زمان شاه بود. داشتیم با هم تو خیابون قدم میزدیم. یه خانم بی حجاب داشت جلومون راه میرفت. #فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمهای ازش پرسید: «ببخشید خانم، اسم شما چیه؟»
خانم با تعجب جواب داد: « #زهرا، چطور مگه؟»
فاطمه خندید و گفت: « #هم_اسمیم »، بعد گفت: «میدونی چرا روی ماشینا #چادر می کشن؟»
خانم که هاج و واج مونده بود گفت: «لابد چون صاحباشون می خوان سرما و گرما و گرد و غـبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه».
فاطمه گفت: «آفرین! من و تو هم بندههای خدا هستیم و #خدا به خاطر #علاقه ش به ما، یه #پوششی بهمون داده تا با اون از نگاهــای نکبت بار بعضیا #حفظ بشیم و آسیبی نبینیم. خصوصاً اینکه هم نام حضرت فاطمه هم هستیم... بعدها که دوباره اون خانم رو دیدم، #محجبه شده بود».
#شهیده_فاطمه_جعفریان
#کفش های_جامانده_در_ساحل، صفحه17
sapp.ir/emammoud
#خاطرات
#امر_به_معروف_و_نهی_از _منکر
@monjiie