eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
9.5هزار ویدیو
298 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی #اللّهم_عجِّل_لولیِّک_الفرج مدیر: @Montazer_zohorr @Namira_114 تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
"أی سامع کل صوت، أی جامع کل فوت، أی باری کل نفس بعد الموت، أی باعث، أی وارث، أی سید السادات، أی اله الالهه، أی جبار الجبابرة، أی مالک (ملک) الدنیا والاخرة، أی رب الارباب، أی ملک الموت، أی بطاش، أی ذا البطش الشدید، أی فعالاً لما یرید، أی محصی عدد الانفاس ونقل الاقدام، أی من السر عنده علانیة، أی مبدی، أی معید! اسألک بحقک علی خیرتک من خلقک، وبحقهم الذی أوجبت لهم علی نفسک أن تصلی علی محمد واهل بیته وأن تمن علی الساعة بفکاک رقبتی من النار وأنجز لولیک وابن نبیک الداعی الیک بابنک وأمینک فی خلقک وعینک فی عبادک وحجتک علی خلقک علیه صلواتک وبرکاتک وعده، اللهم ایّده بنصرک وانصر عبدک وقو اصحابه وصبرهم وافتح لهم من لدنک سلطاناً نصیراً وعجل فرجه وأمکنه من اعدائک واعداء رسولک یا ارحم الراحمین(۲۴)؛ ای شنونده هر صدا! ای جمع کننده هر از دست رفته! ای برآورنده هر جنبنده پس از مرگ! ای برانگیزنده! ای وارث! ای آقای آقایان! ای خدای خداوندگاران! ای درهم شکننده جباران! ای مالک (پادشاه) دنیا وآخرت! ای پروردگار پروردگاران! ای پادشاه پادشاهان! ای سخت کوبنده! ای به شدت مؤاخذه کننده! ای آن که هر چه بخواهند انجام دهد! ای شمارنده نفس های خلق وگام زدن ها! ای کسی که سر نزد او آشکار است! ای پدید آورنده موجودات! ای بازگرداننده آن ها! از تو می خواهم که بر محمد وخاندانش درود فرستی وهمین حالا بر من منت نهی وگردنم از آتش رها گردد، ووعده ولی خود وفرزند پیامبرت دعوت کننده به سویت وبه اجازه ات، وامین تو در خلایق وچشم تو در بندگانت وحجت تو بر خلقت که درود وبرکاتت بر او باد، وعده ای را که به او داده ای وفا کن، بار الها! به نصرتت تأییدش کن، وبنده ات را یاری فرما ویارانش را نیرو بخش وشکیبایشان گردان وبرای آنان از جانب خود حجتی قرار ده که همیشه یارشان باشد وفرجش را تعجیل کند، وبر دشمنانت ودشمنان پیامبرت توانایی بخش، ای بخشنده ترین بخشندگان! راوی گفت: فدایت شوم! آیا چنین نیست که برای خودت دعا کردی؟ فرمود: برای نور آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) وسابق ایشان وانتقام گیرنده از دشمنانشان به امر خداوند، دعا کردم. عرضه داشتم: خداوند مرا فدایت سازد، هنگام خروجش کی خواهد بود؟ فرمود: هرگاه کسی که خلق وامر به دست اوست (خدا) بخواهد.
"پس آیا نشانه ای پیش از آن هست؟ فرمود: آری، نشانه های متعددی دارد. گفتم: مانند چه؟ فرمود: بیرون شدن پرچمی از مشرق وپرچمی از مغرب وفتنه ای که اهل زوراء(۲۵) را فرا می گیرد، وخروج مردی از فرزندان عمویم زید در یمن، وغارت شدن پرده کعبه. وخداوند آنچه بخواهد انجام می دهد. علامه مجلسی در بحار گفته(۲۶)، ودر مصباح شیخ طوسی وبلد الامین وجنة الامان والاختیار آمده: از اموری که به تعقیب نماز ظهر اختصاص دارد: یا سامع کل صوت... تا آخر دعا می باشد، ودر همه این منابع بجای (أی) (یا) آمده است. می گویم: هر چند که سند حدیث به حسب اصطلاح ضعیف است ولی به مقتضای قاعده تسامح (آسان گرفتن در دلایل اعمال مستحبی) که در اصول فقه به اثبات رسیده، انجام آن به جا است، به همین جهت است که مشایخ علمای ما - که نامشان برده شد- بر آن اعتماد کرده اند. به هر حال از این حدیث ودعای یاد شده چند مطلب استفاده می شود: اول:استحباب دعا درباره حضرت حجت (علیه السلام) ودرخواست تعجیل فرج آن حضرت بعد از نماز ظهر."
"دوم:مستحب بودن بلند کردن دستها هنگام دعا کردن برای آن حضرت (علیه السلام). سوم:استحباب شفاعت خواستن از امامان (علیهم السلام) ودرخواست خود را با سوگند دادن به حق ایشان پیش از دعا وتقاضای حاجت. چهارم: استحباب مقدم داشتن حمد وثنای الهی پیش از عرض حاجت. پنجم: استحباب مقدم داشتن درود وصلوات بر محمد وآل او (علیهم السلام) پیش از طلب حاجت. ششم: پاک کردن دل از گناهان به وسیله استغفار ومانند آن، تا از لوث آلودگی ها پاکیزه شود وآماده اجابت گردد، که درخواست مغفرت وآزادی از آتش بر این امر دلالت دارد. واما امامان (علیهم السلام) در مواردی درخواست مغفرت می کرده اند با این که -به دلایل عقلی ونقلی وبه اجماع- معصوم بودنشان ثابت است. وجوهی در توجیه آن بیان کرده اند که این جا مجال ذکر آن ها نیست. هفتم: این که منظور از ولی -هرگاه که به طور مطلق یاد شود- در سخنان ودعاهای امامان (علیهم السلام) وجود مقدس مولایمان صاحب الزمان (علیه السلام) است، ودر بخش پنجم نیز دلالت بر این معنی گذشت. هشتم: استحباب دعا کردن درباره اصحاب ویاران آن حضرت (علیه السلام). نهم: این که امام (علیه السلام) شاهد وناظر کارها وافعال بندگان است، وهمیشه آن ها را مشاهده می کند، دلیل بر این معنی جمله: وعینک فی عبادک می باشد، "
"دهم: این که از جمله القاب مولایمان حضرت حجت (علیه السلام): نور آل محمد (علیهم السلام) می باشد، در روایات نیز شواهدی بر این امر هست که محقق نوری برخی از آنها را در کتاب النجم الثاقب(۲۷) خود آورده است. یازدهم: این که امام عصر(عجل الله فرجه الشریف) پس از امیر المؤمنین وامام حسن وامام حسین، از همه امامان (صلوات الله علیهم اجمعین) افضل است، بعضی از روایات نیز این مطلب را تأیید می کند. دوازدهم: این که خداوند متعال زمان آن حضرت را تأخیر انداخته واو را برای انتقام گرفتن از دشمنان خود ودشمنان پیغمبرش ذخیره نموده، وروایات در این باره در حد تواتر است. سیزدهم: این که زمان ظهور آن جناب از امور مخفی است که مصلحت الهی مقتضی پنهان بودن آن است، روایات در این مورد نیز به تواتر رسیده است. چهاردهم: نشانه های یاد شده در این حدیث از علائم حتمیه نیست، زیرا که امام صادق (علیه السلام) در آخر سخن خود فرموده اند: وخدا آنچه بخواهد انجام می دهد. 🔆🤲🔆۳- بعد از نماز عصر🌷🔆🌷🔆🌷🌷🔆🌷🔆 💐قسمت 3⃣ 📗📒📔جلد2⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ بشارت پنجم: بشارت استاد شیخ عبد القائم شوشتری (روایت دیگری از ماجرا که شامل جزئیات دیگری از آن هم می‌شود.) (مبشرات بزرگان در مورد نزدیکی ظهور) ❇️ ظهور نزديك است،حتى نزديك‌تر از آنچه در ذهن شماست! ... در مورد سید خراسانی من هم همان گمان را دارم ✳️ در پست مرتبط قبلی، بشارت مربوط به استاد شیخ عبد القائم شوشتری را آوردیم، در اینجا، روایت دیگری از همان ماجرا را می‌آوریم که برخی جزئیات دیگر هم در این روایت بیان شده: ✅ حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ عبد القائم شوشترى دام ظله العالى مى‌فرمودند: 🕋 در آخرين سفرى كه به خانۀ خدا مشرّف شدم. ( سال ۱۳۸۳ هجری شمسی) يك شب كه در مسجد الحرام نشسته بودم و نظاره‌گر خانۀ خدا بودم شخصى آمد و در كنار من نشست. بعد از سلام و عليك متوجه شدم انسان فوق العاده‌اى است و آثار بزرگى و جلال در چهرۀ او نمايان بود. (استاد شوشتری، ناقل این قضیه خود اهل سیر و سلوک می‌باشند) با خود گفتم شايد حضرت مهدى عليه السّلام باشند و لذا تصميم گرفتم چند سؤال از ايشان بپرسم تا حقيقت برايم مشخص شود. از ايشان پرسيدم: 🔹 آيا در زمان غيبت مى‌توان خدمت حضرت مهدى عليه السّلام رسيد؟ ▫️ ايشان جواب دادند: 🔸 بله مى‌توان رسيد! اما اكثر آنهايى كه ادعا مى‌كنند خدمت حضرت مهدى عليه السّلام رسيده‌اند، در حقيقت خدمت يكى از ابدال يا اوتاد (یاران خاص حضرت مهدی (عج) در زمان غیبت که از طرف ایشان مامور به انجام اموری می‌شوند) رسيده‌اند و چون كشف و كراماتى از آنها ديده‌اند، گمان كرده‌اند به خدمت حضرت عليه السّلام رسيده‌اند و الان يكى از آن افراد در مسجد الحرام مى‌باشد. و البته عده كمى هم مى‌توانند خدمت خود حضرت مهدى عليه السّلام مشرّف شوند. ▫️ از جواب زيباى ايشان خوشحال شدم و سؤال دوم را پرسيدم: 🔹 آيا بشارتى در خصوص نزديك شدن امر فرج وجود دارد؟ ▫️ ايشان جواب دادند: 🔸 آرى ظهور نزديك است، حتى نزديك‌تر از آن‌چه در ذهن شماست. (قبلا در ذهن من بود شايد حدود ۳۰ سال ديگر - از سال ۱۳۸۳ شمسی - ظهور حضرت محقق شود.) 🖊 (طبق توضیحات پست قبلی در ذهن استاد شیخ عبد القائم شوشتری این بوده که ظهور در سال ۲۰۳۳ میلادی اتفاق می افتد که این شخص بزرگوار فرموده اند، ظهور حتی از این تاریخ هم نزدیکتر است) ▫️ سؤال سوم را پرسيدم: 🔹 آيا سيد خراسانى كه در روايات به آن اشاره شده، همين آيت اللّه خامنه‌اى است كه در ايران است؟ ▫️ ايشان جواب دادند: 🔸 من هم همين گمان را دارم! ▫️ با جواب سوم يقين كردم كه ايشان حضرت مهدى عليه السّلام نيست، چرا كه جواب امام عليه السّلام قاطع و يقينى است نه حدس و گمان. 💡 اما بعد از خداحافظى متوجه شدم كه ايشان از «رجال المهدى عليه السّلام» بوده‌اند چرا كه خود ايشان در جواب سؤال اول گفته بودند: 🔸 «الان يكى از آنها در مسجد الحرام است.» ◽️ و منظور ايشان خودش بوده و من متوجه نشده بودم. ⬅️ کتاب امام حاضر مدیر ناظر، صفحه ۸۱ 🏷 (عج) https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
#رمان _ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن #قسمت_63 وقتی به مامان خبردادم. با تعجب پرسید: –می‌خواد بیاد ملاقاتت
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن بعد نگاهم کردوسرش را کمی به طرفم مایل کردو آرام گفت: –راستی یکی از شعرهایی که تو کتاب علامت زده بودید رو براتون خطاطی کردم و قابش کردم. بعد به اون کیسه کادوییه کنار مبل اشاره ای کردو ادامه داد: – بعدا که تنها شدید بازش کنیدو ببینید. با تعجب گفتم: –من علامت زدم؟ کدوم کتاب رو میگید؟ ــ کتاب دیوان شمس. البته شعرهایی که علامت زده بودیدزیادبودندکه من یکیش رو انتخاب کردم. لبم را به دندان گرفتم و گفتم: –وای ببخشید، من یه عادت بدی دارم که موقع مطالعه مداد دستم می گیرم و مطالبی که جلب توجهم رو می کنه علامت می زنم. با لبخند گفت: – اتفاقا عادت خوبیه، کار من رو که راحت کردید. در ضمن این جوری یه یادگاری هم ازتون دارم. از حرفش خجالت کشیدم ولی سعی کردم به روی خودم نیاورم و گفتم: – نه، باید ترک کنم. چند وقت پیش هم سر جزوه یکی از بچه ها این بلا رو آورده بودم. با صدای مادر که به آقای معصومی میوه تعارف کرد ساکت شدیم. سیبی پوست کندم و تکه ای ازآن را بریدم و ریحانه را که دیگر با اسرا حسابی رفیق شده بود صدا کردم و به دستش دادم. ریحانه لبخندی زدو سرش را به زانوهایم چسباند. بغلش کردم و بوسیدمش، زهرا خانم که تا حالا با مادر حرف می زد توجهش به ما جلب شدوبا لبخندگفت: –راحیل جان ریحانه خیلی بهت وابستس، چرا دیگه به ما سر نزدی؟ دلمون برات تنگ شده بود. وقتی کمیل بهم گفت تصادف کردی، دلم طاقت نیاوردگفتم هرجورشده بایدبیام ببینمت. بچه هاروسپردم به پدرشون وامدم. ــ دستتون درد نکنه، زحمت کشیدید. دیگه منم گرفتار درس و دانشگاه بودم، حالام با این وضع "اشاره به پام کردم" یه مدت خونه نشین شدم. ــ انشاالله زودتر خوب میشی، فقط تا میتونی شیر بخور. بعدپرسید: –حالاکجا تصادف کردی؟ من نمیدونم چرا مردم اینقدر بد رانندگی می کنند. خواستم سوال اولش را منحرف کنم برای همین گفتم: _تقصیر خودم بود یهو امدم وسط خیابون تاکسی بگیرم، موتوری بهم زد. کمیل وسط حرفمان امدو گفت: –حتما حکمتی داشته. باید خدارو شکر کرد که به خیر گذشته. همه حرفش را تایید کردند. و مادر رشته کلام را به دست گرفت و یک ساعتی در مورد حکمت خدا و مهربانیش با کمیل حرف زدند. این وسط هیچ کس به اندازه ی خودم حکمت این تصادف رانمی دانست. بعضی وقتها که برایم اتفاقی می افتد، دربه در دنبال حکمتش می گردم، فراموش می کنم که اگر در خانه ی قلبم رابکوبم ودر پیچ وخم هاودالانهای تاریکش چراغی روشن کنم و دقیق به جستجو بپردازم، حکمتش را خواهم یافت. برای بدرقه ی مهمانها بلندشدم ولی آنها اجازه ندادندکه ازجایم تکان بخورم. خیلی دوست داشتم زودتر بسته راباز کنم تا ببینم کمیل چه شعری را برایم نوشته است. اسراازمن کنجکاوتربود. چون همین که دربسته شد، زودتر از من بازش کردوخیره به تابلو ماند، از دستش گرفتم و نگاه کردم. یک قاب چوبی، که رنگش قهوه ای سوخته بود و کاغذی که شعرروی آن نوشته شده بود هم با سایه روشن تصویرچند برگ سه پر راکشیده بود. خیلی زیبا بودو باسلیقه کار شده بود. وقتی شعرش را خواندم دقیقا یادم امد کی و کجای کتاب خواندمش. آن روز آنقدر خوشم امد که کنارش رانشانه گذاشتم. یک روز که کمیل خانه نبودو ریحانه هم خوابیده بود، حوصله ام سر رفته بود، به اتاق کمیل رفتم ودیوان شمس رااز کتابخانه اش برداشتم و شروع به خواندن کردم. چقدر آن روزاز خواندنش لذت بردم. شعری که کمیل باخط زیبایش برایم نوشته بود را خیلی دوست داشتم. چشم هایم رابستم وچندبارزیرلب تکرارکردم. "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو                          پیش من جز سخن شهد و شکر هیچ مگو سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو" 🍁به‌قلم‌لیلافتحی‌پور🍁 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن به اسرا گفتم تابلو را روبروی تختم نصب کند. تا هر روز ببینمش. نمیدانم چرا از این شعر انرژی می گرفتم. اسرا که برای میخ آوردن رفت، مامان آمدوپرسید: –اسرامیخ روواسه چی میخواد؟ وقتی ماجرای تابلو رابرای مامان توضیح دادم. نگاه عمیقی به تابلو انداخت و گفت: –شعرهای شمس تبریزی رو دوست داری؟ باسر جواب مثبت دادم و گفتم: –خیلی دل نشینن. سر سفره ی هفت سین منتظرتحویل سال نشسته بودیم، نگاهی به پایم انداختم و رو به مادر گفتم: – یعنی راسته میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست؟ مادر نگاه من را دنبال کردو با دیدن پایم لبخندی زدو گفت: –این ضرب المثل در مورد این چیزا نیست. قدیما وقتی فصل بهار بارندگی خوب بود یا کم بود، این رو می گفتند. منظورشون این بود اگه بارندگی زیاد باشه اون سال، سال خوبیه و فراوونیه. می دونستی این ضرب المثل ادامه هم داره؟ باتعجب گفتم: – واقعا؟ ــ ادامش میشه، ماستی که ترشه از تغارش پیداست. خندیدم و گفتم: – یعنی قدیما از روی ظرف ماست می فهمیدند ترشه؟ ــ دقیقا. ماست های ترش و خیلی چربی بسته رو می ریختند داخل ظرفهای بزرگ سفالی که بهش تغار می گفتند، این ماستهاقیمت ارزون تری داشتند. کسایی که وضع مالی خوبی نداشتند اون ماست رو می خریدند. ــ وای! چقدر صاف و ساده بودند و تو کاسبیشون، صداقت داشتند. مادر آهی کشید و گفت: –قدیما کاسبی مقدس بود. همون بازاریها، توی مسجدِ بازار، واسه جوانترها که می خواستندوارد بازار بشن کلاس چطور کاسبی کردن و اخلاقیات می گذاشتند. قدیم ها خیلی براشون مهم بود که قرونی اینور اونور نشه و مشتری راضی باشه. الانم تو غصه پات رو نخور، دوهفته دیگه خوب میشه و بعدشم اصلا یادت میره یه روزی پات اینجوری شده بوده. ما خودمون زندگیمون رو می سازیم با رفتارو انتخاب هامون. زیاد به این ضرب المثل ها توجه نکن. بعد از تحویل سال و تبریک و روبوسی. از مادر پرسیدم: –مامان موقع تحویل سال چه دعایی کردید؟ بالبخندگفت: –خیلی دعاها. بااصرارخواستم کمی از دعاهایی که کرده رابرایم بگوید. نفسش رابیرون دادو گفت: –برای درکمون، برای آگاهیمون، برای شعورمون، برای پیداکردن خودمون. اسراخندیدوگفت: –مامان جان این الان دعا بودیا توهین؟ مادر هم خندید. –برای دیدن ودرک واقعیت به همه‌ی اینها نیازه دخترم. اگه نباشند یا کم باشن سردرگم میشیم، وَ وای از این سردرگمی... مادر هدایایی برای من و اسرا خریده بود. وقتی هدیه ی کادو پیچم را باز کردم با دیدن کتاب دیوان شمس تبریزی گل از گلم شکفت و با شوق گفتم: – وای مامان این عالیه، کی فرصت کردید خریدینش؟ مامان فقط در جوابم لبخند زد. ــ ممنونم، خیلی خوشحال شدم. اسرا با تعجب گفت: –نگا مامان اصلا لباس ها به چشمش نیومد، دوباره به هدیه ها نگاه کردم، همراه کتاب یک دست لباس شیک خانگی هم بود. تقریبا شبیه لباس اسرا، ولی با کمی تغییردررنگ وطرح گلهای رویش. لبخندی زدم و گفتم: – همون موقع واسه منم خریده بودید؟ حالا معنی اون چشم ابرو امدنتون به هم رو فهمیدم. مامان شما همیشه خوش سلیقه اید. هدیه ی اسرا هم یه عطر خوش بو بود. آن شب خاله و دایی و عموها برای عید دیدنی امدند. مادر ازآنها عذر خواهی کردو گفت: –تا وقتی راحیل بهترنشده نمی تونم بازدیدتون رو پس بدم.و به اصرارهای من هم که گفتم تنها می مانم و با کتاب جدیدم مشغول می شوم توجهی نکرد. بعد از رفتن مهمان ها با کمک اسرا روی تختم دراز کشیدم و به تابلوی روبه رویم چشم دوختم. با صدای پیامک گوشی‌ام که روی میز کنار تختم بود برداشتمش و بازش کردم پدرریحانه بود. عید را تبریک گفته بود. من هم برایش یک پیام تبریک فرستادم. بعد سراغ کانالها رفتم و نیم ساعتی مطالبشان راخواندم. چشم هایم خسته شدند، تصمیم گرفتم کمی بخوابم. همین که خواستم گوشی را سر جایش بگذارم، پیامی آمد. با دیدن اسم آرش، ضربان قلبم بالا رفت و به سختی بلند شدم نشستم، زل زده بودم به گوشی، آب دهانم را قورت دادم و پیام را باز کردم. چقدر قشنگ نوشته بود: "نوروز هيچ عيدي برايم ارزشمند تر از حضورتو نيست. عیدت مبارک." خیره ماندم به نوشته اش، دلم می خواست جوابش را بدهم ولی همان لحظه چشمم به پایم افتاد. گوشی ام را خاموش کردم و دراز کشیدم. فکرش خواب را از سرم پراند. آخرهم سنگینی بغضم بودکه خوابم کرد... 🍁به‌قلم‌لیلافتحی‌پور🍁 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» ✨ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.» رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «در شب معراج ابراهیم خلیل بر من گذر کرد، و گفت: به امتت امر کن در بهشت، بسیار درخت نشاء نمایید که زمینش وسیع و خاکش پاک است.» گفتم «نشاء بهشت» چیست؟ پاسخ داد: لا حول و لا قوه الا بالله امام صادق (علیه السلام) فرمود : هرگاه از قدرتمند، یا چیز دیگری ناراحت و اندوهناک شدید، ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» را زیاد تکرار کنید، زیرا این ذکر کلید گشایش هرگونه گرفتاری و ناراحتی است، و گنجی است از گنجهای بهشت. https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹💠🔹بسم ربِّ مولانا مهدی (عج)🔹💠🔹 آنچه که به خاطرش به ، دعوت شدید💌 📣 توجه📣 🔻ارزاق معنوی روزانه : 🌕روز شنبه 🌖روز یک شنبه 🌗روز دوشنبه 🌘روز سه شنبه 🌑روز چهارشنبه 🌒روز پنج شنبه 🌓روز جمعه 🌔عصر جمعه تلاوت سوره های مبارکه واقعه و ملک نماز شب را به نیت ظهور بخوانیم 🔹🔸💠🔸🔹 🔻خداشناسی ۲۸ جلسه صوت شناور 🔸️🔹️💠🔹️🔸️ 🔻مرگ پژوهی ۹۵ جلسه صوت شناور ۱۶ جلسه صوت شناور ☆به همراه ۴ جلسه ی پرسش و پاسخ 🔹🔸💠🔸🔹 🔻معادشناسی ۶۱ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻شیطان شناسی ۵۴ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻مباحث معرفتی ☆۴۵ جلسه صوت شناور 🔹️🔸️💠🔸️🔹️ 🔻مباحث اخلاقی ۲۷ جلسه صوت شناور ۴۸ جلسه صوت شناور ۵۸ جلسه صوت شناور ۷۶ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻 کتاب صوتی جان فدا، ۱۰ قسمت 🔹🔸💠🔸🔹 🔻کلیپ های عبرت آموز ☆چهار عمل عالی برای حذف عذاب ☆کاملا واقعی،جسد ۳ هزار ساله فرعون مصر! ☆داستان جوانی که از غیب خبر میداد!یک مانع در انسان که اجازه نمیدهد تقدیرات مثبت و بلند شب قدر را جذب کندتوبه مصطفی دیوانه، به نقل از شهید کافی 🔰 ادامه دارد با منتظران ظهور همراه بمانید🙏🌱 ◇💠◇💠◇💠◇💠◇ @montazeraan_zohorr ◇💠◇💠◇💠◇💠◇
*سلام_امام_زمانم 🌹🤚🏻* دستم چرا به گوشه ی دامان نمی رسد؟! پایم چـرا به خیمــه ی جانان نمی رسد؟! در طــول عمــــر ، درد زیــادی چشیده ام دردی به تلخــی غــم هجـــران نمی رسد
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: خدايا مرا بر تربيت، ادب آموزى و نيكى كردن به فرزندانم يارى فرما.✨