11.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سـ🍁ـلام
صبح چهارشنبه امام رضاییتون بخیر و نیکی
✨روزتان منور باد
ز طلوع و درخشندگی
خورشید تابناک الهی
✨قلبتان آکنده باد
از عطر نفسهای خدایی
و دلتون مملو از عشق الهی
✨هر صبح باید دروازهای
برای رویش دوباره مهربانی باشد
همان که نیما گفت: پس از این
همه چیز جهان تکراریست
جز مهربانی
✨روزتون سراسر
شادی و آرامش و مهر♡
✨بیائید هر روز
که بیدار میشویم، بعد از تشکر از خدای متعال و سلام به امام زمانمان ، پنجره دل را بگشائیم
و فریاد بزنیم
ای عشق سلام روزت بخیر
بیائید اجازه ندهیم عادت بیاید
توی روزگارمان جا خوش کند
و تکرار کار هر روزمان شود
زندگی را تکرار نکنیم
زندگی را زندگی کنیم
بی بهانه هر صبح آغاز شویم
،✨روزمون روز قشنگی میشه
اگر هنر این رو داشته باشیم
که قشنگ زندگی کنیم
زیبا ببینیم
زیبا نفس بکشیم
زیبا صبر کنیم
و جز زیبائی نبینیم
چون اعتقاد به زیبائی خدا
زندگی را زیبا میکند و مهر میآورد
🌹🌹 منتظران ظهور 🌹🌹
ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
@Aminikhaah4_5776008432117090464.mp3
زمان:
حجم:
35.86M
💙سلسله مباحث استادامينی خواه در شرح کتاب سه دقیقه در قیامت
*جلسه ۹۰*
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*﷽؛*
🔴چقدر زیبا مسائل اخیر و بیان میکنن
درود خدا بر شهید بهشتی
حتما این بیان زیبا را گوش بدهید
•┈┈••✾❀✾🍃💠🍃✾❀✾••┈┈•
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️📖⚡️غافلگیری بسیار جالب قرآن برای جوان استرالیایی که به اسلام آوردن آن جوان منجر شد⚡️📖⚡️
🤲خداوندا! توفیق خواندن قرآن و فهم معارف زندگی بخش آن را به ما هم عنایت بفرما🤲
#حدیث_روز
🌷 امام سجاد علیهالسلام:
💎 عَجَباً كُلَّ اَلْعَجَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدَارِ اَلْفَنَاءِ وَ تَرَكَ دَارَ اَلْبَقَاءِ.
💎 شگفتا! شگفتا! از کسی که برای دنیای فانی کار میکند و سرای جاودانی را ترک میکند.
📎 بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۲۷
🌸🍃🌸🍃
در خلال یک نبرد بزرگ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت. فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت ولی سربازان دو دل بودند.
فرمانده سربازان را جمع کرد، سکه ای از جیب خود بیرون آورد. رو به آنها کرد و گفت: سکه را بالا می اندازم، اگر رو بیاید پیروز می شویم و اگر پشت بیاید شکست می خوریم.
بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقّت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید. سکه به سمت رو افتاده بود. سربازان نیروی فوق العاده ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند!
پس از پایان نبرد، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت: قربان، شما واقعاً می خواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟
فرمانده با خونسردی گفت: بله و سکه را به او نشان داد. هر دو طرف سکه رو بود!
داستان راستان