eitaa logo
اطلاع رسانی
56 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
92 فایل
ادمین: @ainabaghiyatallah
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇👇 ♨سوال : 🔰جناب سلمان فارسی چطوری سر از مدینه درآورد و جزو یاران پیامبر (ص) شد؟ ✍ پاسخ: ✅ اینکه جناب سلمان فارسی چگونه به مدینه مشرف شدند و به پیامبر اسلام ایمان آوردند،نیازمند ارائه مطالبی مفصل و طولانی است که اینجا مجالش نیست ولی به اختصار مطالبی عرض می کنیم: سلمان فارسی که نام او پیش از مسلمان شدن، روزبه بود، در روستای جی اصفهان در یک خانواده زرتشتی به دنیا آمد. او از همان دوران نوجوانی، به جست وجوی حقیقت برآمد و تا رسیدن به آن تلاش بسیار کرد و رنج های فراوانی متحمل شد و در این راه از هیچ خطری نهراسید. او پس از آشنایی با آیین مسیحیت و مهاجرتش به شام و از آنجا به جزیرة العرب، گمشده خود را در آنجا یافت و به دین اسلام گروید و پیامبر او را سلمان نامید. سلمان ضمن آموختن معارف و فراگیری ارزش های والای انسانی از محضر رسول خدا(ص)، در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی، به عنوان یکی از صحابه خاص پیامبر به فعالیت پرداخت. او در میدان مبارزه با کفار و مشرکان، حضوری مؤثر داشت و با طرح و برنامه های جالب و مبتکرانه، سپاهیان اسلام را یاری می داد. او در جنگ احزاب، پیشنهاد حفر خندق را به پیامبر داد که مورد تأیید و موافقت آن حضرت و اصحاب قرار گرفت که در نهایت موجب پیروزی حق بر باطل شد. همچنین سلمان در جنگ طائف، روش به کارگیری منجنیق را به مسلمانان ارائه داد. پس از رحلت پیامبر، سلمان علاوه بر گام برداشتن در مسیر آن حضرت و تمسک به سیره او، در دفاع از ولایت و اثرگذاری بر شیعه شدن ایرانیان مدائن کوشید.[حسین جعفری، مهاجر حقیقت، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1385، صص 29 ـ 40. ] 🌎 کانال رسمی مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️ سوال: 🔰 آیا روز سیزده محرم امام سجاد(ع) امام حسین را دفن کردند؟ ✍️ پاسخ: ✅ در مورد حضور امام سجاد(ع) در کربلا برای دفن بدن شهدای کربلا: طبق برخی گزارشات تاریخی و روایی امام سجاد(ع) و بنی اسد اجساد شهدا را دفن کرده‌اند. بنی اسد فردای عاشورا پس از رفتن سپاه عمر سعد، عده‌ای از آنان برای دفن شهدای کربلا آمدند،(۱) و چون اجساد را نمی‌شناختند، متحیّر بودند. در آن هنگام حضرت سجاد(ع) آمد و پیکر اهل بیت و اصحاب را یک به یک به آنان شناساندند و آنان در دفن شهدا، حضرت را یاری کردند و برای خویش افتخار آفریدند.(۲) طرفداران این مبنا باور دارند که در روز یازدهم محرم در هنگام حرکت اهل بیت به سوی کوفه بدن شهدا دفن شده بودند. اینان در برابر این پرسش که چگونه امام سجاد(ع) که اسیر بود، اجساد را دفن کرده‌اند، می‌گوید: امام سجاد(ع) با بهره‌گیری از امدادهای غیبی به طور معجزآسا شهدا را دفن نموده است. مرحوم مجلسی می‌گوید: از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(ع) بودم. علی بن ابی حمزه وابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارة امامتش گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهده‌دار امر دفن امام، جز امام نمی‌شود. از امام پرسید: پس بگو حسین بن علی(ع) امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی عهده‌دار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین(ع). پرسید او کجا بود؟ او که دست ابن زیاد اسیر بود! گفت: بی‌آنکه بفمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت. امام رضا(ع) فرمود: خدایی که می‌تواند امام سجاد(ع) را به کوفه ببرد تا پدرش را دفن کند، می‌تواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهده‌دار کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است نه اسیر.(۳) مقرم نیز می‌گوید: چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمده‌اند و سرگردانند؛ نمی‌دانند چه کنند و کشته‌ها را نمی‌شناسند، چون بین بدن‌ها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان می‌پرسیدند. امام سجاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران شناساندند.(۴) آنچه که در برخی روایات به صراحت بدان اشاره شده است خارق العاده بودن حضور امام سجاد(ع) در کربلا و همراهی با بنی اسد در تدفین شهدای کربلا است. پی نوشتها: ۱. مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۳. ۲. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص ۷۷. ۳. بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۸۷. ۴. مقتل الحسین، مقرم، ص ۴۶۹. 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔷 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰چرا آغاز سال قمری از اول محرم است در حالی که اول ربیع الاول روز هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه بوده است؟ ✍️پاسخ: ✅در عصر جاهلی یعنی زمانی که هنوز پیامبر اکرم(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود، مردم آن زمان ماه محرم را به عنوان نخستین ماه سال قرار داده بودند و سال جدید نزد آنان با شروع ماه محرم آغاز می‌گردید.(۱) علت انتخاب ماه محرم این بود که مردم پس از انجام اعمال حج به خانه و سرزمین خود باز می‌گشتند و قریش نیز از میزبانی حاجیان فارغ و اموال تجارتی خود را نیز در این ایام فروخته آماده تجارتی جدید می‌شدند. با هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه در سال سیزدهم بعثت که در ماه ربیع‌الاول اتفاق افتاد، این حادثه تاریخی و این ماه مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. بنابراین از همان سالِ نخستینِ هجرت این واقعه مبدأ تقویم مسلمانان گردید.(۲) در ابتدا این تقویم به صورت ماه شماری بود به این معنا که مثلا می‌گفتند: «فلان واقعه، چهل و نه ماه پس از هجرت بوقوع پیوست» شیوه تاریخ گذاری بر اساس «شمارش ماه‌ها» قبل از هجرت حضرت محمد(ص) سابقه نداشته و پس از هجرت نیز دیری نپاییده و در سال‌های پنجم و ششم هجری یا کمی دیرتر به تدریج منسوخ شد و تا حدودی جای خود را به شیوه تاریخ نگاری بر اساس: «سال شماری» داد اما بدلیل آنکه بسیار کم مورد استفاده قرار می‌گرفت این شیوه نیز داشت به دست فراموشی سپرده می‌شد. گسترش اسلام به مناطق امپراطوری ایران و روم، و بستن پیمان‌های متعدد نظیر صلح، خراج،‌ جزیه و... نیاز به تاریخی دقیق را مورد توجه قرار داد. این مسائل خلیفه دوم را بر آن داشت برای رسمیت بخشیدن به تاریخی منظم و دقیق جلسه‌ای مشورتی برگزار نماید. به نوشته «طبری» تاریخ نویس مشهور جهان اسلام: «عمر, اصحاب پیامبر را گردهم آورد و گفت: مبدأ تاریخ را چه روزی قرار دهیم؟ امیرمومنان علی بن‌ابی‌طالب(ع) فرمود: مبدأ تاریخ مسلمانان را باید از روزی قرار داد که پیامبر مهاجرت کرد و سرزمین شرک را ترک نمود». پیشنهاد امام این بود که که ماه ربیع‌الاول به عنوان مبدا تقویم و روز اول ربیع‌الاول یعنی همان روزی که حضرت محمد (ص) از مکه خارج شدند به عنوان اولین روز تقویم رسمیت یابد. اما متاسفانه از آنجایی که عمر بن خطاب بنایش بر مقابله و تقابل با امیرالمومنین علی علیه السلام بود اصل پیشنهاد که: «تقویم مسلمانان هجری، یعنی بر اساس هجرت» باشد مورد قبول همگان واقع شد اما عمر بن خطاب بر اساس «رسوم عهد جاهلیت» مبدأ تاریخ را محرم همان سالی قرار می‌دهد که پیامبر در آن سال هجرت فرمودند كه از لحاظ زمانی دو ماه و دوازده روز زودتر از رسیدن پيامبر به مدينه بود.(۳) نتیجه: مبدا تاریخ مسلمانان بنابر پیشنهاد امیرالمومنین علی علیه السلام روز اول ربیع الاول قرار گرفت اما پیشنهاد دیگر حضرت که روز اول ربیع الاول, روز اول سال قمری قرار گیرد با مخالفت عمر بن خطاب مواجه شد و وی متاسفانه به رسم جاهلیت همان اول محرم را روز اول سال قرار داد. پی نوشتها: (۱). جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، قم، منشورات شریف رضی، چاپ اول، ج ۸، ص ۴۶۰. (۲). تاریخ طبری, ‌ج۳، ص۹۲۳. (۳). تاریخ طبری, ج۳، ص۹۲۶. 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔷 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰معنای صحیح وحدت اسلامی چیست؟ 🔰حفظ وحدت بین شیعه و اهل سنت را توضیح دهید. آیا این بدان معنا است که ما با آنها هیچ اختلافی در امور دینی و عقاید نداریم؟ ✍️پاسخ: ✅ وحدت اسلامی به معنای یکی شدن مذاهب نیست. این وحدت نه شدنی است و نه منظور داعیان این وحدت است. وحدت به معنای نادیده گرفتن اختلافات و شیعه شدن سنی، یا سنی شدن شیعه نیست. مقصود از وحدت اسلامی همبستگی مسلمانان و اتحاد پیروان مذاهب گوناگون با وجود اختلافات مذهبی، در برابر دشمنان اسلام و بیگانگان است. معنای صحیح وحدت شیعه و اهل سنت این است که با توجه به این که بین دو مذهب مشترکات بسیاری است، دو گروه باید بر محور این مشترکات به هم نزدیک شوند؛ برای حفظ و تعالی اسلام با همدیگر همکاری و همیاری داشته باشند؛ چرا که هر دو دشمن واحدی دارند. دشمنان اسلام، دشمنان هر دو مذهب هستند. در برابر این دشمنان و برای جلوگیری از سوء استفاده آنان از اختلافات باید در مقابل آنها بر وجوه اشتراک خود تکیه کنند، تا بتوانند بر دشمنان اسلام که دشمن مشترک شیعه و سنی هستند، از خود دفاع کنند. شیعه و سنی، قرن‌های طولانی است که در مسائل گوناگون اختلاف نظر دارند و این امر، گاه از سوی فتنه انگیزان مایه گسست‌ها، بلکه نزاع‌های فراوان در تاریخ شده است، و بی‌گمان، یکی از عللِ ضعف مسلمانان در حال حاضر در برابر هجمه استعمار غرب، همین امر بوده است. شیعه و سنی هر دو مسلمان و در اعتقادات، احکام، اخلاق و ... دارای مشترکات زیادی هستند، البته اختلاف هایی هم دارند که انکارشدنی نیست، اما این اختلاف ها نباید منجر به خصومت و دشمنی شود و به اساس اتحاد و برادری اسلامی ضربه وارد سازد . علامه شرف الدین می گوید: "سیاست سبب جدایی شیعه و سنی شد، همو نیز باید سبب اتحاد شیعه و سنی شود". [۱] منظور این است که سیاست استعماری و دسیسه های بی گانگان فرق اسلامی و از جمله شیعه و سنی را از هم جدا کرده است، باید سیاست اسلامی به منظور مقابله با دشمن مشترک نیز آنها را به هم پیوند دهد. وحدت و مناظرات علمی وحدت به معنای ترک و تعطیل کردن مباحثات و مناظرات علمی بین این دو مذهب نیست. با حفظ وحدت و یک پارچگی نیز می توان در محیط های علمی مناظرات علمی برقرار کرد؛ به گونه ای که دشمنان نیز نتوانند سوء استفاده نمایند. روشن است که برای رسیدن به اتحاد، نخست باید عوامل تفرقه و موانع اتحاد را از سر راه برداشت، و به طرفین شناختی صحیح از عقاید و افکارِ یکدیگر بخشید، و این، جز با بحث و مذاکره علمی بین دانشمندان ممکن نیست. "اتحاد" به معنای نفی آزادی اندیشه و تحقیق، حقیقتجویی و عدالت خواهی نیست. اتحادی مطلوب است که در کنار این ارزش ها مطرح گردد. اگر این مباحثات و مناظرات علمی با روش های علمی و رعایت آداب مناظره صورت گیرد، نه تنها سبب تفرقه و جدایی بین دو مذهب نخواهد شد، بلکه منجر به شناخت صحیح یکدیگر و تقریب و در نتیجه وحدت نیز می شود. از این رو مناظرات علمی نه تنها تفرقه انگیز نیست که وحدت آفرین است. وحدت در گذر زمان با مطالعه در تاریخ اسلام می توان شواهد فراوانی از وحدت و هم گرایی و ثمرات آن در بین مذاهب اسلامی یافت و آنها را به عنوان اسوه و نمونه به جوامع اسلامی معرفی نمود. سیره حضرت علی (ع) بهترین الگو و اسوه برای برقراری اخوت و وحدت اسلامی است. ایشان برای حفظ وحدت مسلمانان نه تنها از حقوق خویش می گذشت، بلکه از همکاری با مخالفان خود نیز دریغ نمی کرد. بزرگانی از هر دو مذهب شیعه و سنی در جهت پا گرفتن این وحدت کوشیده اند. افرادی؛ چون آیت الله بروجردی، حضرت امام خمینی، علامه شرف الدین، سید جمال الدین اسدآبادی، امام موسی صدر از میان شیعه و شیخ شلتوت و دیگران از بین اهل سنت را باید نام برد که در عرصه شکل گیری وحدت بین مسلمانان گام های مؤثری برداشته اند. با مراجعه به تاریخ نیز می توانیم شواهد فراوانی از همکاری و وحدت شیعه و سنی بیابیم. برای نمونه صاحب بن عباد شیعه، که در دوران عباسیان وزیر بود، قاضی عبد الجبار را که از بزرگان اهل سنت بود، به سمت قاضی القضاتی منصوب کرد. در بین مسلمانان زمینه های وحدت بسیاری وجود دارد که با محور قرار دادن آنها می توان وحدت بین مسلمانان و قدرت یافتن آنها را شاهد بود؛ خدا، قرآن، رسول اکرم (ص)، حضرت علی (ع)، مسئله مهدویت، محبّت اهل بیت (ع)، دفاع از مردم فلسطین، مقابله با دشمنی های اسرائیل و آمریکا، از زمینه های وحدت امت اسلامی هستند. پی نوشت: [۱] . شرف الدین، عبد الحسین، اجتهاد در مقابل نص، ترجمه، دوانی، علی، ص ۸، چاپ دوم، کتابخانه بزرگ اسلامی، ۱۳۹۶ق. 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔷 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰 چرا ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) برابر با زیارت امام حسین (ع) است؟ ✍️پاسخ: ✅باید توجه داشت که آن ثواب ها که برای زیارت عبد العظیم ذکر شده در مقایسه با زیارت ائمه (ع) نیست، زیرا هیچ کسی با آنان قابل مقایسه نیست از این رو امیر مومنان(ع)فرمود: «لا یقاس بال محمد (ص) من هذه الامه احد، و لا یسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا؛ (۱) هیچ کس از این امت را با آل محمد نمی‌توان مقایسه کرد. آنان که ریزه خوار خوان نعمت آل محمد اند با آن ها برابری نمی‌توانند». از این کلام حضرت به روشنی به دست می‌آید که مردم و همه بشر نه تنها نمی‌توانند به مقام ائمه (ع) بار یابند و به جا و مقامی معنوی برسند که آن ها دارند، بلکه همگان ریزه خوار نعمت معنوی آن ها و با آنان قابل مقایسه نخواهد بود. با توجه به این نکته حال باید گفت: اولا : در مورد دلیل اینکه چرا ثواب زیارت عبدالعظیم حسنی(ع) به مثابه زیارت سیدالشهدا(ع)در کربلا عنوان شده است، باید گفت: حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) حلقه وصل شیعیان در شهرهای مختلف بودند و می توان از ایشان به عنوان سفیر سیار ائمه(ع)یاد کرد. ایشان از جمله محدثین و علمای برجسته شیعه است که به دلیل مجاهدتهای علمی و تلاش برای رساندن معارف اهل بیت به شیعیان مورد توجه و تأیید ائمه معصوم قرار گرفته است. امامزاده عبدالعظیم حسنی در بین علما به عنوان محدث مطرح هستند. محدث کسانی هستند که فن جمع آوری احادیث و طبقه بندی روایات را می داند، آن را جمع می کند و یا می نویسد و یا شاگرد تربیت می کند. اما راوی کسی است که در سند حدیث نامش قرار می گیرد ضمن اینکه در محدث اصطلاح ویژه ای است و آن اینکه حدیث را مستقیم می شنود و دیگرانی که از او نقل می کنند راوی می شوند. لذا حضرت عبدالعظیم از محدثین است. در مورد دلیل اینکه چرا ثواب زیارت حرم عبدالعظیم به مثابه زیارت سیدالشهدا(ع) در کربلاست این نکته نیز قابل توجه است که : ممکن است در مورد سایر امامزادگان بزرگوار نیز روایاتی بوده، اما به دست ما نرسیده است چون ما هر یک از این امامزادگان را به نیت ائمه زیارت می کنیم و ثواب آن محفوظ است. اما روایت ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به ما رسیده است. برخی شیعیان نزد امام هادی(ع) رفته و گفتند ما از زیارت کربلا آمدیم - در آن زمان که حاکمیت بنی عباس بود این سفر و زیارت بسیار برای شیعیان مشقت داشت- و حضرت در جواب فرمود که شما در ری زیارت عبدالعظیم را بکنید مثل این است که امام حسین(ع) را زیارت کرده اید. البته با اینکه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) از نظر علمی در میان علمای شیعه برجسته است اما جنبه امامزاده بودن ایشان در بین مردم غلبه دارد. برعکس، سید مرتضی و سید رضی که از امامزادگان هستند جنبه علمی آنها در بین مردم غلبه دارد. جنبه دیگر در حق حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)می تواند بحث مأموریتهای ایشان باشد. چرا که حضرت بین شیعیان که در جای جای خطه اسلامی نمی توانستند با هم ارتباط داشته باشند، حلقه اتصال بود. چون ائمه ایشان را قبول داشتند و ممکن است این ثواب ناظر به همین مجاهدتهایی باشد که در راه ارتباط بین شیعیان و رساندن پیام ائمه باشد که از ایشان می توان به عنوان سفیر سیار ائمه یاد کرد.(۲) ثانیا _ ممکن است شرائط خاص زمانى و مکانى، سبب گردیده باشد، که آن همه فضیلت برای زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) ذکر شده آن را مانند فضیلت زیارت سیدالشهداء (ع) محسوب داشته و این درک فضیلت را مخصوص آن زمان قرار داده باشد؛ زیرا متوکل عباسى و برخى دیگر از حکام جور، پس از تخریب بارگاه امام حسین (ع)، براى جلوگیرى از زیارت آن بزرگوار، مأموران دژخیم و جلادى را، به مراقبت و نگهبانى گماشته بودند، که به صغیر و کبیر رحم نمى کردند و جان افراد در خطر کشته شدن قرار می گرفت و حتى زائرین زیادى را، بی رحمانه به خاک و خون کشیده بودند. چه این که مسئله لزوم پایگاه سازى و تشکیل مراکز تجمع نیروها و اجتماعات، موضوعى است، که به طور کلى از اخبار و احادیث به دست مى آید، روشن مى شود که ائمه اطهار (ع) دوست میداشتند، شیعیان با هم باشند، گرد هم جمع شوند، مذاکره کنند، و براى حفظ کیان تشیع و نشر معارف و گسترش مکتب، فعالیت هاى دینى و تبلیغى و اجتماعى داشته باشند. پی نوشت ها: ۱. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم ۱۳۷۵ ش، خطبه ۲. 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔷 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰بعد از حضرت عیسی (ع) و قبل از حضرت محمد (ص) چه کسی بر روی زمین حجت بود؟ ✍️پاسخ: ✅حضرت علی (ع) می فرمایند: «اللَّهُمَّ بَلَى لَا یَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ خَائِفاً مَغْمُوراً؛[۱] زمین هیچ گاه از حجتهاى خدا خالى نمى ماند، خواه آشكار و مشهور باشد یا بیمناك و مستور.» همچنین حضرت در توصیف زمان بعثت رسول اکرم (ص) می فرمایند: خدا پیامبر اسلام را هنگامى مبعوث فرمود كه از زمان بعثت پیامبران پیشین مدّتها گذشته، و ملّتها در خواب عمیقى فرو خفته بودند.[۲] از کنار هم گذاشتن این دو کلام می توانیم نتیجه بگیریم که در زمانی که بین عروج حضرت عیسی (ع)، تا زمان بعثت رسول اکرم بوده ، دوره هایی وجود داشته که یا رسولی در آن نبوده و حجت الهی غیر رسول بوده (مثل اوصیای پیامبران) یا اینکه حجت الهی، فرد مشهور و آشکاری نبوده است. اما شناخت بعضی از حجت های الهی در این دوره ممکن است. مثلا طبق نظر بعضی از مفسران، یاران حضرت عیسی (ع) بعد از عروج ایشان صاحب ماموریت هایی شده اند و حجت الهی بوده اند: «إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَیْكُمْ مُرْسَلُونَ[یس/۱۴] هنگامى كه دو نفر از رسولان را بسوى آنها فرستادیم، امّا آنان رسولان (ما) را تكذیب كردند پس براى تقویت آن دو، شخص سوّمى فرستادیم، آنها همگى گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوى شما هستیم!» در تفسیر نمونه، ج۱۸، ص: ۳۴۱ آمده « در اینكه این رسولان چه كسانى بودند در میان مفسران گفتگو است، جمعى گفته اند: نام آن دو نفر" شمعون" و" یوحنا" بود و نام سومین" بولس" و بعضى نامهاى دیگرى براى آنها ذكر كرده اند. و نیز در اینكه آنها پیامبران و رسولان خداوند بودند و یا فرستادگان حضرت مسیح ع (و اگر خداوند مى فرماید ما آنها را فرستادیم به خاطر آنست كه رسولان مسیح هم رسولان او هستند) باز در میان مفسران گفتگو است، هر چند ظاهر آیات فوق موافق تفسیر اول است.» در بیان جزئی تر دو دوره متفاوت، حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که: مردم بعد از عیسى (ع) ۲۵۰ سال بدون امام ظاهرى گذراندند ... میان عیسى و محمد (ص) پانصد سال فاصله بود كه در ۲۵۰ سالش پیغمبر و عالمى در میان مردم ظاهر و با نفوذ نبود یعقوب ابن شعیب راوى حدیث گوید عرض كردم مردم در دین دارى خود چه میكردند فرمود به دین عیسى (ع) عمل میكردند عرض كردم چه حالى داشتند فرمود مؤمن بودند سپس فرمود زمین همیشه داراى یك عالم و رهبر دینى است كه اهل ایمان مى توانند از او استفاده كنند.[۳] از دیگر حجت هایی که برای این دوره نام برده شده، می توان به اسامی زیر اشاره کرد (شمعون)، (ملیخا)، (انشوا)، (دسیخا)، (نسطورس)، (مرعیدا) و (بحیراى راهب).[۴] [۱]. تحف العقول عن آل الرسول ص ۱۷۱. [۲]. خطبه ۸۹ نهج البلاغه. [۳]. كمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص: ۱۶۱. [۴]. داستان پیامبران یا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، ص۷۰۰. 🌎مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی ♨️ @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰منظور از ام ابيها چیست؟ ✍️پاسخ: ✅در كتاب مقاتل الطالبين و كشف الغمه آمده است كه امابيها از كنيه هاي حضرت فاطمه زهرا(س) است كه پيامبر اكرم(ص) به آن حضرت ميفرمود امابيها؛ يعني، مادر پدرش (مادر من). مي توان در اين رابطه احتمالاتي را بيان كرد: 1- عرب ها در نامگذاري سه چيز دارند: اسم، لقب و كنيه. اسم مانند فاطمه، لقب مثل زهرا، كنيه مانند " ام ابيها" حضرت فاطمه (س) افزون بر نام، از چندين لقب و كنيه بهره مند است. انتخاب كنيه ها ممكن است به جهت خاصي باشد. رمز اين نام گذاري ممكن است جهت اظهار محبت باشد، همان گونه كه متداول است پدر در اظهار محبت نسبت به دخترش مي گويد: مادرم ، و نسبت به پسرش مي گويد: بابايم، يعني پيامبر جهت اظهار محبت به دخترش فرمود: تو مادر بابات هستي . 2 - شايد بدين جهت باشد كه در دوره غربت اسلام، حضرت با پدرش رفتاري داشت همانند رفتار مادر به فرزند[1] و پيامبر (ص) نيز بسيار به دخترش علاقه مند بود، همانند رفتار فرزند نسبت به مادر. پيامبر (ص) دست فاطمه (س) را مي بوسيد. هر گاه به سفر مي رفت آخرين كسي كه با او خدا حافظي مي كرد ، حضرت فاطمه (س) بود و در بازگشت از سفر نخست از او ديدار مي كرد. حضرت زهرا (س) مانند مادري دلسوز رسول خدا (ص) را در آغوش مي گرفت، از او نگهداري مي كرد، زخم هايش را مرهم مي گذاشت رنج ها و دردهايش را كاهش مي داد. اين گونه ابراز عواطف دو سويه همانند ابراز عواطف مادر و فرزند است. 3 - مادر هر چيزي اصل و اساس او است. ممكن است مقصود آن باشد كه حضرت فاطمه اصل و اساس درخت رسالت است، چنان كه در روايت آمده است: "شجره طيبه پيامبر اسلام (ص) ساقه اش علي و ريشه اش فاطمه، ميوه اش فرزندان او و شاخ و برگش شيعيان حضرت مي باشند". اگر ريشه درخت نباشد، درخت خشك مي گردد و طراوت خود را از دست مي دهد. حضرت زهرا (س) اگر نبود، درخت اسلام سرسبزي و نشاط خود را از دست مي داد. 4 - ممكن است بدان جهت باشد كه چون خداوند زنان پيامبر (ص) را به كنية "ام المؤمنين" گرامي داشت، به ذهن خطور كند كه آنان مهم ترين زنان روي زمين هستند، حتي از حضرت فاطمه (س) بالاترند، از اين جهت حضرت رسول او را به "ام ابيها" خطاب كرد تا از اين وسوسه ها و خطورات ذهني جلوگيري كند؛ يعني اي زنان پيامبر (ص) اگر شما به منزلة مادران مؤمنان هستيد، حضرت فاطمه به منزلة مادر پيامبر است.[2] پي نوشت: [1]. سيد جعفر شهيدي، زندگاني حضرت فاطمه(س) ص 40. [2]. احمد رحماني همداني، فاطمه زهرا شادماني دل پيامبر (ص) ص 267 - 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰چرا امام علی (ع) امیرالمومنین نامیده شد؟ و چرا به خود پیامبر (ص) امیرالمومنین نمی گویند؟ ✍️پاسخ: ✅امیرالمؤمنین به معنای لغوی آن؛ یعنی امیر و فرمانده و رهبر مسلمانان.[۱] مطابق همین معنای لغوی به پیامبر اسلام(ص) می توان امیرمؤمنان؛ یعنی رهبر و فرمانده مسلمانان اطلاق نمود. به خلفای راشدین و خلفای اموی و عباسی و یا همه كسانی كه توسط شورا و اصحاب اهل حل و عقد انتخاب شده اند، اطلاق می گردد.[۲] بر همین اساس است كه خلفای اسلامی خود را امیرمؤمنان می خواندند. اما این كه در روایات عنوان امیرالمؤمنین از القاب خاص علی(ع) شمرده شده است،[۳] امیرمؤمنان در این روایات معنای ویژه ای دارد كه آن معنا متضمن خلافت بلافصل است؛ با توجه به این معنا تنها شامل امام علی(ع) می شود، چون جز او كسی لایق این مقام نیست. در برخی از روایات بیان شده كه حتی در زمان پیامبر(ص)، نیز توسط پیامبر(ص) از حضرت علی(ع) به امیرمؤمنان یاد شده است.[۴] به همین خاطر، این لقب برای دیگران و حتی امامان معصوم(ع) اطلاق نشده است. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آیا روا است كه به امام زمان(ع) به عنوان "سلام بر تو، ای امیرمؤمنان" سلام یاد كرد؟ امام فرمود: نه، زیرا خداوند تنها علی(ع) را به این لقب نامیده است. نه قبل او كسی به این لقب نامیده شده و نه پس از او. آن شخص پرسید: پس چگونه بر قائم آل محمد (ع) می بایست سلام كرد؟ فرمود: میگویید: السلام علیك یا بقیة الله".[۵] اختصاص لقب امیرالمؤمنین به امام علی(ع) تنها با معنای متضمن خلافت بلافصل قابل توجیه است؛ یعنی بعد از پیامبر(ص) باید او امیر و حاكم مسلمانان بوده و مردم باید به این مهم آشنا شوند. شاید بر همین اساس باشد كه پیامبر(ص) فرمود: "اگر مردم می دانستند در چه زمانی علی(ع) به این لقب ملقب گردید، هرگز منكر فضایل او نمی شدند، زیرا علی در زمانی كه آدم بین روح و جسد بود، ملقب به این لقب شد؛ زمانی كه خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما نبودم؟ گفتند: بلی. فرمود: من پروردگار شمایم و محمد پیامبر شما است و علی امیر شما است".[۶] اما این كه به پیامبر اسلام(ص) امیرمؤمنان گفته نمی شد، بدان جهت بود كه عنوان "امیرالمؤمنین" به معنای خلیفه بلافصل و جانشین آن حضرت است. طبیعی است كه به خود حضرت، امیرمؤمنان گفته نشود. پی نوشت: [۱]. دایرةالمعارف تشیع، ج۲، ص ۵۲۲. [۲]. همان، ص ۵۲۲ - ۵۲۳. [۳]. معارف و معاریف، ج۲، ص ۴۴۸؛ دایرةالمعارف تشیع، ج۲، ص ۵۲۲. [۴]. بحارالانوار، ج۳۵، ص ۳۷، ارشاد مفید، ص ۴۲. [۵]. كافی، ج۱، ص ۴۱۱؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص ۲۱۱؛ مظهر ولایت، ص ۴۱. [۶]. ینابیع الموده، ۲، ص ۶۳؛ بحارالانوار، ج۹،ص ۲۵۶؛ مظهر ولایت، ص ۴۰. 🌐 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰دلیل رغبت حضرت خدیجه (س) برای ازدواج با پیامبر (ص) چه بود؟ ✍️پاسخ: ✅بی تردید ازدواج یکی از ثروتمندان عرب، با جوانی که از مال دنیا بهره چندانی ندارد، نمیتواند ریشه در دلایل و انگیزه های مادی داشته باشد. بنابر این در ریشه یابی این جریان باید جهات معنوی را دنبال کرد. آیت الله جعفرسبحانی در کتاب فرازهایی از تاریخ اسلام،[۱] به چهار نمونه از این شواهد اشاره می کنند که به طور خلاصه بیان می کنیم: ۱- چنانکه می دانید پیامبر (ص) پیش از ازدواج با خدیجه، زمام تجارت وی را بر عهده داشت. غلام خدیجه به نام میسره، در سفر تجاری همراه پیامبر بود. پس از بازگشت کاروان، میسره آنچه را در سفر دیده بود برای خدیجه تعریف کرد، از جمله اینکه: محمد (ص) بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به او گفت: به لات و عزّی سوگند بخور تا سخن ترا بپذیرم. محمد (ص) در پاسخ گفت: پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی[۲] و نیز این جریان را که در نزدیک "بصری" (شهر شام)، محمد (ص) زیر سایه درختی نشسته بود، در این حال چشم راهبی که در صومعه نشسته بود به محمد امین (ص) افتاد. وی از من نام او را سوال کرد و من پاسخ دادم، آنگاه وی گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبریست که در تورات و انجیل درباره او بشارتهای فراوانی خوانده ام.[۳] خدیجه با شنیدن این کرامت، شوق مفرطی که سرچشمه آن علاقه به معصومیت محمد «ص» بود، در خود احساس کرد و بی اختیار گفت: میسره! کافی است، علاقه مرا به محمد دو چندان کردی.... سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقه بن نوفل نقل کرد و ورقه به او گفت: صاحب این کرامات، پیامبر عربی است.[۴] ۲- روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود، اتفاقاً محمد (ص) از کنار منزل آنها گذشت و چشم آن دانشمند به او افتاد، آن دانشمند فوراً از خدیجه خواست که از محمد (ص) تقاضا کند چند دقیقه در این مجلس شرکت کند. پیامبر (ص) تقاضای دانای یهود مبنی بر نشان دادن علایم نبوت در بدن خود را پذیرفت.... پس از آنکه دانای یهود از وجود علایم نبوت در محمد (ص) خبر داد خدیجه پرسید: از کجا می گویی که او حائز چنین مقامی می شود؟ پاسخ داد: من علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده ام و از نشانه های او این است که پدر و مادر او می میرند و جد و عموی وی از او حمایت می کنند و از قریش زنی را انتخاب می کند که سیده قریش است. آنگاه افزود: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد. ۳- ورقه بن نوفل که عموی خدیجه و از دانایان عرب بود، مکرر می گفت: «مردی از میان قریش برای هدایت مردم از طرف خدا برانگیخته می شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را می گیرد» و چون خدیجه ثروتمندترین زن قریش بود، گاه و بیگاه به خدیجه می گفت: «روزی فرا می رسد که تو با شریفترین مرد روی زمین وصلت کنی.» ۴- خدیجه شبی در خواب دید که خورشید بالای مکه چرخ خورد و کم کم پائین آمد و در خانه او فرود آمد. ورقه خواب وی را چنین تعبیر کرد که: «با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او عالم گیر خواهد شد.» از طرف دیگر باید توجه داشت که پیامبر اکرم (ص) نیز گر چه از ثروت محروم بود، اما اولا از خاندان معروف قریش بود و ثانیا به راستگویی، امانتداری و اخلاق پسندیده شهرت داشت. چنانکه ابوطالب در مجلس عقد، برادر زاده خود را چنین معرفی کرد: «برادر زاده من، محمد بن عبدالله (ص)، با هر مردی از قریش موازنه و مقایسه شود، بر او برتری دارد و گر چه از هر گونه ثروتی محروم است، اما ثروت سایه ای است رفتنی و اصل و نسب چیزی است ماندنی.»[۵] همه این امور نشان می دهد این ازدواج ریشه در جهات معنوی داشته است و به هیچ وجه انگیزه مادی در آن دخالت نداشته است. در پایان به ذکر حدیثی از پیامبر «ص» در شأن خدیجه اشاره میکنیم که می فرماید: «بهشت مشتاق دیدن چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، خدیجه دختر خویله، و فاطمه دختر محمد «ص».[۶] [۱]- ص ۸۲- ۸۵ [۲]- طبقات کبری، ج ۱، ص ۱۳۰. [۳]- بحار/ ۱۶/ ۱۸. [۴]- سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۷۶. [۵]- مناقب، ج ۱، ص ۳۰. بحار، ج ۱۶، ص ۱۶. [۶]- بحار، ج ۴۳، ص ۵۳. 🌐 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰قبور ائمه بقیع چگونه تخریب شد؟ ✍️پاسخ: ✅هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری قبرستان بقیع به عنوان مهم‌ترین قبرستان اسلام به دست وهابیون تخریب شد.در کمتر کشوری به اندازه سرزمین حجاز، آثار مربوط به قرون نخستین اسلام وجود داشته است؛ چرا که زادگاه اصلی اسلام آن‌جاست و آثار گرانبهایی از پیشوایان اسلام در جای جای این سرزمین دیده می‌شود. ولی متأسفانه، متعصّبان خشک مغز وهّابی، بیشتر این آثار ارزشمند را به بهانه واهی آثار شرک، از میان برده‌اند و کمتر چیزی از این آثار پرارزش باقی مانده است. نمونه بارز آن، قبرستان بقیع است. این قبرستان، مهم‌ترین قبرستان در اسلام است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده و کتاب بزرگ و گویایی از تاریخ مسلمانان به شمار می‌آید. وضعیت بقیع قبل از تخریب تا پیش از تخریب و ویرانی قبور مطهر بقیع توسط وهابیت متعصب که براساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند، بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت. ائمه بقیع در بقعه بزرگی که به طور هشت ضلعی ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفیدکاری شده بود مدفون بودند. پس از تسلط وهابیون بر مدینه آن‌ها ضمن تخریب قبور، آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق(ع) ویران شد. آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین (ع)، دیگر قبور را هم تخریب کردند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا (س)، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنت‌اسد (ع) مادر امیرالمومنین (ع)، قبر مطهر حضرت ام‌البنین (ع)، قبرعباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر (ع)، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (ع)، قبر دختر خواندگان پیامبر (ع)، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر (ع) و قبور شهدای زمان پیامبر (ع). نخستین تخریب قبور ائمه بقیع نخستین تخریب قبور مطهر ائمه‌ بقیع به دست وهابیون سعودی در سال ۱۲۲۰ هجری یعنی زمان سقوط دولت اول سعودی‌ها توسط حکومت عثمانی روی‌ داد، پس از این واقعه‌ تاریخی - اسلامی با سرمایه‌گذاری مسلمانان شیعه و به‌ کار بردن امکانات ویژه‌ای، مراقد تخریب‌ شده به زیباترین شکل بازسازی‌ شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقیع به یکی از زیباترین مراقد زیارتی و در واقع مکان زیارتی - سیاحتی مسلمانان تبدیل‌ شد. دومین تخریب بقیع دومین و در واقع دردناک‌ترین حادثه تاریخی - اسلامی معاصر به هشتم شوال سال ۱۳۴۴ و پس از روی‌ کار آمدن سومین حکومت وهابی عربستان مربوط ‌می‌شود؛ سالی که وهابیون به فتوای سران خود مبنی بر اهانت و تحقیر مقدسات شیعه، مراقد مطهر ائمه و اهل‌بیت ‌پیامبر(ص) را مورد دومین هجوم وحشیانه‌ خود قراردادند و بقیع را به مقبره‌ای ویران‌ شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبدیل‌ کردند. تخریب قبور در مکه، مدینه، جده و کربلا وهابیون در سال ۱۳۴۳ هجری قمری در مکه گنبدهای قبر حضرت عبدالمطلب (ع)، ابی‌طالب (ع)، خدیجه (ع) و زادگاه پیامبر (ع) و فاطمه زهرا (ع) و خیزران عبادتگاه سری پیامبر (ع) را با خاک یکسان کردند و در جده نیز قبر حوا و دیگر قبور را تخریب کردند. در مدینه نیز گنبد منور نبوی را به توپ بستند، ولی از ترس مسلمانان، قبر شریف نبوی را تخریب نکردند آن‌ها همچنین در شوال ۱۳۴۳ با تخریب قبور مطهر ائمه بقیع (ع) اشیاء نفیس و با ارزش آن قبور مطهر را به یغما بردند و قبر حضرت حمزه (ع) و شهدای احد را با خاک یکسان و گنبد و مرقد حضرت عبدالله و آمنه پدر و مادر پیامبر (ع) و دیگر قبور را هم خراب کردند. وهابیون متعصب در همان سال به کربلای معلی حمله کردند و ضریح مطهرحضرت امام حسین(ع) را کندند و جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهر را که اکثرا از هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند و گرانبها بود، غارت کردند و قریب به ۷۰۰۰ نفر از علما، فضلا و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند. 🌎مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰 چرا ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) برابر با زیارت امام حسین (ع) است؟ ✍️پاسخ: ✅باید توجه داشت که آن ثواب ها که برای زیارت عبد العظیم ذکر شده در مقایسه با زیارت ائمه (ع) نیست، زیرا هیچ کسی با آنان قابل مقایسه نیست از این رو امیر مومنان(ع)فرمود: «لا یقاس بال محمد (ص) من هذه الامه احد، و لا یسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا؛ (۱) هیچ کس از این امت را با آل محمد نمی‌توان مقایسه کرد. آنان که ریزه خوار خوان نعمت آل محمد اند با آن ها برابری نمی‌توانند». از این کلام حضرت به روشنی به دست می‌آید که مردم و همه بشر نه تنها نمی‌توانند به مقام ائمه (ع) بار یابند و به جا و مقامی معنوی برسند که آن ها دارند، بلکه همگان ریزه خوار نعمت معنوی آن ها و با آنان قابل مقایسه نخواهد بود. با توجه به این نکته حال باید گفت: اولا : در مورد دلیل اینکه چرا ثواب زیارت عبدالعظیم حسنی(ع) به مثابه زیارت سیدالشهدا(ع)در کربلا عنوان شده است، باید گفت: حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) حلقه وصل شیعیان در شهرهای مختلف بودند و می توان از ایشان به عنوان سفیر سیار ائمه(ع)یاد کرد. ایشان از جمله محدثین و علمای برجسته شیعه است که به دلیل مجاهدتهای علمی و تلاش برای رساندن معارف اهل بیت به شیعیان مورد توجه و تأیید ائمه معصوم قرار گرفته است. امامزاده عبدالعظیم حسنی در بین علما به عنوان محدث مطرح هستند. محدث کسانی هستند که فن جمع آوری احادیث و طبقه بندی روایات را می داند، آن را جمع می کند و یا می نویسد و یا شاگرد تربیت می کند. اما راوی کسی است که در سند حدیث نامش قرار می گیرد ضمن اینکه در محدث اصطلاح ویژه ای است و آن اینکه حدیث را مستقیم می شنود و دیگرانی که از او نقل می کنند راوی می شوند. لذا حضرت عبدالعظیم از محدثین است. در مورد دلیل اینکه چرا ثواب زیارت حرم عبدالعظیم به مثابه زیارت سیدالشهدا(ع) در کربلاست این نکته نیز قابل توجه است که : ممکن است در مورد سایر امامزادگان بزرگوار نیز روایاتی بوده، اما به دست ما نرسیده است چون ما هر یک از این امامزادگان را به نیت ائمه زیارت می کنیم و ثواب آن محفوظ است. اما روایت ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به ما رسیده است. برخی شیعیان نزد امام هادی(ع) رفته و گفتند ما از زیارت کربلا آمدیم - در آن زمان که حاکمیت بنی عباس بود این سفر و زیارت بسیار برای شیعیان مشقت داشت- و حضرت در جواب فرمود که شما در ری زیارت عبدالعظیم را بکنید مثل این است که امام حسین(ع) را زیارت کرده اید. البته با اینکه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) از نظر علمی در میان علمای شیعه برجسته است اما جنبه امامزاده بودن ایشان در بین مردم غلبه دارد. برعکس، سید مرتضی و سید رضی که از امامزادگان هستند جنبه علمی آنها در بین مردم غلبه دارد. جنبه دیگر در حق حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)می تواند بحث مأموریتهای ایشان باشد. چرا که حضرت بین شیعیان که در جای جای خطه اسلامی نمی توانستند با هم ارتباط داشته باشند، حلقه اتصال بود. چون ائمه ایشان را قبول داشتند و ممکن است این ثواب ناظر به همین مجاهدتهایی باشد که در راه ارتباط بین شیعیان و رساندن پیام ائمه باشد که از ایشان می توان به عنوان سفیر سیار ائمه یاد کرد.(۲) ثانیا _ ممکن است شرائط خاص زمانى و مکانى، سبب گردیده باشد، که آن همه فضیلت برای زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) ذکر شده آن را مانند فضیلت زیارت سیدالشهداء (ع) محسوب داشته و این درک فضیلت را مخصوص آن زمان قرار داده باشد؛ زیرا متوکل عباسى و برخى دیگر از حکام جور، پس از تخریب بارگاه امام حسین (ع)، براى جلوگیرى از زیارت آن بزرگوار، مأموران دژخیم و جلادى را، به مراقبت و نگهبانى گماشته بودند، که به صغیر و کبیر رحم نمى کردند و جان افراد در خطر کشته شدن قرار می گرفت و حتى زائرین زیادى را، بی رحمانه به خاک و خون کشیده بودند. چه این که مسئله لزوم پایگاه سازى و تشکیل مراکز تجمع نیروها و اجتماعات، موضوعى است، که به طور کلى از اخبار و احادیث به دست مى آید، روشن مى شود که ائمه اطهار (ع) دوست میداشتند، شیعیان با هم باشند، گرد هم جمع شوند، مذاکره کنند، و براى حفظ کیان تشیع و نشر معارف و گسترش مکتب، فعالیت هاى دینى و تبلیغى و اجتماعى داشته باشند. پی نوشت ها: ۱. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم ۱۳۷۵ ش، خطبه ۲. 🌎مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰آیا صحت دارد که شافعی و حنبلی و مالکی از شاگردان امام جعفر صادق بوده اند؟ ✍️پاسخ: ✅از ميان رهبران مذهبي اهل سنت، ابوحنيفه (نعمان بن ثابت) (۸۰ ـ ۱۵۰ هـ ق) و مالك بن انس (۹۳ ـ ۱۹۷ هـ ق) در دوران امام صادق (ع)(۸۳ ـ ۱۴۸هـ ق) مي زيسته و محضر ايشان را درك كرده اند، اما محمد بن ادريس شافعي (۱۵۰ـ۲۰۴هـ ق) و احمد بن حنبل (۱۶۴ ـ ۲۴۱) كه تولدشان بعد از شهادت امام صادق(ع) بوده نمي توانند، محضر ايشان را درك كرده باشند، لذا جزء شاگردان بدون واسطه آن حضرت محسوب نمي گردند. درباره ابوحنيفه نقل شده كه وي از شاگردان امام صادق(ع) بوده است.(۱) و در عظمت علمي امام گفته است: "من دانشمندتر از جعفر بن محمد نديده ام."(۲) و در عين حال ايشان در برابر امام صادق ـ عليه السّلام ـ قرار داشته است. مالك بن انس پيشواي فرقه مالكي مي گفت: "مدتي نزد جعفر بن محمد رفت و آمد مي كردم و او را همواره در يكي از سه حالت ديدم، يا نماز مي خواند يا روزه بود و يا قرآن تلاوت مي كرد. و هرگز او را نديدم كه بدون وضو حديث نقل كند. در علم و عبادت و پرهيزكاري، برتر از جعفر بن محمد هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است."(۳) از اين بيان استفاده مي شود كه مالك نيز از محضر امام صادق(ع) استفاده نموده و حديث شنيده است، و جزء شاگردان رسمي و يا غير رسمي ايشان محسوب مي گردد. و در عين حال ايشان نيز در مدينه فتوا مي داد و خود را صاحب رأي و بي نياز از امام (ع) مي دانست. بنابراين برخي از رهبران مذاهب اهل سنت، مانند ابوحنيفه و مالك بن انس، در زمان امام صادق(ع) بوده و برخي ديگر مانند شافعي و احمد بن حنبل بعد از شهادت امام صادق(ع) به دنيا آمده اند. و لكن از آنجايي كه احمد شاگرد شافعي بوده است و شافعي شاگرد مالك بن انس، و مالك ان سخنان را در باره امام صادق ذکر کرده است .پس می توان گفت همه انان از ان حضرت مستقیم یا غیر مستقیم، استفاده علمی کرده اند. 📚پي نوشت ها: ۱. شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۲۷۴، کتابخانه نجفی مر عشی ، قم، ۱۴۰۴ه . ۲ . ذهبي، شمس الدين محمد، تذكرة الحفاظ، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا، ۱/ ۱۶۶. ۳ . ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، چاپ اول بيروت دار الفكر ،۱۴۰۴ه.ق، ج۱، ص۸۸ حيدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ۱/ ۵۴. 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰چرا به علی بن موسی، امام هشتم شیعیان، "رضا" می گویند؟ ✍️پاسخ: ✅امام موسی بن جعفر(ع) فرزندش "علی" (علیه السلام) را "رضا" لقب داده بود و گاهی می فرمود: "پسرم رضا را بگویید پیش من بیاید... به فرزندم رضا گفتم... فرزندم رضا گفت؛ امّا وقتی حضرت را مورد خطاب قرار میداد، می فرمود: یا أباالحسن.[۱] از این روایت استفاده میشود كه امام كاظم(ع) عنایت خاصی به لقب "رضا" برای فرزندشان داشتند و به نحوی به دیگران گوشزد میكردند حضرت را "رضا" صدا بزنند. در وجه نام گذاری حضرت به "رضا" احادیثی وارد شده است، از جمله: احمد بن أبی نصر بزنطی به امام جواد(ع) عرض كرد: گروهی از مخالفان شما گمان می كنند كه مأمون پدر بزرگوار شما را "رضا" لقب داده، آن هم بدین جهت كه امام(ع) را برای پذیرش ولایتعهدی راضی كرده است. امام جواد فرمود: "به خدا سوگند! اینان دروغ می گویند، بلكه خدا پدرم را "رضا" نامیده، چون كه پسندیده خدا در آسمان بود و رسول خدا و أئمه هدی در زمین از او خوشنود بودند"، بزنطی به امام گفت: آیا همه پدران گذشته تو پسندیده خدا و رسول و ائمه نبودند، فرمود: چرا. بزنطی پرسید: پس چرا تنها آن حضرت "رضا" نامیده شد، فرمود: "زیرا همان گونه كه دوستان و موافقان وی از حضرت راضی بودند، دشمنان و مخالفان نیز از او راضی بودند. چنین ویژگی برای هیچ كدام از پدران حضرت وجود نداشت، و بدین سبب است كه میان آنان، حضرت "رضا" نامیده شده است".[۲] برخی از بزرگان در این باره نوشته اند: خداوند در لوح محفوظ آن حضرت را "رضا" نامیده و با این نام گذاری اعلام فرموده است كه: ۱- دوستان و دشمنان از حضرت راضی هستند. ۲- فرشتگان از شمایل و اخلاق و اعمال امام رضایت دارند. ۳- خدا از او راضی بوده و او را هم راضی كرده است.[۳] پی نوشت: [۱]. عیون اخبارالرّضا، صدوق، رضا مشهدی، جزء ۱، ص ۱۴ - ۱۳، ح ۲. [۲]. علل الشرایع، صدوق، مؤسسه الأعلمی، بیروت، جزء ۱، ص ۲۷۷، باب ۱۷۲، ح ۱. [۳]. القاب الرّسول و عترته (مجموعه نفیسه ص ۲۶۹)، كتابخانه آیت اللَّه مرعشی نجفی، ص ۶۷. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌐 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰ابوبکر و عمر چرا کنار رسول خدا (ص) دفن شدند؟ آیا وصیت خودشان بود یا دخترانشان اینگونه خواستند؟ آیا آنان چنین حقی داشتند؟ ✍️پاسخ: ✅هر دو گزینه برای این امر محقق شده است یعنی هم خودشان خواستند و وصیت کردند و هم دخترانشان به این کار اصرار داشته اند با اینکه به هیچ وجه اجازه این کار دست آنان نبود و شرعا و قانونا تمام ورثه پیامبر می بایست اجازه این کار را می دادند . 🖊 اما متاسفانه همان هایی که بعد از رحلت پیامبر (صلى الله عليه و سلم) تنها یادگار پیامبر اکرم(صلى الله عليه و سلم) یعنی حضرت صدیقه شهیده فاطمه زهرا سلام الله علیها را از ارث محروم کردند و گفتند پیامبر چیزی به ارث نمی گذارد خودشان ادعای میراث داری تمام اموال و داراییهای مادی و معنوی پیامبر را کردند و با غصب آن برای خودشان حتی سهم قبر در کنار وجود مقدس پیامبر اکرم(صلى الله عليه و سلم) قرار دادند. 📍به طور نمونه به دو روایت اشاره می کنیم: 🔹قاسم بن محمد گويد: ابو بكر به عايشه وصيت كرد كه او را پهلوى پيغمبر خدا صلى الله عليه و سلم خاك كنند و چون بمرد گور او را بكندند و سرش را به نزد شانههاى پيغمبر نهادند و لحد او را به لحد پيمبر متصل كردند. (1) 🔹نیز در روایات اهل سنت هست که عمر بن خطاب در زمانی که ضربه خورده بود فرزندش را فرستاد که از عایشه برای دفن شدن در کنار پیامبر و ابوبکر اجازه بگیرد.(2) 🖊حال یک نکته پیش می آید. ابوبکر چه سهمی از خانه پیامبر داشت که دستور داد در آن دفن شود؟ عایشه چه کاره بود که اجازه دفن در کنار رسول الله را صادر کرد؟ لاجرم اهل سنت باید چنین بگویند: این مکان نه برای آن دو نفر و نه برای رسول خدا بلکه با توجّه به حقی که حفصه و عائشه در این زمین داشتند در این زمین دفن گردیده اند. 🖊در جواب خواهیم گفت: این فرضیه از دو حالت خارج نخواهد بود. الف: مهر ب: ارث هر یک از این فرضیه ها را با هم بررسی می کنیم. 🔺اگر بگویند به عنوان مهریه هست. باید خدمتشان عرض کنیم که در قران کریم خداوند متعال چنین فرموده است: (( یا ایها النبی انا احللنا لک ازواجک الاتی اتیت اجورهن)) *احزاب۵۰* (( ای پیامبر ما آن همسرانت را که مهرشان را داده ایی برایت حلال کردیم)) پس این دلیلی است که پیامبر اکرم در زمان ازدواج مهریه را پرداخت کرده است. جالب اینجاست که جناب عایشه در ذیل همین آیه چنین گفته است: کتاب الأم – الإمام الشافعی – ج ۵ – ص ۱۵۰ عن عائشة انها قالت ما مات رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى أحل له النساء (( عایشه نقل می کند که فوت نکرد رسول خدا مگر اینکه حلال بودند برای او زنانش)) مسند احمد – الإمام احمد بن حنبل – ج ۶ – ص ۴۱ سنن الترمذی – الترمذی – ج ۵ – ص ۳۵ قالت عائشة ” ما مات رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى أحل له النساء ” هذا حدیث حسن صحیح . خب این هم دلیل دیگری که ثابت می نماید. جناب حفصه و عایشه مهریه خویش را گرفته اند. 🔺ب: ارث وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از دنیا رفت صاحب نه همسر بود و در حالی که هر یک از آن نه نفر نسبت به آن مکان یک هشتم بیشتر سهم الارث نداشته در نتیجه برای هر کدام یک وجب در یک وجب مسافت جا بیشتر نمی ماند . آن وقت چگونه آن دو نفر این مقدار مکان اضافه را اشغال و غصب نموده اند؟ و آن گاه از سوی دیگر چه شده است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از پدرش ارث نمی برد ؟ ( و ابوبکر به این بهانه که پیامبران از خود ارث به جا نمی گذارند حضرت فاطمه زهرا س را از فدک محروم می کند ) امّا عائشه و حفصه که همسران آن حضرت بودند ارث می برند؟ 🖊انتهای کلام: جناب ابوبکر و عمر در کنار قبر پیامبر اکرم دفن شده اند. مگر خداوند متعال نفرموده است: در خانه رسول وارد نشوید مگر هنگامی که به شما اجازه داده شود. از چه کسی اجازه گرفتند؟ جناب عایشه؟ جناب حفصه؟ 🍀 طبق دلایل ما. اولا: ایشان مهریه خویش را قبلا گرفته اند. و این فرضیه باطل هست. ثانیا: فرضیه دوم ارث به دو بخش تقسیم می شود. الف: اگر کلام جناب ابوبکر را قبول کنیم ( پیامبر فرمود: ما پیامبران ارث نمی گذاریم) پس ارثی در کار نبوده است. و غصب شده است. و اصلا با چه حقی در جایی که هیچ حقی در آن ندارد دستور می دهد در آنجا دفن شود؟ ب: اگر روایت ابوبکر را قبول نکنیم. جناب عایشه و عثمان حق استفاده از سه وجب اتاق را داشته اند. و برای استفاده از باقی زمین باید از زنان دیگر رسول خدا و همچنین فرزند ان حضرت اجازه بگیرند. حال آیا اجازه گرفتند؟آیا این غصب اتاق رسول خدا نمی باشد؟ 1. تاريخالطبري/ترجمه،ج4،ص:1565 2. کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۱۲ – ص ۶۸۹ 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌎مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰آیا اهل سنت حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه - رو قبول دارند؟ اگر قبول دارند چرا با خلافت حضرت علی مخالفت کردند؟ ✍️پاسخ: ✅تمام مسلمانان رخداد عظیم غدیرخم را كه در آخرین سفر حج رسول الله(ص) اتفاق افتاد را قبول داشته و میگویند در سال دهم هجری در روز هیجدهم ذیحجه در محل غدیرخم در منزلگاهی به نام جحفه - محل انشعاب خطوط كاروانها به مدینه و مصر و شام و مكه - كه حجّاج از آن جا از یكدیگر جدا شده هر كدام به شهر و دیار خود باز میگشتند، رسول خدا(ص) در آن جا به كاروانیان دستور توقف داد و مقرر داشت تا در همان جا فرود آیند. فرمود تا پیش رفتگان را فراخوانده از راه رفته با گردانند و منتظر بمانند تا واپس ماندگان نیز از راه برسند آن گاه فرمان داد تا آن جمعیت بسیار كه بنا به قولی بر یك صد و بیست هزار نفر بالغ میشدند متفرق نشوند. دلیل اختلاف اهل سنت با خلافت امام علی(ع) به این مطلب بر می گردد که: اهل سنّت در معنای حدیث غدیر «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» اختلاف كردند. بعضی از اهل سنت میگویند پیامبر اكرم(ص) در روز غدیرخم حضرت علی(ع) را به عنوان دوست خویش معرفی كردند. اگر چنان چه بپذیریم حدیث غدیر دلالت بر امامت حضرت علی(ع) میكند نمیپذیریم كه حدیث غدیر دلالت بر امامت بلافصل حضرت علی میكند تا موجب شود خلافت سه خلیفه منتفی شود.[۲] به اعتقاد شیعه با توجه به مجموع گفتار رسول خدا(ص) در غدیر، معنای مولا در جمله «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» دارنده قدرت ولایت در دین و امور مسلمانان است، نه معانی دیگر - دوست، یاری كننده، همسایه و... معنا ندارد كه پیامبر اسلام(ص) در آن هوای گرم و سوزان طاقتفرسا در میان آن همه مسلمان و در آن هوای گرم و نامناسب حضرت علی(ع) را به عنوان دوست خویش معرفی كرده باشند آن چه كه فهمیده میشود این است كه پیامبر(ص) در آن هوای نامساعد یك مسأله دینی بسیار با اهمیتی را به مسلمانان معرفی كردند كه آن هم مسأله با اهمیت جانشینی و امامت است چون پیامبر(ص) تا آن وقت اصول و فروع دین و احكام آنها را بیان كرده بودند به جز این كه مسأله بسیار مهم جانشینی و امامت بعد از خودشان به نحو مراسم نصب و تبریك برگزار نكرده بودند لذا در روز غدیرخم مراسم نصب و تبریك حضرت علی(ع) بود كه در غدیرخم برگزار شد.[۳] از طرفی دعایی را كه پیامبر اسلام(ص) در غدیرخم در حق حضرت علی(ع) داشتند كه فرمودند: «اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» این دعا مناسب و شایسته شخصیتی است كه زعامت و رهبری ملت اسلام را بر عهده داشته باشد و قرینه است بر اینکه پیامبر اسلام(ص) در آن روز حضرت علی(ع) را به عنوان خلیفه و زعیم مسلمانان تعیین كردند.[۴] آن چه جای تأمل دارد این است كه، پس از رحلت رسول خدا(ص) چون عدهای از تصاحب كنندگان حكومت ادعا كردند كه رسول خدا(ص) آن چه درباره علی(ع) فرموده در آستانه وفات نسخ كرد، در واقع یاد كردن از واقعه غدیر كم ارزش شد. از نظر شیعه، این قضیّه مورد تأیید است و حتّی همه مفسّران شیعه و حدود ۳۶۰ نفر از علمای اهل سنت معتقدند كه آیه «تبلیغ»؛ «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ[مائده/۶۷] ای پیامبر(ص) آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، به مردم ابلاغ كن و اگر نكنی، رسالت خود را به طور كامل انجام ندادهای و خداوند تو را از مردم بدخواه حفظ میكند.» دراین جا به دیدگاه برخی از مفسّران اهل سنّت اشاره میكنیم: ۱. واحدی نیشابوری در كتاب اسباب النّزول، صفحه ۱۵۰ میگوید: «یا ایها الرسول...»، روز عید غدیر درباره علی بن ابیطالب نازل شده است ۲. سیوطی در كتاب الدر المنثور، جلد ۲، صفحه ۲۹۸ مینویسد: «یا ایها الرسول...»، روز عید غدیر درباره علی بن ابیطالب نازل شده است. ۳. فخر رازی در كتاب تفسیر[۵] خود میگوید: «مفسّران ده وجه و سبب برای نزول این آیه بیان كردهاند»؛ سپس در ادامه میگوید: «دهم این كه این آیه در مقام فضیلت علی بن ابیطالب نازل شده است و هنگامی كه این آیه نازل شد، پیامبر اسلام دست حضرت علی را گرفت و فرمود: هر كه من مولا و سرپرست و حاكم او هستم، علی هم مولای او است». 📚منابع: [۱]. در كتابهای اهل سنت نام ۱۴۶ نفر از صحابیانی كه در غدیر حضور داشته اند یاد شده است. در این باره ر.ك: الغدیر، ج ۱ . [۲]. دلایل الصدق، ج ۲، ص ۱۰۱؛ [۳]. دلایل الصدق، ج ۲، ص ۹۳؛ [۴]. دلایل الصدق، ج ۲، ص ۹۵ [۵]. ذیل آیه ۹۷ سوره مائده. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌐مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰چرا از بین تمام معصومین فقط به امام کاظم علیه السلام باب الحوائج گفته اند؟ ✍️پاسخ: ✅برآورنده حاجت‏ها و قاضی الحاجات خداوند متعال است. پیامبران و ائمه و صلحا و شهدا باب الحوایج اند. چون این بزرگواران به جهت قربی که نزد خدا دارند، اگر ما خدا را به حق اینان بخوانیم و از خدا حاجت بخواهیم و یا از روح بلند این بزرگواران بخواهیم که برای ما دعا کنند و از خدا بخواهند حاجات ما روا شود، ممکن است به نتیجه برسیم و این عمل اشکالی ندارد. این مطلب اختصاص به برخی از اولیای خدا ندارد. تمامی آن بزرگواران و ائمه دارای این مقام هستند، زیرا از يك نظر همه ائمه اطهار و اولياء الهي و فرزندان صالح آنان، باب الحوائج اند و وسيله تقرّب به خداوند و موجب گشايش گره هاي زندگي هستند و اگر امامان معصوم، هر كدام به اسم خاص شهرت پيدا كرده اند، به لحاظ مناسبت هايي بوده كه آن اسامي مبارك در آن تجلّي نموده و ظهور پيدا كرده است. چنانكه از حكمت دعاي توسل اين چنين استفاده مي شود كه هر مشكل و حاجتي را بايد به يكي از ائمه ـ عليهم السلام ـ متوسل شد. همانگونه كه درباره خداوند نيز چنين است كه انسان مريض به اسم شافي و انسان بدهكار به اسم غني و انسان گناهكار به اسم غفور خداوند توسل جسته و او را به آن ياد مي كنند؛ به همین جهت در راه توفيق طاعت الهي و تقرّب به خداوند مستحب است به اسم مبارك رسول اكرم(ص) فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ و دو فرزند آن، امام حسن و امام حسين(ع) توسل جست (۱) و انسان گرفتار، دردمند و مريض به اسم مبارك امام كاظم (ع) توسل يابد و... پس آنچه كه امام كاظم(ع) به آن شهرت يافته است، از اين باب بوده است كه بسياري كه به گرفتاري و مشكلات مبتلا بوده اند و دست بشري قادر به گره گشائي آن ها نبوده است، به آن امام متوسل شده و آن حضرت نيز در پيشگاه خداوند از آنان شفاعت كرده و در نزد باري تعالي مقبول واقع شده است و از اين جهت رفع مشكل شده و آن حضرت به باب الحوائج شهرت يافته است وگرنه دليل خاص و يا روايتي به دست نيامده كه لقب باب الحوائج را براي آن حضرت ذكر نموده باشد. پس ما دليل خاصي بر اينكه لقب اين بزرگوار باب الحوائج باشد بدست نداریم و اين لقبي است كه ارادتمندان به ايشان داده اند. پس همه امامان معصوم باب رحمت الهي و واسطة فيض ميان خداوند و مخلوقات اند و به همان دليل كه مي توان به امام كاظم (ع) باب الحوائج گفت براي سائر ائمه(ع) نيز مي توان اين لقب را بكار برد.(۲) 📚پي نوشت ها : ۱. ملكي تبريزي، آقاجواد، المراقبات في اعمال السنّة، چاپ تبريز، (قديم)، ص ۳۰. ۲. اشتهاردي، محمد، سوگنامه آل محمد (ص) ، انتشارات كتابخانه مرعشي، ص۴۹۷. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌐مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰اگر حضرت آدم 5000 سال پيش زندگي مي کرده است پس چرا باستان شناسان ميگويند فلان مکان براي 20000سال پيش است؟ ✍️پاسخ: ✅روایات متعددی درباره انسان هایی قبل از حضرت آدم (ع) داریم که به وجود انسان هایی قبل از حضرت آدم دلالت می کند. امام صادق(ع) فرموده اند: شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.[۱] همچنین امام باقر(ع) فرموده اند: خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده‏اند و خدای تعالی همه آنها را ازپوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...[۲] همچنین بعضی از مفسرین در ذیل آیه مربوط به اعتراض فرشته ها به خلقت انسان، احتمال علم فرشته ها، از سابقه موجودات قبلی ساکن در زمین سخن گفته اند: «قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ[بقره/۳۰] گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مى ‏آورى كه تباهى كنند و خونها بریزند؟» در تفسیر نمونه می نویسد: «بعضى دیگر از مفسران معتقدند پیشگویى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستین مخلوق روى زمین نبود، بلكه پیش از او نیز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونریزى پرداختند پرونده سوء پیشینه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!»[۳] بنابراین از منظر دینی مسلم است که قبل از حضرت آدم (ع) انسان های دیگری بر روی کره زمین زندگی می کرده اند. اما درباره جزئیات زندگی آنها، باید دقت کنیم که این مسائل، یکی از مصادیق غیب است و ما به آن دسترسی نداریم. و نمی توانیم همه جزئیات را کشف کنیم. و باید به همان مقداری که در روایات بیان شده است، بسنده کنیم. یکی از مصادیقی که در روایات راجع به آن صحبت شده است، نسناسان است. که قبل از خلقت حضرت آدم (ع) نسل آن ها نابود می شود. حضرت علی (ع) می فرمایند: وقتى كه خداى متعال اراده كرد كه خلقتى را به دست قدرت خود ایجاد كند، و این امر بعد از گذشت هفت هزار سال از خلقت جنّ و نسناس در زمین بود، آنگاه خداوند از طبقات آسمانها پرده برداشت و به ملائكه فرمود: به زمین بنگرید و اهل آن از جنّ و انس را ببینید، پس وقتى كه نگاه كردند و اعمال معصیت آمیز آنها را دیدند، بر ایشان بسیار دشوار بود، آن وقت گفتند: پروردگارا تو عزیز و قادرى و اینها خلق ضعیف تو هستند كه با روزى تو زندگى مى‏كنند ولى تو را نافرمانى و معصیت مى‏ نمایند و تو از آنها انتقام نمى ‏گیرى، وقتى كه پروردگار سخن آنان را شنید فرمود: من مى‏خواهم در زمین جانشینى قرار دهم كه حجت من در زمین من باشد، ملائكه گفتند: تو منزّهى از اینكه در زمین موجودى را بیافرینى كه همان طور كه جنّیان در زمین فساد مى‏ كردند، در آن فساد و و خونریزى كنند، پس این خلیفه را از ما قرار بده چون ما تو را معصیت و نافرمانى نكرده و تو را به ستایشت تسبیح مى‏گوئیم و تقدیس مى‏ نمائیم، آنگاه خداى عزّ و جل فرمود: همانا من چیزى را مى‏ دانم كه شما نمى‏ دانید، اراده كرده ‏ام كه به دست قدرت خود خلقى را بیافرینم، و از ذریّه او پیامبران و بندگان صالح و امامان هدایت یافته ‏اى قرار دهم و آنها را جانشینان خود بر خلقم در زمین قرار دهم و زمین خود را از لوث نسناس پاكیزه سازم و جنّیان عصیانگر را منتقل كرده و آنها را در هوا و در اقطار زمین سكونت دهم و بین آنها و خلقم حجابى قرار دهم.[۴] نکته ای که باید به آن توجه داشت اینکه انسان های امروزی همه از نسل حضرت آدم (ع) هستند هیچ ربطی به نسل های قبلی انسان ها ندارد. و ظاهر آیات قرآنی به خوبی این مطلب را نشان می دهد. که در موارد مکرر انسان ها را با تعبیر "بنی آدم: خطاب قرار داده است: «یا بَنِی آدَمَ [اعراف/۲۷] ای فرزندان آدم!» و اینکه حضرت آدم (ع) نیز به نسل های قبلی ربطی ندارد و مستقل از آنها خلق شده است، نیز مطلبی روشن است. از جمله دلایل آن اینکه در آیه ذیل به عدم وجود پدر برای حضرت آدم (ع) و خلق آن از خاک اشاره می کند: «إِنَّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ[آل عمران/۵۹] مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است كه او را از خاك آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد.» 📚منابع: [۱]. كتاب توحید، ج ۱، ص ۲۷۷. [۲]. خصال، ج ۲، ص ۶۵۲، ح ۵۴. [۳]. تفسیر نمونه، ج‏۱، ص: ۱۷۴. [۴]. علل الشرائع، ج‏۱، ص: ۱۰۵. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌐 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰آیا امام حسین(ع) خود را فدا کرد تا گناهان شیعیان و دوستداران ایشان بخشیده شود؟ ✍️پاسخ: ✅در این تحلیل امام حسین(علیه السلام) خود را فدا کرد تا گناهان امّت بخشوده شود و امام کفّاره گناهان امّت باشد. نظیر اعتقاد باطلى که مسیحیان نسبت به حضرت مسیح(علیه السلام) دارند و مى گویند مسیح(علیه السلام) با تن دادن به صلیب باعث پاک شدن گناهان پیروان خود شد و آنان را رستگار کرد. معتقدان این تحلیل با تمسک به تعابیرى چون «یا بابَ نِجاةِ الاُمَّةِ» چنین برداشت کردند که امام حسین(علیه السلام) نیز با استقبال از شهادت موجب بخشوده شدن گناهان فاسقان و فاجران امّت و در نتیجه سبب نجات آنان شده است. در عوض امّت با برپایى مجالس عزا از امام تشکّر و سپاسگزارى کرده و مستحقّ رستگارى مى شود. این تحلیل نیز با هیچ یک از اصول و مبانى مسلّم دینى سازگار نیست و موجب شده است عدّه اى گمان کنند که امام حسین(علیه السلام) با شهادت خود و فرزندانش، گناهکاران را در برابر عذاب الهى بیمه کرده است. به تعبیر دیگر : امام(علیه السلام) و یارانش کشته شدند تا دیگران در انجام هر گناه و جنایتى آزاد باشند و در واقع تکلیف الهى از آنان ساقط گردد. همین پندار سبب شده است که عدّه اى گمان کنند هر کس بر امام حسین(علیه السلام) گریه کند، هر قدر در فساد و تباهى غوطه ور باشد و حتّى نسبت به ضروریّات دین پایبند نباشد، مورد عفو و بخشش قرار گرفته و اهل نجات خواهد بود. نفوذ این پندار غلط تا جایى بوده است که حتّى سلاطین جبّار و ستمگرى که حکومتشان بر پایه هاى ظلم و بى عدالتى استوار بود و دستشان به خون بى گناهان آلوده بوده، در ایّام عزادارى آن حضرت مجالس عزا به پا کنند و یا خود پا برهنه در دستجات عزادارى به سر و سینه بزنند، و آن را مایه نجات خود بدانند![۱] 📚پی نوشت: [۱] . گردآوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص۶۹. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰آیا سر مبارک امام حسين(ع) در مدينه مسجد النقطه خاک شده است؟ ✍️پاسخ: 🔰عزاداري هاي شما قبول ان شاءالله. در اين که سر امام حسين )ع( کجا دفن شده است، منابع تاريخي شيعه و سني گزارش‌هاي گوناگوني آورده‌اند تا آنجا که شش قول در اين باره گفته شده است. قول اول: سر به بدن ملحق شده است. اين قول مشترک ميان شيعه و سني است. علماي شيعه، از جمله شيخ صدوق (متوفاي 381 ق)، سيد مرتضي (متوفاي 436 ق)، فتال نيشابوري (متوفاي 508 ق)، ابن نما حلي، سيد ابن طاووس (متوفاي 664 ق) شيخ بهايي و مجلسي اين قول را بيان کرده‌اند. شيخ صدوق و پس از او، فتال نيشابوري در اين باره مي‌نويسند: علي بن حسين )ع( همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسين )ع( را به کربلا باز گرداند.(1) سيد مرتضي در اين باره مي‌گويد: روايت کرده‌اند که سر امام حسين عليه‌السلام با جسد در کربلا دفن شد.(2) ابن شهر آشوب بعد از نقل سخن فوق از سيد مرتضي، از قول شيخ طوسي نقل کرده است که به همين سبب (ملحق کردن سر امام به بدن و دفن آن) زيارت اربعين (از جانب امامان علهيم‌السلام) توصيه شده است.(3) ابن نماي حلي نيز نگاشته است: آنچه از اقوال بر آن مي‌توان اعتماد کرد، آن است که بعد از آن که سر امام در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفن شد. (4) سيد ابن طاووس نوشته است: اما سر حسين )ع(، روايت شده که سر برگردانده شد و در کربلا با جسد شريفش دفن شد و عمل اصحاب بر اين معنا بوده است.(5) مجلسي، يکي از وجه‌هاي استحباب زيارت امام حسين )ع( را در روز اربعين، الحاق سرهاي مقدس را به اجساد توسط علي بن حسين عليهما‌السلام بيان کرده است. (6) وي در جاي ديگر بعد از نقل اقوال ديگر در اين باره مي‌نويسد: مشهور بين علماي اماميه آن است که سر امام همراه بدن دفن شده است. (7) برخي انديشمندان اهل‌ تسنن نيز اين قول را بيان کرده‌اند: ابوريحان بيروني (متوفاي 440 ق) در اين باره مي‌نويسد: و في العشرين ردّ راس الحسين )ع( الي مجثمه حتي دفن مع جثته...؛ در روز بيستم (صفر)، سر حسين )ع( به بدنش ملحق و با آن دفن گرديد. (8) قرطبي (متوفاي 671 ق) مي‌نويسد: اماميه مي‌گويند که سر حسين )ع( پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و اين روز نزد آنان معروف است و زيارت در آن روز را زيارت اربعين مي‌نامند. (9) قزويني نيز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عيد بني‌اميه است، چون در آن روز، سر حسين )ع( را به دمشق وارد ساختند و در روز بيستم آن ماه، سر ايشان به بدن، باز گردانده شد.(10) مناوي (متوفاي 1031 ق) نوشته است: اماميه مي‌گويند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد. (11) قول دوم: در کنار قبر اميرالمومنين)ع(؛ (12) قول سوم: مسجد رقه در کنار فرات؛ قول چهارم: بقيع نزد قبر مادرش فاطمه (س(؛ قول پنجم: دمشق؛ قول ششم: قاهره. (13) بررسي و تامل در اين اقوال، اين نتيجه را در بردارد که ديدگاه اول، يعني الحاق سر به بدن، مشهور و مورد اعتماد و عمل علماي شيعه است، از اين رو اين قول قابل اعتنا و پذيرش است و بنا بر گزارش‌هاي تاريخي - چنانکه اشاره شد - اين الحاق در روز بيستم صفر سال 61 بوده است. 📚پي‌نوشت‌ها: 1. شيخ صدوق، الامالي، مجلس سي‌ و يکم، ص 232؛ فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ص‌192 و مجلسي، بحارالانوار، ج 45، ص 140. 2. رسائل المرتضي، ج 3، ص 130. 3. مناقب آل ابي‌طالب، ج 4، ص 85 و مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص 199: «قال الطوسي رحمة ‌الله، و منه زيارة الاربعين». 4. نجم الدين محمد بن جعفر بن نما حلي، مثيرالاحزان، ص 85. 5. سيد ابن طاووس، اللهوف في قتلي الطفوف، ص 114. 6. مجلس، بحارالانوار، ج 98، ص 334. 7. همان، ج 45، ص 145. 8. بيروني، الاثار الباقيه عن القرون الخاليه، ص 331. 9. محمد بن احمد قرطبي، التذکرة في امور الموتي و امور الاخره، ج 2، ص 668. 10. زکريا محمد بن محمود قزويني، عجائب المخلوقات و الحيوانات و غرائب الموجودات، ص 45. 11. عبدالرووف مناوي، فيض القدير، ج 1، ص 205. 12. ابن قولويه قمي، کامل الزيارات، ص 84؛ کليني، الکافي، ج 4، ص 571- 572؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسي، تهذيب الاحکام، ج 6، ص 35- 36 و ابن شهر آشوب، همان، ج 4، ص 85. 13. سبط ابن جوزي، تذکرة الخواص، ص 265- 266؛ سيد محسن امين عاملي، اعيان الشيعه، ج 1، ص 626- 627 و همو، لواعج الاشجان، ص 247- 250؛ محمدامين اميني، همان، ج 6، ص321- 337. قاضي طباطبائي ضمن اشاره به اقوال در اين موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال ديگر را در اين باره نقد و بررسي کرده است. ر. ک: تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا عليه‌السلام، ص 303 به بعد. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰حضرت زینب (س) تا چه مدت در اسارت بود و چه زمانی آزاد شد؟ زندگانی ایشان پس از آزادی چگونه بود؟ ✍️پاسخ: ✅پس از حادثه کربلا حضرت زینب (س)، حدود یک سال و شش ماه زندگى کرد. حضرت در کاروان اسیران، همراه دیگر بازماندگان قافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. اگر چه رهبرى بازماندگان بر عهده امام سجاد بود، زینب کبرى (س) نیز سرپرستی را برعهده داشت. سخنرانى قهرمانانه زینب (س) در کوفه، موجب دگرگونی افکار عمومى شد. وى در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزیش مى نازید و مى گفت: "کار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟!" با شهامت و شجاعت و صف ناپذیرى گفت: جز زیبایى چیزى ندیده ام. شهادت براى آنان مقدر شده بود. آنان به سوى قربانگاه خویش رفتند به زودى خداوند آنان و تو را مى آورد تا در پیشگاه خویش داورى کند».(۱) آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد را صادر کرد، زینب (س) با شهامت تمام، برادر زاده اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستى او را بکشى مرا هم بکش. به دنبال اعتراض زینب (س)، ابن زیاد از کشتن امام پشیمان شد.(۲) کاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب (س) توانست افکار عمومى را دگرگون نماید. جلسه اى یزید به عنوان پیروزى ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا، سربریدة حسین (ع) را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستى به صورتش مى زد، زینب کبرى (س) با سخنرانى خویش غرور یزید را در هم کوفت و او را از کرده خویش پشیمان کرد. سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند. در مدینه نیز زینب (س)، پیام آور شهیدان، ساکت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند. حاکم مدینه در پى تبعید حضرت زینب (س) برآمد. به نوشته برخى حضرت به شام سفر نمود و در همان جا درگذشت. برخى دیگر گفته اند: حضرت به مصر هجرت نمود و در تاریخ پانزدهم رجب سال ۶۲ هجرى درگذشت.(۳) برخی معتقدند بعد از ورود کاروان اهل بیت(ع) به مدینه، دلیل روشنی نداریم که حضرت زینب از مدینه بیرون رفته باشد، بنابر این در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع دفن شد، اما مکان دفن او در بقیع مشخص نیست، همان طور که شخصیت‌های بزرگ دیگری از اهل بیت(ع) در بقیع مدفون هستند و مکان قبر آنان مشخص نمی‌باشد.(۴) درباره مدت اسارت مدت اسارت حضرت زینب و حرکت آنان از شام به مدینه، مرحوم دکتر آیتی بر این باور است که تاریخ حرکت اهل بیت به شام، هنگام رسیدن آنان به دمشق، مدت توقف اسیران در مرکز حکومت یزید، تاریخ حرکت آنان از دمشق به مدینه و هنگام ورود آنان به مدینه، به درستی معلوم نیست.(۵) برخی نوشته‌اند که سر مطهر امام حسین(ع) روز اوّل صفر به شام رسید و چند روز بعد اسیران وارد شام شدند.(۶) روز هشتم ورود اهل بیت(ع) به شام یزید آنان را احضار کرد و بین ماندن در شام یا رفتن به مدینه آزاد گذاشت، که آنان رفتن به مدینه را انتخاب کردند.(۷) 📚پی‌نوشت‌ها: ۱ـ لهوف، ص ۲۱۸؛ مقرم،‌ مقتل الحسین، ص ۳۲۴؛ ارشاد، ج۲، ص ۱۴۴. ۲ـ ارشاد، ص ۱۱۶ ۱۱۷؛ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۷. ۳ـ زینب پیام‌آور عاشورا، سید عطاءالله مهاجرانى، ص ۲۸۷، ۳۴۷ ۳۴۸ ۳۵۲. ۴ـ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۱۴۰. ۵ – علی نجاتی، قطعه‌ای از بهشت، ج۲، ص ۶۰۷. ۶ – علامه شعرانی، دمع السّجوم، ترجمه نفس المهموم، ص ۲۸۷ – ۲۸۹. ۷ – همان، ص ۵۳۴. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰نحوه از دنیا رفتن حضرت رقيه سلام الله عليها را بيان کنيد. ✍️پاسخ: ✅در منتهی الآمال(۱) از كامل بهائی نقل كرده است: كه در شام از بچه های كوچك شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به خانه شخصی خود منتقل نمود. 👈 امام دختری چهارساله داشت. شبی از خواب بیدار شد. گفت: پدرم كو. اكنون او را در خواب دیدم. ناراحت و پریشان بود. زنان كه نوای این كودك را شنیدند. همه صدا به گریه بلند كردند. سایر بچه ها نیز گریه می كردند. 👈یزید از خواب بیدار شد. پرسید: چه خبر است؟ جریان را به او گفتند. دستور داد سر پدرش را برایش ببرند. سر را آوردند. در دامن آن كودك گذاردند. پرسید: چیست؟ گفتند: این سر پدر توست. چنان ناراحت شد كه فریادی زد. از همان ناراحتی مریض گردید و پس از چند روز فوت شد. 👈این واقعه بنابر قول وقایع الشهور و الایام آیت ا. . . بیرجندی در پنجم ماه صفر اتفاق افتاده است. در كتاب ریاض القدس می‌نویسد كه روز پنجم صفر بنا به قولی حضرت رقیه خاتون از دنیا رفته و آن طفل كوچك كه مرحوم آیت الله بیرجندی در كتاب وقایع فرموده. به احتمال قوی رقیه بوده است. (۲) 📚پی نوشت ها : ۱. محدث قمى، منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل‏، ناشر: دلیل‏، مكان نشر قم‏، سال چاپ: ۱۳۷۹ ش‏، نوبت چاپ اول‏، ج‏۲، ص ۱۰۰۲. ۲. حضرت رقیه دختر امام حسین، شیخ علی فلسفی خراسانی، ص۵. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰از چه زماني مردم براي مسايل ديني خود از مراجع تقليد کردند؟ ايا بلافاصله بعد از غيبت کبري، مردم به مراجع رجوع و تقليد کردند و اولين مرجع تقليد چه بزرگواري بوده است؟ ✍️پاسخ: ✅مسئله تقليد و رجوع عالم به جاهل امري عقلي بوده و منحصر به زمان، مکان و دانش خاصي نيست، بلکه تمام عاقلان اگر در کاري متخصّص نباشند به متخصّص آن رجوع مي‌کنند. 🔹همچنين قرآن و ساير منابع اسلامي، همچنين سيره پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) دلالت بر ترغيب رجوع به راويان احاديث و اسلام شناسان حتي در زمان حضور معصومان(ع)، مي‌کند، و اين امر در زمان غيبت امام مهدي(عج) خود را بيشتر نشان داده است. 🔺در زمان ائمه(عليهم السلام) برخي از شاگردان مورد تأييد آن بزرگواران به منظور احيا و تعليم احکام، به شهرهاي مختلف کوچ کردند و بسياري از مردم - که شيفته و تشنه معارف و احکام الهي بودند و در نقاط دور دست زندگي مي‏کردند و دستشان از اهل بيت کوتاه بود - به سراغ آنان مي‏رفتند و مسائل خود را از ايشان مي‏پرسيدند و از علم بي‏کران ائمه‏عليهم السلام سيراب مي‏گشتند. اين همان «تقليد» است که به نمونه‏هايي از آن اشاره مي‏شود: 👈1) حضرت باقر عليه السلام به ابان بن تغلب مي‏فرمايد: «اِجْلِس في‏ مسجد المَدينة و اَفتِ النَّاسَ فَاِنّي اُحِبُّ اَنْ اَري‏ في‏ شيعَتي مِثْلَکْ»؛ «در مسجد مدينه بنشين و به مردم فتوا بده؛ زيرا دوست دارم در ميان شيعيانم کساني همچون تو باشند».(1) 👈2) شعيب عقرقوقي مي‏گويد: به امام صادق‏عليه السلام عرض کردم: «رُبَما اِحْتَجْنا اَنْ نَسْأَلَ عَنِ الشَي‏ءِ فَمَنْ نَسْأَل»؛ «گاهي ما مي‏خواهيم سؤال و مشکل ديني خود را از کسي بپرسيم (و به شما به جهت دوري راه يا حالت تقيه و... دسترسي نداريم)، شما بگوييد به چه کسي رجوع کرده و سخن او را بپذيريم؟» 👈حضرت در جواب فرمود: «عَلَيْکَ بِالْاَسَدي‏ يَعْني‏ اَبا بَصير»؛ يعني، شما مي‏توانيد به ابوبصير مراجعه کنيد.(2) 👈3) حسن بن علي بن يقطين مي‏گويد: به امام رضاعليه السلام عرض کردم: «لا اَکادُ اَصِلُ اِلَيْک اَسْأَلَکَ عَنْ کُلِ مااحْتاجُ اِلَيْهِ مِنْ مَعالِمِ ديني‏. اَفَيُونُسُ بنُ عَبْدِ الرَّحْمانِ ثِقَةٌ آخُذُ مِنْهُ ما احْتاجُ اِلَيْهِ مِنْ مَعالِمِ ديني‏ فَقالَ نَعَم»(3) 👈«من نمي‏توانم به جهت هر مشکل ديني که برايم پيش مي‏آيد، از شما سؤال کنم! پس آيا يونس بن عبدالرحمان ثقه و راستگو است و مي‏توانم پاسخ نيازهاي ديني خود را از او دريافت کنم؟ حضرت فرمود: آري». 📚پي نوشتها: 1.مستدرک الوسائل، ج 17، باب 11. 2. وسائل الشيعه، ج 27، باب 11. 3. همان 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰چرا به امام رضا(ع) غریب الغرباء می گویند؟ ✍️پاسخ: ✅غریب الغربا به معنای غریب غریبان است و كسی را گویند كه از همه غریب تر است. در خصوص علت بروز و شیوع این لفظ(غریب الغربا) در مورد امام رضا( در لسان عامة مردم پس از شهادت ایشان، اساس آن همان روایاتی است كه در خصوص شهادت و مكان دفن ایشان وارد شده است. از رسول خدا( روایت گردیده : "پاره ای از تن من در خراسان مدفون خواهد شد و هر غمناكی كه او را زیارت كند، خداوند غمش رابرطرف گرداند وهرگناهكاری كه او را زیارت كند،‌البته گناهانش را بیامرزد."(۱) امیرالمؤمنین علی( نیز در این باره می فرماید : "به زودی مردی از فرزندان من در خراسان بوسیله زهر كشته خواهد شد، كه نام او همنام من و نام پدرش نام پسر عمران(موسی() است، آگاه باشید كسی كه او را درغربتش زیارت كند،‌خداوند گناهان او را بیامرزد."(۲) در حدیث معتبر از امام رضا( روایت گردیده كه فرمود : "زود باشد كه كشته شوم به زهر، به ظلم و ستم و مدفون شوم در كنار هارون الرشید، و بگرداند خداوند تربت مرا محل تردد شیعیان و دوستان من، پس هر كه مرا در این غربت زیارت كند، واجب شود بر او كه من او را زیارت كنم در روز قیامت."(۳) هنگامی كه مأمون قصد خود را آشكار و پیشنهاد ولایت عهدی امام را مطرح كرد، امام نپذیرفت. تا آنكه اصرار كرد و عاقبت امام را تهدید به كشتن كرد. امام فرمود : حال كه چنین است، خداوند مرا از اینكه خود را با دست خود به نابودی كشانم، بازداشته، ناگزیر می پذیرم، بشرط اینكه هیچ عزل و نصبی به دست من صورت نگیرد.(۴) مأمون با اینكار می خواست از قیام و شورش علویان كه حكومت او را تهدید می كردند، جلوگیری كند و علاوه بر آن به گمان باطن خویش، واقعیّت امام را به مردم نشان دهد. در حالی كه خود بیش از همه به زهد و تقوی و قداست امام رضا( اعتراف داشت، می خواست به مردم وانمود كند كه قضیه زهد و تقوای ایشان، آن گونه كه می پندارید نیست، زیرا امام برای رسیدن به حكومت، تظاهر به زهد می كند. او قصد داشت با بدنام كردن امام(، چنین وانمود كند كه پیشوای مكتبی شما، با پذیرفتن ولایت عهدی قصد رسیدن به حكومت و قدرت را دارد. در عین حال خود مأمون در انظار مردم، به شدّت تظاهر به دین و علاقه مندی به اهل بیت می كرد. و امام ( از نفاق و مكر و فریب او آگاه بود. یكی از دلایل پذیرش ولایت عهدی از سوی امام،‌ در حقیقت بر ملا كردن چهرة واقعی مأمون برای مردم بود. خضوع و خشوع و متانت امام در میان مردم و عمل به سیره و سنت رسول خدا، حقیقت باطنی امام را بیش از پیش برای مردم آشكار ساخت، و حسادت مأمون به امام، در مدّت كوتاه ولایت عهدی ایشان و عاقبت به شهادت رساندن این امام هُمام، نقاب از نفاق و ایمان دروغین مأمون برگرفت. طبق روایت، امام طی اقامت كوتاه خویش در خراسان، پیوسته دچار درد و رنج و اندوه بود و آرزوی مرگ می كرد. و نیز نقل گردیده كه روزهای جمعه، هرگاه از مسجد بازمی گشت، می فرمود : "پروردگارا اگر گشایش كارم از‌ آنچه در آن قرار دارم، مرگ است، هر چه زوتر مرگم را فرا برسان." تحمل مأمون و اطرافیانش و آمد و شد میان آنها و نشست و برخاست با آنان و سوء استفاده مأمون از وجود مقدس امام، در جهت اغراض و مصالح حكومت، همه اینها مایة دل آزردگی و ناراحتی و ناخشنودی امام، تا سرحدّ مرگ بود. امام(ع) در موقعیتی قرار داشت، كه هم از بُعد مكانی غریب بود و هم از بُعد عقیدتی. هم مجبور بود از دوری خانواده و یاران و مكانی كه به آن علاقه مند بود(مدینه)‌، دلتنگ باشد، و هم در میان گروهی بسر برد، كه هیچ سنخیّتی از نظر فكر و مرام و عقیده به آنان احساس نمی كرد و در عین حال ناظر اعمال ریاكارانة‌شان بود، و از نیرنگ و نفاق درونی آنان نیز به خوبی آگاه بود. اینها وجود مقدس امام را بشدت آزار می داد. لذا عنوان غریب الغربا، مصداق چنین غربتی است. 📚پی نوشت ها : ۱. تحفة الزائر، بنقل از مفاتیح الجنان ۲. كامل الزیارات، باب ۱۰۱،ص۹۱۹ ۳. مفاتیح الجنان 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
👇👇👇 ♨️سوال: 🔰برگزاری جشن هایی با عنوان نهم ربیع ، چه مقدار صحیح و مستند هست ؟ ✍️پاسخ: ✅برگزار کردن جشن به مناسبت نهم ربیع الاول ( عیدالزهرا س ) به دو جهت می‌تواند باشد: 🔺نخست آنکه سالروز به امامت رسیدن حضرت ولی عصر امام زمان(عج) است.زیرا هشتم ربیع الاول روز شهادت امام حسن عسکری (ع) است و از آن به بعد امامت به عهده امام زمان حضرت ولی عصر(عج) سپرده می‌شود. شیعیان برای به امامت رسیدن امام زمان خشنودند و جشن می‌گیرند. با این کار یک نوع ابراز احساسات و عرض ارادت نسبت به آن وجود شریف و مادر بزر گوارش حضرت زهرا (س) می‌کنند. 🔻دومین مناسبت که به اشتباه وغلط بین مردم مشهور گشته گفته می شود این روز سالروز قتل خلیفه دوم ، عمربن خطاب است که این سخن بدون مستند تاریخی و دلیل معتبر است. زیرا طبق منابع تاریخی فریقین (شیعی و سنی) عمر بن خطاب در روز بیست و سوم ذی الحجه ترور شد و پس از سه روز یعنی اواخر ذی الحجه درگذشته است . بنابر این ، این نظر که او در نهم ربیع الاول به قتل رسیده فاقد دلیل معتبر است.(۱) ✅بسیاری از بزرگان شیعه براین اتفاق نظر دارند که تاریخ قتل خلیفه دوم ۲۶ یا ۲۹ ذی الحجة سال ۲۳ هـ .ق است. ✍️شیخ مفید در کتاب « مسار الشیعه » آورده است: 📚در روز بیست و ششم ذی الحجة سال ۲۳ هجری عمر بن خطاب مجروح گردید و در بیست و نهم ماه درگذشت.(۲) ✍️هم چنین شیخ ابراهیم بن علی کفعمی در کتابی معروف به مصباح آورده است: 👈باید دانست که قتل خلیفه دوم در ۲۶ ذی الحجة سال ۲۳ هـ .ق واقع شده است . این مطلبی است که صاحبان کتاب های « طبقات »، « مسار الشیعه »، و ....بر آن تصریح نموده اند، بلکه اجماع شیعه و اهل تسنن نیز بر این است.(۳) ✍️حتی مرحوم علامه مجلسی که خود نظریۀ نهم ربیع را نقل کرده است، می‌نویسد: این‌که گفته‌اند قتل عمر در ماه ذی‌حجه بوده، بین فقهای شیعۀ امامیه مشهور است. (۴) 🔺گذشته از این نکته تاریخی ، خلیفه دوم در هر تارخی به قتل رسیده باشد ، برپایی مراسم جشن و سرور به این متسبت از اشتباهات فاحش و خطاهای بزرگ به شمار می رود . 🔻نه تنها در شرایط کنونی بلکه در دوران ائمه معصومین نیز چنین مواردی که در سالروز قتل عمر برنامه و جلسه شادمانی برپا کنند، گزارش نشده است . شیعیان نیز چنین برنامه‌ای نداشته‌اند. چنانچه برخی از شیعیان و نزدیکان ائمه به ناسزاگویی به خلفا می‌پرداختند، اهل بیت با آنان برخورد می‌نمودند. بر گزاری این مراسم امروزه از طرف عده ای بعضا همراه با کارهای زشت همراه است که مطمئناً بر خلاف دین اسلام و توصیه ائمه اهل بیت (ع) است. 🔹امروزدنیای اسلام بیش از همه زمان‌ها به اتحاد و انسجام مسلمانان نیاز دارد، شایسته نسیت که ما شیعیان با برپایی چنین مراسمی دامنه اختلافات را گسترده‌تر و فاصله میان مسلمانان را بیشتر نماییم. 👈وحدت و انسجام اسلامی از برترین نعمت‌های خدادادی است، همان گونه که امیرالمؤمنین فرمود: خداوند بر این امت منت نهاده و بین آنها الفت و اتحاد ایجاد کرده که در سایه آن زندگی کنند. به کنف حمایت آن پناهنده شوند. این نعمتی است که احدی نمی‌تواند بهایی برایش بگذارد. زیرا از هر بهایی گران‌قدرتر و از هر چیز پر ارزشی با ارزش‌تر است.(۵) 💥برپایی چنین جلساتی با هر عنوان آتش دشمنی اهل سنت را برمی‌افروزد . آنان را نیز به مقابله به مثل و توهین و هتک حرمت به مقدسات شیعه و احیاناً تعرض به جان شیعیان وا می‌دارد که این قطعاً مورد رضایت امام زمان (عج) نیست. 📚پی‌نوشت ها‌: ۱. مروج الذهب و معادن الجوهر،على بن حسين مسعودى‏، ج ۲، ص ۳۲۱، ناشر دار الهجرة، مكان نشر: قم‏،سال چاپ: ۱۴۰۹، نوبت چاپ دوم‏؛ الطبقات الكبرى‏،ابن سعد كاتب واقدى‏، ج۳، ص ۲۵۸، ناشر دار الكتب العلمية،مكان نشر: بيروت‏، سال چاپ: ۱۴۱۸،نوبت چاپ: دوم‏. ۲. مسار الشيعة (المجموعة)،الشيخ المفيد، ص ۲۳،سال چاپ : ۱۴۰۶، ناشر مكتب آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم. ۳. المصباح، كفعمي، ص۵۱۱، چاپ دوم، سال چاپ ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م، ناشر مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت. ۴.بحار الانوار ، ج۳۱ ، ص ۱۱۸. ۵. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله 👇👇👇 https://ble.im/pasokhgoo_ir_bot 🌎مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈
🌐📝🌐📝🌐 ✅پرسش: چرا حضرت علي به خلفا بعداز پيامبر مشاوره نظامي ميداد در برابر جنگ با ايرانيان (خلفايي که بر حق نبودند) 🌺پاسخ: در بين وظائف و شؤونات امام و پيشواي منصوب و برگزيده از جانب خداوند، حفظ دين از مهمترين وظايف او است كه اگر احساس كند، اصل و اساس دين در خطر است ،به هر صورت ممكن بايد از آن محافظت كند. 👈لذا همکاری های مورد امام علی(علیه السلام) با خلفایی که غاصبانه بر کرسی خلافت نشسته بودند،فقط از باب دفاع و محافظت از اصل و اساس دین اسلام بوده نه موافقت با خلفا. ☘️موضوع مشاوره آن حضرت به عمر بن خطاب اين است که: وقتي عمر بن خطاب فهميد که نيروهاي ايراني آماده حمله بزرگي مي شوند به مسجد آمد و همه را دعوت کرد و از آنان نظر خواست. طلحه گفت: تو خودت به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با ديدن تو قوي تر شوند. عثمان گفت: همراه مردم شام، يمن، مدينه و مکه را به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با ديدن تو و اينهمه نيرو خوب بجنگند. 🍃عمر بن خطاب دوباره گفت: اي مسلمانان نظر بدهيد. حضرت علي (علیه السلام) فرمود: اين درست نيست که مردم شام را روانه جبهه جنگ بکني چون در اين صورت روميان حمله مي کنند و زن و بچه آنان را مي کشند. مردم يمن را هم حرکت نده چون حبشه حمله مي کند و يمن را قتل و غارت مي کند. اگر مردم مدينه و مکه را بيرون ببري اعراب اطراف حمله مي کنند و اين دو شهر را غارت مي کنند. تو خودت هم نرو بلکه به بصره نامه بنويس و تعدادي از آنان را به کمک مسلمانان بفرست. اين نظر را عمر بن خطاب پسنديد و گفت: نظر درست همين است و بايد مطابق آن عمل کنم(1) 🌸آن حضرت با اين تدبير، هم مسلمانان شام، يمن، مکه و مدينه را از خطر، و هم مردم ايران را از کشته شدن نجات دادند. زيرا اگر روم حمله مي کرد، زن و بچه مسلمانان کشته مي شدند. اگر حبشه حمله مي کرد زن و بچه يمني ها کشته مي شدند و اگر اعراب اطراف مدينه و مکه به اين دو شهر حمله مي کردند باقيمانده مردم آنجا هم کشته مي شدند. از سوي ديگر اگر اين همه نيروي جنگي به طرف ايران حمله ور مي شدند خدا مي داند چه بلايي بر سر مردم ايران مي آمد. پی نوشت: 1. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت (بى تا) دارصادر، ج 3 ص 8. طبرى، تاریخ الامم والملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث، (بى تا) ج 4 ص 237. 🔵ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان بله https://ble.ir/pasokhgoo_ir_bot 🔴ارسال سوالات از طریق ربات پیام رسان گپ: https://gap.im/pasokhgoo_ir_bot 🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی 🔹 @pasokhgoo1 👈