🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌺🍂🌺🍃🌸
✨ خداوند مهربان در ایه ۶۰ سوره #مومنون میفرماید:
✨ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
💫 یعنی: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را💫
ایه شصتم رو از سوره مومن بخون
وقتی دعا میکنی حرف خدا رو بدون
فرمود باشید مطمئن وقتی نمودید دعا
که من قبول میکنم دعای پاکتان را
@montazer_koocholo
#داستان
#نهج_البلاغه
#یکشنبه
داستان این هفته: شوفر داد و هواری
دوباره صدای گوش خراش راننده همیشگی بلند شد 🗣" اهای ازادی....ازادی میرم.... همین الان راه می افتم.... کسی نبود؟!......
مادربزرگ داشت چرت میزد که پاهایش لرزید و یکدفعه از خواب😴 پرید، من هم تازه نهار خورده بودم و میخواستم بخوابم، اما مگر ان خروس بی محل میگذاشت!
_اهای چرا کسی سوار نمیشه، بدو که رفتم!
کم کم صدایش بلند تر شد، اپارتمان🏢 لب خیابان بود، ما در طبقه دوم بودیم، از ان بالا که نگاه میکردی، تاکسی های خطی🚕 پشت سر هم ردیف شده بودند، اما هیچ کس به غیر از ان مرد مو فرفری برای پیدا کردن مسافر داد و هوار نمیکرد🙃
مادربزرگ پهلو به پهلو شد گفت : دوباره این شوفر پیدایش شد، نمیدانم چرا میخواهد به زور مسافر سوار کند، 😕
مادر که داشت روی پارچه گلدوزی میکرد گفت: نه مادرجان، به زور نیست، این عادتش هسته، بد اخلاق است و داد و هواری!🙁
رفتم پشت پنجره و نگاهش کردم ، سر ظهر، وسط گرما، عصبانی 😡بود و عرق ریزان.
راننده های دیگر دسته جمعی زیر سایه نشسته بودند، و بی خیال و با خنده 😄به او نگاه میکردند. ولی او تنها بود و برای فریاد زدن هی بیشتر زور میزد.😑
کمی که زور زد خسته شد و به سرفه افتاد، شکرخدا کم کم صداش خوابید. مادر به من گفت: محمد جان تو هم یک چرتی بزن تا غروب با هم برویم بازار.
تا امدم بخوابم😴 صدای داد و هوار امد، جلوتر از من مادربزرگ و مادر پشت پنجره رفتند.
من پله ها را سه تا یکی کردم و رفتم توی کوچه تا ببینم چه خبر است.
همان راننده داد و هواری یقه یک مسافر را چسبیده بود و سرش داد میزد، مسافر بیچاره خودش را باخته بود.راننده های دیگر جلو نمی امدند.رفتم جلو و پرسیدم : چی شده⁉️
راننده داد و هواری به قد و بالایم نگاه کرد مرا میشناخت، پیش از ان چندین بار با هم جر و بحث کرده بودیم.جواب داد: این یارو اول سوار شده و حالا که میخواهم راه بیفتم، میگوید پشیمان شده!😒
مسافر که مرد میانسالی بود گفت: بابا تقصیر من چیست؟ یادم افتاد که قبل از ازادی باید بروم محضر سند ماشینم را بگیرم!😞
من و چند نفر دیگر مسافر را از چنگ راننده داد و هواری نجات دادیم، بقیه مسافر هایش هم یواشکی از ماشین پیاده شدند و رفتند.
او درمانده و غمگین😔 رفت گوشه جدول نشست بیچاره هیچ دوستی نداشت با خودم گفتم: بهتر است بروم با خواندن جمله ایی از #نهج_البلاغه سر صحبت را با او باز کنم، هرچه باشد من دانشجوی معارف هستم.
#امام_علی_علیه_السلام فرموده است:
✨کسی که درخت شخصیت او نرم و بی نقص باشد، شاخ و برگش فروان است.✨
📚 نهج اللاغه، حکمت ۲۱۴
پدر جان اگر شما ادم خوش اخلاق و ارامی باشی، همه با تو دوست میشوند، و هیچکس از تو دوری نمیکند اما حیف....
@montazer_koocholo
24.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: وجدان کاری
پیام اخلاقی: تلاش برای رفع سوء تفاهم
@montazer_koocholo
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #قهرمانان_مدرسه
قسمت ۱۵
مجسمه دوستی ۱.mp3
9.83M
#یا_رسول_الله
#حاج_قاسم
#دعا_باران
🌹#مجسمه_دوستی ۱🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : #سوره_بینه_آیات ۱ الی ۵
🎶تدوین : عموقصه گو
📚منبع : کتاب مجسمه دوستی
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه امروز ما قرائت سوره #عادیات
تقدیم به امام زمان(عج)💚
با صدای زیبای قاری نوجوان یوسف کالو
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#داستان
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسین
#دوشنبه
#روز_زیارتی
داستان این هفته: مسخره نکردن
امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)🌟در حال بازی بودند که پیر مردی را دیدند که مشغول وضو گرفتن بود اما وضویش اشتباه بود. 🙃
آنها دست از بازی کشیدند. کنار آب🌊 رفتند بدون اینکه او را مسخره کنند و یا اشتباهش را به رویش بیاورند 👏مشغول وضو گرفتن شدند و با صدای بلند (طوری که پیر مرد بشنود)، می گفتند وضوی من کامل تر است تا پیرمرد نگاه کند.
بچه ها به پیر مرد گفتند: وضوی کدام یک از ما کامل تر است؟ وقتی وضوی بچه ها کامل شد، پیرمرد گفت: عزیزان من وضوی هر دوی شما صحیح است و من اشتباه می کردم.☺️
@montazer_koocholo
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: نه گفتن
🍎 پیام اخلاقی: مقابله با توقعات بی جا
@montazer_koocholo