eitaa logo
سبک زندگی اسلامی
2.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
625 ویدیو
19 فایل
ارتباط با ما: @sheikh_ahmad66
مشاهده در ایتا
دانلود
استدلال بر خاتمیت پیامبر اسلام گاه گفته مى شود خاتَم به معناى زينت است؛ بنابراين مفهوم «خاتَمَ النبیّین» چنين است كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله زينت تمام پيامبران بود، نه پايان دهندۀ آنها‼️ ✍ ولى بايد توجه داشت كه خاتَم هرگز به معناى زينت نيامده بلكه به معناى انگشتر است و اين تعبيرِ بسيار نادرستى است كه گفته شود پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله انگشتر پيامبران است. ➖ تازه معنى اصلى خاتَم هرگز انگشتر نبوده بلكه به معناى مُهرى بوده كه در پايانِ نامه يا بر نامه‌ها و كتاب هايى را كه لاك و مهر مى كردند مى زدند، و از آنجا كه مهر زدن در خاتَم و پايان قرار مى گيرد، نام خاتم بر وسيله اى كه به آن نامه را پايان مى دادند، گذارده شده است (توجه داشته باشيد كه خاتَم، به فتح تاء، به معناى «ما يَخْتِمُ بِهِ» يعنى: چيزى كه به آن ختم مى كنند مى باشد.) ➖قابل توجه اين كه در عصر نزول قرآن و قرن‌ها بعد از آن، مهر اصلى اشخاص، روى انگشترهاى آنها بود، و به وسيله انگشترِ خود نامه‌ها را مهر مى كردند، به همين دليل در حالات پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است: «انَّ خاتَمَ رَسُولِ اللَّهِ كانَ مِنْ فِضَّةٍ نَقْشُهُ مَحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله»: «انگشتر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از نقره بود و نقش آن محمد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله بود. » [۱] ➖در بعضى از تواريخ آمده كه از جمله حوادث سال ششم هجرى اين بود كه به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردند شما كه براى سران كشورها و پادشاهان نامه مى نويسيد، آنها نامه هاى بدون مهر را نمى خوانند، به همين دليل پيامبر صلى الله عليه و آله انگشترى براى خود انتخاب كرد تا نامه‌ها را با آن مهر كند. [۲] ➖در كتاب طبقات كبرى نيز آمده است كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله هنگامى كه تصميم گرفت دعوت خود را گسترش دهد و به پادشاهان و سلاطين جهان نامه بنويسد دستور داد انگشترى براى او ساختند كه روى آن مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه نوشته شده بود و نامه هاى خود را با آن مهر مى كرد. [۳] 🔸با اين توضيح روشن مى شود كه امروز گر چه خاتَم به انگشترهاى تزيينى نيز گفته مى شود، ولى در زمان نزول قرآن و مدت‌ها بعد از آن به انگشترهايى مى گفتند كه با آن نامه‌ها را پايان مى دادند، و يا نامه‌ها را مى بستند و بر محل بسته شده مهر مى نهادند. 🔹اين نكته نيز قابل توجه است كه همين معنا در آيات متعددى از قرآن مجيد به كار رفته و قرآن در مورد گروهى از كفّار مى گويد: خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ «خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده» [۴] و درك و شنوايى آنها نسبت به حق پايان گرفته است و درباره قيامت مى فرمايد:« الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى افْواهِهِمْ » «امروز بر دهانشان مهر مى نهيم» [۵] و به سخن گفتنشان پايان مى دهيم. 🔻به هر حال كمترين آشنايى با معناى اين واژه در ادبيات عرب و ريشه اصلى اين لغت و مشتقات و موارد استعمال آن به وضوح اين معنا را اثبات مى كند كه كلمه خاتَمَ النَّبِييّنَ هيچ معنايى جز پايان دهنده پيامبران نمى تواند داشته باشد. ---------- [۱]: سنن بيهقى، جلد ۱۰، صفحه ۱۲۸ و فروع كافى، جلد ۶، صفحه ۴۷۳، باب نفس الخَواتيم، حديث اول: « كانَ نَقْشُ خاتَمَ النَّبىّ مُحَمَّد رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه و آله» [۲]: سفينة البحار، جلد ۱، صفحه ۳۷۶. [۳]: طبقات كبرى، جلد ۱، صفحه ۲۵۸. [۴]: سوره بقره، آيه ۷. [۵]: سوره يس، آيه ۶۵. 🔴کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇 @monjiqoran
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬅️ و و 🔴خداوند در دو آیه قرآن (النساء 43 و المائدة 6) میفرماید: (فلم تجدوا ماء فتيمموا) «اگر برای نماز آبی نیافتید تیمم کنید.» ✅بنابراین حکم خداوند در مورد کسی که میخواهد نماز بخواند اما آبی برای وضو پیدا نمیکند مشخص است که باید تیمم کند و نمازش را اقامه نماید و هیچکس اجازه مخالفت با ما أنزل الله را ندارد. 🔵لذا خداوند در قرآن کریم میفرماید: ⬅️هر کس به احکامی که خداوند نازل کرده است حکم نکند کافر و ظالم و فاسق است:👇 ♻️و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئك هم الكافرون (ألمائدة 44) هم الظالمون (ألمائدة 45) هم الفاسقون (ألمائدة 47) ⬇️ مخالفت عمر با قرآن و ما أنزل الله و رسول الله (صلوات الله علیه واله) در ایام خلافتش: او تا وقتی آب نبود نماز نمیخواند حتی اگر چند ماه آبی پیدا نمی شد!!! ⬇️ 📙در کتاب صحیح مسلم[۱] روایت صحیح السندی است که عالم بزرگ وهابیت جناب اَلبانی هم به صحت آن اعتراف کرده است که شخصی در ایام خلافت عمر بن خطاب نزد او آمد و گفت: ای امیرالمومنین! بسیار پیش می آید که ما یک یا دو ماه آب پیدا نمی کنیم عمر گفت: من وقتی آب پیدا نکنم نماز نمی خوانم تا اینکه آب پیدا بشود!!!😳 ⬅️جناب عمار صحابی گفت: ای امیرالمومنین! آیا یادت نیست که در فلان مکان بودیم و جنب شدیم؟ عمر گفت: بله یادم هست. عمار گفت: (به دلیل نبود آب تو نماز نخواندی) اما من خود را در خاک مالیدم و نماز خواندم و نزد پیامبر رفتیم و فرمود: برای تیمم همین مقدار کافی است که دو دست را در خاک بزنی و صورت را مسح کنی و روی دو دست بکشی. عمر گفت: ای عمار از خدا بترس!🤐 عمار گفت: ای امیرالمومین! اگر بخواهی دیگر این جریان را برای کسی نقل نمی کنم!!!😷 ⚠️این روایت صراحت دارد بر اینکه عمر بن خطاب بر خلاف قرآن و سنت و احکام الهی فتوا و حکم داده است زیرا خداوند در قرآن کریم می فرماید: اگر آب نیافتید تیمم کنید اما عمر می گوید: من اگر حتی دو ماه آب نیابم تیمم نخواهم کرد و نماز نمی خوانم!!! 💠جالب اینجاست که جناب عمار تلاش می کند تا با یادآوری جریان جنابت و... او را از این فتوای مخالف -ما أنزل الله -آگاه کند اما باز هم فایده ای ندارد و بر فتوای خلاف ما انزل الله اصرار می کند!!! ♦️بسیار روشن است که خلیفه دوم بعد از چند سال از نزول قرآن و روشن شدن حکم الهی حتی در دوران خلافتش هنوز تیمم را یاد نداشته است و مشخص است که تا آن زمان از قرآن اطلاع کافی نداشته است و خلاف ما أنزل الله و سنت رسول الله (صلوات الله علیه واله) فتوا داده است که طبق آیات قرآن کسی که خلاف ما أنزل الله فتوا دهد و با رسول الله (صلوات الله علیه واله) مخالفت کند کافر و ظالم و فاسق می باشد. ♦️از این روایت میزان علم عمر بن خطاب مشخص می شود که چگونه پس از گذشت چند سال از نزول قرآن و گذشت چند سال از شهادت رسول الله (صلوات الله علیه واله) حتی آیات الاحکام را یاد نداشته است. ⁉️حال سوال ما این است چنین شخصیتی با این مقدار علم و آگاهی چگونه میتواند خلیفه رسول الله (صلوات الله علیه واله) باشد و در جایگاه علم مطلق و معدن وحی قرار بگیرد❓❓❓ 💠(به غیر از امیرالمومنین علی بن ابی طالب که همگان به علم ایشان نیازمند بودند حتی خلفای ثلاثه اهل سنت به اعلمیت ایشان اعتراف کرده اند هیچ کسی لیاقت جانشینی رسول برگزیده الهی را نخواهد داشت) -------------------------- [۱]: صحیح مسلم ، ج۱ ، ص۲۸۰، کتاب الحیض، باب۲۸، حدیث ۱۱۲ 🇮🇷@monjiqoran.
💢آيا سير تكاملى انسان با مسأله خاتميت سازگار است؟ نخستين سؤالى كه در بحث خاتمیت مطرح مى شود اين است كه مگر جامعه بشرى ممكن است متوقف شود؟ مگر سير تكاملى انسان حد و مرزى دارد؟ مگر با چشم خود نمى بينيم كه انسان هاى امروز در مرحله اى بالاتر از علم و دانش و فرهنگ نسبت به گذشته قرار دارند؟ با اين حال چگونه ممكن است دفتر نبوّت به كلى بسته شود و انسان در اين سير تكامليش از رهبرى پيامبران تازه اى محروم گردد؟ پاسخ ✍ پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن مى شود و آن اين كه: گاه انسان به مرحله اى از بلوغ فكرى و فرهنگى مى رسد كه مى تواند با استفادۀ مستمر از اصول و تعليماتى كه نبى خاتم بطور جامع در اختيار او گذارده راه را ادامه دهد بى آن كه احتياج به شريعت تازه اى داشته باشد. 🔻اين درست به آن مى ماند كه انسان در مقاطع مختلف تحصيلى، درهر سطحى نياز به معلم و مربى جديدى دارد تا دوران هاى مختلف را بگذراند اما هنگامى كه به مرحله دكترا رسيد و مجتهد و صاحب نظر در علم يا علوم مختلفى گرديد در اينجا ديگر به تحصيلات خود نزد استاد جديد ادامه نمى دهد؛ بلكه به اتكاء آنچه از محضر اساتيد پيشين و مخصوصاً استاد اخير دريافته، به بحث و تحقيق و مطالعه و بررسى مى پردازد و مسير تكامل خود را ادامه مى دهد. 🔸و به تعبير ديگر نيازها و مشكلات راه را با آن اصول كلى كه از آخرين استاد در دست دارد حل مى كند؛ بنابراين لزومى ندارد كه با گذشت زمان همواره دين و آيين تازه اى پا به عرصه وجود بگذارد (دقت كنيد). 🔸به تعبير ديگر انبياى پيشين براى اين كه انسان بتواند در اين راه پر نشيب و فرازى كه به سوى تكامل دارد پيش برود، هر كدام قسمتى از نقشه اين مسير را در اختيار او گذارده اند تا اين شايستگى را پيدا كند كه نقشه كلى و جامع تمام راه به وسيله آخرين پيامبر صلى الله عليه و آله از سوى خداوند بزرگ در اختيار او قرار گيرد. بديهى است با دريافت نقشه كلى و جامع نيازى به نقشه ديگر نخواهد بود و اين در حقيقت بيان همان تعبيرى است كه در رواياتِ خاتميت آمده و پيامبر اسلام را آخرين آجُر يا گذارنده آخرين آجر كاخ زيبا و مستحكم رسالت شمرده است. 🔹اينها همه در مورد عدم نياز به دين و آيين جديد است، اما مسأله رهبرى و امامت كه همان نظارت كلى بر اجراى اين اصول و قوانين و دستگيرى از واماندگان در راه مى باشد، مسأله ديگرى است كه انسان هيچ وقت از آن بى نياز نخواهد بود، به همين دليل پايان يافتن سلسله نبوت هرگز به معناى پايان يافتن سلسله امامت نيست، چرا كه تبيين و توضيح اين اصول و عينيت بخشيدن و تحقق خارجى آنها بدون استفاده از وجود يك رهبر معصوم الهى ممكن نيست. 🔴کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇 🇮🇷@monjiqoran
🔥چه کسانی دائما در جهنم خواهند بود؟ ✍ عذاب دائمی در جهنم همان خلود در جهنم هست؛ در قرآن چند گروه نام برده شده که دائما در جهنم هستند از جمله: کافران، ظالمان، قاتلان، رباخواران و ... اما از روایات برمی‌‌آید که تنها كافران براى هميشه در جهنم خواهند بود نه همه گنهکاران. از آیات برداشت می‌شود آيات خلود در جهنم، ناظر به كسانى است كه گناه‌شان منتهى به انكار توحید، معاد، نبوت و يا ضروريات دين شده است. شيخ مفيد می‌فرماید: تمام علما اتفاق نظر دارند كه تهديد به خلود در آتش مخصوص كفار است و شامل كسانى که اهل نمازند و ايمان به خدا و اقرار به واجبات او دارند، نمی‌شود. 📚اوايل المقالات، ص۵۳ در آيه۴۸ و۱۱۶ سوره نساء آمده است: «اِنّ الله لا يغفر أن يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء؛»تنها مشركان (و كافران) قابل بخشش نيستند، ولى گنهكاران ديگر قابل بخشش و آمرزش‌اند 📚آيت الله مكارم،پيام قرآن،ج ۶،ص۴۹۶ 💠با توجه به این آیه و آیات دیگر تنها کافران و مشرکان در جهنم خلود دارند و مابقی گنهکاران بعد از سپری کردن عذاب در جهنم، روانه بهشت می‌شوند. 🇮🇷@monjiqoran
💢بهشت آدم و حوا کجا بود؟ در این‌که منظور از بهشتی که حضرت آدم(ع) در آن سکونت داشت و بر اثر وسوسه شیطان از آن‌جا رانده شد، کدام بهشت است، میان مفسران اختلاف است: 🔰عده‌ای معتقدند، این بهشت از نوع زمینی و باغی از همین باغ‌های دنیا بود. برخی از دلایل آنان در این مسئله از این قرار است. 1⃣ اگر بهشت آدم، بهشت اخروی بود، پس آن بهشت باید، جنت خلد باشد، و اگر آدم در جنت خلد ساکن بود، وسوسه شیطان بر وی عارض نمی‌شد؛ زیرا که آن‌جا، جای شیطان و وسوسه‌های او نیست. 2⃣ کسی که داخل آن بهشت شود، دیگر از آن خارج نمی‌شود؛ چراکه خداوند می‌فرماید: «و ما هم منها بمخرجین»؛ و هیچ‌گاه از آن اخراج نمی‌گردند. 3⃣ ابلیس زمانی که از سجده بر آدم(ع) سرپیچی کرد، مورد لعن و غضب خداوند واقع شد، و بدیهی است که با غضب خداوند توان و قدرت رسیدن به جنت خلد را نداشت. 4⃣ بدون شک خدای متعال آدم را در زمین خلق کرده و در این قضیه هیچ جا ذکری از انتقالش به آسمان نیامده است.تا در نتیجه بهشت آدم، بهشت برین باشد. 5⃣ بهشت اخروی جایی است که عصیان در آن‌جا راه ندارد و به تعبیر قرآن جای لغو نیست. «لا لغو فیها و لا تأثیم»؛ نه بیهودگی در آن است و نه گناه. 🔻در بعضی از روایاتی که از اهل‌بیت(ع) به ما رسیده به این موضوع تصریح شده است و می‌تواند مؤید این معنا باشد، مانند روایتی که در آن از امام صادق(ع) راجع به بهشت آدم سؤال شد، آن‌حضرت در پاسخ فرمود: «جنة من جنان الدنیا، یطلع فیها الشمس و القمر و لو کان من جنان الآخرة ما خرج منها ابداً»؛ باغی از باغ‌های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می‌تابید و اگر بهشت جاودان بود، هرگز آدم از آن بیرون رانده نمی‌شد. 🔴کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇 🇮🇷@monjiqoran
💢آيا خلود با عدل الهى سازگار است؟! مهمترين اشكالى كه در مسأله خلود مطرح مى شود_ و در حقيقت اشكال اصلى است_ مسأله عدم تناسب «گناه» و «كيفر» است، گفته مى شود چگونه مى توان پذيرفت كه انسانى تمام عمر خود را كه حدّاكثر صد سال بوده است، كار بد كرده، و در كفر و گناه غوطه ور بوده، ولى در برابر يكصد سال گناه، هزاران ميليون سال كيفر ببيند؟! پاسخ: آنها كه اين ايراد را مطرح مى كنند از يك نكته اساسى غافلند و آن فرق ميان مجازات هاى قراردادى و مجازات هاى تكوينى است كه نتيجه طبيعى اعمال و يا زندگى كردن در كنار خود اعمال است. توضيح اينكه: گاهى قانونگذار قانونى وضع مى كند كه هركس مرتكب فلان خلاف شود بايد فلان مقدار جريمه مالى بدهد، یا فلان مدت در زندان بماند، مسلماً در چنين جايى بايد تناسب «جرم» و «جريمه» در نظر گرفته شود، هرگز براى يك كار كوچك مجازات اعدام يا حبس ابد نمى توان قرار داد، و به عكس براى كار مهمى همچون قتل نفس يك روز زندان بى معناست، حكمت و عدالت ايجاب مى كند كه اين دو با هم كاملًا متناسب باشد. 🔹ولى كيفرهايى كه در حقيقت اثر طبيعى عمل است و خاصيت تكوينى آن محسوب مى شود، و يا نتيجه حضور خود عمل در برابر انسان است اين گفتگوها را نمى پذيرد، خواه در مورد آثار عمل در اين جهان باشد يا در جهان ديگر. 🔸مثلًا اگر گفته شود كسى كه از مقررات رانندگى تخلف كند و با سرعت غير مجاز و سبقت بى دليل و عبور از مناطق ممنوع رانندگى كند ممكن است به خاطر همين چند لحظه تخلف چنان تصادفى كند كه دست و پاى او بشكند و يك عمر زمينگير شود، در اينجا كسى نمى گويد، اين نتيجه تلخ براى آن تخلف كوچك عادلانه نيست، زيرا مسلّم است كه اين از قبيل جريمه هاى قراردادى اداره راهنمايى نيست كه در آن مسأله تناسب و هماهنگى جرم و جريمه در نظر گرفته شود، اين اثر طبيعى عمل است كه انسان آگاهانه به سراغ آن رفته، و خود را گرفتار آن كرده است. 🔻در مورد عذاب‌ها و كيفرهاى اخروى مسأله از اين فراتر است، آثار تكوينى اعمال و نتائج مرگبار آن ممكن است براى هميشه دامان انسان را بگيرد، بلكه خود اعمال (چنانكه در بحث تجسم عمل ، علما بحث کرده اند)، در برابر انسان مجسم مى شود، و چون آن جهان جاويدان است اعمال نيك و بد جاودانه با انسان خواهند بود، و او را نوازش يا كيفر مى دهد. مجازات‌ها و كيفرهاى رستاخيز بيشتر جنبه اثر تكوينى و خاصيت عمل دارد. 🔴کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇 🇮🇷@monjiqoran
🌱 ⁉️ سرنوشت مؤمنانِ ادیان دیگر آیا مؤمنانِ به خدا و آخرت از أدیان دیگر أهل نجاتند؟ . . ⭕ برخی با تمسک به آیه ۶۲ سوره بقره، پیروان ادیان دیگر را بدون اینکه به اسلام ایمان آورند، اهل نجات دانسته اند؛ درحالیکه اگر آنها به محتوای کتب خود هم عمل کنند می بایست به پیامبر اسلام(ص) ایمان آورند. در واقع، آیه ناظر به این نکته است که هر کسى که در عصر خود به پیامبر بر حق و کتاب آسمانى زمان خویش، ایمان آورده و عمل صالح انجام داده، اهل نجات است. . . . پرسش: خداى متعال در آیه ۶۲ سوره «بقره» مى فرماید: (کسانى که به پیامبر اسلام ایمان آورده اند و همچنین یهودیان و نصارى و صابئان (پیروان یحیى یا نوح یا ابراهیم علیه السلام) آنها که ایمان به خدا و روز قیامت آورند و عمل صالح انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان ثابت است)؛ «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ» بنابراین (نه ترسى از آینده دارند و نه غمى از گذشته)؛ «وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ». این آیه، تقریباً با همین عبارت در سوره «مائده» آیه ۶۹ آمده، و با تفاوتى بیشتر در سوره «حج» آیه ۱۷ آمده است. بعضى از بهانه جویان، آیه فوق را دستاویزى براى افکار نادرستى از قبیل صلح کل و این که پیروان هر مذهبى باید به مذهب خود عمل کنند، قرار داده اند. آنها مى گویند: بنا بر این آیه لازم نیست یهود و نصارى و پیروان ادیان دیگر اسلام را پذیرا شوند، همین قدر که به خدا و آخرت ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند، کافى است. پاسخ: به خوبى مى دانیم: آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مى کنند، قرآن در آیه ۸۵ سوره «آل عمران» مى گوید: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْه»؛ (هر کس دینى غیر از اسلام براى خود انتخاب کند پذیرفته نخواهد شد). به علاوه آیات قرآن پر است از دعوت یهود، نصارى و پیروان سایر ادیان به سوى این آئین جدید، اگر تفسیر فوق صحیح باشد، با بخش عظیمى از آیات قرآن تضاد صریح دارد، بنابراین باید به دنبال معنى واقعى آیه رفت. در اینجا دو تفسیر از همه روشن تر و مناسب تر به نظر مى رسد. ۱ ـ اگر یهود، نصارى و مانند آنها به محتواى کتب خود عمل کنند مسلماً به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ایمان مى آورند؛ چرا که بشارت ظهور او با ذکر صفات و علائم مختلف در این کتب آسمانى آمده است. مثلاً قرآن در آیه ۶۸ سوره «مائده» مى گوید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَیْء حَتّى تُقیمُوا التَّوْراةَ وَ الإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ»؛ (اى اهل کتاب شما ارزشى نخواهید داشت مگر آن زمانى که تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده بر پا دارید) و از آن جمله این که به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که بشارت ظهورش در کتب شما آمده است ایمان بیاورید. ۲ ـ این آیه ناظر به سؤالى است که براى بسیارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده، آنها در فکر بودند: اگر راه حق و نجات، تنها اسلام است، پس تکلیف نیاکان و پدرانشان چه مى شود؟ آیا آنها به خاطر عدم درک زمان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و ایمان نیاوردن به او مجازات خواهند شد؟ آیه فوق نازل گردید، و اعلام داشت: هر کسى که در عصر خود به پیامبر بر حق و کتاب آسمانى زمان خویش ایمان آورده و عمل صالح کرده است اهل نجات است، و جاى هیچ گونه نگرانى نیست. بنابراین یهودیان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور مسیح(علیه السلام)، اهل نجاتند، همان گونه مسیحیان مؤمن قبل از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله). بد نیست در اینجا به شأن نزولى که براى تفسیر آیه فوق آمده است، اشاره کنیم:👇 🔻