📌درباره «ايمان» از آن حضرت (امیرالمومنین) سؤال شده در پاسخ فرمود:
ايمان بر چهار پايه استوار است.
بر «صبر» و «يقين» و «عدل» و «جهاد»؛
و «صبر» بر چهار شعبه تقسيم مىشود: بر اشتياق و ترس و مواظبت زهد و انتظار. كسى كه مشتاق بهشت باشد از شهوات و تمايلات سركش بركنار مى رود و آن كس كه از آتش جهنّم بيمناك باشد از محرّمات دورى مى گزيند، و كسى كه در دنيا زاهد باشد مصيبتها را ناچيز مى شمرد و آن كس كه منتظر مرگ باشد براى انجام اعمال نيك سرعت مى گيرد.
و «يقين» نيز بر چهار قسمت است: بر بينش در هوشيارى و زيركى، رسيدن به دقايق حكمت، پند گرفتن از عبرتها و توجّه به سنت پيشينيان، پس كسى كه هوشيار و بينا باشد حكمت و دقايق امور برايش روشن شد عبرت فرا مى گيرد و كسى كه درس عبرت فرا گيرد گويا هميشه با گذشتگان بوده است.
و «عدالت» نيز چهار شعبه دارد: دقّت در فهم و غور در علم و قضاوت صحيح و حلم و بردبارى ثابت و پابرجا. بنابراين آن كس كه خوب بفهمد، به اعماق دانش آگاهى پيدا مى كند و كسى كه به عمق علم برسد سيراب از سرچشمه احكام باز مى گردد، و آن كس كه حلم و بردبارى داشته باشد، در كار خود تفريط و كوتاهى نمى كند و در ميان مردم با آبرومندى و ستودگى زندگى خواهد كرد.
و «جهاد» نيز چهار شعبه دارد: امر به معروف و نهى از منكر و صدق و راستى در معركه نبرد و كينه و دشمنى با فاسقان، آن كسى كه امر به معروف كند پشت مؤمنان را محكم كرده و كسى كه نهى از منكر نمايد بينى كافران را بر خاك ماليده و هركس در معركه نبرد صادقانه بايستد وظيفه اش را انجام داده و آن كسى كه فاسقان را دشمن دارد و به خاطر خدا خشم گيرد، خداوند به خاطر او خشم و غضب مى كند و او را در روز قيامت خشنود مى سازد.
و «كفر» نيز بر چهار پايه قرار دارد: تعمق (دنبال اوهام رفتن به گمان كنجكاوى از اسرار)، جنگ و ستيز (با مردم)؛ انحراف (از حقّ و دور شدن از هدايت) و پيروى از هوا و هوس، آن كس كه به دنبال اوهام و جستجوى اسرار ديگران برود به حقّ باز نمى گردد و كسى كه در اثر جهل به نزاع و ستيز برخيزد همواره از شناخت حقّ محروم خواهد ماند و كسى كه از راه حقّ منحرف شود و به دنبال هوسها برود نيكى در نزد او بد و بدى در پيش او خوب جلوه مى كند و گرفتار مستى گمراهى مى گردد و آن كس كه به عناد و لجاج پردازد، راهها برايش پر از سنگ و ناهموار، و كارها بر او سخت و پيچيده مى شوند و در تنگنا قرار مى گيرد.
و «شك» نيز بر چهار شعبه است: بر «مراء و جدال» و «ترس و وحشت» و «ترديد»، و «خودباختگى» آن كس كه «مجادله» و لجاجت در بحث را عادت خويش قرار بدهد، هرگز شبش صبح نشد، هركس از آينده بترسد به قهقرا بر مىگردد و آن كس كه در ترديد و دو دلى باشد و نتواند تصميم بگيرد زير سم شيطانها له خواهد شد و آن كس كه در برابر وسايلى كه هلاكت دنيا و آخرت در آن است خودباخته شود، در هر دو جهان هلاك خواهد شد.
نهج البلاغه حکمت 31
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
1.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍امام صادق (عليه السلام) با زراره نشسته بود راجع به آخرالزمان و دینداری در آخرالزمان و همه ی اینها داشت صحبت می کرد
🔸زراره ترسید وقتی شنید در آخرالزمان دینداری اینقدر سخته، گفت آقا اگر ما آخرالزمان را درک بکنیم باید چکار بکنیم
☀️امام صادق (علیهالسلام) یه جمله فرمود این جمله کلیده،
فرمود : ...
🎙"حجتالاسلام استــاد عالی"
⏱ "زمان کلیپ : ۱ دقیقه "
------------------------
اَللَّﮩُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ الفَـرَجــــ
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️پیامبر (ص) برجنازه بدهکار نماز نخواند ‼️
🎙حجت الاسلام انصاریان
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
- دوازده بهمن ماه چه روزی است؟
- ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن اسلامی و آغاز دهه مبارکه فجر
- ۴۵ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، پس از پانزده سال دوری از وطن در میان استقبال پرشور مردم قدم به خاک میهن اسلامی گذاشتند. پس از یکصد و هفده روز توقف امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو، امام (ره) ساعت سه و سی دقیقه به وقت تهران به سوی تهران حرکت کردند.
- با آنکه پخش مستقیم مراسم ورود امام از شبکه تلویزیون میلیونها نفر را در خانهها پای تلویزیون نشانده بود، در تهران سیل جمعیت برای دیدار رو در رو با امام خمینی خود را به مسیر تعیین شده و خیابانهایی که از فرودگاه تا بهشت زهرا به عنوان معبر امام انتخاب شده بود رسانده و در سوی خیابان ها مستقر شدند.
- به نوشته روزنامهها طول جمعیت استقبال کننده از امام خمینی به ۳۲ کیلومتر می رسید.
- در هواپیما دویست نفر امام را همراهی می کردند که پنجاه تن از آنان همراهان و هواداران و نزدیکان امام خمینی و ۱۵۰ نفر دیگر از خبرنگاران بودند.
- راس ساعت نه و سی و هفت دقیقه و سی ثانیه امام در میان حلقه گروه منتخب استقبال کنندگان از پله های هواپیما فرود آمدند.
- خودروی حامل امام خمینی و افراد اسکورت با سرعتی متعادل به سوی میدان آزادی به راه افتادند تا از آنجا راهی دانشگاه تهران شوند و سپس راه را در مسیر خیابان آزادی تا بهشت زهرا ادامه دادند.
- امام (ره) در این روز ابتدا در فرودگاه با ایراد بیاناتی از تمامی افرادی که در این مدت در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی نقش ایفا کردند تشکر کردند.
- ایشان سپس با حضور در کنار شهدای انقلاب اسلامی درباره مواردی چند از جمله غیر قانونی بودن مجلس و دولت منصوب شاه و مفاسد رژیم گذشته ایراد سخن کردند.
- ایشان همچنین در این روز طی پیامی از افسران، درجه داران و سربازان ارتش خواستند با دولت غاصب بختیار همکاری نکنند.
- آن حضرت همچنین در مدرسه رفاه تهران در میان اعضای کمیته برگزاری استقبال از دستاوردهای انقلاب سخن گفتند...
- ۱۲ بهمن ماه بازگشت پر افتخار امام خمینی (ره) و شروع دهه فجر را به همه ی هم شما بزرگواران تبریک و تهنیت عرض می کنیم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🏴 منتظران ظهور 🏴
#رمان _ازسیمخاردارنفستعبورکن #قسمت_32 –بهم می گی چی شده؟ باحرفش ناگهان قلبم ریخت. تمام تلاشم راکر
#رمان
ازسیمخاردارنفستعبورکن
#قسمت_33
در حال تمیز کردن اتاق بودیم. سعیده دیوارهاراکف میزد و من هم پشت سرش خشک می کردم.
سعیده نگاه عمیقی به من انداخت و گفت:
–راحیل یه چیزی بگم؟
ــ بگو، راحت باش.
–می گم تو خیلی سخت نمی گیری؟ آخه زندگی که فقط این چیزایی که تو میگی نیست؟
ــ خب پس زندگی چیه؟
ــ خب وقتی بین دونفر علاقه باشه، اینا حل میشه.
دستمالی که در دستم بود را باز کردم پشت و رو تا کردم وکشیدم روی دیوار.
–چطوری حل میشه؟
ــ خب وقتی اون دوستت داره، کم کم علایق توام براش مهم میشه.
دستمال را محکم تربه دیوارکشیدم.
–فکر کنم فیلم زیاد دیدی اونم از نوع عاشقونش.
ــ خب اون فیلم هارم از داستان زندگی من و تو ساختن دیگه.
خنده ایی کردم و گفتم:
–آهان پس همیشه اینجوری خودت رو گول می زنی؟
ــ گول چیه بابا، تو خودت الان درگیرش هستی. به خاطرش کم کوتاه نیومدی.
با تعجب نگاهش کردم.
–منظورت چیه؟
ــ خب همین که چند بار سوار ماشینش شدی، همین رفت و آمدا و..
حرفش را بریدم.
–سعیده! چه رفت و آمدی؟
ــ بالاخره دیگه... یادت نیست پارسال، همین پسر همسایه ی ما چقدر پا پیچت شد.
سر قضیه تصادف همش خونه ی ما بودی فکر کرده بود خواهر منی.
چقدر خودش رو به آب و آتیش زد ولی تو محل سگشم نذاشتی.
هی بهت گفتم، پسر خوبیه، حالا یه بار با هم حرف بزنید، نیتش خیره.
گفتی: نه پسری که تو خیابون جلو آدم رو بگیره به درد زندگی نمی خوره، تازه تیپش هم از اون مدل هایی بود که تو دوست داری.
ــ اولا که تیپش رو دوست نداشتم چون ریش گذاشته بود تا از مد عقب نیوفته و فکر آدم ها برام مهم تره.
دوما: طرز حرف زدنش از همون اول تو ذوقم خورد.
سعیده جان هر گردی که گردو نیست.ظاهر و باطن باید حداقل نزدیک به هم باشن.اون پسره که ظاهرش با رفتارش زمین تا آسمون فرق داشت.
سوما: من هر بار سوار ماشین آرش شدم یه جورایی پیش امد، نشد که سوار نشم، قرار قبلی که نداشتیم.
در ضمن، عشق و عاشقی بین دونفر، زمانش که بگذره و تموم بشه،
اونوقته که تازه همه چی شروع میشه.
نگاه عاقل اندر صحیفی بهم انداخت و گفت:
–الان تو، داری این ها رو میگی؟ خودتی راحیل؟
دستمال راکناری پرت کردم و تکیه ام را به دیواردادم و گفتم:
–آره من میگم، منی که همه ی این ها رو می دونستم و...
سکوت کردم و نگاهم رااز نگاهش سُر دادم روی سطل آب، که حالا با چند بار شستن دستمال داخلش کدرو خاکستری شده بود.
سعیده با انگشت سبابهاش به بینیام زد و گفت:
–قربونت برم، عاشقی که خجالت نداره،
همانجا روی زمین نشستم وزانوهایم رابغل گرفتم و گفتم:
– خیلی ضعیف شدم سعیده، باید راه قوی شدنم رو پیدا کنم.
ــ تو راه همه چی روپیدا می کنی، باورم نمیشه حرف ازضعیفی بزنی.
نگاهش کردم.
–خودمم باور نمی کنم.واقعا درسته که میگن خدا از جایی امتحانت می کنه که ضعف داری، روبه روم نشست و دستم را گرفت و گفت:
– من مطمئنم امتحانت رو قبول میشی.
این قیافه رو هم به خودت نگیر که غم عالم میاد توی دلم.
همین موقع مامان داخل اتاق آمدو با دیدن ما در آن حالت، ابرو هایش را بالا داد وگفت:
– نشستین به حرف زدن؟
هر دو لبخند زدیم و سعیده گفت:
–خاله جان یه ربع دیگه تمومه، دیگه آخرشه.
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c