4_5886753970570921330.mp3
4.35M
🎧🎧
#حتما_گوش_کنید👆
✅زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی
🔴 #مهم
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🔹 #حاج_اقا_دانشمند
🔹 #نشر_دهید
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت۶ ! بعد هم گفت: من کشتي نمي گيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا كمي مكث كرد و به
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت۷
بازوان قوي ابراهيم از همان اوايل دبيرســتان نشــان داد که در بســياري از
.ورزش ها قهرمان اســت. در زنگ هاي ورزش هميشــه مشــغول واليبال بود
.هيچکس از بچه ها حريف او نمي شد
يک بار تک نفره در مقابل يک تيم شش نفره بازي کرد! فقط اجازه داشت
.که سه ضربه به توپ بزند
همه ما از جمله معلم ورزش، شــاهد بوديم که چطور پيروز شد. از آن روز
.به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تک نفره بازي مي کرد
.بيشتر روزهاي تعطيل، پشت آتش نشاني خيابان 17 شهريور بازي مي کرديم
.خيلي از مدعي ها حريف ابراهيم نمي شدند
،اما بهترين خاطره واليبال ابراهيم بر مي گردد به دوران جنگ و شهرگيانغرب
.در آنجــا يک زمين واليبال بود که بچه هاي رزمنــده در آن بازي مي کردند
يک روز چند دســتگاه ميني بوس براي بازديــد از مناطق جنگي به گيان
.غرب آمدند که مســئول آن ها آقاي داودي رئيس ســازمان تربيت بدني بود
.آقاي داودي در دبيرستان معلم ورزش ابراهيم بود و او را کامل می شناخت
ايشان مقداري وسائل ورزشي به ابراهيم داد و گفت: هر طور صاح مي دانيد
مصرف کنيد. بعد گفت: دوســتان ما از همه رشته هاي ورزشي هستند و براي
.بازديد آمده اند
ابراهيم کمي براي ورزشــکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شــهر را به
.آن ها نشان داد. تا اينکه به زمين واليبال رسيديم
.آقــاي داودي گفت: چند تــا از بچه هاي هيئت واليبال تهران با ما هســتند
نظرت برای برگزاري يك مسابقه چيه؟
ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد. پنج نفر که سه نفرشــان واليباليست
حرفــه اي بودند يک طــرف بودند، ابراهيم به تنهائــي در طرف مقابل. تعداد
.زيادي هم تماشاگر بودند
ابراهيم طبق روال قبلي با پاي برهنه و پاچه هاي بالا زده و زير پيراهني مقابل
.آن ها قرار گرفت. به قدري هم خوب بازي کرد که کمتر کسي باور مي کرد
بازي آن ها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام
.شد. بعد هم بچه هاي ورزشکار با ابراهيم عکس گرفتند
آن ها باورشان نمي شــد يک رزمنده ساده، مثل حرفه اي ترين ورزشکارها
.بازي كند
يكبــار هم در پادگان دوكوهــه براي رزمنده ها از واليبــال ابراهيم تعريف
كردم. يكي از بچه ها رفت وتوپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشــكيل داد
.و ابراهيم را هم صدا كرد
او ابتدا زير بار نمي رفت و بازي نمي كرد اما وقتي اصرار كرديم گفت: پس
!همه شما يكطرف، من هم تكي بازي مي كنم
،بعــد از بازي چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حــالا اينقدر نخنديده بوديم
ابراهيم هر ضربه اي كه مي زد چند نفر به سمت توپ مي رفتند و به هم برخورد
!مي كردند و روي زمين مي افتادند
.ابراهيم درپايان با اختاف زيادي بازي را برد
💕join ➣ @montazar
🔹 #نشر_صدقه_جاریست 🔹
4_5785260620601362689.mp3
4M
◽️🔹◽️
▪️به مناسبت وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام (15 شوال)؛
#حکایت_عنایت_عجیب_حضرت_سید_الکریم_به_آیت الله مرعشی نجفی.
@montazar
◽️🔹◽️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ویدئو فوق العاده دلنشین❣
🎼 شهادت دادن حمزه سیدالشهدا بر ولایت حضرت علی( ع )
🎤 #استاد_پناهیان
#شهادت_حمزه_سیدالشهدا_تسلیت🏴
🖥 ببینید و نشر دهید📡
✅ @montazar
✨﷽✨
✅ #داستان واقعی #نامه_نگاری مرد دهاتی با #امام_زمان_عج
✍اسمش علی بود و از سادات، صدایش می کردند آ سید علی، دهاتی بود و کم سواد، اما عجيب صفای باطنی داشت، همشهری و هم دهاتی همین شیخ حسنعلی نخودکی خودمان خودش تعریف می کند جمعه صبحی اول طلوع خورشید به بالای تپه ای رفتم کنار چشمه ای و عریضه ای، نامه ای،نوشتم برای امام زمانم که آی آقا جان! سنم دارد بالا می رود و هنوز صاحب فرزندی نشدم...
کاغذ را که نوشتم پرت کردم سمت چشمه، باد گرفت و نامه را چسباند به عبایم، دو سه باری آمدم کاغذ را به داخل چشمه بیاندازم اما هر بار نمی شد، به دلم افتاد کاغذ را بردارم و بخوانم، برداشتم، نگاه كردم ديدم كه جواب من همان وقت آمده است؛ قبل از اينكه به آب برسد؛ داخل کاغذ نوشته است: خداوند دو فرزند نصيب شما ميكند كه يكي از آن ها منشأ خدمات خواهد بود.
💥قربانشان رَوَم برایشان فرقی نمی کند مدیر باشی، تاجر باشی یا یک روستایی بی سواد، دلت که پاک باشد تحویلت می گیرند و آبرومندت می کنند،در این قحطیِ محبت یک رفيقِ بی غلُّ غش می خواهند امام زمان تا رفاقت را در حقش تمام کنند. چقدر نگاه زهرایی تان را می خواهم آقا جان
دلم برایِ کسی می تپد بیا ای دوست
بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم
📚برداشتی آزاد از سخنان استاد اخلاق شیخ جعفر ناصری
💕join ➣ @montazar
❣ سهم تبلیغی شما: حداقل ارسال به یک نفر❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ_استاد_رائفی_پور
🔮 « عروس زهرا (مادر امام زمان)» قسمت دوم
🔺خلاصه سخنرانی استاد در روایت عهد ۴٩
✅ @montazar
🔄 لوح| به اسلام برگردید!
🔻 رهبرانقلاب: امروز مسئلهی #فلسطین جزو مسائل درجهی اوّل بلکه مسئلهی اوّل دنیای اسلام است، آن وقت اجلاس تشکیل میدهند به دستور آمریکا برای نابود کردن مسئلهی فلسطین! حکام بحرین و سعودی اگر توبه کنند، راه برگشتن باز است: اِلَّا الَّذینَ تابوا وَ اَصلَحوا؛ (بقره:۱۶۰) اگر اصلاح کنند و آن فسادهایی را که ایجاد کردند اصلاح کنند.
✅ @montazar
✍آیتالله مجتهدی:
💫شخصی شنید که غیبتش را کرده اند ، کت و شلوار ، و شیرینی خرید و به عنوان چشم روشنی برای غیبت کننده فرستاد.
💠شخـص غیبت کننده پرسید:
چرا به من چـشم روشنی داده ای؟!
💥جـواب داد:
شما ۴٠ روز ، تمامی نـماز و روزه و
عباداتت را به مـن دادی و من به
جایش این هـدیه را برای شما فرستادم!
#باعلماء
💠 @montazar
پسرفاطمه(عج)
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت۷ بازوان قوي ابراهيم از همان اوايل دبيرســتان نشــان داد که در بســياري از .و
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت۸
تقريباً سال 1354 بود. صبح يک روز جمعه مشغول بازي بوديم. سه نفرغريبه
جلو آمدند و گفتند: ما از بچه هاي غرب تهرانيم، ابراهيم کيه!؟
بعد گفتند: بيا بازي سر 200 تومان. دقايقي بعد بازي شروع شد. ابراهيم تک
.و آن ها سه نفر بودند، ولي به ابراهيم باختند
همان روز به يكي از محله هاي جنوب شــهر رفتيم. ســر 700 تومان شــرط
بستيم. بازي خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد
.آن ها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور كنند
يكدفعه ابراهيم گفت :آقا يكي بياد تكي با من بازي كنه. اگه برنده شــد ما
پول نمي گيريم. يكي از آن ها جلو آمد و شــروع به بازي كرد. ابراهيم خيلي
!ضعيف بازي كرد. آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد
همه آن ها خوشحال از آنجا رفتند. من هم كه خيلي عصباني بودم به ابراهيم
:گفتم:آقا ابــرام، چرا اينجوري بازي كردي؟! باتعجــب نگاهم كرد وگفت
!مي خواستم ضايع نشن! همه اين ها روي هم صد تومن تو جيبشون نبود
هفتــه بعد دوباره همان بچه هاي غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشــان
.آمدند. آن ها پنج نفره با ابراهيم سر 500 تومان بازي کردند
ابراهيم پاچه هاي شلوارش را بالا زد و با پاي برهنه بازي مي کرد. آنچنان به
!توپ ضربه مي زد که هيچکس نمي توانست آن را جمع کند
آن روز هم ابراهيم با اختاف زياد برنده شد
شــب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از نماز، حاج آقا احکام مي گفت. تا
:اينكه از شرط بندي و پول حرام صحبت کرد و گفت: پيامبر مي فرمايد
هر کس پولي را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت«
و نيز فرموده اند: »کسي که لقمه اي از حرام بخورد نماز چهل شب و دعاي
.»از دست مي دهد
.»چهل روز او پذيرفته نمي شود
ابراهيــم با تعجب به صحبت ها گــوش مي كرد. بعد با هم رفتيم پيش حاج
آقا وگفت: من امروز ســر واليبال 500 تومان تو شــرط بندي برنده شدم. بعد
هم ماجــرا را تعريف کرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواده مســتحق
!بخشيدم
.حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش ، ورزش بکن اما شرط بندي نکن
:هفته بعد دوبــاره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قوي تر، بعدگفتند
!اين دفعه بازي سر هزارتومان
ابراهيم گفت: من بازي مي کنم اما شــرط بندي نمي کنم. آن ها هم شــروع
کردند به مســخره کردن و تحريک کردن ابراهيم و گفتند: ترسيده، مي دونه
...مي بازه. يکي ديگه گفت: پول نداره و
ابراهيم برگشت وگفت: شرط بندي حرومه، من هم اگه مي دونستم هفته هاي
،قبل با شــما بازي نمي کردم، پول شما رو هم دادم به فقير، اگر دوست داريد
.بدون شرط بندي بازي مي کنيم
.که البته بعد از کلي حرف و سخن و مسخره کردن بازي انجام نشد
دوســتش می گفت: بــا اينكه بعد از آن ابراهيم به ما بســيار توصيه كرد كه
شــرط بندي نكنيد. امــا يكبار با بچه هاي محله نازي آباد بــازي كرديم و مبلغ
ســنگيني را باختيم! آخــرای بازي بود كه ابراهيم آمد. به خاطر شــرط بندي
.خيلي از دست ما عصباني شد
از طرفي ما چنين مبلغي نداشــتيم كه پرداخت كنيم. وقتي بازي تمام شــد
ابراهيم جلو آمد وتوپ را گرفت. بعدگفت: كســي هســت بياد تك به تك
بزنيم؟
از بچه هاي نازي آباد كســي بود به نام ح.ق كه عضو تيم ملي وكاپيتان تيم
برق بود. با غرور خاصي جلو آمد وگفت: سَرچي!؟
.ابراهيم گفت: اگه باختي از اين بچه ها پول نگيري. او هم قبول كرد
ابراهيــم به قدري خوب بازي كرد كه همه ما تعجب كرديم. او با اختاف
!زياد حريفش را شكست داد. اما بعد ازآن حسابي با ما دعوا كرد
💕join ➣ @montazar
🔹 #نشر_صدقه_جاریست 🔹
📃 #حدیث_مهدوی
💎امام سجاد (علیهالسلام)میفرمایند :
🔸مردمانی که در زمان غیبت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)به سر میبرند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند ،از مردمان همه زمانها برترند، زیرا خدایی که یادش بزرگ است به آنان خرد و فهم و شناختی ارزانی داشته است که غیبت امام برای آنان مانند حضور امام است .
📚بحار النوار ،ج52،ص 122،احتجاج.
------------------------------
☘لاَ أَحُولُ عَنْهَا وَ لاَ أَزُولُ أَبَداً
🙏كه هرگز از اين عهد و بيعت برنگردم و تا ابد بر آن ثابت قدم باشم.
📜 #دعای_عهد
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ_استاد_رائفی_پور
🔮 « عروس زهرا (مادر امام زمان)» قسمت سوم
🔺خلاصه سخنرانی استاد در روایت عهد ۴٩
✅ @montazar
آخرین #پنجشنبه خردادماه و ياد درگذشتگان😔
🍃🌸اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌸🍃
🙏التماس دعا 🙏
🌸پنجشنبه؛
یادآورِ نداشته هاست
آدم هایی که نیستند 😔
خاطراتی که
جایشان هنوز درد می کند💔
و آرزوهایی که محقق نخواهند شد
پنج شنبه گاهی خیلی سرد می شود
حتی اگر بهار باشد 😔🌸
✨شادی روح درگذشتگان
بخوانیم فاتحه و صلوات🌸🙏
💕join ➣ @montazar
❣ سهم تبلیغی شما: حداقل ارسال به یک نفر❣
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📚 #حضرت_علّامه_حسن_زاده_آملی:
1⃣👈 به فکر خود باش و از خویشتن غافل مباش.
2⃣👈 همواره کشیک نفس بکش که کشیک نفس کشیدن کشکی نیست ، از خداوند توفیق بخواه.
3⃣👈 با ابنای روزگار بساز و مرد تحمّل باش
« آسیا باش ، درشت بستان و نرم باز ده».
4⃣👈 مرد فکر باش که فکر لُبّ عبادت است.
5⃣👈 مناجات و راز و نیاز با خداوند را قطع مکن.
6⃣👈 خلوت شب را از دست مده.
7⃣👈 به حقیقت بگو «الهی! آمدم» تا کامروا گردی.
8⃣👈 سخن و خواب و خوراک باید به قدر ضرورت باشد.
9⃣👈 با عهد الله که قرآن مجید است هر روز تجدید عهد کن.
@montazar
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💢 #فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام در #شب_جمعه
♦️از جمله مطالبی که درباره زيارت حضرت سيدالشهداء امام حسين (ع) رسيده مطلبی است که در داستان تشرّف حاج علی بغدادى (ره) به حضور مبارک صاحب الزمان (ع) نقل شده و آن قسمت اين است که می گويد به آن حضرت عرض کردم:
♦️«مولای ما! روضه خوانان حسين (ع) حديثی را نقل می کنند که مردی در عالم رؤيا هودجی را در ميان زمين و آسمان ديد و پرسيد که چه کسانی در اين هودج نشسته اند؟
♦️پاسخ داده شد:حضرت زهرا (س) و خديجه کبری (س)
♦️پرسيد:به کجا می روند؟
💢جواب دادند: امشب شب جمعه است و آنان برای زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، می روند
و نيز ديد که از هودج، رقعه هايی می ريزد و در آن مکتوب است:
🌹«برای زيارت کننده حسين (ع) در شب جمعه، امان از آتش دوزخ است.»
♦️اکنون آيا اين حديث صحيح است؟»
♦️حضرت فرمود:«نَعَم زِيارَه الحُسَين (ع) فِی لَيلَةِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه،
♦️آری زيارت حسين (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود.»
📚بحار الانوار،ج 53،ص 315
🌺 @montazar
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
4_441074896278127668.mp3
7.66M
👈 #نماهنگ جدید و زیبای وقت رفتن
🎤 با نوای حاج #محمودکریمی
💠 وقت رفتن
💠 #شب_جمعه و دلهای کربلایی
❤️ @montazar
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
پسرفاطمه(عج)
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت۸ تقريباً سال 1354 بود. صبح يک روز جمعه مشغول بازي بوديم. سه نفرغريبه جلو آم
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت۹
ابراهيم به جز واليبال در بســياري از رشــته هاي ورزشي مهارت داشت. در
کوهنوردي يک ورزشکار کامل بود. تقريباً از سه سال قبل از پيروزي انقاب تا ايام انقاب هر هفته صبح هاي جمعه با چندنفر از بچه هاي زورخانه مي رفتند
تجريش. نماز صبح را در امامزاده صالح مي خواندند، بعد هم به حالت دويدن
.از کوه بالا مي رفتند. آنجا صبحانه مي خوردند و برمي گشتندفراموش نمي كنم. ابراهيم مشغول تمرينات كشتي بود و مي خواست پاهايش را قوي كند. از ميدان دربند يكي از بچه ها را روي كول خود گذاشــت و تا!نزديك آبشار دوقلو بالا برداين کوهنوردي در منطقه دربندوکولکچال تا ايام پيروزي انقاب هر هفته.ادامه داشت ابراهيم فوتبال را هم خيلي خوب بازي مي كرد. در پينگ پنگ هم استاد بود.و با دو دست و دو تا راكت بازي مي كرد وكسي حريفش نبود
هنوز مدتي از حضور ابراهيم در ورزش باســتاني نگذشته بود که به توصيه
.دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ کشتي رفت
او در باشگاه ابومسلم در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را
.با وزن 53 کيلو آغاز کرد
آقايان گودرزي و محمدي مربيان خوب ابراهيم درآن دوران بودند. آقاي
محمدي، ابراهيم را به خاطر اخاق و رفتارش خيلي دوســت داشــت. آقاي
.گودرزي خيلي خوب فنون کشتي را به ابراهيم مي آموخت
،هميشــه مي گفت: اين پســر خيلي آرومه، اما تو کشتي وقتي زير مي گيره
چون قد بلند و دستاي کشيده و قوي داره مثل پلنگ حمله مي کنه! او تا امتياز
!نگيره ول کن نيست. براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته
!بارها مي گفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني مي بينيد، مطمئن باشيد
.سال هاي اول دهه 50 در مســابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد
ابراهيم همه حريفان را با اقتدار شکســت داد. او در حالي که 15 ســال بيشتر
.نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد
مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار مي شد ولي ابراهيم در اين مسابقات
!شرکت نکرد
مربي ها خيلي از دست او ناراحت شدند. بعدها فهميديم مسابقات در حضور
وليعهد برگزار مي شد و جوايز هم توسط او اهداء شده. براي همين ابراهيم در
.مسابقات شرکت نکرده بود
ســال بعد ابراهيم در مسابقات قهرماني آموزشگاه ها شرکت کرد و قهرمان
.شد. همان سال در وزن 62 کيلو در قهرماني باشگاه هاي تهران شرکت کرد
در ســال بعد از آن در مسابقات قهرماني آموزشــگاه ها وقتي ديد دوست
صميمي خودش در وزن او، يعني 68 کيلو شــرکت کرده، ابراهيم يک وزن
.بالاتر رفت و در 74 کيلو شرکت کرد
74 در آن ســال درخشش ابراهيم خيره کننده بود و جوان 18 ساله، قهرمان
.کيلو آموزشگاه ها شد
تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دستان قوي و
.بلند خود باعث شده بود که به کشتي گيري تمام عيار تبديل شود
٭٭٭
صبح زود ابراهيم با وســائل کشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه
!افتاديم. هر جائي مي رفت دنبالش بوديم
تا اينکه داخل ســالنِ هفت تيــرِ فعلي رفت. ما هم رفتيم توي ســالن و بين
.تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. ساعتي بعد مسابقات کشتي آغاز شد
آن روز ابراهيــم چندکشــتي گرفت و همه را پيروز شــد. تا اينکه يکدفعه
نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشــاگرها تشويقش مي کرديم. با عصبانيت به
.سمت ما آمد
گفت: چرا اومديد اينجا !؟
.گفتيم: هيچي، دنبالت اومديم ببينيم کجا مي ري
بعد گفت: يعني چي !؟ اينجا جاي شما نيست. زود باشين بريم خونه
،بــا تعجب گفتم: مگه چي شــده!؟ جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشــين
.پاشين بريم خونه
74 همينطور کــه حرف مي زد بلندگو اعام کرد: کشــتي نيمه نهائي وزن
.کيلو آقايان هادي و تهراني
ابراهيم نگاهي به ســمت تشــک انداخت و نگاهي به سمت ما. چند لحظه
.سکوت کرد و رفت سمت تشک
. ما هم حسابي داد مي زديم و تشويقش مي کرديم
مربــي ابراهيم مرتب داد مي زد و مي گفت كه چه کاري بکن. ولي ابراهيم
فقط دفاع مي کرد. نيــم نگاهي هم به ما مي انداخت. مربي که خيلي عصباني
.شده بود داد زد: ابرام چرا کشتي نمي گيري؟ بزن ديگه
ابراهيــم هم با يك فن زيبــا حريف را از روي زمين بلند کرد. بعد هم يک
دور چرخيد و او را محکم به تشك کوبيد. هنوز كشتي تمام نشده بود كه از
.جا بلند شد و از تشک خارج شد
آن روز از دست ما خيلي عصباني بود. فکر کردم از اينکه تعقيبش کرديم
ناراحت شده، وقتي در راه برگشت صحبت مي کرديم گفت: آدم بايد ورزش
.را براي قوي شدن انجام بده، نه قهرمان شدن
.من هم اگه تو مسابقات شركت مي كنم مي خوام فنون مختلف رو ياد بگيرم
.هدف ديگه اي هم ندارم
!گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟
بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفيت مشهور شدن رو نداره، از
.مشهور شدن مهمتر اينه که آدم بشيم
آن روز ابراهيم به فينال رســيد. اما قبل از مســابقه نهائــي، همراه ما به خانه
برگشت!
💕join ➣ @montazar
🔹 #نشر_صدقه_جاریست 🔹
🔴 توصیه امام معصومی که به یاد ماست
💡امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف:
إنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لاناسينَ لِذِكْرِكُمْ، وَلَوْلا ذلِك لَنَزَلَ بِكُمْ الْلَأواءُ وَاصْطَلَمَكُمْ الْأعْداءُ فـَاتـَّقـُوااللّه َجَلَّ جـَلالُهُ
⬅️ما در #رعايت حال شما كوتاهى نمىكنيم و شما را فراموش نمىكنيم،
اگر جز اين بود #گرفتاريها بر شما فرود مىآمد
📌و دشمنان، شما را ريشهكن مىكردند
پس تقواى خداى بزرگ را پيشه خود سازيد.
📘 بحارالانوار 53، 175
✅ @montazar