eitaa logo
ندای مُنْتَظَر
1.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
112 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى كجاست آنكه پيشوا و صدرنشين آفريدگان و اهل نيكوكارى و تقوى است یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک ↔️ کپی صلواتی ☑️ ارتباط با ادمین @Montazar59
مشاهده در ایتا
دانلود
306527_133.pdf
2.15M
نسخه pdf کتاب 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 🌷 ۱ 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⚪️ مقدمه دوستان گروه فرهنگی شهید ابراهیم سال هاست که در زمینهٔ شهدا فعالیت دارند. ده ها عنوان کتاب که هرکدام به نوعی با موضوع شهدا در ارتباط است توسط این مجموعه منتشر و مورد استقبال مردم قرار گرفته است. 😳 سال ۱۳۹۶ سفری به اصفهان داشتیم. آنجا از یک دوست عزیز که از فرماندهان سپاه بود شنیدم که ماجرای عجیبی برای همکارشان اتفاق افتاده. 🙂ایشان میگفت همکار ما جانباز و از مدافعین حرم است. 😯 او در جریان یک عمل جراحی برای مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد. 😳 اما در این مدت کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است! همکار ما برای چندنفر از رفقای صمیمی ماجرایش را تعریف کرد.اما خیلی نمی خواست ماجرایش پخش شود. ☺️ در ضمن از زمانی که این اتفاق افتاده و از آن سوی هستی برگشته اخلاق و رفتار فوق العاده خوبی پیدا کرده! 😍 مشتاق دیدار این شخص شدم.تلفن تماس او را گرفتم و چندین بار زنگ زدم تا بالاخره گوشی را برداشت.نتیجه چندین بار مصاحبه و چند سفر و دیدار و...کتابی شد که در پیش روی شماست. 😌 البته ساعت ها طول کشید تا ایشان را راضی کنیم که اجازه چاپ مطالب را بدهد.در ضمن شرط ایشان برای چاپ کتاب عدم ذکر نام راوی ماجرا بود.لذا از بیان جزئیات و مشخصات و نام ایشان معذوریم. 🚫 در این کتاب سعی بر اختصارگویی بوده و برخی مطالب که ایشان راضی به بیانش نبوده را حذف کردیم. 🙃 این کتاب در درجه اول بر روی اعضای گروه بسیار تاثیرگذار بود.امیدواریم ماحصل این پیگیری ما بر بهبود اوضاع معنوی ما موثر باشد. ✔️ ادامه دارد....منتظر باشید🧐 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ | هشداری که والدین باید جدی بگیرند! 🔸می‌خواهند زن و مرد را از طریقِ زبان حیوانات و جمادات (مثل زنبورعسل و اتومبیل) به کودک القا کند و عشق‌ورزیِ ناهنجار را یک هنجار جلوه دهد! 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیسی: قرآن هرگز نمی‌سوزد 🔹 ابدی است و تا زمین، زمین است و زمان زمان، باقی است. آتش توهین حریف حقیقت نخواهد شد. 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
📌 | وظایف پدر و مادر در دوران ادب 👈 کمی قبل از هفت سالگی، باید به تدریج فرزند خودمان را برای آغاز یک دوران جدید از زندگی آماده کنیم؛ دورانی که بچه باید دستورها یا برنامه‌های مشخصی را اجرا کند. مثلاً اگر یک جایی(مثل اتاق یا وسایل شخصی خودش) را مرتب نکرده است، به او بگوییم: «ببین! اینجا را مرتب نکرده‌ای، ولی اشکال ندارد، فعلا خودم مرتب می‌کنم، ولی از هفت سالگی (از چند ماه دیگر) باید اتاق را خودت مرتب کنی... » 👈کیفیت قابل چاپ 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 توهین به دبیرستانی‌ها 🔻به دبیرستانی "دانش‌آموز" نگوییم! 🔻ما به دبیرستانی‌ها پس از دفاع مقدس، ضربه زدیم. 👈 متن 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ و الصِدیقین 🌷 ۲ 🌱🍂🌱🍂🌱🍂 ☑️ انتشارات شهید ابراهیم هادی در ابتدای چاپ جدید کتاب مطلب جالبی را پس از شهادت حاج قاسم آورده است که خدمت شما تقدیم میگردد: ▫️يکي از رفقاي مدافع حرم که راوي کتاب، در ايمان و اخالص او شک ندارد، مطلبي براي ما فرستاد که جالب بود. ▫️هرچند خواب را حجت نميدانيم اما تأثيرگذار است: ▫️شب چهلم حاج قاسم بود. سالن بزرگ و پر از جمعيت بود. سخنران ميخواست به جايگاه برود. باتعجب ديدم سخنران، خود حاج قاسم است! ▫️يادم افتاد حاجي شهيد شده .جلو رفتم وگفتم: شما اينجا چيکار ميکنيد؟ راستي، چطور شهيد شديد؟ ▫️گفت: خيلي راحت، يک گل خوشبو را مقابل من گرفتند و بلافاصله به خدمت اميرالمؤمنين علیه السلام منتقل شدم. ▫️گفتم: ما هم ميتوانيم شهيد شويم؟ گفت: بله، دست خودتونه. ▫️گفتم: راستي، حساب و کتاب اونطرف چطور بود؟ عجله داشت. ▫️گفت: سه دقيقه در قيامت را خواندي؟ همون جوریه... ✔️ ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
📌 | وظایف معلمان و مربیان در دوران ادب 👈 در هفت سال دوم، محور کار ما این است که با یک سلسله دستورهایی در فضای ادب و آداب، قدرت مدیریت تمایلات بچه ها را بالا ببریم. البته بسیاری از اوقات، این دستورها مستقیم نیستند، بلکه این دستورها به صورت مقرراتی در محیط وجود دارد. 👈 کیفیت قابل چاپ ⏳۲ روز مانده تا 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 آموزش به سبک بنی‌امیه! 🔹اعتراض مقام معظم رهبری به آموزش و پرورش و دانشگاه 🔹چرا ایمان رو یاد میدی و کفر رو یاد نمیدی؟ 🔹این نوع از تعلیمات دینی، به سبک بنی‌امیه است! 👈 متن ⏳۲ روز مانده تا 🔍 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم از من قبول کنید.. من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم... ایران بدون امام زمان علیه السلام ؟! 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌مستی انسان‌ساز 🔻چرا عرفا دچار غرور نمی‌شوند؟ 🔻فقط در یک جا همه می‌توانند این حالت عرفانی را تجربه کنند! 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
H-Taher.Salalahoalik.rashedoon.ir.mp3
5.66M
🎙کربلایی حسین طاهری 🔷 صلی الله علیک یه سلام که میدم رو به حرم 🔅شب جمعه شب زیارتی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿بِسمِ رَبِّ الشُهداءِ و الصِدیقین🌿 🌷 ۳ 🌱🍂🌱🍂🌱🍂 گذر ایام 🍂 پسری بودم که در مسجد و پای منبرها بزرگ شدم. در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم، در دوران مدرسه و سال های پایانی دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود. 🍂 سال‌های آخر دفاع مقدس، با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند، سرانجام توانستم برای مدتی کوتاه حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم. 🍂 راستی، من در آن زمان در یکی از شهرستان های کوچک استان اصفهان زندگی می کردم. 🍂 دوران جبهه و جهاد برای من خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند, اما از آن روز، تمام تلاش خودم را در راه کسب معنویت انجام می دادم. 🍂 می‌دانستم که شهدا، قبل از جهاد اصغر، در جهاد اكبر موفق بودند، لذا در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم. 🍂 وقتی به مسجد می رفتم، سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 🍂 یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم. در همان حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیا و زشتی‌ها و گناهان نشوم بعد از التماس از خدا خواستم که مرگم را زودتر برساند. 🍂 گفتم: من نمی خواهم باطن آلوده داشته باشم. من می ترسم به روزمرگی دنیا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه کنم لذا به حضرت عزرائیل التماس می کردم که زودتر به سراغم بیاید. 🍂 چند روز بعد، با دوستان مسجدی پیگیری کردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی کنیم. 🍂 با سختی فراوان، کارهای این سفر را انجام دادم و قرار شد، قبل از ظهر پنجشنبه کاروان ما حرکت کند. 🍂 روز چهارشنبه، با خستگی زیاد از مسجد به خانه آمدم. قبل از خواب، دوباره به یاد حضرت عزرائیل افتادم و شروع به دعا برای نزدیکی مرگ کردم. 🍂 البته آن زمان سن من کم بود و فکر می کردم کار خوبی می کنم، نمی‌دانستم که اهل‌بیت ما هیچگاه چنین دعایی نکرده‌اند. 🍂 آنها دنيا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می‌دانستند. 🍂 خسته بودم و سريع خوابم برد. نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. 🍂 بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم. با ادب سلام کردم ایشان فرمود: «با من چکار داری؟ چرا اینقدر طلب مرگ می کنی؟ هنوز نوبت شما نرسیده.» 🍂 فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است. ترسیده بودم، اما با خودم گفتم: اگر ایشان اینقدر زیبا و دوست داشتنی است پس چرا مردم از او می ترسند؟ 🍂 میخواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم مرا ببرند. التماس های من بی فایده بود. 🍂 با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سرجایم و گویی محکم به زمین خوردم! 🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم. رأس ساعت ۱۲ ظهر بود. هوا هم روشن بود! موقع زمین خوردن، نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت. در همان لحظات از خواب پریدم. 🍂 نیمه شب بود می‌خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیدا درد می کرد!! 🍂خواب از چشمانم رفت. این چه رویایی بود؟ واقعا من حضرت عزرائیل را دیدم !؟ ایشان چقدر زیبا بود!؟ 🍃 روز بعد از صبح دنبال كار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند كه متوجه شدم رفقاي من، حكم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند. 🍂 سريع موتور پايگاه را روشن كردم و باسرعت به سمت سپاه رفتم. 🍃 در مسير برگشت، سر يك چهارراه، راننده پيكان بدون توجه به چراغ قرمز، جلو آمد و از سمت چپ با من برخورد كرد. 🍂 آنقدر حادثه شديد بود كه من پرت شدم روي كاپوت و سقف ماشين و پشت پيكان روي زمين افتادم. نيمه چپ بدنم به شدت درد ميكرد. راننده پيكان پياده شد و بدنش مثل بيد ميلرزيد. فكر كرد من حتماً مرده ام. 🍃 يك لحظه با خودم گفتم: پس جناب عزرائيل به سراغ ما هم آمد! آنقدر تصادف شديد بود كه فكر كردم الان روح از بدنم خارج ميشود. 🍂 به ساعت مچي روي دستم نگاه كردم. ساعت دقيقاً ۱۲ ظهر بود. 🍃 نيمه چپ بدنم خيلي درد ميكرد! يكباره ياد خواب ديشب افتادم. با خودم گفتم: اين تعبير خواب ديشب من است. من سالم ميمانم. حضرت عزرائيل گفت كه وقت رفتنم نرسيده. 🍂 زائران امام رضا علیه السلام منتظرند. بايد سريع بروم. از جا بلند شدم. راننده پيكان گفت: شما سالمي! گفتم: بله. موتور را از جلوي پيكان بلند كردم و روشنش كردم. 🍃 با اينكه خيلي درد داشتم به سمت مسجد حركت كردم. راننده پيكان داد زد: آهاي، مطمئني سالمي؟ 🍂 بعد با ماشين دنبال من آمد. او فكر ميكرد هر لحظه ممكن است كه من زمين بخورم. 🍃 كاروان زائران مشهد حركت كردند. ⬇️👇⬇️👇
ادامه گذر ایام: ⬇️👇⬇️👇 🍂 درد آن تصادف و كوفتگي عضالت من تا دو هفته ادامه داشت. بعد از آن فهميدم كه تا در دنيا فرصت هست بايد براي رضاي خدا كار انجام دهم و ديگر حرفي از مرگ نزنم. هر زمان صلاح باشد خودشان به سراغ ما خواهند آمد، اما هميشه دعا ميكردم كه مرگ ما با شهادت باشد. 🍃 در آن ايام، تلاش بسياري كردم تا مانند برخي رفقايم، وارد تشكيلات سپاه پاسداران شوم. اعتقاد داشتم كه لباس سبز سپاه، همان لباس ياران آخر الزماني امام غائب از نظر است. 🍂 تلاشهاي من بعد از مدتي محقق شد و پس از گذراندن دوره‌هاي آموزشي، در اوايل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسداران شدم. 🍃 اين را هم بايد اضافه كنم كه؛ من از نظر دوستان و همكارانم، يك شخصيت شوخ، ولي پركار دارم. يعني سعي ميكنم، كاري كه به من واگذار شده را درست انجام دهم، اما همه رفقا ميدانند كه حسابي اهل شوخي و بگو بخند و سركار گذاشتن و... هستم. 🍂 رفقا ميگفتند كه هيچكس از همنشيني با من خسته نميشود. در مانورهاي عملياتي و در اردوهاي آموزشي، هميشه صداي خنده از چادر ما به گوش ميرسيد. 🍃 مدتي بعد، ازدواج كردم و مشغول فعاليت روزمره شدم. خلاصه اينكه روزگار ما، مثل خيلي از مردم، به روزمرگي دچار شد و طي ميشد. 🍂 روزها محل كار بودم و معمولاً شبها با خانواده. برخي شبها نيز در مسجد و يا هيئت محل حضور داشتيم. 🍃 سالها از حضور من در ميان اعضاي سپاه گذشت. يك روز اعلام شد كه براي يك مأموريت جنگي آماده شويد. 🍂 سال ۱۳۹۰ بود و مزدوران و تروريستهاي وابسته به آمريكا، در شمال غرب كشور و در حوالي پيرانشهر، مردم مظلوم منطقه را به خاك و خون كشيده بودند. 🍃 آنها چند ارتفاع مهم منطقه را تصرف كرده و از آنجا به خودروهاي عبوري و نيروهاي نظامي حمله ميكردند، هر بار كه سپاه و نيروهاي نظامي براي مقابله آماده ميشدند، نيروهاي اين گروهك تروريستي به شمال عراق فرار ميكردند. 🍂 شهريور همان سال و به دنبال شهادت سردار جان نثاري و جمعي از پرسنل توپخانه سپاه، نيروهاي ويژه به منطقه آمده و عمليات بزرگي را براي پاكسازي كل منطقه تدارک دیدند. ✔️ ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - تا نظر داری به ما در عشق تو گل می‌کنیم - حاج منصور ارضی.mp3
3.73M
با (عجل الله فرجه) 🍃تا نظر داری به ما در عشق تو گل می‌کنیم 🍃گر نباشد لطف تو در دم تنزل می‌کنیم 🎙حاج 👌بسیار دلنشین 💔 🌷 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌بهترین مدرسه و دانشگاه کدام است؟ 🔻مدرسه‌هایی با شعار "شیرینی را دیرتر بخور!" را در کشور اجرا کنید! 🔻فقط در این صورت حداکثر دانشجوهای ما دانشمند می‌شوند! 🔻آموزش و پرورش کِی اسلامی می‌شود؟ ⏳۱ روز مانده تا 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
📌 | جشن ادب 👈 : یک جشنی در هفت سالگی برای آغاز ورود فرزندمان به دوران ادب، بگیریم؛ چیزی شبیه به جشن تکلیف که معمولاً گرفته می‌شود. قبل از اینکه در چهارده سالگی برای بچه‌ها «جشن تکلیف» گرفته بشود که سنّت خوبی است، باید در هفت سالگی «جشن ادب» گرفته بشود. 👈 کیفیت قابل چاپ ⏳۱ روز مانده تا 🔍 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه فرقی دارن؟ ۱ـ اونایی که قبل از ظهور دغدغه امام‌شون رو پیدا می‌کنند و میفتن به دویدن و نخوابیدن و تلاشِ براش .. ۲ـ با اونایی که بعد ظهور تازه خودشونو به امام میرسونن! 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59