کلام امام راه امام
🔻 نگذارید این انقلاب بدست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
🔹️ امام خمینی(ره): من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش میکنم که هشیار ومراقب باشید.
📚صحیفه نور ، جلد ۲۰ ، صفحه ۲۴۰
🌺🌺🌺🌺
کینه، سرطان روح_4 - @ostad_shojae.mp3
9.44M
#کینه_سرطان_روح 4
نـه!!
اشتباهات دیگران؛
هرقدر هم که بزرگ باشه؛
حق دل تو این نیست،
توی آتیشی که زائیده ی دست شیطانه؛
بسوزونیش!
باید رویِ شیطونو کم کنیــا.
#استاد_شجاعی 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸یا صاحب الزمان"عج" 🌸🍃
تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟
تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم
بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
امّید زندگانی من ، مهدی عزیز!
من آمدم به درگه تو التجا کنم
با این زبان الکن و این طبع نارسا
هر جا روم برای ظهورت دعا کنم
جبریل مفتخر به گدایی کوی توست
لایق نیَم گدای تو خود را صدا کنم
با نامه ای سیاه به درگاهت آمدم
شاید تو را ز آمدن خود رضا کنم
🌷مولای مهربانم، ستاره ی تابان من
دستان کوچکم را از دستان پر از مهر و عطوفتت جدا مکن...هرگز...🌷
✨ادرکنی مولای مهربان من✨
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
✨﷽✨
#پندانه
✍ توکلت به خدا باشد
🔹روزی با خودرو با یکی از دوستان به اطراف شهر رفتیم. در راه برگشت دو نفر را هم که در راه مانده بودند، سوار کردیم.
🔸با دوستم درمورد توکل به خدا آرام حرف میزدیم و میگفتیم اگر به خدا توکل کنیم هیچ مشکلی در زندگی نداریم و تمام بدبیاریهای ما از گناهانمان است و...
🔹مطمئن بودم آن دو نفر هم حرفهای ما را هرچند آرام حرف میزدیم، میشنیدند و شاید به خیال خودشان که از درون ما خبر نداشتند، گمان میکردند ما انسانهای پاکی هستیم.
🔸بر خلاف انتظار دیدم در مسیر، افسر راهنمایی ایستاده است و ما را که دید کفگیرش بالا رفت.
🔹کنار زدم. به ناگاه متوجه شدم هیچیک از مدارکم همراه من نیست.
🔸بهشدت ناراحت شدم و در دلم گفتم:
خدایا! تو مرا خوب میشناسی که چه گنهکاری هستم ولی این دو نفر نمیشناسند. ما هم در راه از فضل تو گفتیم. این دو نفر ببینند من جریمه شدم، به صدق حرفهای من شک خواهند کرد و مطمئنم به کلام حق تو بدبین خواهند شد. مرا اینجا مؤاخذه نکن تا در ایمان این دو نفر شک بهخاطر ضعف من ایجاد شود.
🔹در این زمان بود که افسر گفت:
مدارک؟
🔸تا خواستم چیزی بگویم، کنارمان تصادف عجیبی شد و افسر گفت:
برو مسیر را باز کن.
🔹نفس سردی کشیدم و داستان را به مسافران گفتم تا ایمانشان به خدا قویتر شود.
اذان شهید باکری.mp3
1.39M
☝️☝️
🕋 اذانی ملکوتی با صدای شهید باکری👌
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹 منتظران ظهور 🌹
سلام خواندن سوره ی ملك هرشب قبل از خواب نجات دهنده از عذاب قبـــر است بإذن الله تعــالی ﺳﻮ
سلام
خواندن سوره ی ملك هرشب قبل از خواب نجات دهنده از عذاب قبـــر است بإذن الله تعــالی
ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻤﻠﻚ
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم
ِ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير🔮
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ🔮
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُور🔮
ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْك.َ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ🔮
وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّيَاطِينِ ۖ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ 🔮
وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ 🔮
إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُور 🔮
تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ ۖ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ 🔮
قَالُوا بَلَىٰ قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ 🔮
ٌ
وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِير🔮
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ 🔮
ﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳَﺨْﺸَﻮْﻥَ ﺭَﺑَّﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﻐَﻴْﺐِ ﻟَﻬُﻢ ﻣَّﻐْﻔِﺮَﺓٌ ﻭَﺃَﺟْﺮٌ ﻛَﺒِﻴﺮ🔮
ٌ ﻭَﺃَﺳِﺮُّﻭﺍ ﻗَﻮْﻟَﻜُﻢْ ﺃَﻭِ ﺍﺟْﻬَﺮُﻭﺍ ﺑِﻪِ ﺇِﻧَّﻪُ ﻋَﻠِﻴﻢٌ ﺑِﺬَﺍﺕِ ﺍﻟﺼُّﺪُﻭﺭِ 🔮
ﺃَﻻ ﻳَﻌْﻠَﻢُ ﻣَﻦْ ﺧَﻠَﻖَ ﻭَﻫُﻮَ ﺍﻟﻠَّﻄِﻴﻒُ ﺍﻟْﺨَﺒِﻴﺮُ 🔮
ﻫُﻮَ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺟَﻌَﻞَ ﻟَﻜُﻢُ ﺍﻷَﺭْﺽَ ﺫَﻟُﻮﻻ ﻓَﺎﻣْﺸُﻮﺍ ﻓِﻲ ﻣَﻨَﺎﻛِﺒِﻬَﺎ ﻭَﻛُﻠُﻮﺍ ﻣِﻦ ﺭِّﺯْﻗِﻪِ ﻭَﺇِﻟَﻴْﻪِ ﺍﻟﻨُّﺸُﻮﺭُ 🔮
ﺃَﺃَﻣِﻨﺘُﻢ ﻣَّﻦ ﻓِﻲ ﺍﻟﺴَّﻤَﺎﺀ ﺃَﻥ ﻳَﺨْﺴِﻒَ ﺑِﻜُﻢُ ﺍﻷَﺭْﺽَ ﻓَﺈِﺫَﺍ ﻫِﻲَ ﺗَﻤُﻮﺭُ 🔮
ﺃَﻡْ ﺃَﻣِﻨﺘُﻢ ﻣَّﻦ ﻓِﻲ ﺍﻟﺴَّﻤَﺎﺀ ﺃَﻥ ﻳُﺮْﺳِﻞَ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﺣَﺎﺻِﺒًﺎ ﻓَﺴَﺘَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ ﻛَﻴْﻒَ ﻧَﺬِﻳﺮِ 🔮
ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﻛَﺬَّﺏَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻣِﻦ ﻗَﺒْﻠِﻬِﻢْ ﻓَﻜَﻴْﻒَ ﻛَﺎﻥَ ﻧَﻜِﻴﺮِ 🔮
ﺃَﻭَﻟَﻢْ ﻳَﺮَﻭْﺍ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻄَّﻴْﺮِ ﻓَﻮْﻗَﻬُﻢْ ﺻَﺎﻓَّﺎﺕٍ ﻭَﻳَﻘْﺒِﻀْﻦَ ﻣَﺎ ﻳُﻤْﺴِﻜُﻬُﻦَّ ﺇِﻻَّ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦُ ﺇِﻧَّﻪُ ﺑِﻜُﻞِّ ﺷَﻲْﺀٍ ﺑَﺼِﻴﺮٌ 🔮
أَﻣَّﻦْ ﻫَﺬَﺍ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﻫُﻮَ ﺟُﻨﺪٌ ﻟَّﻜُﻢْ ﻳَﻨﺼُﺮُﻛُﻢ ﻣِّﻦ ﺩُﻭﻥِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِ ﺇِﻥِ ﺍﻟْﻜَﺎﻓِﺮُﻭﻥَ ﺇِﻻَّ ﻓِﻲ ﻏُﺮُﻭﺭٍ 🔮
ﺃَﻣَّﻦْ ﻫَﺬَﺍ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﻳَﺮْﺯُﻗُﻜُﻢْ ﺇِﻥْ ﺃَﻣْﺴَﻚَ ﺭِﺯْﻗَﻪُ ﺑَﻞ ﻟَّﺠُّﻮﺍ ﻓِﻲ ﻋُﺘُﻮٍّ ﻭَﻧُﻔُﻮﺭ🔮
ٍ ﺃَﻓَﻤَﻦ ﻳَﻤْﺸِﻲ ﻣُﻜِﺒًّﺎ ﻋَﻠَﻰ ﻭَﺟْﻬِﻪِ ﺃَﻫْﺪَﻯ ﺃَﻣَّﻦ ﻳَﻤْﺸِﻲ ﺳَﻮِﻳًّﺎ ﻋَﻠَﻰ ﺻِﺮَﺍﻁٍ ﻣُّﺴْﺘَﻘِﻴﻢٍ 🔮
ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺃَﻧﺸَﺄَﻛُﻢْ ﻭَﺟَﻌَﻞَ ﻟَﻜُﻢُ ﺍﻟﺴَّﻤْﻊَ ﻭَﺍﻷَﺑْﺼَﺎﺭَ ﻭَﺍﻷَﻓْﺌِﺪَﺓَ ﻗَﻠِﻴﻼ ﻣَّﺎ ﺗَﺸْﻜُﺮُﻭﻥَ 🔮
ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺫَﺭَﺃَﻛُﻢْ ﻓِﻲ ﺍﻷَﺭْﺽِ ﻭَﺇِﻟَﻴْﻪِ ﺗُﺤْﺸَﺮُﻭﻥَ 🔮
ﻭَﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻣَﺘَﻰ ﻫَﺬَﺍ ﺍﻟْﻮَﻋْﺪُ ﺇِﻥ ﻛُﻨﺘُﻢْ ﺻَﺎﺩِﻗِﻴﻦَ 🔮
ﻗُﻞْ ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺍﻟْﻌِﻠْﻢُ ﻋِﻨﺪَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺃَﻧَﺎ ﻧَﺬِﻳﺮٌ ﻣُّﺒِﻴﻦٌ 🔮
ﻓَﻠَﻤَّﺎ ﺭَﺃَﻭْﻩُ ﺯُﻟْﻔَﺔً ﺳِﻴﺌَﺖْ ﻭُﺟُﻮﻩُ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﻭَﻗِﻴﻞَ ﻫَﺬَﺍ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﻛُﻨﺘُﻢ ﺑِﻪِ ﺗَﺪَّﻋُﻮﻥَ 🔮
ﻗُﻞْ ﺃَﺭَﺃَﻳْﺘُﻢْ ﺇِﻥْ ﺃَﻫْﻠَﻜَﻨِﻲَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَﻣَﻦ ﻣَّﻌِﻲَ ﺃَﻭْ ﺭَﺣِﻤَﻨَﺎ ﻓَﻤَﻦ ﻳُﺠِﻴﺮُ ﺍﻟْﻜَﺎﻓِﺮِﻳﻦَ ْﻣِﻦ ﻋَﺬَﺍﺏٍ ﺃَﻟِﻴﻢٍ 🔮
ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦُ ﺁﻣَﻨَّﺎ ﺑِﻪِ ﻭَﻋَﻠَﻴْﻪِ ﺗَﻮَﻛَّﻠْﻨَﺎ ﻓَﺴَﺘَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ ﻣَﻦْ ﻫُﻮَ ﻓِﻲ ﺿَﻼﻝٍ ﻣُّﺒِﻴﻦٍ 🔮
ﻗُﻞْ ﺃَﺭَﺃَﻳْﺘُﻢْ ﺇِﻥْ ﺃَﺻْﺒَﺢَ ﻣَﺎﺅُﻛُﻢْ ﻏَﻮْﺭًﺍ ﻓَﻤَﻦ ﻳَﺄْﺗِﻴﻜُﻢ ﺑِﻤَﺎﺀ ﻣَّﻌِﻴٍن🔮
056.Vaqeah.(Maher-al-moayqeli).mp3
1.16M
#سوره_واقعه
🌺 امام محمدباقر علیه السلام فرمودند ؛
هرکس هر شب سوره واقعه را بخواند ، در حالی خداوند را ملاقات کند که مانند شب چهارده میدرخشد .
#امام_زمان
📖 ثواب الاعمال صفحه ۲۵۱
قرار شبانه مون یادمون نره 😍😍😍
خوندن سوره واقعه هر شب قبل از خواب ✅
وضو یادمون نره وقتی خواستیم بخوابیم☺️☺️☺️☺️☺️
عاشقانه - 135 - @ostad_shojae.mp3
8.23M
#فایل_صوتي_عاشقانه ۱۲۴
آ...خُــدا
هم دنیا مالِ توئه... هم آخرت
میشه رحم کنی؛
به کسی که نه دنیا مالِ اونه،نه آخرت!
آ...خُـدا
من می تـرسم!
میشه منو از دنیا، با قلبِ سالم خارج کنی.
#استاد_شجاعی 🎤
🌹 منتظران ظهور 🌹
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و چهل و ششم: چندین روز از آن قضیه گذشت و بار دیگر همانطور که جمعی دور خل
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد وچهل و هفتم:
فضه در خانه نشسته بود و مشغول آسیاب کردن گندم بود ، ناگاه متوجه همهمه ای از بیرون خانه شد ، ابتدا توجهی نکرد آخر در مدینه بعد از پیامبر هر دم همهمه ای برپا بود گاهی زنی مظلوم را پهلو میشکستند و گاهی دستان مردی را می بستند و حالا هم زمان تحریف دین بود و هر روز بدعتی تازه در دین رواج می دادند...
اما همهمه خاموش نمیشد ، فضه از جا برخواست آردهای دامنش را تکاند و عبا و روبنده به سر کرد.
لنگ درب چوبی خانه را باز کرد و سرش را از لای در بیرون برد.
متوجه شد عده ای لباس سیاه بر تن کردند و بر سر و سینه میزنند، او متعجب شد ، خود را به کوچه رساند به آن جمع که به طرف مسجد می رفتند ،حرکت کرد.
صدای بلندی به گوشش رسید: کشتند...کشتند...خلیفه مسلمین را کشتند...
فضه سرا پا گوش شده بود...یعنی واقعا درست میشنید؟ عمر مرده؟؟
فضه بر سرعت قدم هایش افزود و خود را به جمع پیش رویش رساند ،عده ای داخل مسجد شده بودند و عده ای هم جلوی در مسجد بودند صحبت ها همه در مورد مرگ عمربن خطاب بود ، فضه کنار زنی شد که در همان نزدیکی نشسته بود.
خم شد و آرام پرسید: اینها چه میگویند خواهر؟آیا راست است عمربن خطاب هم طعم مرگ را چشید؟
زن روبنده اش را بالا داد و آرام گفت : آری این دنیا و آن کرسی خلافت به که وفا کرده که به عمر بکند؟ گویا ابولؤلؤ ایرانی به تقاص ظلمی که بر او شده بود عمر را با چند ضربه خنجر کشته...
فضه در کنار زن نشست و پشتش را به دیوار کاهگلی مسجد تکیه داد و زیر لب زمزمه کرد : امشب شبی دیدنی خواهد بود در آن سرا ،وقتی که عمر را با بانویم زهرا و پدرش رسول الله روبه رو میکنند دیدن دارد و بعد اشک گوشهٔ چشمش را گرفت....
ادامه دارد...
📝 ط_حسینی
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد وچهل و هشتم:
خلیفه دوم هم جام مرگ را سرکشید و رفت تا در آن سرای جاویدان جوابگوی آنچه که کرده و نکرده باشد ،اما ابولؤلؤ ایرانی که به ضرب خنجر او را از پای در آورد از کینهٔ عمریان در امان نماند و او هم راهی ملکوت شد و بازماندگان عمر کینهٔ ایرانیان را به دل گرفتند و در این زمان بود که مدینه و بلاد عرب برای ایرانیان نا امن شد ، هر کجا مهاجری از ایران بود به تقاص خون عمربن خطاب به آنها تعرض میشد و چندین ایرانی به دست پسر عمر ، از زندگی ساقط شدند که یکی از آنان زنی بیگناه بود که گناهش این بود که دختر ابولولو ایرانی ست.
این اخبار به گوش فضه میرسید و او برای جماعت ایرانیان دعا می کرد که از این کینه جان سالم به در ببرند.
حالا امیدی میرفت که مردمی که نزدیک به ده سال تحریف های خلیفه و ظلم های عمال خلیفه را دیده و تحمل کرده بودند به سمت امیرالمؤمنین حیدر کرار کشیده شوند و خلافتی را که از آن ایشان بود به مولای عالمیان باز گردانند.
اما روزگار چنان پیش میرفت که حرف حق در نطفه خفه می شد و ناحق بر منابر خودنمایی می کردند...
خبری گوش به گوش و دهان به دهان می چرخید.
یکی از وصیت خلیفه دوم خبر میداد و آن دیگری شورایی را نام میبرد که مأمور انتخاب خلیفه بودند، اینان از یاد برده بودند که سالها پیش ، قبل از شهادت رسول الله ، خداوند خلیفه ای را برای دینش تعیین نمود ، خلیفه ای که مردم حقش را ضایع کردند و نگذاشتند دین را راهبری کند ، اما اینک چشم به دهان بنده ای از بندگان خدا داشتند و خلیفه ای را که او تعیین می کرد ، بر مسند خلافت می نشاندند بدون انکه به خود گوشزد کنند که این مقام از آن کسی دیگر است ، از آن کسی ست که خداوند تعیین کرده نه کسی که بنده خدا وصیت کند..
ادامه دارد...
📝ط_حسینی
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد و چهل و نهم:
با مرگ عمربن خطاب هر کسی برای جانشینی او ، حدسی میزد ، عده ای از یاران امیرالمؤمنین علی علیه السلام دور هم جمع شدند تا راهی بیاندیشند که مولایشان بر کرسی خلافت که از آن خود او بود بنشیند اما غافل از این بودند که عمر قبل از مرگ شورایی تعیین کرده تاجانشین تعیین کنند و عثمان بن عفان را بر این مسند نشانده..
جمع اصحاب جمع بود و سلیم بن قیس شروع به صحبت کرد: یاران و برادران عزیزم ، همانطور که همهٔ شما میدانید تنها کسی که لیاقت تکیه دادن بر منبر رسول الله را دارد تا این دین و این ملت را راهبری کند ،کسی نیست جز مولایمان علی بن ابیطالب ، همان کسی که در حجة الوداع خدا بر پیامبرش امر کرد تا ولایت او را به گوش تمام مسلمین برسانند ،آن روز همهٔ اصحاب به به و چه چه گویان به محضر رسول خدا و مولا علی رسیدند و امیرالمؤمنین شدن علی را تبریک گفتند و درست چند ماه بعد گویا فراموشی بر اذهانشان افتاد و امر خدا وند و وصیت رسولش یادشان رفت و برای نشستن بر منبری که از آن آنها نبود بلواها به پا کردند.
یاران به خدا قسم که علی از ازل برگزیده شده بود برای این امر و نام علی با عناوینی چون ایلیا در کتاب های مقدس پیش از ما آمده ، بیایید و دست بجنبانیم و این خلافتی را که به یغما رفته به صاحب اصلی اش باز گردانیم ، مگر نمی بینید که بدعت ها پشت بدعت رواج یافته ، مگر نمی بینید که دین پر از نورمان دست خوش تحاریف بزرگ شده ، بیایید و دیگر نگذاریم به امر خدا پشت شود و بعد از گذشت اینهمه سال حیدر کرار را بر مسند ولایت بنشانیم..
سلیم مشغول صحبت بود که همهمه ای از بیرون بگوش رسید.
گوش ها همه تیز شد ، آخر این روزها میبایست به هوش باشند تا باز آتشی دیگر پا نگیرد که از قِبَل آن خوبیها بسوزد و بر آسمان رود و دینی به یغما رود و راه درست پنهان شود و راه به نا کجا آباد و خرابات پیش روی مردم قرار گیرد...
یکی از افراد حاضر از جای برخواست تا ببیند چه شده و برای دیگران خبر آورد.
لحظات به کندی می گذشت ، بالاخره آن مرد هراسان وارد شد ، رو به جمع نمود و بعد نگاهش روی سلیم قفل شد و آرام گفت : باز هم غصبی دیگر...مردم فراموشکار همان مردمند و بیعت شکنان نیز همان بیعت شکنان....و اینبار عثمان بن عفان است که کرسی خلافت را چسپیده..
ادامه دارد...
📝به قلم ط_حسینی
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺