eitaa logo
✍بغضِ قلم🥀
81 دنبال‌کننده
124 عکس
55 ویدیو
0 فایل
شعر و دلنوشته‌های منتظر و منتخب نا‌ب‌ترین اشعار معاصر
مشاهده در ایتا
دانلود
محتاجِ جامی تازه‌ ام، تا میْ کند انداز‌ه‌ ام عاری شَوَم‌از خویشتن، مستی شود شیرازه‌‌ام... هستی‌اگر هستم تورا، مستی‌اگر مستم تورا هستم خمارِ چشمِ تو، زنجیر و پا بستم تو را... آیینه ای آیینه ام ، تسکینِ آهِ سینه ام هستی تو با من تا ابد، گنجی تو در گنجینه‌‌ام... خاکِ مرا پیمانه‌ کن، یادی از این دیوانه کن تا خویش پروازم بده، این پیله را پروانه کن... در من بِدَم آواز کن، قفل از سکوتم باز کن، چرخی بزن‌در جانِ من، تا اوجِ من پرواز کن... از من گَلویی تازه‌کن، این عشق‌را افسانه‌کن، احساس را تکثیر کن، این‌خانه را گلخانه کن... هستی اگر با من بگو، حتّی اگر دشمن بگو یاری اگر یارم تو را، من دوست می‌دارم تو را..❤️ 📓من‌دوست_می‌دارم‌تو_را❤️ ✍حسن_کریم‌زاده ✓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هستی‌اگر هستم تورا، مستی‌اگر مستم تو را_ هستم خمارِ چشمِ تو، زنجیر و پا بستم تو را... محتاجِ جامی تازه‌ ام، تا میْ کند انداز‌ه‌ ام_ عاری شَوَم از خویشتن، مستی شود شیرازه‌ ام... آیینه ای آیینه ام، تسکینِ آهِ سینه ام_ هستی تو با من تا ابد، گنجی تو در گنجینه‌ ام... خاکِ مرا پیمانه‌ کن، یادی از این دیوانه کن_ تا خویش پروازم بده، این پیله را پروانه کن... در من بِدَم آواز کن، قفل از سکوتم باز کن_ چرخی بزن‌در جانِ من، تا اوجِ من پرواز کن... از من گلویی تازه‌کن، این عشق‌را افسانه‌کن_ احساس را تکثیر کن، این‌خانه را گلخانه کن... هستی، اگر با من بگو، حتّی اگر دشمن بگو_ یاری اگر یارم تو را، من دوست می‌دارم تو را..❤️ 📓من‌دوست_می‌دارم‌تو_را❤️ ✍حسن_کریم‌زاده ✓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در کوچه‌های انتظار دل می‌بری با افتخار... هم جان و هم جانانِ من هم برده‌ای از من قرار... هم دین و هم ایمانِ من، هم روحِ سرگردانِ من... هم عقلِ دوراندیش را، هم قلبِ نافرمانِ من... دل‌تنگم و سنگی چرا، پای سفر لنگی چرا ؟ دیگر نمی‌خواهی مرا، با خویش در جنگی چرا..؟ خوابی اگر بیدار شو، مستی اگر هشیار شو... رسواتر از مستی بیا، آماده‌ ی دیدار شو... با باده و مینا بیا، با غمزه‌ای شیوا بیا... دور از نگاهِ عاقلان، دیوانه شو، شیدا بیا... دل کندن و رفتن چرا، با دوست بد کردن چرا..؟ جان می‌دهم سر می‌دهم ، از غیر دل بردن چرا..؟ صیّادی و صیدم تو را، کُشتیّ و فهمیدم تو را... شیرین‌تر از جان دیده‌ای ؟ افزون از آن دیدم تو را..!! شب تا سحر در دید باش، فارغ ز هر تردید باش... با من بمان ای آینه، صبحِ مرا خورشید باش... محبوبِ من، رویای من، اندیشه‌ی زیبای من... دل را به دستت داده‌ام، ای چشمِ تو دنیای من... منظور ازین هستی تویی، فرجامِ سرمستی تویی... پنهان تویی، پیدا تویی، استادِ تردستی تویی... ای‌عشق ای زیبای من، ای همدمِ شب‌های من... ای معجزِ دنیای من، پیغمبرِ دانای من... در نبضِ من برهان تویی، در قلبِ من مهمان تویی... زندانی‌ام، در دارِ غم شیرینیِ زندان تویی... هم درد و هم درمانِ من، سودای من، سامانِ من... کی می‌دهی رخصت مرا، آیینه‌ ی خندانِ من... ای عشق سِحرِ دادگار، زخمِ عزیزت یادگار... هرکس خریدارِ تو شد آیینه شد، شد رستگار... دادی به قلبم اقتدار، بدنامی‌ام شد اعتبار.!! گرچه شکستی جام را ای عشق باشی برقرار... 📓کوچه‌های_انتظار ✍حسن_کریم‌زاده
حافظی‌یا شمسِ‌ ثانی،فاضلانا کیستی؟ در غزل، در مثنوی، حتّی رباعی بیستی... نیمی از آیینه‌‌ ای، آن نیمِ دیگر آفتاب شهریاری، یا نظامی، یا که جامی کیستی.!؟ سحرِ عطّاری، شکوهِ مولوی، یا رودکی ! در تغـزّل شـک ندارم کــم از آنها نیـــستی... دستِ دل تا می‌بری بر واژه‌ نظم‌آید پدید کیمیایی، ساحری، اکسیرِ نابی چیستی.!؟ واژه‌ای از طبعِ تو باطل نمی‌آید برون با رباعی می‌کشی قد با غزل‌ هم‌زیستی... حاصلِ آغوشِ شعری با شرابِ نابِ رز بی‌گمان در روحِ مستی تا ابد جاری‌ستی... رودی‌از احساس‌ داری‌ با خودت، وه‌‌ کاشکی هم‌‌جوارِ نبضِ من در جان و تن می‌زیستی... روز خورشیدی، شبانگاهان کلامِ ماهتاب از ازل مــست‌ از جــمالِ جـامِ ربّانـی‌سـتی... دارم‌امّید از گزندِ چشمِ بد باشی به‌دور ای‌که در شعر و غزل بر قلّه‌ها می‌ایستی..🧿 شهر را آباد کرده رنگِ اشعارِ ترت راست گفت آن پیرِ عقدا، کم‌ توانا نیستی.!!! ✍حسن_کریم‌زاده 📓برادرانه_تجلیل
بی‌دوست چه‌شبها که‌غریبانه نبودست جز یادِ عزیزِ تو در این خانه نبوده است... در هجر از آن گل‌وشِ گل‌گونِ گل‌اندام در سـوز چـنانیم کـه پـروانه نبوده است... بر دار ،! در این وادیِ منحوسِ دل‌آزار منصور چو ما واله و دیوانه نبوده است... دور از نظرِ بی بدلِ حضرتِ ساقی آن‌ گـونه خـرابیم کـه ویـرانه نبوده است... با مـــرگ نشستــــیم در ایّامِ فـــراقش ما را گــــذری بـــر درِ بیــگانه نبــوده است... در مجلسِ زلفش‌ به وفاداریِ چشمش شب‌گریه‌ی مارا نفسی شانه نبوده است... ما در طلبِ شمعِ رخِ حضرتِ معشوق آشـفته چنانیــم کـه پــروانه نبــوده است... در مقتلِ چشمانِ چو جامش به‌خداوند مشتاق چو ما بنده به‌پیمانه نبوده است... آواره و سرگشته‌ی یک جرعه نگاهیم رســواییِ ما قــصّه و افـسانه نبــوده است... بد نامیِ ما هیچ! ولی کاش بدانند ایـن مــرغِ گــرفتار پیِ دانه نبــوده است... ما سوختگانِ غضبِ حضرتِ یاریم ما را سـرِ مـویی غـمِ دنـیا نـه نبـوده است... ✍حسن_کریم‌زاده 📓حضرت_معشوق
بگو ای مرگ از بختم، گره وا می‌کنی یا نه؟ مرا در قلبِ چون سنگش بگو جا می‌کنی یا نه..؟ وصالش‌را به‌جان می‌خواهم امّا تو، تو ای دنیا بگو آیا قماری این‌چنین را هم، مهیّا می‌کنی یا نه..؟ من‌از آن‌دم که‌دل دادم، گذشتم‌از تمامِ خویش تو ای سودای جان با دل، مدارا می‌کنی یا نه..؟ غزل‌ پردازِ شیرینم، غزالِ دشتِ آغوشم بگو با من! که امشب را ، تو فردا می‌کنی یا نه..؟ تو را جانِ غزل‌هامان،کمان‌ابرو بگو با من مرا از مهرِ دیدارت، شکوفا می‌کنی یا نه..؟ من‌و جانم تو و تیغت، بزن‌ای‌‌دوست بسم‌الله تهِ این قصّه را آیا، تو زیبا می‌کنی یا نه..؟ کشاندی با غمت پروانه‌را در پیله بر آتش مرا در خون و خاکستر تماشا می‌کنی یا نه..؟ 📓خون_و_خاکستر ✍حسن_کریم‌زاده
بگـو ای‌ مــرگ از کـارم، گــره وا می‌کـــنی یا نه؟ مرا در قلبِ‌ چون‌ سنگش، بگو جا می‌کنی‌ یا نه..؟ وصالش‌ را به‌ جان می‌خواهم امّا تـو، بگو دنیا قـــمارِ عاشـــقان را هــــم ، مــهیّا می‌کـــنی یا نه..؟ من‌از آن‌دم که‌دل‌ دادم،سوالی بود با خویشم کـه‌ای سودای جـان با دل ، مــدارا می‌کــنی یا نه..؟ فراغت‌کرده شب‌گردم،غمت همواره بر دوشم بـگو ایـن شامِ قـــطبی‌ را، تـو فـردا می‌کـنی یا نه..؟ غــــزل پــردازِ شـیرینـــم ، غـــزالِ دشــتِ آمــالـــم مــرا با مـــهرِ دیــدارت ، شـــکوفا می‌کـــنی یا نه..؟ اگــرچه کــشته‌ ی جــورم، جفایت را دعـاگــویم بگـــو ایــن زخـــمِ یاغی را، مـــداوا می‌کــنی یا نه..؟ من‌وجانم‌ تو و چشمت،بزن‌ای‌‌دوست‌بسم‌الله بگــو فـرجامِ ایــن ره را، تـو زیــبا می‌کــنی یا نه..؟ سپـــردی بـا غمــت آیینه را بــر کـــینه‌ ی آتـــش مــرا در خــون و خاکسـتر تمـاشا می‌کــنی یا نه..؟ 📓خون_و_خاکستر ✍حسن_کریم‌زاده
بگــــذار بـــه رســــمِ ادب ای یار بمیـــرم هرچــند کــمم پیشِ تـو بـسیار بمیـرم... بــگذار در ایــن جـنگلِ تـزویر و تـظاهر در کــــلبه‌ی امــنِ دلـت ای یار بمیــرم... در بندم‌ و دلداده‌ و دلبسته‌‌ و ای‌کاش پیـشِ قــــد و بالای تــو بـــر دار بمیـــرم... تا خم نشده قامتِ من در هوسِ غیر در ســجده غـزل‌خـوانِ تو دلدار بمیرم... دور از نظــــرِ در بــه در و کـــوتهِ اغـــــیار مـــحوِ نگهــــــت واله و بیــــمار بمیـــــرم... وز غــــیر نــــدارم طــلبِ چـــاره و انــــگار تقــــدیر بـــر آنست کـــه نـاچـار بمیــــرم... بگــذار چــو گــلدانِ لبِ پنجــره هــرشب لب‌ تشنه و در حــسرتِ دیــدار بمیــرم... در مـــسجد و در میکده و دیـرِ خـرابات در خـــدمتِ پیـــرانِ قـــــدح دار بمیـــرم... رنـــدانِ جــــهان دل بــه دل‌ِ آیـــنه دادنـد مــــن نیـــــز برآنــــم کــه گـــرفتار بمیــرم... بگــــذار کــه در تنـــگیِ اوزان و قـــوافی از شــــرمِ رُخـــت زار و سـزاوار بمیــــرم... ✍حسن_کریم‌زاده 📓رسم_ادب
روزی‌که‌ تو را پنجره‌ها دزدیدند دنیایِ مرا دلهره‌ها دزدیدند... دیگر به لبم نیامده لبخندی لبخندِ مرا خاطره‌ها دزدیدند... ✓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تا نور شدی مطلعِ آدینه شدی معصوم‌تر از چهره‌یِ آئینه شدی... مشتاق شدم دربه‌درِ نور شوم درقلبِ‌‌ من‌ای‌ عشق نهادینه شدی... ✍ حسن‌کریم‌زاده ✓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
درد را می‌خواستم درمان کنم امّا نشد اشک را می‌خواستم پنهان کنم امّا نشد... بر لبم لبخند و آهی در دلم بود آتشین خواستم آیینه را مهمان کنم امّا نشد... هرکه‌ گفت‌از شادی‌اش بر من غمی افزود و رفت خواستم من هم لبی خندان کنم امّا نشد... سال‌ها خون‌گریه کردم‌در فراقش، ناگزیر با خیالش خواستم جبران کنم امّا نشد... در نبردی نابرابر با قشونِ سرنوشت کاخِ غم را خواستم ویران کنم امّا نشد... عشق همچون آتشی بر خرمنِ محصول‌و من! شعله را می‌خواستم پنهان کنم امّا نشد... کم کشیدم از غمش ای‌کاش از من بگذرد با غزل هم خواستم جبران کنم امّا نشد... بارها بی‌زار از این نامردمانِ غم پرست با اجل می‌خواستم پیمان کنم امّا نشد... گفت با من مرشدم قدری هم از شادی بگو هرچه کردم طاعتِ فرمان کنم امّا نشد... شعر خواندم گریه کردم یک‌نفر خندیدو گفت؛ عاشقی ؟ می‌خواستم کتمان کنم امّا نشد... 📓خواستم_امّا_نشد ✍حسن_کریم‌زاده ✓ 💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
درد را می‌خواستم درمان کنم امّا نشد اشک را می‌خواستم پنهان کنم امّا نشد... بر لبم لبخند و آهی در دلم بود آتشین خواستم آیینه را مهمان کنم امّا نشد... هرکه‌‌گفت‌از شادی‌اش‌بر من غمی افزودو رفت خواستم من هم لبی خندان کنم امّا نشد... سال‌ها خون‌گریه کردم‌در فراقش، ناگزیر با خیالش خواستم جبران کنم امّا نشد... بردم‌ از یادم جهانی را به غیر از داغِ یار سخت را می‌خواستم آسان کنم امّا نشد... در جدالی نابرابر با قشونِ سرنوشت کاخِ غم را خواستم ویران کنم امّا نشد... عشق همچون آتشی بر خِرمنِ محصول‌و من! شعله را می‌خواستم پنهان کنم امّا نشد... بارها بی‌زار از این نامردمانِ غم پرست با اجل می‌خواستم پیمان کنم امّا نشد... کم کشیدم از غمش ای‌کاش از من بگذرد با غزل هم خواستم جبران کنم امّا نشد... گفت با من مرشدم قدری هم از شادی بگو هرچه کردم طاعتِ فرمان کنم امّا نشد... شعر خواندم گریه کردم یکنفر خندیدو گفت؛ عاشقی ؟ می‌خواستم کتمان کنم امّا نشد... 📓خواستم_امّا_نشد ✍حسن_کریم‌زاده ✓ 💔