برخی پیامها نوازش این
#پاسخاجمالی؛
1⃣ پاسخ به مغالطه انحصار؛
اولاً: یادداشت مذکور هیچ ادعای #انحصاری نداشت، بلکه میخواست #عدمتوان و استطاعت حکمت صدرایی را در تبیین وحدت و کثرت حقیقی و واقعی که مشخصه اصلی ساختارها و نهادهای اجتماعی است، گزارش دهد و امتناع امتداد را از منظر فقدان تئوری #معقول در تحلیل وحدت و کثرت بیان نماید و هیچ ادعای انحصاری نشده است.
ثانیاً: مهمترین ظرفیت حکمت صدرایی مفهوم #وجود است. دوست عزیزم، به این مسئله التفات نکردهاند که، توجه به ناتوانی حکمت صدرایی در تحلیل وحدت و کثرت ریشه در #انسداد مفهوم وجود است که امکان امتداد عینی اجتماعی ندارد. پس بهتر بود که به آن نکته توجه ویژهتری داشته باشند و از خود بپرسند که؛ حقیقت وجود که مساوق با بساطت و وحدت است، چگونه میخواهد مفسر کثرات حقیقی باشد؟
2⃣مغالطه عدم تکرار حد وسط؛
اولاً: دوست عزیزمان، از آن یادداشت یک قیاسی را ترتیب دادهاند و اشاره کردهاند که در آن قیاس حد وسط تکرار نمیشود. در حالیکه اگر قیاس را به گونهای دیگر تنظیم کنند که از درون آن یادداشت استخراج میشود، نمیتوانند این مغالطه را نسبت دهند:
صغری: نظامات اجتماعی وحدت و کثرت واقعیاند.
کبری: وحدت و کثرت واقعی با نظریه وحدت شخصی وجود صدرایی قابل تفسیر نیست
نتیجه؛ نظامات اجتماعی با نظریه وحدت شخصی وجود صدرایی قابل تفسیر نیست.
3⃣ ادل الدلیل علی امکان الشیء وقوعه؛
عجیب است که، ایشان مطلبی را دوباره تکرار میکنند. توضیح اینکه؛ همانطور که ایشان هم گفتند، ملاصدرا از کثرات عبور کرده و به وحدت وجود رسید لیکن او توان بازگشت به کثرات را ندارد. دلیل بر این ادعا همان یادداشت است. در آن یادداشت گفته شد که، اصلاً مفهوم وجود ظرفیت تبیین کثرات واقعی را ندارد و #وحدتگراست. چرا به فرمایش آیت الله جوادی آملی که، ایشان هم این نظر را دارند و در انتهای یادداشت آمده است توجهی نمیکنند؟؟
4⃣در پاسخ به نکته سوم برادر بزرگوارمان باید از ایشان پرسید که مقصود ایشان از نظامات اجتماعی چیست؟ آیا برادر عزیز ما که در یک کشور و با نظامات متعدد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی زندگی میکنند، هیچ کثرتی را مشاهده نمیکنند؟ در ساختارهای اجتماعی هیچ کثرت واقعی وجود ندارد و هیچگونه تکثر واقعی دارای آثار واقعی را بالوجدان نمییابند؟ اگر چنین است که، ادامه بحث درست نیست. فرض این است که، ما قبول داریم که، نظامات اجتماعی مرکب از وحدت و کثرتند. هر ساختار و سیستمی دارای اجزاء متکثر واقعی است که به وحدت میرسد. حال ادعا این است که، فلسفه صدرایی با وحدتگرایی محضی که دارد آیا توان تحلیل سیستمهای اجتماعی که مرکب از وحدت و کثرت واقعی هستند را دارد؟ آیا اینکه مردم یک کشور در یک انتخابات فراگیر عمومی یک دولت تعیین میکنند یا با یک انقلاب، حکومتی را ساقط میکنند، اعتباری و وهمیاند؟ اگر اعتباری نیستند، واقعیاند و آثار واقعی دارند؟ اگر واقعیاند، دارای وحدت و کثرت حقیقیاند؟ اگر چنین است، با نظریه وحدت شخصی وجودیا نظریه #تشأن میتوانند انقلابات اجتماعی یا اصلاحات اجتماعی را تحلیل فلسفی نمود؟ اگر آری، پس باید درباره انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ گفت که؛ این انقلاب از #شئونات واجب الوجود است همانطور که انقلاب مردم فرانسه از شئونات واجب الوجود است همانطور که انقلابهای کمونیستی دنیا از شئونات واجب الوجود است؟ آیا مقصود دوستان از امکان تحلیل وحدت و کثرتهای اجتماعی براساس فلسفه صدرا همین بود؟ طیب الله انفاسکم که کافر و مؤمن یکی شد.
@monir_ol_din