🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
#جمعه_مهدویت
💢 سختی دوران غیبت...
با خواندن این #حدیث میتوان به شدت سختی درک دوران ظهور پی برد.
✅ مفضّل بن عمر جعفىّ از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمودند:
همانا #صاحب اين امر داراى دو غيبت است يكى از آن دو چندان به درازا مى كشد كه پاره اى از مردم بگويند: مرده است، و بعضى گويند: كشته شده، و عدّهاى از ايشان مى گويند: او رفته است.
و از اصحابش جز افراد اندكى كسى بر امر او باقى نمی ماند و از جايگاهش هيچ كس از دوست و بيگانه آگاهى نمى يابد مگر همان خدمتگزارى كه به كارهاى او مى رسد.
📚 الغيبة( للنعماني)، ص: 171
@montazar
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
#انتظار_در_آخرالزمان
✅ مفضّل بن عمر جعفىّ از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمودند:
همانا #صاحب اين امر داراى دو غيبت است يكى از آن دو چندان به درازا مى كشد كه پاره اى از مردم بگويند: مرده است، و بعضى گويند: كشته شده، و عدّهاى از ايشان مى گويند: او رفته است.
و از اصحابش جز افراد اندكى كسى بر امر او باقى نمی ماند و از جايگاهش هيچ كس از دوست و بيگانه آگاهى نمى يابد مگر همان خدمتگزارى كه به كارهاى او مى رسد.
📚 الغيبة( للنعماني)، ص: 171
💫✨👇
🆔 @montazar
#تلنگر
🔰سؤالات #علامه_حلی از امام عصر(عج)
«علامه حلی» شب جمعهای به زیارت #سید_الشهداء(ع) میرفت؛ تنها بود و بر الاغی سوار شده و تازیانهای در دست داشت.
🔺در بین راه، شخص عربی پیاده به همراه علامه راه افتاده و با هم به صحبت مشغول شدند. چون مقداری راه رفتند، علامه متوجه شد که این شخص مرد فاضلی است. پس برخی مسایل علمی مطرح کرد و بیشتر متوجه شد که همسفرش مردی متبحر و صاحب علم و فضیلت است.
👈علامه مشکلاتی که برایش در علوم پیش آمده بود را یک به یک از آن شخص سؤال میکرد و آن شخص نیز همه آنها را جواب میفرمود تا این که به مسألهای رسیدند که آن شخص فتوایی داد و علامه آن فتوا را رد کرد و گفت: «حدیثی برای فتوای شما نداریم».
🔸آن مرد پاسخ داد: «حدیثی در این باب، شیخ طبرسی در تهذیب ذکر کرده است. شما از اول کتاب تهذیب فلان قدر ورق بزنید در فلان صفحه در سطر چندم این حدیث را مشاهده خواهید نمود».
⁉️علامه تعجب کرد که این شخص چه کسی است که این همه علم دارد؟
🔸آنگاه علامه از آن شخص پرسید: «آیا در زمان غیبت کبری، میتوان امام زمان(عج) را زیارت کرد یا نه؟».
👈در این هنگام تازیانه از دست علامه افتاد. پس، آن شخص بزرگوار خم شد و تازیانه را از روی زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و به علامه فرمود: «چگونه #صاحب_الزمان را نمیتوان دید در حالی که دست او در میان دست توست؟!».
🔸پس، علامه بی اختیار خود را از روی الاغ به زیر انداخت که پای آن حضرت را ببوسد و غش نمود. چون به هوش آمد، کسی را ندید. به خانه برگشت و به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطری که حضرت نشان داده بود، ملاحظه نمود.
🖌پی نوشت:
منبع: داستانهایی از زندگی علماء، تألیف محمدتقی صرفی، دفتر نشر برگزیده قم. (با تصرف و ویرایش)
✅ @montazar