eitaa logo
🏴 منتظران ظهور 🏴
2.8هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
9.3هزار ویدیو
296 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
در غزه پس از بمباران یک خانه تنها یک آیه ای از قرآن باقی مانده است 🔹 جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ. و سپاه ما بر كافران پيروزند️ ✍️وقتی خدا ھم بہ سخن میاد ➖➖➖🟢اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🟢➖➖➖ ـــــــــــــــــــــــ
1_981478947.mp3
13.72M
🎙دعای جوشن صغیر با نوای حاج مهدی سماواتی 💫دُعای جوشَنْ صَغیر، دعایی است که از امام موسی کاظم(ع) نقل شده و قرائت آن در دفع دشمن و محفوظ ماندن از بلاها مؤثر است. نقل شده که زمانی که شهید فَخ قیام کرد و به دست عمال بنی عباس به شهادت رسید، موسی الهادی خلیفه عباسی تصمیم گرفت بزرگان خاندان پیامبر(ص)، به خصوص حضرت موسی بن جعفر(ع) را به قتل برساند. علی بن یقطین در نامه‌ای این مطلب را به امام کاظم(ع) گزارش داد و آن حضرت نامه را برای بستگان و شیعیان خویش خواند و فرمود: نظر شما در این باره چیست؟ همگی گفتند نظر ما این است که خود را از این ستمکار مخفی کنی و از دسترس او دور گردی. امام تبسم کرد و پس از تمثّل به بیتی از شعر کعب بن مالک چنین فرمود: ترس نداشته باشید که در اولین نامه‌ای که از عراق آید خبر مرگ موسی بن مهدی خواهد رسید. سپس توضیح دادند که بر اثر خواندن دعا، جدّ خود پیامبر(ص) را در خواب دیدند و مژده هلاکت دشمن را از آن حضرت شنیدند. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی می فرمود : رهبر انقلاب در زمان جنگ ۳۳ روزه لبنان با اسرائیل توصیه به خواندن دعای جوشن صغیر داشتند بعد آقا توضیحی دادند و فرمودند :«این دعای جوشن صغیر حالت یک انسان مضطر است؛ انسانی که در یک اضطرار شدید است و می‌خواهد با خدا حرف بزند.» 🚨امشب با وجود شادی دنیای اسلام، شب سختی برای مسلمانان مظلوم ساکن نوار غزه خواهد بود. «دعای جوشن صغیر» و «سوره ی حشر» را به نیت برگشت شرّ دشمنان اسلام به خودشان بصورت همگانی و وسیع میخوانیم. ♻️نشر_حداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 منتظران ظهور 🏴
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_نود_ششم 🎬: آخرین روزهای زمستان بود و روح الله و خانواده کوچکش بعد از پ
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: چند روز از آمدن روح الله و فاطمه به خانه پدری روح الله می گذشت، نگاه شراره مدام دنبال روح الله بود، چشمانش انگار کفه های ترازویی بود که در یک کفه سعید و در کفهٔ دیگر روح الله بود و در هر موضوع که فکر می کرد، کفهٔ روح الله سنگین تر بود، از لحاظ تیپ و قیافه، تیپ روح الله با قد بلند که سالها ورزش های رزمی کرده بود، پهلوانی تر و زیباتر بود، چهرهٔ روح الله معصوم تر و مردانه تر بود و مقام و مرتبهٔ روح الله که اصلا قابل مقایسه با سعید بدبخت آسمان جل نبود. شراره با هر نگاه آهی می کشید و دلش می لرزید،انگار دل او شبیه ژله ای بود که میبایست با دیدن پسران محمود بلرزد، او خود را نفرین می کرد چرا که روح الله را زودتر ندیده بود، اما او زنی نبود که در بند قوانین شرع و این دنیا باشد، خواسته های دلش باید برقرار میشد، حتی اگر زمان بر بود. شراره در ظاهر با فاطمه صمیمی شده بود و در حقیقت دنبال راهی برای نابودی او و بچه هایش بود، فتانه که نگاه خیره او به روح الله و فاطمه را میدید هم در صدد نابودی روح الله بود، در پس ذهن ها جنگ هایی در گرفته بود که برای روح الله و فاطمه نادیدنی بود. سفرهٔ نهار را جمع کردند، فاطمه با دسته ای ظرف نَشُسته وارد آشپز خانه شد، سعید که عاشقانه عباس را دوست میداشت او را در آغوش گرفت و چون این چند روزه متوجه علاقه عباس به بازی های گوشی شده بود، امروز سورپرایزی ویژه برایش داشت و تبلیتی زیبا برایش خریده بود، مهر ورزی سعید واقعا از روی دل بود و انگار سالها دوری و شکست های پی در پی سعید و سختی های این چند ساله از او آدمی دیگر ساخته بود، آدمی مهربان ولی از حرکاتش برمی امد که ارامش روحی ندارد و پریدن مدام پلک چشم هایش که توجه همه را به خود جلب کرده بود مؤید این موضوع بود. فاطمه که خیالش بابت بچه ها راحت شده بود، دستکش های صورتی رنگ کنار ظرفشویی را برداشت تا مشغول شستن ظرفها شود. فتانه همانطور که او را می پایید،برای اینکه زهرش را به دو عروس خانواده بریزد گفت: دیروز رفتم خونه همسایه بغلی، ماشاالله دوتا عروس داره یکی از یکی خوشگل تر و با شخصیت تر، هر دوتاش دکترن اما وقتی میان تو خونه مادر شوهر، انگار کلفت هستن، خودشون میشورن و میپزن و جمع میکنند و مادر شوهره هم مثل یه ملکه میشینه و بعدم میان نازش را میکشن و دست و پاهاش را ماساژ میدن، شانس داره والا منم خودم باید بپزم و بشورم و بسایم.. فاطمه که بهش برخورده بود گفت: فتانه جان، اگر مانع درس خواندن من هم نشدی بودی حتما تا الان مهندس کامپیوتر شده بود،بعدم میبینی که با وجود بچه ها هر کاری از دستم بربیاد دریغ نمی کنم، این چه حرفیه! فتانه صدایش را آهسته کرد و گفت: برای تو نگفتم، به در زدم دیوار بشنوه و همانطور که با اشاره چشم و ابرو شراره را که روبه روی روح الله نشسته بود و به نظر می رسید در عالم گوشی اش غرق است، گفت: اون چشم سفید را میگم که انگار من نوکر بی جیره و مواجبشم.. فاطمه سری تکان داد و گفت: بی انصاف نباشید، من خودم دیدم که وقت غذا درست کردن چند بار اومد تعارف کرد تا کمکتون بده اما شما خودتون نخواستید و اصرار داشتین خودتون غذا را درست کنید، والا این چند روزه متوجه شدم راجع به شراره خیلی بی عدالتی می کنید فتانه که انتظار این جواب را نداشت صدایش را بالا آورد و گفت: واه واه واه، روت دادم اینجا برا من سخنران و وکیل مدافع شدی؟! فکر کردی نمیدونم شما دوتا جاری روی هم ریختین که منو از نفس بندازین هاااا؟! با زدن این حرف کل خانواده متوجه آشپزخانه شدند. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی بر اساس واقعیت https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: محمود از جا بلند شد و گفت: فتانه دوباره معرکه گرفتی؟ نمیشه بزاری بعد از چند سال که بچه ها اومدن اینجا دور هم جمع باشیم به کاممون زهر نکنی؟! فتانه با نگاه تیزش نگاهی به محمود کرد و‌گفت: میشه تو دخالت نکنی...همه شاهدن که از وقتی روح الله اومده این دو تا دختره با هم جیک تو جیکن، حالا هم که این خانم خانما با زبون یک متریش داره از اون ورپریده که جگر منو خون کرده، دفاع میکنه، انگار این وسط من ظالمم و این دوتا مظلوم... و بعد به طرف فاطمه رفت، بشقابی را که فاطمه داشت میشست از دستش گرفت و پرت کرد توی ظرفشویی، بشقاب چینی با صدای بلندی به شیر آب برخورد کرد و لبه اش پرید، فتانه نگاهی خشمناک به فاطمه کرد و گفت: اونو نمی تونم یعنی زورم نمیرسه از خونه ام بیرون کنم، چون عقد سعید هست و سعید هم هنوز خونه جدا نکرده، اما تو رو که میتونم بیرون کنم، سریع برو جولرو پلاست را جمع کن و از این خونه برین بیرون... محمود که از عصبانیت حرکاتش تند شده بود به سرعت خودش را به آشپزخانه رساند دستش را بالا برد تا به فتانه سیلی بزند، فاطمه جلو آمد و گفت: خواهش می کنم اینکار را نکنید محمود دستش را ارام پایین آورد و گفت: به شرطی از فتانه می‌گذرم که حرفهاش را نشنیده بگیرین و از اینجا نرین.. فاطمه آهسته چشمی گفت و به طرف عباس که از سرو صدا ترسیده بود و داشت گریه می کرد رفت. شراره نزدیک فاطمه شد و گفت: فتانه را ولش کن، نمی بایست چیزی بگی، من عادت کردم و صدایش را پایین تر اورد و گفت: بالاخره آدمش می کنم.. روح الله و فاطمه، یک روز بعد از اون بحث به بهانه کار به تبریز برگشتند و درست از زمانی که پاشون را داخل خانه گذاشتند، دردی استخوان سوز به جان فاطمه افتاد، تمام استخوان های تنش درد گرفته بود، دردی که بی قرارش کرد، اول فکر میکرد که شاید آنفلوانزا هست و وقتی ادامه پیدا کرد و به دکتر مراجعه کرد، دکتر که از درد ناگهانی تعجب کرده بود نظرش این بود که علائم بیماری روماتیسم را مشاهده کرده البته این بیماری طوری نیست که به یک باره فرد را درگیر کند و کم کم بدن را تحت تاثیر می گذارد و از اینکه فاطمه یکباره چنین شده متعجب بود و با این حال داروهایی که برای روماتیسم مفید بود برای فاطمه تجویز کرد. فاطمه روزانه میبایست مشت مشت دارو بخورد و وقتی داروها اثر می کرد و اندکی دردش تسکین پیدا می کرد با کمال تعجب میدید که پاهایش ورم میکند و این ورم هر لحظه بیشتر و عمیق تر میشد. به تدبیر روح الله فاطمه نزد دکتر دیگری رفت و بازهم دکتر دیگر...چندین دکتر عوض کرد اما همه متفق القول بر این گفته پافشاری داشتند که بیماری فاطمه، نوعی بیماری ناشناخته است و با قرص های رنگ و وارنگ سعی در تسکین دردها داشتند و انگار درمان قطعی برایش وجود نداشت. و علاوه بر این بیماری،حرکات عباس هم به کل تغییر کرده بود، بچه ای که بسیار سربه زیر و بی سرو صدا بود، اینک تبدیل به پسری پرخاشگر و بسیار شیطان شده بود که هر لحظه آتشی نو میسوزاند. فاطمه که هر روز با بیماری اش دست و پنجه نرم می کرد، حسش نسبت به عباس تغییر کرده بود و تا چشمش به او می افتاد حس تنفری عجیب نسبت به او در خود حس میکرد... در این احوالات روح الله هم برای راحتی همسر و فرزندانش به فکر خرید خانه بود و مقداری پول هم برای پول پیش خرید کنار گذاشته بود و می خواست فاطمه را سورپرایز کند شراره هر روز به بهانه های مختلف با فاطمه تماس میگرفت و فاطمه از دردهایش می گفت و غافل از این بود که پشت دلسوزی های ظاهری شراره ذوق هایی شیطانی پنهان بود. گویی دوباره زندگی روح الله و فاطمه دستخوش حوادثی عجیب شده بود، حوادثی که میتوانست به نابودی این خانواده منجر شود ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
04 Az Heyvaniyat Ta Hayat (1402-06-08) Mashhade Moghadas.mp3
39.63M
🔈 🔰 فصل هفتم؛ از مرصاد تا مسکین | جلسه چهارم * اقوام در قرآن دارای شخصیت هستند * نقطه اصلی در همه تحلیل‌های تاریخی قرآن؛ نسبت آن واقعه با فعل خداوند * اشکال اصلی اکثر تحلیل‌ها و برنامه‌های تاریخی؛ مشخص نبودن جایگاه فعل الهی در آن واقعه * خداوند ظالمین را به دست خودشان به گونه‌ای هدایت می‌کند تا به هدف خود نرسند. * مکر و حیله عجیب خداوند نسبت به فرعون! * پرندگان کوچک؛ سپاه خداوند برای از بین بردن و تحقیر اصحاب فیل * عجایب شهرسازی منحصر به فرد قوم عاد؛ ستون های عظیمی که با باد در هم ریخت! * قدرت نمایی خداوند با ویروس کرونا * ماجرای خوار شدن یزید و بازگشت کاروان اسرا به مدینه * اگر درخواست می‌کردند خودمان می‌بخشیدیم... https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این، تصویر یکی از خانواده‌هایی هست که امروز زیر بمبارون شهید شدن. همشون با هم. می‌دونین چرا همه با هم شهید شدن؟ پاسخ رو از متن زیر بخونین، که حرفای یکی از بچه‌های غزه است؛ ما توی غزه نه جای امن داریم نه پناهگاه هیچی! این ایام، روزی یک وعده غذا می‌خوریم. وقتی می‌خوان بمبارون کنن؛ همه اعضای خونواده کنار هم توی یه اتاق جمع میشیم. کسی بیرون نمی‌ره که اگه خونه‌مون بمبارون شد؛ همه باهم شهید شیم. یا همه با هم بریم، یا همه با هم زنده بمونیم. یکی قرآن می‌خونه یکی بچه‌هارو آروم می‌کنه یکی ذکر میگه خب شب‌های بمبارون خیلی ترسناکه؛ همه‌جا تاریکه، هیچ نوری نیست ولی با این وجود بازم نمیشه خوابید. صدای بمبارون حتی به خسته‌ترین چشم‌ها هم اجازه‌ی خواب نمی‌ده. این شب‌ها، زن‌هامون، همیشه عبا می‌‌پوشن. مبادا وقتی از زیر آوار درشون میارن، حجاب نداشته باشن. هیچ‌کس از چند دقیقه بعد خودش خبر نداره. هیچ‌کس نمی‌دونه چند دقیقه دیگه کدوم عزیزش زیر آواره. شمارو به حق امام رضا برامون دعا کنین💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 قضیه ای که امروز دل حضرت محمد‌(ص) و امام حسین‌(ع) را خون کرده است ☑️ شهید مطهری (ره): ❓اگر پیغمبر اسلام (ص) زنده می‌بود، امروز چه می‌کرد؟ درباره چه مسأله‌ای می‌اندیشید؟ ⭕️ واللهِ و باللهِ من قسم می‌خورم که پیغمبر اکرم (ص) در قبر مقدسش امروز از یهود می‏‌لرزد. ⚠️ اگر کسی نگوید، گناه کرده است. من اگر نگویم واللهِ مرتکب گناه شده‌ام، و هر خطیب و واعظی اگر نگوید مرتکب گناه شده است. والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. و الله قضیه ‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی (ع) را خون کرده، این قضیه است. 💡 اگر حسین بن‏ علی (ع) بود، می‏گفت اگر می‏خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر ۱۳۰۰ سال پیش مُرد، رفت؛ شمر امروزت را بشناس. ⭕️ امروز باید در و دیوار این شهر برای شعار فلسطین، باید تکان می‏خورد. اولین سؤالی که بعد از مردن‏ از ما بکنند همین است که تو در زمینه همبستگی اسلامی چه کردی؟ 🚨 پیغمبر فرمود: 📜 « مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِی يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم‏» 📃 هر کس بشنود، صدای مسلمانی را که او فریاد می‏کند «یالَلمسلمین»، یعنی «مسلمانان به‏ فریاد من برسید»، و او را کمک نکند، او دیگر مسلمان نیست، من او را مسلمان نمی‏دانم. ⬅️ گزیده ای از سخنرانی استاد شهید مرتضی مطهری در عاشورای سال ۱۳۹۰ قمری برابر با اسفند ۱۳۴۸ شمسی علیه صهیونیسم و در حمایت از قضیه فلسطین 🏷
🔻بیانیه آیت‌الله سیستانی درباره بمباران مستمر مناطق مختلف غزه آیت‌الله سیستانی: 🔹بر اثر حملات اسرائیل بیش از ۶ هزار فلسطینی شهید و مجروح شده‌اند. 🔹هیچ مکان امنی برای غیرنظامیان در غزه باقی نمانده است. 🔹جنایت‌های اسرائیل در برابر چشم و گوش جهانیان اتفاق می‌افتد اما هیچ اقدام بازدارنده‌ای وجود ندارد. 🔹همه جهان باید در برابر این وحشی‌گری فجیع بایستد. 🔹نباید به اشغالگران اجازه داد نقشه‌هایش را اجرا درآورده و آزار جدیدی به ملت مظلوم فلسطین برساند. 🔹دادن حق مشروع فلسطینیان و از بین رفتن اشغالگری تنها راه فراگیرشدن امنیت در منطقه است. 🔹در غیر این صورت مقاومت در برابر تجاوزگران و خشونت ادامه پیدا می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 تقویم شیعه🌹 شمسی: پنج شنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۲ هجری شمسی میلادی:Thursday 12 october 2023 قمری: الخميس ۲۶ ربیع الاول ۱٤٤۵ 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علی العسكری عليهما السّلام 📿 اذکار روز: 👈صد مرتبه ذکر لا اله الا الله الملک الحق المبین 👈۳۰۸ مرتبه یا رزاق بگوید تا روزى اش فراوان شود. 🙏بارالها در فرج حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تعجیل فرما و گره از مشکلات همه مردم باز کن ✅وقایع روز: 👈صلح حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام(۴۱ه ق) 🇮🇷روز بزرگداشت حافظ 🇮🇷روز ملی کاهش اثرات بلایای طبیعی 🇮🇷روز اسکان معلولان سالمندان 🗓روز شمار تاریخ: 💐⏳۰۸ روز تا سالروز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام 💐⏳۱۲ روز مانده تا سالروز ولادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام ⬛️⏳۱۴ روز تا سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها(۲۰۱ه ق) 💐⏳۱۴ روز تا سالروز تولد حضرت امام حسن عسگری علیه السلام(۲۳۲ه ق) 💐⏳۳۸ روز مانده تا سالروز ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🍃سلام مولای غریبم 🍃بہ دنبال تو مےگردم شبــ وروز ازبرایتــ 🍂اباصالح ڪجایے جان من بادا فدایتــ 🍃بہ شوق روے تو این دل شده سرمستــ آواز 🍂بیا با اشکــ دیده مي ڪنم آقا صدایتــ ‌‌🍂✨🌹 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🍃🍁 خـدایـا از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان مکن از آستان مهرت نومیدمان مساز آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان از درگاه خویشت ما را مران 🍃🍁 خـدای مـن چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی چگونه سستی بگیرم چگونه خواری پذیرم که تو تکیه‌گاه منی ای آنکه با کمال زیبائی و نورانیت خویش آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سـایه افکنده نگاه خود را از ما مگیر 🍃🍁 خـداونـدا اگر رزق من در آسمان است آن را فرود بیاور و اگر در زمین است آن را آشکار کن و اگر دور است آن را نزدیک بگردان و اگر نزدیک است آن را به من عطا کن اگر آن را به من عطا نموده‌ای برای من در آن برکت قرار ده و مرا از گناهان و آنچه موجب هلاکت من است دور گردان