#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
داستان #تولد_تا_امامت_امام_زمان_عج
قسمت سوم
🍃قاصدک وقتی شنید عروس خانم پیدا شده، در پوست خود نمیگنجید😍 و به قاصدکی که خبر را آورده بود گفت: بگو ببینم عروس خانم کجاست؟⁉️
🍁قاصدک گفت: برای پیدا کردن عروس خانم، به جاهای زیادی مسافرت کردم تا اینکه خودم را به کشور عراق رساندم و متوجه شدم، مردان🧔 و زنان🧕 اسیری را از کشور #روم که بهتازگی با مسلمانان جنگ کردهاند را به اینجا آوردهاند.
🍃خودم را بهسرعت به زنان اسیر رساندم که ناگهان متوجه شدم عروس خانم با لباسی کهنه درحالیکه سرش را به زیر انداخته
میان آنها بود.
🍀کمی صبر کردم تا ببینم چه میشود، مردی با نامه✉️ و مقداری پول 💰آمد و بعدازآن که با فروشنده گفتوگو کرد، پولها 💰را به فروشنده داد و نامهای✉️ را هم به عروس خانم داد. عروس خانم وقتی نامه را دید، بر روی چشمانش گذاشت و همراه آن مرد، حرکت کرد.
💐من هم همراه آنها بودم تا ببینم به کجا میروند، بعد از مدتی مسافرت، آن مرد و عروس خانم به یکی از شهرهای #عراق وارد شدند و در یکی از محلههای آن، به خانهای رفتند…
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
#داستان
#دهه_فجر
قسمت اول :
چشم و چراغ ملت ایران، سالهای زیادی بود که به #عراق تبعید شده بود ولی از همان جا ملت را رهبری میکرد.💚 با اوج گیری مبارزات✊ مردم ایران دولت عراق ، مانع انجام کارهای سیاسی #امام_خمینی_ره شد.😏
رهبر کبیر انقلاب که به درستی راهش ایمان داشت، ۱۴ مهر با کاروان کوچکی از عراق به #پاریس رفت. و حدود چهار ماه در دهکده کوچکی به نام "نوفل لوشاتو" اقامت کرد.😊
اخرین روز نوفل لوشاتو دیدنی اما غمناک بود، همه مردم دهکده کنار خانه کوچک امام جمع شده بودند، همگی با دسته گُل ها 💐و گُلدان های زیبایی از گل امده بودند و گونه هایشان خیس اشک بود.😢
زن ها به احترام امام، که رهبری دینی بود، به سرشان روسری بسته بودند. همان نیمه روسری هایی که در مراسم مذهبی به سر میکردند. 😌
بعد از ظهر سردی بود، و زمین و کوچه ها یخبندان ❄️، پلیس نگران و سردر گمُ بود، 😧
امام بی اعتنا به انها گفت: من میروم توی خیابان با مردم صحبت کنم😉
_آقا خطر دارد‼️
_این حرفها نیست.‼️
امام از میان گلدان ها 💐گذشت، و به پا به خیابان گذاشت، زن و مرد ها سر شوق امدند و برایش دست تکان دادند. 👋
خبر نگاران زیادی که انجا جمع شده بودند جلو دویدند تا از امام عکس🎞 و فیلم🎥 بگیرند. 🤗
ساعت ۳ بعد از ظهر بود که امام لب به سخن گشود و دانشجوی جوانی صحبت هایش را جمله به جمله ترجمه کرد😌
امام لا به لای صحبت هایش گفت: ببخشید من در این مدت شما را اذیت کردم، طرفداران من در اینجا خیلی رفت و امد کردند، شما مُعَذّب شدید.، روز، نصف شب 🌚شما را اذیت کردیم.‼️
مترجم حرفهای امام را ترجمه کرد، و گریه مردم بیشتر شد، 😭
صحبتهای امام بیش از یک ساعت طول نکشید و نزدیک غروب سخنرانی ایشان پایان یافت.
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo