4_5881788902477399614.mp3
10.44M
🔊 #کلیپ_صوت_مهدوی
💽 "در حوالیِ حرم".
#تشرف
#به_امید_دیدار...
#داستان_تشرف
🎧 گوش کنید و نشر دهید📡
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #تشرف بعد از ۶۰ سال!
📝 #بزار_بیایید_اونور....
🎬 ماجرای خادم حرم امام رضا علیه السلام که بعد ۶۰ سال خادمی محضر آقا علی ابن مو سی الرضا علیه السلام تشرف پیدا کرد و مژده ای که بهش داد آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام. ..... حتما ببینید و منتشر کنید
✨أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰاعَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ علیه السلام
📡لطفا نشر دهید
✅ @montazar
4_5834619806401167611.mp3
5.16M
🔊 #کلیپ_صوتی
✅ حکایت #تشرف مرحوم میرزا مهدی اصفهانی
⚠️ بطلان #فلسفه در کلام #امام_زمان عجّل الله فرجه الشریف
شیخ شهید احمد کافی
✅ @montazar
#تـشـرفـات
💢 #تشرف یکی از علما خدمت آقا امام زمان عج
💠یکی از علمای بزرگ، در زمان قدیم در تخت فولاد خدمت امام زمان «ارواحنافداه» رسیده بود و از آن حضرت درخواست «علم اکسیر» کرده بود.
✳️ در حالی که یاد گرفتن علوم غریبه حرام است و گفت و شنود و تعلیم و تعلّمش نیز حرام است.
🔸آن حضرت به او فرموده بودند:
علوم غریبه به تو چه ربطی دارد؟
من به جای آن ختمی به تو یاد میدهم که بهتر از اکسیر است.
🔹بعد فرموده بودند: به پنج تن و امام زمان توسّل پیدا کن و در توسّلهایت بگو:
☀️«یا محمّد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین، یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی».
💠آن عالم نقل میکند:
وقتی حضرت فرمودند: «ادرکنی»، به ذهنم خطور کرد که باید بفرمایند: «ادرکونی»، یعنی برای درخواست کمک از پنج نور مقدّس، باید فعل جمع به کار ببریم، پس چرا ایشان فعل مفرد به کار برده و میفرمایند: «ادرکنی و لاتهلکنی»؟!
🔅وقتی چنین تصوّری کردم، امام زمان «ارواحنافداه» تبسّم کردند و فرمودند:
🔸همین است که گفتم.
برای اینکه واسطه فیض این عالم، فعلاً من هستم.
🔹یعنی اگر در زمان حاضر توسّلی به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یا سایر حضرات معصومین سلام الله علیهم بشود، فیض الهی به واسطه وجود مقدّس امام زمان «ارواحنافداه» هست که به بندگان میرسد...
📚منبع تبیان
#تشرفات
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✅ @montazar
📚 #داستــان #تشــرف #علـی_حـلاوی
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است.
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟» او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند.
امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است.
📔العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ_صوت_مهدوی
💽 #تشرف آیت الله #بهجت
و آیت الله #بهاالدینی
محضر مبارک #امام زمان علیه السلام
#آیت_الله_صدیقی
#تشرفات
✅ @montazar
4_5958668456298551312.mp3
13.43M
🔺نمایش صوتی دیدار در مه
داستان #تشرف به محضر امام زمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف
داستان #دیدار_در_مه
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تشرف آیت الله #بهجت
و آیت الله #بهاالدینی
محضر مبارک #امام زمان علیه السلام
#آیت_الله_صدیقی
#تشرفات
✅ @montazar
تشرف.mp3
22.86M
🔊 #صوتی
🌕در هر روز ماه #رمضان ، با ما همراه باشید با مستند داستانهای #تشرف محضر #امام_زمان
📝 داستان عجیب پسری که با امام زمانش ارتباطی نداشت...
✨موقع افطار، برای ظهور حضرت دعا کن،
اونوقت امامزمان هم موقع افطارشون برای تو دعا میکنند،
دعای ما کجا و دعای او کجا؟!
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
✅ @montazar
4_5825953928197441798.mp3
4.76M
✨چشم زمان و اهل زمین مانده منتظر
شاید که مـادرت کند از ما شفـاعـتی
__داستان #تشرف یک شخص ناصبی به محضر امام عصر علیه السلام
و شیعه شدن او از عنایات حضرت زهرا سلام الله علیها
منبع:عبقری الحسان، تشرف محمود فارسی
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
📚تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج... بسیار جالب و فوق العاده... حتما مطالعه کن
🔴 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج...
(قسمت دوم)
🔵اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازه کافی آب و بنزین داریم و میتوانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم.
🔹او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند.
کم کم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم.
♦️وقتی از ماشین پیاده شدم؛ فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمدهایم‼️
🔹به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همینجا بیتوته میکنیم و فردا صبح از همان راهی که آمدهایم، باز میگردیم».
🔹فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم.
جهتهای متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید.
🔴فردا صبح روز سوم، آب و بنزین هم تمام شد.
☑️همه وحشت زده و ناامید شده بودیم.
من به عنوان روحانی کاروان گفتم: «این اصغرآقا بود که ما را به اینجا کشانید و گناه بزرگی را انجام داد. اما چارهای هم نیست،
🌟بیاید همگی به امام زمان(عج) متوسّل شویم. اگر آن بزرگوار ما را از این بیابان هلاکت نجات بخشید، زهی سعادت و خوشبختی، اما اگر به فریاد ما نرسد
همگی در این بیابان مُرده، طعمه حیوانات خواهیم شد..
🔴بیایید قبل از آن که بی حال شده و دست و پایمان بیرمق بیفتد،
هر کس برای خود گودالی حفر کند و در آن گودال برود
🍃که اگر مرگ به سراغ ما آمد، در آن گودالها جان بدهیم و حداقل بدن ما طعمه حیوانات نشود
🌪و با گذشت زمان، باد وزیده و شنها را روی ما بریزد و در زیر شنها مدفون شویم...
✍ادامه
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
🔴 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج... (قسمت دوم) 🔵اصغرآقا تصمیم خود را گرفت
🔵 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت امام زمان عج(قسمت سوم)
✳️همه مشغول کندن قبر شدند و هر یک برای خود قبری کند،
💠سپس به حاجیان گفتم: جلوی قبر خود بنشینند تا به چهارده معصوم(علیه السلام) توسّلی بجوییم و خودم شروع به خواندن دعای توسّل کردم.
🌕ابتدا به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، بعد به حضرت زهرا(سلام الله علیها و سپس به سایر امامان(علیه السلام)
🔵وقتی به امام عصر(علیه السلام) رسیدم، روضهای خواندم و گریه زیادی کردیم.
در این حال الهام شد بهم که همه با هم «آقا» را با این ذکر بخوانیم:
🌹« یا فارس الحجاز أدرکنا، یا اباصالح المهدی ادرکنا، یا صاحبالزمان ادرکنا»
🔷همه با حال ناامیدی و گریه و زاری این ذکر شریف را تکرار میکردیم و آقا را صدا میزدیم.
✨به حاجیان گفتم: « با خدا قرار بگذارید که اگر نجات یافتیم همه اموالی که به همراه داریم در راه خدا انفاق کنیم، با خدا عهد ببندیم که اگر نیازمندی به ما مراجعه کرد در حقّ او کوتاهی نکنیم و بقیة عمرمان را در برآوردن نیازهای مردم کوشا و ساعی باشیم».
🔰بعد از توسّل و توجّه، هر کسی مشغول راز و نیاز با خدای خود شده، من هم از جمع، جدا شدم و پشتِ تپة کوچکی رفتم و با خدای خود سخنانی گفتم که بماند.
🌟به امام زمان عرضه داشتم: «آقا جان اگر الان به فریاد ما نرسی، پس کی و کجا به فریادمان خواهی رسید».
🍃گریه و توسل عجیبی داشتم که قابل توصیف نیست. در مدّت عمرم چنین حالت شیرینی چه قبل و چه بعد از آن حادثه، دیگر در من پیدا نشد
🌺در حال توسّل و تضرّع بودم که یک مرد عرب، به همراه هفت شتر که بارهایی بر آنان بود، در برابرم ظاهر شد....
✍ادامه دارد...
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
🔵 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت امام زمان عج(قسمت سوم) ✳️همه مشغول کندن قبر شدند و هر یک ب
🔴 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج(قسمت چهارم)
✳️خیال کردم از عرب های حجاز است و احیاناً شتربانی است که تصادفاً از این بیابان عبور میکرده است.
💠با دیدن او به حدّی خوشحال شدم که از شادی در پوست خود نمی گنجیدم.
با خود گفتم: این آقا حتماً راه
رسیدن به «جریه» را میداند.
♻️درحال شادمانی بودم که دیدم آن آقا به طرف من آمد، من هم از جا برخاستم و با خوشحالی به طرف او رفتم و به او سلام کردم.
🌺در پاسخ فرمود: «علیکم السلام و رحمةالله و برکاته».
🔹به هم که رسیدیم روبوسی کرده، من صورت او را بوسیدم. شمایل او در اوج زیبایی و جذّابیّت بود، و چشم و ابرو و صورت بسیار زیبا و نورانی داشتند🌺
✨پس از سلام و روبوسی به زبان عربی فرمودند: «ضیّعتم الطریق؛ راه را گم کردهاید؟»
گفتم: بله.
✨فرمودند: من آمدهام که راه را به شما نشان دهم.
💠عرض کردم: خیلی ممنون.
✨بعد فرمودند: از این راه مستقیم بروید و از میان آن دو کوه بگذرید، به دو کوه دیگر میرسید، از میان آنها هم بگذرید، جادّه برای شما نمایان میشود بعد طرف چپ را بگیرید تا به جریه برسید.
🌺آقا پس از نشان دادن راه فرمودند: « النذور الّذی نذرتم لیس بصحیح؛
نذرهایی که کردهاید، صحیح نیست».
عرض کردم: چرا، آقای من؟
🌸فرمودند: «نذر شما مرجوح است، اگر همه دارایی خود را در راه خدا انفاق کنید چگونه به عراق میروید؟
💥در حالی که شما چهل روز در عراق میباشید و به زیارت امام حسین(علیه السلام) و امیرمؤمنان(علیه السلام) و سایر امامان(علیه السلام) مشرّف میشوید، اگر آن چه راه همراه دارید، در راه خدا انفاق کنید،
⛔️در مسیر، بدون خرجی میمانید و مجبور به تکدّی و گدایی میشوید و تکدّی هم حرام است. آنچه را از مال و دارایی به همراه دارید، الان قیمت کرده و بنویسید و وقتی به وطن خودتان رسیدید به اندازه آن در راه خدا انفاق کنید، اکنون عمل به نذرتان مرجوح است.
✍ادامه دارد..
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
🔴 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج(قسمت چهارم) ✳️خیال کردم از عرب های حجاز
🔴 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج(قسمت پنجم)
🌸آقا سپس فرمود: «رفقایت را صدا کن و فوراً سوار شوید، الان که به راه بیفتید اوّل مغرب در جریه هستید.»
✳️دوستان ما هنوز در حال گریه و انابه و توسّل و تضرّع بودند و ما را نمیدیدند، اما ما آنان را میدیدیم.
✨وقتی آنها را صدا کردم، با دیدن ما یکباره از جا برخاستند و با خوشحالی به طرف ما آمدند.
💠یکی یکی سلام کرده، دست آقا را بوسیدند. آن گاه حضرت فرمودند:
«سوار شوید و از همین راه بروید».
❄️به دوستان گفتم: «آقا راه را به من نشان دادند، سوار شوید تا برویم».
‼یکی از حاجیان به نام «حاج محمّد شاه حسینی» به من گفت: «حاج آقا! اگر راه بیفتیم ممکن است ماشین دوباره در شن ها فرو رود یا این که مجدّداً راه را گم کنیم.
🍃 بیایید پول های نذر شده را همین الان به این مرد عرب به مقداری که می خواهد بدهیم، تا زحمت کشیده تا رسیدن به مقصد ما را همراهی کند».
🌕آقا وقتی سخن حاجی مذکور را شنیدند، فرمودند:
✅«[شیخ اسماعیل] جلوی من به همة آنها بگو که نذر آنها صحیح نیست».
💥️منم گفتم «آقامیفرمایند نذر شما مرجوح است و صحیح نمیباشد...سپس کامل بازگو کردم.
🌹ههمچنین آقا فرمودند :میدانم پولی که همراه دارید کافیست وگرنه خودم به شما پول میدادم.
🌿 دیدیم نمیتوانیم آقا را با پرداخت پول همراه خود کنیم،یکباره به قلبم الهام شد آقا اهل حجاز هستند و اهل حجاز در سوگند به قرآن عقیده مندند.بهمین خاطر قرآن کوچکی از جیبم در
آورده و ایشان را سوگند دادم
☀️آقا فرمودند:چرا قسم میخوری؟به قرآن قسم نخور!باشد حالا که مرا قسم دادی با شما می آیم...
✍ادامه دارد ...
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
🔴 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج(قسمت پنجم) 🌸آقا سپس فرمود: «رفقایت را صدا
🔵 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج..🌹
(قسمت ششم)
🌸سپس آقا فرمودند:
«علی اصغر مقصّر است (که باعث گم شدن شما شد)، اکنون محمود رانندگی کند من هم وسط (صندلی کنار راننده) مینشینم و شما (شیخ اسماعیل) هم کنار من بنشین به رفقا هم بگو زودتر سوار شوند.»
♦به محمودآقا گفتم: تورانندگی کن.
آقا خودشان کنار راننده نشستند و من هم کنار ایشان نشستم
⭕ حاج محمود پشت فرمان نشست.
🌺آقا به من فرمودند: «بگو ماشین را روشن کند».
🔴عجیب اینکه در این حال هیچ کدام از مسافران و راننده ها حواسمان نبود که آب و بنزین که تمام شده،پس ماشین چه جوری حرکت کند؟!
❄️حاج محمود استارت زد، ماشین روشن شد و به راه افتاد. در این لحظه دیدم آقا، انگشت سبابه شان را حرکت دادند امّا من از رمز و راز آن آگاه نبودم.
🚖ماشین بدون این که در شن ها فرو رود، به سرعت راه خود را می پیمود. وقتی از میان آن دو کوه گذشتیم همان طور که آقا فرموده بودند دو کوه🏔 دیگر ظاهر شد.
🌹آقا فرمودند: «بگو از میان این دو کوه حرکت کند».
🔻من به حاج محمود آقا گفتم: از وسط دو کوه حرکت کن.
🌺آقا با این که اصلاً فارسی سخن نگفتند و تنها با من به عربی صحبت می کردند اما نام من و سایر زوّار و حجّاج و راننده ها را می دانستند و همه را به اسم، نام می بردند و سخنان فارسی ما را متوجّه شده، پاسخ میگفتند.
🔻وقتی به وسط دو کوه رسیدیم، حضرت به آسمان نگاهی کرده، فرمودند:
🔵«الآن اوّل ظهر است. به راننده بگو بایستد. همه پایین بیایید و نماز خود را بخوانید.
✨من هم نماز خود را بخوانم، بعد از نماز رفقا بعد از نماز سوار شده و ناهار را هم در ماشین بخورند تا اول مغرب انشاءالله به جریه برسیم».
✅وقتی دوستان پیاده شدند آقا فرمودند:
«آب که ندارید؟»
🔹عرض کردم: خیر، آبی نداریم.
🌹حضرت در این هنگام درختچة خاری را که به ضخامت یک عصا بود به من نشان دادند و فرمودند:
🌹«آن درخت را که می بینی، کنار آن چاهی است. بروید، آب بنوشید، وضو بگیرید و نماز بخوانید، مشکهایتان هم پر کنید ،من همین جا نماز میخوانم، من وضو دارم.»
✍ادامه دارد..
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
🔵 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج..🌹 (قسمت ششم) 🌸سپس آقا فرمودند: «علی اصغر
🔵 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت امام زمان عج (قسمت هفتم)
✅وقتی به آن درختچه رسیدیم، چاهی دیدیم که آبی زلال و گوارا داشت و حدود یک وجب یا کمی بیشتر از سطح زمین پایینتر بود.
💦به راحتی دستمان به آب میرسید و توانستیم مشکهایمان را پرکرده،آب بنوشیم و وضو بگیریم.
✅خلاصه بعد از انجام کارها و خواندن نماز، آقا هم که نمازشان به پایان رسیده بود، تشریف آوردند و فرمودند:
🍀«همه ناهارشان را داخل ماشین بخورند»
🔰بعد از این که ماشین به راه افتاد، من مقداری آجیل و خوراکی برداشته، به حضرت تعارف کردم اما ایشان چیزی برنداشتند و فرمودند: «نمیخواهم».
✅مقداری نان که خودم در «شاهرود» از گندم خوب و تمیز درست کرده بودم، به ایشان تعارف کردم که حضرت مقداری برداشتند اما ندیدم که بخورند..
💠آن گاه حضرت از بعضی از شهرهای ایران مانند همدان، کرمانشاه، مشهد تعریف کردند و از بعضی از علما مانند «ملاّ علی همدانی» تمجید کردند.
✅آن گاه مقداری هم به من امیدواری داده، فرمودند: «شما انشاءالله وضعتان خوب است و خوب خواهد شد». و درباره ناراحتی هایی که داشتم، دلداری دادند، بحمدالله، آن گرفتاری ها برطرف شد.
🔻در طیّ مسیر دربارة بعضی از علما، صحبت هایی به میان آمد ـ آقا از بعضی از مراجع مثل «آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی» و دیگر آقایان تعریف و تمجید کردند.
☀️حضرت در پاسخ بعضی از مسائلی که خدمتشان عرض میکردم، میفرمودند:
🌹«همه این ها از برکات ما اهل بیت است»🌹
🔷در این حین عرضه داشتم: «در جادههای ایران، چند فرسخ به چند فرسخ، قهوهخانه، آب، روشنایی و میوه است. اما اینجا هیچ چیز نیست».
🌺حضرت فرمودند: «در همه جای ایران، نعمت وافر و فراوان است و همه آن ها از برکات ما اهل بیت است»🌹
⚫️ و من غافل از همه جا و همه چیز، اصلاً متوجّه مقصود آن حضرت نبودم‼
🔹ماشین همچنان راه خود را با قدرت می پیمود تا این که اول مغرب ،همان طور که آقا فرموده بودند ـ به جریه در مرز میان عراق و عربستان رسیدیم.
✍ادامه دارد ...
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
🔵 #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت امام زمان عج (قسمت هفتم) ✅وقتی به آن درختچه رسیدیم، چاهی دی
#تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی
قسمت هشتم
💢 آن آقا همچنین فرمودند: «من می دانم پولی که همراه دارید برای شما در سفر کافی است وگرنه خودم به شما پول میدادم».‼
ما دیدیدم نمی توانیم آقا را با پرداخت پول با خود همراه کنیم، یک باره به قلبم الهام شد که آقا اهل حجاز هستند و اهل حجاز در سوگند به قرآن و احترام به آن خیلی عقیده مند می باشند به همین خاطر قرآن کوچکی که در جیب بغلم بود بیرون آورده و ایشان را به قرآن سوگند دادم.❗
⭕آقا فرمودند: «چرا به قرآن قسم میخوری؟ به قرآن قسم نخور! باشد حالا که مرا به قرآن قسم دادی میآیم».🌹
♦سپس فرمودند: «علی اصغر مقصّر است (که باعث گم شدن شما شد)، اکنون محمود رانندگی کند من هم وسط (صندلی کنار راننده) مینشینم و شما (شیخ اسماعیل) هم کنار من بنشین به رفقا هم بگو زودتر سوار شوند.»
♦به محمودآقا گفتم: تورانندگی کن. آقا شترهایشان را همان جا خوابانیدند و خودشان کنار راننده نشستند و من هم کنار ایشان نشستم.
ادامه دارد ...
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
#تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی قسمت هشتم 💢 آن آقا همچنین فرمودند: «من می دانم پولی که همراه داری
#تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی
قسمت نهم
⭕ حاج محمود پشت فرمان نشست
آقا به من فرمودند: 🔻«بگو ماشین را روشن کند».
♦در این حال هیچ یک از مسافران و راننده ها به نداشتن بنزین و آب توجّهی نداشتند.
حاج محمود استارت زد، ماشین روشن شد و به راه افتاد. در این لحظه دیدم آقا، انگشت سبابه شان را حرکت دادند امّا من از رمز و راز آن آگاه نبودم.
⭕ ماشین بدون این که در شن ها فرو رود، به سرعت راه خود را می پیمود. وقتی از میان آن دو کوه گذشتیم همان طور که آقا فرموده بودند دو کوه دیگر ظاهر شد.
🌹آقا فرمودند: «بگو از میان این دو کوه حرکت کند».
🔻من به حاج محمود آقا گفتم: از وسط دو کوه حرکت کن.
♦آقا با این که اصلاً فارسی سخن نگفتند و تنها با من به عربی صحبت می کردند اما نام من و سایر زوّار و حجّاج و راننده ها را می دانستند و همه را به اسم، نام می بردند و سخنان فارسی ما را متوجّه شده، پاسخ میگفتند.♦
🔻وقتی به وسط دو کوه رسیدیم، حضرت به آسمان نگاهی کرده، فرمودند:
🔴«الآن اوّل ظهر است. به راننده بگو بایستد. همه پایین بیایید و نماز خود را بخوانید. من هم نماز خود را بخوانم، بعد از نماز رفقا بعد از نماز سوار شده و ناهار را هم در ماشین بخورند تا اول مغرب انشاءالله به جریه برسیم».
ادامه دارد ...
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
#تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی قسمت نهم ⭕ حاج محمود پشت فرمان نشست آقا به من فرمودند: 🔻«بگو ماش
#تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی
قسمت دهم
⭕ وقتی دوستان پیاده شدند آقا فرمودند:
🌹«آب که ندارید؟» 🌹
عرض کردم: خیر، آبی نداریم.
🌹حضرت در این هنگام درختچة خاری را که به ضخامت یک عصا بود به من نشان دادند و فرمودند:
🌹«آن درخت را که می بینی، کنار آن چاهی است. بروید، آب بنوشید، وضو بگیرید و نماز بخوانید، مشک ها را هم پُر کرده، ماشین تان را هم آب کنید. من همین جا نماز میخوانم، من وضو دارم.»🌹
ادامه دارد ...
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
#تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی قسمت دهم ⭕ وقتی دوستان پیاده شدند آقا فرمودند: 🌹«آب که ندارید؟»
#تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی
قسمت یازدهم
وقتی به آن درختچه رسیدیم، چاهی دیدیم که آبی زلال و گوارا داشت و حدود یک وجب یا کمی بیشتر از سطح زمین پایینتر بود. به راحتی دستمان به آب می رسید و می توانستیم از آن آب نوشیده و وضو بگیریم.
خلاصه بعد از انجام کارها و خواندن نماز، آقا هم که نمازشان به پایان رسیده بود، تشریف آوردند و فرمودند:
⭕ «همه ناهارشان را داخل ماشین بخورند»
بعد از این که ماشین به راه افتاد، من مقداری آجیل و خوراکی برداشته، به حضرت تعارف کردم اما ایشان چیزی برنداشتند و فرمودند: «نمیخواهم».
مقداری نان که خودم در «شاهرود» از گندم خوب و تمیز درست کرده بودم، به ایشان تعارف کردم که حضرت مقداری برداشتند اما ندیدم که بخورند.
ادامه دارد ...
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ زائر کربلا بود.
دلش بیتاب دیدن #امام_غایب.
کنار ضریح ششگوشه از خدا توفیق تشرف خواست.
لحظهای بعد، سیّدی بزرگوار دید؛
ماهتر از ماه،
خورشیدتر از خورشید.
پرسید: شما؟!
شنید: مظلومترین فرد عالَم!
با خودش گفت:
«شاید اشتباه شنیدهام؛
حتماً عالِم بزرگواری است، دلآزرده از قدرنشناسی مردم».
به خودش که آمد، دیگر آن آقا را ندید.
تازه فهمید دعایی كه زیر قبه کرده بود مستجاب شده!
📚 شيفتگان حضرت مهدى علیه السلام، ج 3، ص160. #تشرف مرحوم سید اسماعیل شرفی
✅ @montazar
پول تبرکی.MP3
3.88M
✨ پول تبرّکی
✅ ماجرای تشرف عالم سالک حاج شیخ جعفر توسلی (ره) محضر مبارک حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎤 مصاحبه با شیخ أبوتقی الکوفی
🏷 #امام_زمان علیه السلام
#شیخ_جعفر_توسلی #تشرف
#ارسالی_اعضا🌺
✅ @montazar
پول تبرکی.MP3
3.88M
✨ پول تبرّکی
✅ ماجرای تشرف عالم سالک حاج شیخ جعفر توسلی (ره) محضر مبارک حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎤 مصاحبه با شیخ أبوتقی الکوفی
🏷 #امام_زمان علیه السلام
#شیخ_جعفر_توسلی #تشرف
#ارسالی_اعضا💐
✅ @montazar