گفتگویی کوتاه در یک گروه مجازی پیرامون نظریه معرفت شناسی فرهنگستان.
در این گفتگوی کوتاه سعی کردم:
انتساب ایده بسیار غلط «تقدم اراده بر ادراک» را به فرهنگستان نفی کنم،
و به دو رکن نظریه فرهنگستان اشاره کنم.
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️فلسفه جنگ
📝غافلگیری رژیم صهیونیستی همراه با ارعاب، شوک و بهت
🖋دکتر سجاد کوچکی
اهمیت و ضرورت تبیین چیستی، چرایی و چگونگی عملیات طوفان الاقصی علیه رژیم صهیونیستی و پایگاه نظامی استکبار در غرب آسیا، سه مزیت و دستاورد استراتژیک برای محور مقاومت و عملیاتهای آینده این محور درپی خواهد داشت ان شاءالله.
1⃣ تغییر رویکرد محور مقاومت از حملات دفاعی به آفندی «غیر قابل تصور برای دشمن ازحیث زمان مکان وغافلگیری اطلاعاتی». این تغییر رویکرد نه تنها شوک و بهت ویرانگری بر ساختار دفاعی، امنيتی و نظامی رژیم صهیونیستی وارد کرد، بلکه ماهیت سازمانهای اطلاعاتی سیای آمریکا و موساد صهیونیست و ام .آی ۶ انگليس را کاملاً در منطقه و جهان بی اعتبار ساخت. به تعبیر فرمانده معظم کل قوا شکست صهیونیستها دراین عملیات غیر قابل ترمیم وجبران است. اضافه کنم؛ انتقال این همه نیرو از دریا، زمین و هوا و همچنین حملات سایبری به زیرساخت های دشمن همه تحلیلگران نظامی غرب را در بهتی عمیق فرو برد و هنوز هم درگیجی بسر می برند، که بلافاصله صاحب نظران شبکه اجتماعی غرب، عملیات طوفان الاقصی را به ایرانیها نسبت دادند.
2⃣عملیات طوفان الاقصی یک عملیات ساده نبود، یک عملیات مرکب و ترکیبی بود. عملیاتی که نیروهای مقاومت توانستند بابهره برداری بهینه از سه بعد " زمین "،" هوا " و دریا بر اساس اصل غافلگیری، ساختار روحی، ذهنی و جسمی دشمن را درهم بکوبند. حائز توجه و اهمیت است که هم اکنون دشمن هم با یک شکست ساختاری غیر قابل جبران مواجه است؛ فرار مردم از سرزمینهای اشغالی، تخلیه تمام سفارتخانه از جمله سفارتخانه آمریکا، درگیری نظامی بین ارتشیان این رژیم اشغالگر، از دست دادن ابتکار عملیاتی درنبرد با مقاومت و......
3⃣نکته سوم، نکته بسیار مهم است و آن این است که: نیروهای حماس و جهاد اسلامی به اعتماد و توکل به خداوند قادر متعال دریافتند که، ساختار رژیم اشغالگر صهیونیستی یک ساختار تارعنکبوتی و رو به اضمحلال است.
در این سه بند کلان بالا، هم به چیستی و هم به چرایی عملیات طوفان الاقصی اشاره کردم. چگونگی این عملیات از دو بعد چیستی و چرایی آن بسیار استراتژیکتر است. چگونگی عملیات ترکیبی طوفان الاقصی در تاکتیکها و تکنیکها تعریف میشود. تاکتیک های بکار برده شده، تاکتیک های" ساخت نایافته بوده ( فاقد سابقه بودن تاکتیکها درجنگهای معاصر) است. علت غافلگیری دشمن هم همین ساخت نایافتگی تاکتیک ها بوده است. هنوز بعد از گذشت چند روز از عملیات طوفان ویرانگر، دشمن و اذنابش متوجه تاکتیک های نوظهور مقاومت نشده اند.
https://eitaa.com/monir_ol_din
⁉️پرسش
🔹میرشمس الدین ادیب سلطانی، اهل فلسفه، زبان شناس و مترجم آثار فلسفی، در بیستم مهرماه از دنیا رفت. از او، ترجمه سه کتاب «سنجش خرد ناب»، «بنیادهای منطق نگریک»، «رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین» را داشتم. ترجمههایی خاص و مختص به خود او. اصرار بر اینکه، باید در معادل یابی کلمات و واژگان منطقی و فلسفی، از معادلهای اصیل زبان پارسی استفاده نماید. کاری که سبب میشد، مطالعه این آثار با سختی و به دشواری پیش رود.
🔹حقاً و انصافاً، ترجمه ای که به دست میداد، حکایت از دقت و سختکوشی و همت بلند او داشت، اما این پرسش، مجال طرح دارد که؛
⁉️چه نیازی است، در ترجمه فلسفه غرب برای مخاطب ایرانی، او را در دنیای الفاظ غریب و ناآشنای پارسی کهن وارد کنیم؟ آیا، این واژگان، کار درک و دریافت مفاهیم فلسفی را تسهیل می نماید یا تصعیب؟ حال که ذهن ایرانی، با کلمات عربی نیز عجین گردیده، آیا صحیح است در مرحله ترجمه که مرحله درک مفهومی است، او را از ذهن خودش کنده و در دنیای دیگری برده و در موقفی غریب، مفاهیم فلسفی را به او منتقل نمود؟
https://eitaa.com/monir_ol_din
📛فیلسوف زبان بسته
🔹مصطفی ملکیان که در جمع مریدانش به عنوان فیلسوف شناخته میشود، همیشه از دغدغه خود در «صلح گروی» و «خشونت پرهیزی» گفته و در مقام نقد حکومت اسلامی از همین منظر برآمده است.
اما این روزها که، در نقطه ای از زمین، زمان ایستاده و همه در بهت و حیرت از جنایت و نسل کشی که در آن صورت میگیرد، همه وجدانهای بیدار و آزاده، آزرده شده و به میدانِ اعلام انزجار و نفرت از رژیم سفاک صهیونیستی آمده اند، فیلسوف صلح گرا و خشونت پرهیز، زبان در کام گرفته و سخنی نمی گوید.
در کانال تلگرامی اش، برای میرشمس الدین ادیب سلطانی، پیام تسلیت میدهد، اما چشمان احول خود را به روی جنایات غزه بسته و لام تا کام سخن نمیگوید. البته، روشن است که چرا چنین سکوت اختیار کرده است؛ زیرا او صلح گروی خود را ذیل تمدن غرب تعریف کرده و آنجا که همه غرب در طرف جنایت ایستاده اند، او را یارای مقابله با آنان نیست.
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️تعدد عوالم در فلسفه اسلامی
🔹شیخ اشراق دو بیان درباره تعدد عوالم دارد، یک بیان که همان دیدگاه مشهور حکماست و یک بیان هم دیدگاه خودش:
«و العوالم عند الحكماء ثلاثة: عالم العقول و هو عالم الجبروت، و عالم النفوس و هو عالم الملكوت، و عالم الملك و هو عالم الاجرام»
📚مجموعه مصنفات شيخ اشراق، ج۲، ص: ۲۷۰
«و لى فى نفسى تجارب صحيحة تدلّ على أنّ العوالم أربعة: أنوار قاهرة،و أنوار مدبّرة،و برزخيّان و صور معلّقة ظلمانيّة و مستنيرة»
📚مجموعه مصنفات شيخ اشراق، ج۲، ص: ۲۳۲
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️نخستین سخنرانی از سلسله سخنرانیهای ماهانه گروه مطالعات منطق خانه حکمت
⚡️#فلسفه_منطق_ها
💫با سخنرانی دکتر #حمید_علایی_نژاد
📆چهارشنبه مورخ ۱۰ ابانماه ۱۴۰۲
🕒ساعت ۱۵
https://eitaa.com/monir_ol_din
🗣داوری اردکانی: من شکست خورده ام و این شکست را میپذیرم....
📚سیاستنامه، تابستان ۱۴۰۲
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️اراده و اختیار
«و يختص الإنسان و الحيوان بحركة الإرادة و الاختيار»
📚فلوطین، أثولوجیا، صفحه: ۲۲۶، بيدار، قم - ایران، 1413 ه.ق.
«الإرادة قوة يقصد بها الشيء دون الشيء»
📚کندی، یعقوب بن اسحاق، رسالة فى حدود الأشياء و رسومها (رسائل الکندي الفلسفیة)، صفحه: ۱۱۷، دار الفکر العربي، قاهره - مصر، 1978 م.
«فعند ما تحصل هذه المعقولات للانسان يحدث له بالطبع تأمل، و رويّة و ذكر، و تشوق إلى الاستنباط، و نزوع إلى بعض ما عقله أولا، و شوق إليه و إلى بعض ما يستنبطه، أو كراهته. و النزوع إلى ما أدركه بالجملة هو الارادة. فان كان ذلك (النزوع) عن احساس أو تخيّل، سمي بالاسم العام و هو الارادة؛ و إن كان ذلك عن رويّة أو عن نطق في الجملة، سمي الاختيار. و هذا يوجد في الانسان خاصّة. و أما النزوع عن احساس أو تخيل فهو أيضا في سائر الحيوان. و حصول المعقولات الأولى للانسان هو استكماله الأول. و هذه المعقولات إنما جعلت له ليستعملها في أن يصير إلى استكماله الأخير»
📚فارابی، محمد بن محمد، آراء أهل المدینة الفاضلة، صفحه: ۱۰۰، دار و مکتبة الهلال، بیروت - لبنان، 1995 م.
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️ارتقاء از نظریه تشکیک به نظریه تشأن
🔹صدرالمتألهین (ره)
«قد انكشف أن كل ما يقع اسم الوجود عليه و لو بنحو من الأنحاء فليس إلا شأنا من شئون الواحد القيوم و نعتا من نعوت ذاته و لمعة من لمعات صفاته فما وضعناه أولا أن في الوجود علة و معلولا بحسب النظر الجليل قد آل آخر الأمر بحسب السلوك العرفاني- إلى كون العلة منهما أمرا حقيقيا و المعلول جهة من جهاته و رجعت عليه المسمى بالعلة و تأثيره للمعلول إلى تطوره بطور و تحيثه بحيثية لا انفصال شيء مباين عنه».
📚الحکمة المتعالیة؛ ج۲ ص۳۰۱
ترجمه:
«روشن گشت که، هر آن چیزی که اسم وجود به هرنحوی بر آن اطلاق می شود، چیزی نیست مگر شأنی از شئون واحد قیوم و نعتی از نعوت ذات مقدس او و پاره نوری از انوار صفات او. بنابراین آنچه که پیش از این به عنوان قانون وضع کرده بودیم که، براساس تأملی دقیق المنظر، در عالم وجود هم علت است و هم معلول، این نظر در نهایت براساس سلوک عرفانی منتهی می شود به اینکه، علت امری حقیقی است و معلول جهتی از جهات آن است و بنابر همین نکته، علت و تأثیر آن بر معلول، به تطور معلول در اطوار و تحیث معلول به حیثیتی که هیچ انفصال و تباینی از علت نباشد، باز می گردد.»
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️ محمدعابد الجابری
🔹داوری های محمد عابد الجابری در کتاب هایش درباره اندیشه فلسفی ابن سینا نشان می دهد، اين نويسنده کمترين درکی از تفکر ابنسينا و فلسفه او نداشته؛ سهل است چنين می نمايد که از درک درست حتی يک صفحه از ساده ترين آثار ابن سينا عاجز بوده.
ساده لوحی است کسی گمان کند بدون داشتن زمينه لازم آموزشی برای فهم فلسفه ابن سينا می توان ده ها و بل صدها صفحه درباره او نوشت بی آنکه حتی به خود زحمت يک ارجاع درست و دقيق به آثاری مانند شفاء و اشارات و مباحثات و رسائل نفس ابن سينا را داد. ارجاعاتی ديده می شود اما روشن است که نويسنده حتی به مقام "تصور" نرسيده چه رسد به "تصديق" و نقد و بررسی. در بحث امشب بيشتر به اين موضوع می پردازم.
🌐 کانال دکتر حسن انصاری
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️میتوان آموخت، اما مجال ضدیت نیست.
🔹اخیراً مصاحبهای از خبرگزاری ایکنا منتشر شده است که، در گفتگو با استاد محمدحسین حشمت پور (دام عزه) به مناسبت روز جهانی فلسفه، پرسشهایی طرح کرده اند. استاد در برخی از پاسخها، عبور خود از فلسفه اسلامی و اشتغال به دروس قرآن و حدیث را تصریح میکند:
https://iqna.ir/fa/news/4183268/
🔹حال، در این میان، بهره هایی از این مصاحبه و گفتگو میتوان گرفت:
1⃣اول: بارها ابراز پشیمانی اهالی فلسفه اسلامی را خوانده و شنیده ایم. از اینکه، عمرشان را به فلسفه گذرانیده و از معارف قرآن و حدیث بدور، پشیمان و نادم بودند و در آخر عمر خود به سراغ این معارف رفته اند. این پشیمانی ها، برای هر «مؤمن کیّسی» درس آموز است و عبرت انگیز.
و البته، این پشیمانی از نقاط امتیاز فلسفه اسلامی با سایر فلسفههاست. پرواضح است که، آن عقلی که راهبر فلسفه اسلامی بوده، عقل متعبّدی بوده که خواهان بندگی بود نه انانیت و سرکشی و طغیان، و از همین روی است که در نهایت ابراز پشیمانی میکند.
2⃣دوم: از این مصاحبه و نظایر آن، بیش از مطالب علمی، میتوان آموخت، اما نمیتوان این مصاحبه را اسباب «ضدیت با فلسفه اسلامی» قرار داد. اساساً، ضدیت با فلسفه اسلامی بی معناست. فلسفه پرورشیافته در درون فرهنگ اسلامی که هرچقدر که جلوتر آمده، صبغه و صیاغت اسلامیتری به خود گرفته است، مجال ضدیت ندارد، بلکه، مواجهه با فلسفه اسلامی باید «انتقادی» باشد تا این تراث بهتر و بیشتر بتواند اثر عقلانی خود را بر فرهنگ عمومی بگذارد.
3⃣سوم: اگر، مصاحبه با استاد حشمت پور، بستر ضدیّت با فلسفه اسلامی قرار بگیرد، اولین آسیب آن، تضعیف «عقلانیت» در درون جامعه ایرانی اسلامی خواهد بود. تا برساختن یک نظام عقلانیِ عمیق و عریق، نمیتوان از این تراثی که تمام تلاش خود را بر پیرایش عقلانیتِ برهانی از شوائب شرک و الحاد داشت، رفع ید کرد. فلذا، یادآور باشیم که، از این مصاحبه بیاموزیم و به آن به دیده «عبرت» بنگریم، اما آن را بهانه «تضادّ» قرار ندهیم.
◀️در عین حال، این نکته نیز باید گفته شود؛ همانطور که، تقویت عقلانیت منوط به مواجهه انتقادیِ همدلانه با فلسفه اسلامی است، و متوقف بر این است که، پرسشهایی نوین از فلسفه اسلامی طرح نمود، قد و اندازه پاسخهای آن را دریافت و برای نقاط خلأ آن چاره اندیشید، همچنان نیز باید از «تعصبِ کور» نسبت به این دانش بشری نیز احتراز کرد. به عبارتی؛ هم ضدیت با فلسفه اسلامی، هم تعصبِ کور نسبت به آن، در نهایت به تضعیف عقلانیتِ اسلامی منجر خواهد شد. و باید از این دو عبور کرد؛ ضدیت، تعصب.
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️شیخ بهائی
سعید نفیسی، پژوهشگر تاریخ، درباره شیخ بهائی چنین میگوید:
«چندقرن است آثار شیخ بهایی مورد استفاده اقشار مختلف مردم است؛ توده مردم از «جامع عباسی»، اهل ذکر و دعا از «مفتاح الفلاح»، مجتهدین «زبدة الاصول»، اخباریین «حبل المتین»، ریاضی دانان از مجموعه آثار ریاضی او، و زاهدان از نان و حلوای او بهرمندند.»
📚به نقل از تاریخ فلسفه اسلامی، ص۲۲۵
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️علامه طباطبائی و مواجهه با فلسفههای روز دنیا
🔹علامه متفکر، استاد شهید مرتضی مطهری، در توصیف دغدغه علامه طباطبائی در ابتدای کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» چنین مینویسد:
«مولف کتاب حاضر حضرت استاد علامه دام بقائه ...... سالهاست در این فکر هستند که به تألیف یک دوره فلسفه بپردازند که هم مشتمل بر تحقیقات گرانمایه هزارساله فلسفه اسلامی باشد و هم آراء ونظریات فلسفی جدید مورد توجه قرار گیرد و این فاصله زیاد که بین نظریات فلسفی قدیم و جدید ابتدائا به نظر می رسد و این دو را به صورت دو فن مختلف و غیر مرتبط به هم جلوه گر می سازد مرتفع شود و مخصوصا ارزش فلسفه الهی که جلودار آن دانشمندان اسلامی هستند وفلسفه مادی درتبلیغات خود دوره آن را خاتمه یافته معرفی می کند به خوبی روشن شود.
نشریات روز افزون فلسفی اخیر و توجه جوانان روشنفکر ما به آثار فلسفی دانشمندان اروپا که هر روز به صورت ترجمه یا مقاله ور ساله در عالم مطبوعات ظاهر می شود و این خود نماینده روح کنجکاو و حقیقت جوی این مردم است که از هزارها سال پیش سابقه دارد و از طرف دیگر انتشارات مجهز به تبلیغات سیاسی و حزبی فلسفه مادی جدید (ماتریالیسم دیالکتیک) بیش از پیش حضرت معظم له را مصمم نمود که در راه مقصود خود گام بردارند لهذا از چند سال پیش ابتدا به تشکیل انجمن بحث و انتقاد فلسفی مرکب از عده ای از فضلا مبادرت کردند و از دو سال و نیم پیش در آن انجمن بنابراین بود که حضرت معظم له در خلال هفته قسمتهایی تهیه می کردند و در جلسات انجمن که در هفته، دوشب به آن اختصاص داده شده بود قرائت می شد و هر کسی هر نظری داشت اظهار می کرد......»
📚اصول فلسفه وروش رئالیسم، ج۱ ص۲۰
https://eitaa.com/monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹به فلسفه دستور ندهید....
🔹نه دینیها حق دارند دستور دهند، نه پوزیتویستها...
✍ تعلیقه بر این دیدگاه، به زودی.
https://eitaa.com/monir_ol_din
❇️به فلسفه دستور ندهید....
استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی، فیلسوف معاصر، در سخنرانی خود در جمع اهالی فلسفه اینگونه میگوید: «به فلسفه دستور ندهید. نه دینی ها حق دارند دستور دهند، نه پوزیتویستها».
مقصود استاد از این عبارات این است که، فلسفه دانش کشف حقایق است، راهی دارد مختص به خود که باید همان راه طی شود. نمیشود به فلسفه دستور داد از چه راهی برود، درباره چه موضوعی و چگونه بیاندیشد. فلسفه، باید راه خود را برود و به نتایج خود برسد.
⁉️پیرامون این بیان، پرسشهایی به ذهن میرسد که تقدیم میشود:
1⃣ آیا فیلسوف میتواند موضوع اندیشه فلسفی خود را برگزیند؟ بدیل تأمل در «وجود بماهو وجود» به «نور» بیاندیشد؟ آیا فیلسوف میتواند مسئله فلسفی خود را انتخاب نماید؟ از «چگونگیِ رهیافت فلسفه به عینیت» پرسش نماید، به جای «صرفِ ایستادن بر کشف از واقع»؟
اگر فیلسوف «نمیتواند» و باید راهی را برود که «تاریخ فلسفه» رفته است، از تاریخ فلسفه میپرسیم: تاریخ فلسفه، چه راهی را رفته و بر چه موضوعی و چه مسئله ای ایستاده است؟ آیا فلسفه ملاصدرا، تاریخ فلسفه است؟یا فلسفه ابن سینا و یا فلسفه شیخ اشراق؟ کدام یک تاریخ فلسفه اند و کدام یک فلسفه اند؟ فیلسوف، در راه کدام یک باید برود تا فیلسوف بماند؟ آیا این تفاوتها و اختلافاتِ بنیادین در تاریخ فلسفه اسلامی؛ از جهت موضوع، غایت و روش فلسفیدن، حکایت از آن ندارد که؛ فیلسوف میتواند و امکان آن را دارد که؛ موضوعی دیگر، غایتی متفاوت و روشی خاص را برگزیند؟
2⃣ فلسفه، امری انسانی است. در متن و بطن اندیشه انسان شکل میگیرد. فلسفه، در رحم فکری انسان پرورش می یابد. و به عبارت صحیح: این انسان است که فلسفه را میپروراند. و چون امری انسانی است، پس اختلاف بردار است و تفاوت پیدا میکند. همین گزینه «فلسفه دستوربردار نیست» در متن اندیشه استاد ابراهیمی دینانی پرورش یافته است. او به گونه ای خاص به فلسفه می نگرد، انتظاری دیگر از فلسفه دارد، دلمشغولی متفاوتی نسبت به مسائل فلسفی دارد، فلذا میگوید: به فلسفه دستور ندهید. او خودش این گزینه را در درون خویش پرورانیده، به او نداده اند و در درون او نیافتاده، بلکه آن را ساخته و پرداخته است. به همین دلیل، میتواند به دیگران اعتراض کند که، به فلسفه دستور ندهید. چرا که اگر فلسفه امری انسانی نبود و از درون انسانها نمیجوشید، اعتراض به آنها صحیح نبود. چون آنها از خود اختیاری ندارند، امکانی برایشان فراهم نیست تا دستور ندهند.
3⃣ مهمترین ویژگی متمایزکننده انسان از سایر موجودات، «اختیارِ» اوست که باید از «عقل» ارتزاق یابد تا به «سعادت» برسد. اگر، فلسفه امری انسانی است، چه نسبتی با گوهر «اختیار» دارد؟ اگر، فلسفه در درون موجودی پرورش می یابد که جوهره آن موجود، اختیار اوست، تفلسف پرورش یافته در درون چنین موجودی، چگونه خواهد بود؟ آیا همین اختیار نیست که، به فیلسوف «امکانِ تفاوت» را میبخشد؟ بر اساس همین اختیار است که، فیلسوف مسلمان میتواند موضوع خود، غایت خود، روش خود را برگزیند و فلسفه ای دیگر بیافریند. اگر فیلسوف مسلمان امروزه میخواهد مسیر فلسفه را به اندیشه انضمامی بکشاند، دستور به فلسفه نیست، انسانی بودن فلسفه است که چنین میطلبد.
https://eitaa.com/monir_ol_din