eitaa logo
ندای مُنْتَظَر
1.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
5.6هزار ویدیو
122 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى كجاست آنكه پيشوا و صدرنشين آفريدگان و اهل نيكوكارى و تقوى است یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک ↔️ کپی صلواتی ☑️ ارتباط با ادمین @Montazar59
مشاهده در ایتا
دانلود
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 آیت‌الله میرباقری | سُنّت‌های فتح ⚡️ اگر انسان، وُسعت طرح خدا را نبیند، در مقابل حادثه‌ها ناپایداری و ناصبوری خواهد کرد و نمی‌تواند منتظر بماند که نتیجۀ مطلوب حاصل شود. ⚡️ یکی از موضوعات مهمی که در مردم ایجاد امید می‌کند، تبیین «سنت‌های فتح» است. ⚡️ حوادث اجتماعی و جهانی باید بر اساس سنت‌های الهی در پیروزی جبهۀ حق تفسیر شود. اگر انسان قواعد پیروزی و سنت‌های نصرت و فتح را درک نکند، ممکن است مسیر خود را از جبهۀ حق جدا کند. محاسبۀ خطا، انسان را از طرح الهی بیرون می‌برد. ⚡️ یکی از سنت‌های فتح این است که خداوند، پیروزی را نصیب جبهۀ حق خواهد کرد اما در یک مسیرِ پُر فراز‌ و نشیب. ⚡️ از سنت‌های الهی این است که جبهه حق و جبهه باطل را، که اختلاط دارند، در یک طرح طولانی و با حوادثی مثل اُحُد و عاشورا و... تمیز و تفکیک خواهد کرد. این طرح تمحیص و تفکیک، پرده‌های غیبی و‌ پوشیده‌ای دارد که مؤمنین هم به آن مُشرف نخواهند شد (...وَ ما کانَ اللهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ). ⚡️ سنت الهی این است که خداوند مؤمنین را از دل سختی‌ها عبور می‌دهد تا کم‌کم خصوصیات بهشتی پیدا کنند و در نهایت بتوانند با انبیا و اولیاء خدا همنشین شوند. در دل فتنه‌هاست که مؤمن حقیقی و در طراز وادی ایمان شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود. ⚡️ در سنت الهی، نصرت جبهۀ حقْ در گرو عِدّه و عُدّۀ مادی نیست. ⚡️ در طرح الهی، بعضی ملت‌ها دارای ظرفیت‌های بزرگ و عمر طولانی هستند و بعضی دیگر، ظرفیت اندک و عمر کوتاه دارند. 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 خدا در این خانه‌هاست! 👈 یک حدیث قدسی فوق‌العاده زیبا در مورد حضور خدا در برخی خانه‌ها 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• فکر دقیقاً مانند بدن عمل می‌کند! بدن را وقتی بکار میگیریم؛ زیبا و بانشاط شده و عمرش طولانی می‌گردد. فکر نیز هرقدر بیشتر در علوم مختلف فعالیت و پویایی داشته باشد؛ در فهم مسائل فلسفی قوی‌تر و برای دریافت حکمت، تواناتر خواهد بود. دانلود رایگان کارگاه تفکر : media.montazer.ir/?p=23039 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
کارگاه تفکر ۲۵.mp3
12.39M
۲۵ آنچه در پادکست بیست و پنجم می‌شنوید : - افکار منفی چگونه جای خود را به افکار مثبت و نورانی می‌دهند؟ - ورزشکاران و دانش‌پژوهان در مهندسی افکار خودشان موفق‌ترند، چرا؟ - چطور شیاطین قادرند بر فکر انسانها نفوذ کنند؟ منبع پادکست : جلسه ۷ از کارگاه تفکر 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) رو برای همین حرفا خونه‌نشین کردن! 👈 شما آمادگیش رو داری؟! 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 علّت اصلی شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که قرن‌هاست بدان پرداخته نشده ! | 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹ هادی از نزد من پرید و من تنها ماندم. درباره سخنان او به فکر رفتم، دیدم که همه بجا و حکیمانه است، در سه سال اوّل بلوغ، آنچه فعلیّت پیدا نموده، عقل حیوانی است، و عقل آدمی به اندازه شعاعی است(کم عقل است) و به قول حکما می توان گفت: عقل هیولایی و بذرِ عقل است. و البتّه [در سه سال اول بلوغم] بی هادی بوده ام، با قول و عهود خود بی اعتنا بوده ام، پس بی وفا بوده ام و نخوت (تکبّر) و خُیَلا (خودبینی) در من مستحکم بوده است، بخصوص که طلبه و داخل شِبْرِ (وجب) اوّل از علم شده بودم[و اوایل درس خواندم بود]، زیرا گفته اند: «علم سه وجب است، وجب اول آن موجب تکبّر می شود». پس نه هادی بود، نه ابو الوفا، نه ابوتراب، پس تنها بوده ام و تنها باید بروم. 🌱 «سُنَّهَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ، وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهَ اللَّهِ تَبْدِیلاً» (فتح/۲۳)؛ این همان سنّت الهی است که در گذشته نیز چنین بوده است، و هرگز برای سنّت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت. عوالم همه رونوشت یکدیگرند. یکی را فهمیدی دیگری نیز چنین است، و چون و چرا دلیلِ نا فهمی است. برخاستم و توبره پشتی را به پشت بستم و مجدّانه(با جدّیت) به راه افتادم. راه، صاف و بدون سنگلاخ بود و هوا چون هوای بهار، و من هم با قوّت و تازه کار، و با شوق بسیار به دیدار محبوب گل عُذار (گُل رو) هادی وفادار تا نصف روز به سرعت می رفتم. کم کم خسته و تشنه شدم، هوا گرم و راه باریک و پر خار و خاشاک گردید. از دامنه کوهی بالا می رفتم، از تنهایی نیز در وحشت بودم. به عقب سر نگاه کردم، دیدم کسی به طرف من می آید، خوشحال شدم که الحمدللَّه تنها نماندم. تا به من رسید. دیدم شخصی سیاه و دراز بالا، دارای لب های کلفت و دندان های بزرگ و نمایان و بینی پهن و مهیب و متعفّن است، سلامی به من داد. ولی حرف لام را اظهار نکرد و گفت: «سام علیک!؛ مرگ بر تو». من به شک افتادم که اظهار عداوت نمود - چنان که قیافه نحسش نیز شهادت می دهد - و یا آنکه زبانش در ادا سستی نموده است. در جواب سلام محضِ احتیاط به همان علیک اکتفا نمودم. پرسیدم: کجا را قصد دارید؟ گفت: با تو هستم. من هیچ راضی نبودم که با من باشد، چون از او در خوف و وحشت بودم. پرسیدم: اسمت چیست؟ گفت: همزاد تو، اسمم جهالت و لقبم کج رو و کنیه ام ابو الهَوْل (پدر وحشت و هراس)، و شغلم افساد و تفتین (فتنه انگیزی) [است]. هریک از این عناوین موحشه(ترسناک) باعث شدّت وحشت من شد. با خود گفتم: عجب رفیقی پیدا شد، صد رحمت به آن تنهایی!. پرسیدم: اگر به دو راهی رسیدیم راه منزل را می دانی؟ گفت: نمی دانم. گفتم: من تشنه ام! در این نزدیکی ها آب هست؟ گفت: نمی دانم. گفتم: منزل دور است یا نزدیک؟ گفت: نمی دانم. گفتم: هستی با دانایی یکی است. پس چرا نمی دانی؟ گفت: همین قدر می دانم که همچون سایه تو، از اوّل عمر تو، ملازم (همراه) تو بوده ام و از تو جدایی ندارم، مگر آنکه به توفیق خدا، تو از من جدا شوی. با خود گفتم: گویا این همان شیطان است که به وسوسه های او در دنیا گاهی به خطا افتاده ام. به عجب دشمنی گرفتار شده ام، خدایا رحمی! جلو افتادم و او به فاصله ده قدمی از دنبال من می آمد و راه، کتل (تپه) و سربالایی بود. رسیدم به سر کوه. جهت رفع خستگی نشستم. آقای جهالت به من رسید و گفت: معلوم می شود خسته شده ای. الساعه (الآن) پنج فرسخ راه را برای تو یک فرسخ می کنم تا زودتر به منزل برسی. گفتم: معلوم می شود با این نادانی معجزه هم داری! گفت: بیا تماشا کن به سفیدی راه که چطور قوسی و کمانه شده است و به قدر پنج فرسخ طول دارد، وَتَر این قوس را که به منزله زهِ کمان است ملاحظه کن که چقدر مختصر و کوتاه است؛ زیرا در علم هندسه روشن است که قوس هرچه از نصف دایره بزرگ تر باشد، وتر او کوتاه تر گردد، و ما اگر بیراهه، از خطّ وتر این قوس برویم تا داخل شاهراه به قدر یک فرسخ بیش نیست، ولکن خود شاهراه قریب به پنج فرسخ است و عاقل، راه دراز را بر کوتاه اختیار نمی کند. گفتم: شاهراه از کثرت مارّه (رهگذر و عابر) شاهراه می شود، پس آن همه دیوانه بوده اند که راه دراز را اختیار کرده اند و حال آنکه عقلا گفته اند: ره چنان رو که رهروان رفتند. گفت: عجب بی شعور بوده ای تو! ... ادامه دارد 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59