#تلخند_سیاسی
👑 ناصرالدینشاه قاجار در ماه مبارک #رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان #میرزای_شیرازی به این مضمون نوشت:
😡که من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه میدهم؛ لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید!
☺آیت الله العظمی میرزای شیرازی درجواب ناصرالدین شاه نوشت:
بسمه تعالی
حکم خدا قابل تغییر نیست. لکن حاکم قابل تغییر است. اگر نمیتوانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مومنین بیهوده ریخته نشود!
✍این 👆#حکایت، حکایت برخی از این #مسئولین دون پایه ست!
یکی به اینها بگه اگر نمیتونید مشکلات مردم رو حل کنید حداقل جای خودتون رو به کسی بدید که چاره ساز باشد نه مشکل ساز...! 😏
✅ @montazar
#حکایت ❣👇
❇️ ترس فتحعلى شاه از نفرین حاج ملا احمد نراقى
💠 آیه:
أَلَا لَعْنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ هود/18
آگاه باشید! لعنت خدا بر ستمکاران باد
💠آینه
حکایت؛ در زمان مرحوم حاج ملا احمد نراقى، حاکمى ظالم بر کاشان حکومت میکرد که مرحوم نراقی چندین مرتبه بهواسطه ظلم آن حاکم، او را از کاشان بیرون کرد تا آنکه فتحعلى شاه حاجى را از کاشان احضار کرد و در مجلس با او با تندى برخورد کرد که شما در اوضاع سلطنت دخالت میکنید و در امور کشورى اخلال میکنید.
ملا احمد نراقی که از تندی شاه ناراحت شده بود، عرض کرد بار خدایا این سلطان ظالم، حاکمى ظالم بر مردم قرارداد، من هم بهحسب وظیفه، رفع ستم نمودم و آن ظالم را از شهر بیرون کردم. اکنون این سلطان ظالم بر من خشمناک شده. تا حاجی دستهای خود را بالا برد و خواست فتحعلی شاه را لعن و نفرین کند، فتحعلى شاه از جاى برخاست و دستهای حاجى را گرفت و پایین آورد و شروع کرد به عذرخواهى کردن و بالاخره حاجى را از خود راضى ساخت و حاکمى بهتر براى کاشان فرستاد.1
1. با اقتباس و ویراست از کتاب قصص العلماء
🔻 @montazar
#حکایت ❣👇
🍁☘🍁☘🍁☘
« تـاوان دل ســوزاندن »
☘ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید.
☘ ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!!
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ.
ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ
☘ پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ. ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ
☘ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ،
ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ
🌺🌺 منبع
از بیانات آیت الله فاطمی نیا
❣ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #حکایت تاریخی #رهبرانقلاب از یکی از خواص صدر اسلام که مردم را به سادهزیستی فرا میخواند و خود اشرافیگری میکرد...
#پیشنهاددانلود
✅ @montazar
4_5947028858703185279.mp3
5.35M
🔊 #کلیپ_صوت_مذهبی
💽#حکایت شفا یافتن دختری از اهل سنت به عنایت بی بی عالم #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها .✨
🌷 #شنیدنیهای_شنیدنی
🎧 گوش کنید و نشر دهید 📡
✅ @montazar
4_5967500541146694719.mp3
2.93M
🔊 #کلیپ_صوت_مهدوی
◾️بیا به تربت زهرا تو گریه کن دل شب
که زائری به سر تربت نهانش نیست😔
💽 #حکایت خواب یکی از دوستداران امام عصر علیه السلام، پیرامون #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها ...
🎧 گوش کنید و نشر دهید 📡
☑️ @montazar
4_5848109873476142690.mp3
4.97M
✨🍃✨🍃✨🍃✨
🌹به مناسبت ایام ولادت #امام_رضا_علیه_السلام
#حکایت زیبای اعتراف یک ناصبی، به مهربانی و کارگشایی امام رئوف علیه السلام.
✨🌹 @montazar
4_5888710332469217048.mp3
9.65M
✨🍃✨🍃✨🍃✨
🌹به مناسبت ایام زیارت مخصوص #امام_رضا_علیه_السلام
(۲۳ ذی القعده)؛
#حکایت زیبای عنایت امام رئوف، به تاجر ورشکسته.
@montazar
✨🍃✨🍃✨
✨﷽✨
#حکایت
✅اطلاع آیتالله بروجردی از بدهکاری طلبه
✍طلبه ای در کوچه به خواهرزادۀ آیتالله العظمی بروجردی میگوید: به داییات بگو من حدود هزار تومان بدهکار هستم، مشکل دارم. گفت: میگویم و آمد خدمت آیتالله العظمی بروجردی رنج طلبه را انتقال داد. ایشان فرمودند: خودش را بردار پیش من بیاور، یعنی همیشه با ما زندگی کنید نه با من، اگر زندگیت با من است بدبخت هستی، با ما زندگی کنید.
گفت: او را پیش من بیاور چون آن هم ماست، من هم او هستم. طلبه را آورد خیلی با عاطفه و با محبت پولی را گذاشتند در پاکت و دادند به آن طلبه رفت. یکی دو روز بعد واسطه را دید و به گفت: دایی تو عرشی است، دایی تو ملکوتی است، دایی تو غرق در معنویت است. گفت: برای چه؟ گفت: من هشتصد و پنجاه و شش تومان بدهکار بودم نَه هزار تومان! به دایی ات گفتم حدود هزار تومان بدهکارم. اما ایشان هشتصد و پنجاه و شش تومان گذاشت در پاکت و به من داد، این معلوم میشود به یک جای دیگر وصل است
📚سخنرانی استاد انصاریان در مسجد
اعظم قم،سالگرد آیت الله العظمی بروجردی
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این #حکایت نامه پرخون ماست
داستان سینه محزون ماست
عاشقان درنینواپرپرشدند
چون حسین درکربلابی سرشدند
رفته اندیاران عاشق بی شکیب
مانده ازانان بسی اینجاغریب
عاشقان اینجاحکایت میکنند
ازغریبی هاشکایت میکنند
اه نگاه کن عاشقان خونین پرند
روی مین غصه هاشان بی سرند
ترکش غم سینه هاشان می درد
بادگویی تخت شان رامیبرد
بذرخون درقلبشان گل میکند
ماشه رادر دست شان شل میکن
عاشقان یادش بخیرصحراودشت
دشت عباس وتک والفجر۸
کرخه وکارون مایادش بخیر
فتح پنج وبردگان وهم جفیر
حاج عمران وشب اروندها
شاخ شیطان وتک دربندها
یادعشق ومانع ومیدان مین
انفجار موشک وفتح المبین
هیچ میدانی چرا این میکنم
یادبمب وترکش ومین میکنم
زخم دارم دشمنم بیگانه نیست
غمگساری درحریم خانه نیست
اشنایان خانه شان ازشیشه است
این چه کاراست وکدام اندیشه است
این درد دل روزگار سخت جبهه هاست
حکایت امروز بسیجیان بی ادعاست
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4_5812011038425483122.mp3
4.42M
▫️به مناسبت یادروز #ولادت دختر پادشاه عالم، حضرت رقیه 「س」
❗️ #حکایت عجیبی از #شفایافتگان به دست پر عنایت حضرت رقیه【س】
✅ @montazar
💠به مردههاتون غذا بدید
✅ #حکایت از علامه محمدحسین طهرانی صاحب کتاب معادشناسی:
🔳 يك روز ميرزا نجمالدّين(پسردائی ما) به عموی ما حاج سيّدمحمّدرضا گفت:
ديشب عمّهام (همان مادر سیدمحمدرضا) را خواب ديدم و در عالم رؤيا به من گفت:
💢به محمّدرضا بگو: چرا چند شب است غذای ما را نفرستادهای؟
عموی ما هر چه فكر كرد چيزی به نظرش نرسيد،
فردای آن روز كه در منزل ما آمدند گفتند: معنی خواب را پيدا كردم.
💢 من سی سال است عادتم اين است كه بعد از نماز مغرب و عشاء دو ركعت نماز والدين ميخوانم و ثوابش را به روح پدر و مادرم هديّه ميكنم؛
چند شب است كه بواسطۀ پذيرائی از مهمانان نتوانستم بخوانم
بخاطر همین مادرم به خواب ميرزا نجمالدّين آمده و از من گلايۀ نفرستادن غذای ملكوتی خود را کرده است.
(ميرزا نجم الدّين ساكن سامرّاء و عموی ما ساكن تهران بود و ابداً از این عمل عموی ما مطّلع نبوده است و اين خواب موجب تعجّب همۀ حضّار شد)
📕 معادشناسی ج۳ ص ۱۹۹ - ۲۰۰
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا