eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
10.2هزار ویدیو
311 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹نکات معرفتی همسرداری🌹 نام استاد: دکتر سعید عزیزی https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 سه چیز، زن را قلبا شاد می کند ۱- وقتی مورد احترام همه باشد ۲- وقتی اولین بار مادر شود. ۳- وقتی از لحاظ مالی وابسته نباشد. سه چیز زن را به گریه می اندازد ۱- حرفی که احساسش را جریحه دار کند. ۲- از دست دادن کسیکه دوست دارد. ۳- مرور خاطرات خوبی که از دست داده. سه چیز که زن به آنها نیاز دارد ۱- احترام ۲- تایید شدن، ۳- زمان برای رسیدگی به ظاهرش. سه چیز که زن را نابود میکند ۱- تعریف و تمجید همسرش، از زنی دیگر ۲- مبهم بودن آینده اش ۳- ازدست دادن پدر و مادر، همسرو فرزندش... سه چیز که زن به آنها افتخار می کند ۱- عاطفه اش ۲- اصل و نصبش. ۳- نجابتش سه چیز که زن را وادار می کند از زندگی شما، برود ۱- خیانت ۲- عیب جویی از او. ۳- عدم احساس امنیت و فقط یک چیز راز یک زن را فاش می کند "نگاهش" https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 تقویتِ‌معرفتِ‌مهدوے معرفت‌امام‌حاضر ــــ💐 اللَّهُمَّ عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 💐ــ https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه عبادات کنیم 25.mp3
9.53M
؟ ۲۵ 🤲 از کجا بفهمیم عبادات ما، چقد مقبولند؟ چقدر در رشد روحیِ ما مؤثرند؟ معیارِ محکِ عبادات‌مان چیست؟ https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این که گناه نیست 41.mp3
4.88M
41 📣 خوب گوش کن؛ ▫️گناهان کوچـک، آماده ات می کنن برای گناهان بزرگ! چون یواش یواش ترسِ از نافرمانی خدا رو،ازت میگیرَن! 💢اونوقت دیگه راحت به گناهان بزرگ تن میدی https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان آنلاین زن ، زندگی، آزادی قسمت سی و ششم: الی که انگار می دانست در وجود این دختر چه میگذرد، با د
رمان انلاین زن ،زندگی، آزادی قسمت سی و هفتم: لحظات به کندی میگذشت، سحر سرش را به شیشهٔ ماشین تکیه داده بود و به تاریکی روبه رو خیره شده بود. سارینا و نازگل هم اینقدر کم حرف بودند که اصلا حس همسفر بودن را نداشتند، از دید سحر حس می کرد محافظه کار هستند ،چون داستان زندگیشون هم نصف و نیمه تعریف کردند و سحر فقط میدونست با دوتا نابغهٔ کشف نشده طرف هست. فضای ماشین در سکوتی سنگین فرو رفته بود که با بلند شدن آهنگی ترکی این سکوت شکست و بعد دست الی از وسط صندلی جلوشون ظاهر شد که پلاستیک خوراکی را به سکت آنها گرفته بود. سارینا پلاستیک را گرفت و همانطور که لبخند ریزی میزد گفت: بیایین خوراکی های مملکت ترک را بخورید، شنیدم با کلاس هستند و بعد از زیر و رو کردن محتویات پلاستیک کیک آب میوه ای برداشت و پلاستیک را به سمت سحر گرفت. دخترا همانطور که آبمیوه دستشون را مزه مزه می کردند ،سری به نشانه رضایت تکان میدادند که ناگهان الی گفت: بخورید نوش جونتون،اما به پا آبمیوه ها وطنی، خصوصا ساندیس نمیرسه با این حرف خنده ای روی لبهای بچه ها نشست و آقای راننده از خنده دخترا خندش گرفته بود. ساعات پشت سر هم میگذشت، نزدیک سه ساعت در جاده پیش رفتند و بالاخره به شهری رسیدند که اسمش هم نمی دونستند ، اما ورودی شهر مشخص بود که از شهرهای بزرگ ترکیه هست.. وارد بزرگراهی شلوغ شدند، الی سرش را از وسط صندلی آورد و گفت: دخترا به استانبول خوش آمدید... و تازه سحر متوجه شد کجاست... بعد از نیم ساعت ،بالاخره راننده جلوی ساختمانی ایستاد. ساختمانی که مشخص بود دو طبقه هست و انگار به شکل خانه های ویلایی بود و به نظر می رسید ازساختمان های لاکچری این سرزمین می باشد. درب چوبی کنده کاری شده ای که بالای سه تا پلهٔ مرمرین بود و درب نرده مانندی در کنار پله ها که انگار فضای سبزی بزرگ در پشتش پنهان بود، درهای ورودی ساختمان بودند. ماشین ایستاد و راننده با اشاره به در چوبی گفت: خانم ها، بالای پله ها منتظر من باشید و با اشاره به در نرده مانند ادامه داد:باید از این در، چمدان هاتون را تحویل بدم تا یه بازرسی بشن... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿