eitaa logo
🇮🇷_منجی یاران_🇮🇷
449 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
461 ویدیو
7 فایل
‹بـسم‌رب‌‌المهدی›🌱‌ گروه فرهنگی_جهادی منجی‌یاران شماره ثبت :۴٠٠٧٢١۴١١٩٠٠۴ _ _«صَباحاً اَتَنَفَسُ بِحُبِّ المِهدی» هر صبح به عشق مهدی نفس می کشیم _ ارتباط : @Monji_yar313 کارگروه عفاف و حجابمونِ: @patogh_targoll کارگروه شهدامونِ: @Banat_al_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
ممکنه انسان گاهی دچار عصیان و نافرمانی بشه، اما محبتش در جای خودش باقیه و حاضره برای محبوبش جون بده. اگر روزی صدای انا المهدی رو بشنویم، آن قدر جوهره محبت در وجودمان قوی هست ک در پانزده ثانیه همه گناهان و گذشته خودمون رو جبران کنیم، جبران یعنی پشیمانی.... 🌱صفحه ۱۲۹ @monji_yaran
🌿لقمه ای از کتاب رهایی از تکبر پنهان❗️ گاهی خداوند ما را در معرکه گناه می اندازد تا دچار معصیت شویم و بفهمیم چه عیوبی را در وجودمان پنهان کرده بودیم... گروه فرهنگی_جهادی منجی‌یاران @monji_yaran
🇮🇷_منجی یاران_🇮🇷
#معرفی_کتاب 🌿لقمه ای از کتاب رهایی از تکبر پنهان❗️ گاهی خداوند ما را در معرکه گناه می اندازد تا
پنجشنبه است و شب معرفی کتاب 😍 میتونین با به معرفی قبلی هم سر بزنید... خوراک مغزتو با کتاب بده رفیق! 📚
🌱 📚لقمه ای از مهاجر سرزمین آفتاب همین که پا به اتاق گذاشتم برادرم، هیداکی،با توپ پُر به سراغم آمد ودر حالی که پدر و مادرم می شنیدند، سرم داد زد و با صدای بلند گفت؛((تو هیچ میفهمی زندگی با یک مسلمان چه سختی هایی دارد؟! آنها هر گوشتی نمیخورند! شراب نمیخورند! اصلا تو میدانی ایران کجای دنیاست که می‌خواهی خاک و آبا و اجدادت را به خاطرش ترک کنی؟!...)) بغض کردم و رفتم توی اتاقم، همانجا که اتسوکو نشسته بود و با غیظ و غضب نگاهم میکرد،ناامیدی و دلتنگی بر سرم آوار شد.... *گروه فرهنگی جهادی منجی یاران @monji_yaran
🌱 -لقمه ای از کتاب کهکشان نیستی📚 کمتر کتابی را می‌توان یافت که با یک سیر داستانی جذاب و گیرا، زندگی یکی از بزرگان مذهب شیعه را به تصویر بکشد. بسیاری از افراد تصور می‌کنند بزرگان دین عزلت نشین و گوشه گیر بوده اند اما با مطالعه کتاب کهکشان نیستی درمی‌یابید که بسیاری از آنها زندگی بسیار پویایی داشته‌اند و قدم‌های بزرگ و مهمی در این عرصه برداشته‌اند. این کتاب شما را با زندگی 81 ساله‌ی مردی بزرگ و عالم آشنا خواهد ساخت. *گروه‌ فرهنگی جهادی منجی یاران @monji_yaran
-لقمه ای از کتاب دلتنگ نباش 🌱 ساعت حدود هشت صبح بود که حسین هم از راه رسید. تا مهران را دید، با تعجب پرسید: «تو اینجا چه کار می کنی؟ روح الله رو آوردن؟» مهران نگاه غم آلودش را به حسین دوخت و گفت: «نه، هنوز نیومده، من از ساعت سه اینجام.» در همین حین آمبولانسی وارد معراج شد. مهران زد به حسین و گفت: «روح الله این توئه. من مطمئنم. دارم حسش می کنم. » درست حدس زده بود. پیکر روح الله و قدیر بود که با آمبولانس وارد معراج شد..... *گروه فرهنگی جهادی منجی یاران @monji_yaran
📚در قسمتی از این کتاب به نقل از مادر مصطفی آمده است: "من همین مصطفایی رو که الان هست می خواستم، نه مصطفای ترسو که از ترس جونش کارشو ول کنه. اندازه ی دوس داشتنم به قدریه که الان اگه قدرت داشته باشم بچه ام رو پس بگیرم، می گیرم. ولی با همه ی علاقه ای که بهش داشتم، مرد بودنشو دوست داشتم. محکم بودنشو دوست داشتم. هدفشو دوست داشتم.... *گروه فرهنگی جهادی منجی یاران 🌱 @monjiyaran313
هدایت شده از پاتوق کتاب📚
-لقمه ای از کتاب دختر شینا 🌱 «... داشتم از پله‌های بلند و بسیاری که از ایوان آغاز می‌شد و به حیاط ختم می‌شد، پایین می‌آمدم که یک‌دفعه پسر جوانی روبه‌رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می‌شنیدم که داشت از سینه‌ام خارج می‌زد. آن‌قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آن‌جا هم یک‌نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن‌ برادرم، خدیجه،‌داشت از چاه آب می‌کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه‌ زن ‌برادرهایم به من نزدیک‌تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده!» * گروه فرهنگی_جهادی منجی‌یاران @kafeh_ketab
هدایت شده از پاتوق کتاب📚
﷽ سنم که کمتر بود و از بهر صید لطافات ادعیه آن صیاد نبودم که باید(و کماکان نیز همانم) نگاهم به حدیث شریف کساء همانند داستانی بود که فقط اندک نکاتی از آن به تور ذهنم گیر کرده و غیر آن ذهنم دیگر وجود گوهری در این بحر عمیق را متصور نبود. اما بعد از خواندن کتاب ادبستان کساء دریافتم که چه قدر نکته در حتی ریز ترین دیالوگ ها و رفتار های روایت شده در این حدیث بوده و من ساده و غافل از کنارشان گذشته ام. الحق که این حدیث ادبستانیست بس عظیم! 📗ادبستان کساء «هفتاد نکته تربیتی از حدیث شریف کساء» @cafeBook_313
هدایت شده از پاتوق کتاب📚
ابراهیم هادی در یک اردیبهشت سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد و تحصیلات دوران دبستان خود را در مدرسه طالقانی گذراند. او همچنین مقطع دبیرستان خود را در مدارس ابوریحان و کریم‌خان گذراند. ابراهیم توانست در سال ۵۵ دیپلم ادبی خود را دریافت کند. او از همان سال‌های پایانی دوره دبیرستان، مطالعاتی غیر از دروس تحصیلی خود را نیز شروع کرد. یکی از عواملی که در رشد شخصیتی ابراهیم نقش به سزایی داشت، حضورش در هیئت جوانان وحدت اسلامی و شاگردی در محضر بزرگانی همچون مرحوم علامه محمدتقی جعفری بود. شهید ابراهیم هادی، در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، شجاعت‌های بسیاری از خود نشان داد. او همزمان و در عین اشتغال به تحصیل به کار در بازار تهران مشغول شده بود و پس از انقلاب اسلامی، در سازمان های تربیت بدنی و سپس آموزش پرورش مشغول به فعالیت شد. ابراهیم هادی در تاریخ 22 بهمن سال 61 و در سن 27 سالگی، پس از یک زندگی پر از فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدماتی و در منطقه فکه، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. همانطور که خود او از خداوند می خواست، پیکر مطهرش در کربلای فکه گمنام ماند 💠کاری از کارگروه کتاب گروه جهادی مُنجی‌یاران @patogh_ketab
هدایت شده از پاتوق کتاب📚
🔹نام کتاب :پنجره چوبی 🔸نویسنده: فهیمه پرورش 📕معرفی کتاب داستان این کتاب از وقایع تاریخی پیش از انقلاب آغاز می‌شود و در ادامه به روایت دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌پردازد و ماجراهای آن تا سال ۶۵ ادامه پیدا می‌کند. تمام این وقایع در قالب یک داستان عاشقانه بیان شده‌است 💠کاری از کارگروه کتاب گروه جهادی مُنجی‌یاران @patogh_ketab
هدایت شده از پاتوق کتاب📚
در اوایل طلبگی ، استادمان به ما یاد می داد، می فرمود: لااقل دوشنبه و پنجشنبه ها قبل از غروب ، ده دقیقه بنشین و به یاد حضرت باش تا نامه عملت که به دست حضرت می رسد، لااقل حضرت ببیند، آخر و پایان نامه نوشته‌شده، «سلام علی آل یاسین،السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته».آن ده دقیقه را بنشین و به یاد حضرت باش. امام زمان عج الله لطف می کند، عنایت می کند، شما خیال می کنید ،امام زمان عج من و شما را به حال خودمان رها کرده است؟ والله این گونه نیست، بالله این گونه نیست. |📓 چهارده گفتار پیرامون ارتباط معنوی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف| 💠کاری از کارگروه کتاب گروه جهادی مُنجی‌یاران @patogh_ketab