#خانه_پدری
مگر من الفبا بَلَد بودم...
که نامِ تو را یاد گرفتم؟!
مگر از #عشق چیزی میدانستم...
که یک دل نه، صددل، وابستهات شدم؟!
مگر میدانستم #مولا کیست...
که به من یاد دادند...
تو #صاحب داری؟!
مگر من خبر داشتم که...
#حلال زاده، فقط تو را دوست دارد؟!
خودت دلداهیمان کردی...
نانِ حلال و شیرِ پاک نصیبمان کردی...
و اجازه دادی در هوایت نَفَس بکشیم!
حضرت صاحبدلم؛
این کودکِ دیروز...
این دوستدارِ امروز...
چیزی نمیخواهد؛ جز...
یک جرعه #حرم!
تا مَست شود با خوشههای انگورِ ضریحَت...
تا با دیدنِ گلدستههایت...
سرش زیرِبارِ مِنَّتِ اَحَدی خَم نشود...
تا یادَش نرود، اَصل و نَسَبَش
از غدیر است و...
خانهی پدریاش؛ #نجف!
تو که سائل را به کرشمهی نگاهت...
#آقا میکنی!
تو که با نان و #رطب...
عام را #علامه میکنی...
تو که با دستهایت...
افتاده را، دستگیری میکنی...
عاقبت ما... با تو بخیر میشود!
عاقبت بخیرمان کن؛
با نگاهِ کریمانهات!
بی جهت خودمان را محروم نکنیم!
شاید مایه ی حسرت باشد اگر نتیجهی زیارت های ظاهری قبلی ما منجر به این نشده باشد که حرم مطهر مولی الموحدین علی علیه السلام را به قول مرحوم آيتالله سید علی قاضی مشهد اعظم نیافته باشیم.
مگر میشود، مکانی مشهد اعظم باشد اما صاحب آن مکان که ولیّ مطلق است منحصر در زمان و مکان باشد؟
※ نتیجتاً اگر این فکر در ذهن ما خلجان کرد که ای کاش زیارتی میرفتیم و صرفاً آنجا زیارت رجبیه را میخواندیم و بس چه توفیقی خواهد بود، باید بدانیم که بی جهت خود را محروم کرده و محصور در خیالات و توهمات شدهایم.
همانطور که عالم محضر خداست محضر ولیّ خدا نیز هست.
※ زیارت رجبیه را هر روز ماه رجب، و هر کجای این جهان که هستید بخوانید، که صاحب و مزور آن منسلخ از زمان و مکان است.
السَّلامُ عَلَیْکُمْ إِنِّی قَصَدْتُکُمْ...
زیارت رجبیه.
المکتوبات فی النجفالاشرف
محمد هادی اصفهانی (نویسنده کهکشان نیستی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچکس نمیتونه مثل تو اینطور خودشو لعنت کنه👌
Ali Akbar Ghelich - Toyi Darya.mp3
3.07M
نماهنگ علی مولا مولا
باصدای👇
#علی_اکبر_قلیچ
https://eitaa.com/montazarr1401
#میلادآقا_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام (روز مرد و پدر) رو به همه ی شما مؤمنین تبریک میگیم🌸🌸🌸
انقلاب به جاهای خوبش رسیده(۱)
✍️ عباس بابائی
پیرزن خوشتیپ
بلوز و دامن و روسری کوچک آن هم با رنگ روشن برای یک بانوی ۹۰ ساله مقداری جلف بهنظر میآمد!
پشت در مسجد ایستاده بود.
حاجخانم دنبال کسی میگردید؟
«پسرم! اومدم رأی بدم.»
زود نیومدید مادر؟!
«نمیدونم تا یه ساعت بعد زندهام یا نه! گفتم بیام وظیفهی دینیم رو انجام بدم!»
وقتی روی صندلی نشست و از سفرهای فراوانش گفت، فهمیدم چقدر دنیادیده است.
«تا دیشب خارج از کشور بودم اما برنامهریزی کردهبودم که امروز ایران باشم.»
به زحمت مهر را در گوشهی یکی از صفحهها زدیم.
هیچکدام از صفحات شناسنامهاش جای مهرزدن نداشت!
#انقلاب
#انتخاب #انتخابات
#انقلاب_اسلامی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN