eitaa logo
🌹 منتظران ظهور🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
9.2هزار ویدیو
296 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆🖋📖سی ونهم: زیارت کردن آن حضرت (علیه السلام) به وسیله توجه نمودن به آن جناب وسلام کردن بر او در هر مکان وزمان به طور عموم، ودر بعضی جاها وزمانها به طور خاص، وفضیلت وچگونگی آن را در خاتمه کتاب خواهیم آورد ان شاء الله تعالی شأنه.(۴۸۵) چهلم: دیدار مؤمنین صالح وسلام کردن بر آنان به قصد نایل شدن به فضیلت وفیض زیارت آن حضرت وسلام کردن بر آن جناب -صلوات الله علیه- ودر مطلب سی وششم آنچه مایه بشارت وچشم روشنی اهل اخلاص ویقین است، که بر این معنی دلالت دارد گذشت. چهل ویکم: درود فرستادن بر آن حضرت (علیه السلام) و آنچه بر فضیلت وتأکید آن دلالت دارد چند امر است، از جمله: ۱- این که درود وصلوات از اقسام دعا کردن است، پس تمام آنچه در فضیلت دعا برای آن حضرت رسیده شامل آن نیز می شود، چون صلوات از ناحیه ما درخواست رحمت از خداوند (عزَّ وجلَّ) است، وبا رحمت او امور دنیا وآخرت سامان می گیرد. بنابراین هر گاه ما بر امام زمانمان (علیه السلام) درود فرستیم به این که بگوییم اللهم صل علی مولانا وسیدنا صاحب الزمان یا با امثال این عبارت صلوات بفرستیم، این کار طلب رحمت برای آن حضرت است در تمام اموری که در دنیا وآخرت متعلق به او است. پس در این خواسته ما از خداوند -عز اسمه- طلب کردن حفظ آن جناب وحفظ یاران ودوستانش از هر گونه گزند، ودرخواست هرگونه هم وغم از قلب مقدسش ودل دوستانش وتقاضای تعجیل فرج وظهورش، وموجبات خشنودی اش از جهت پیروزی بر دشمنان دین وبرپاسازی کارهای نیک وگسترش عدل در سراسر زمین، ورستگاری پیروان ومؤمنان به واسطه آن حضرت به بهشت و... از اقسام مختلف رحمت واسعه الهی که به اولیای خود اختصاص داده وشماره آن ها را کسی جز خودش نمی داند، در این صلوات ما نهفته است. از درگاه خدای تعالی خواهانیم که ما را از یاران مولایمان صاحب الزمان (علیه السلام) قرار دهد واز دوستانش که در دنیا وآخرت عنایتش را به آنان اختصاص می دهد محسوب فرماید، که او نزدیک واجابت کننده دعا است. ۲- تمام آنچه در فضیلت صلوات فرستادن بر خاندان پیغمبر (علیهم السلام) روایت شده، وروایاتی که دلالت دارند بر این که درود فرستادن بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) جز با درود فرستادن بر ایشان (صلی الله علیه وآله وسلم) تمام نیست، که این روایت بسیار ودر کتب اخبار ذکر گردیده است.
وارد شدن صلوات بر خصوص آن حضرت (علیه السلام) در بسیاری از دعاهایی که از امامان (علیهم السلام) رسیده، واین بر کسی که پیرامون این مطلب جستجو نماید پوشیده نمی ماند. ۴- وارد شدن طلب توفیق برای درود فرستادن بر آن حضرت (علیه السلام) به طور خاص در دعایی که از ناحیه شریف آن جناب به واسطه شیخ اجل ابو عمرو عمری روایت گردیده، ما دعای مزبور را در بخش هفتم کتاب آوردیم ومحل شاهد از آن دعا این عبارت است: وذکر آن حضرت وانتظارش وایمان ویقین قوی به او در ظهورش ودعا برای آن جناب ودرود فرستادن بر او را از یاد ما مبر.... ۵- امر به درود فرستادن بر آن جناب به طور خاص در اخبار متعدد. واز جمله در روایتی که سید اجل علی بن طاووس در کتاب جمال الاسبوع ودیگران به طور مسند از مولایمان حضرت حسن بن علی عسکری (علیه السلام) آورده اند، که بر هر کدام از امامان (علیهم السلام) به طور خاص صلواتی یاد فرموده، ودر آن روایت صلوات بر ولی امر منتظر حضرت حجة بن الحسن (علیه السلام) چنین آمده است: اللهم صل علی ولیک وابن اولیائک الذین فرضت طاعتهم واوجبت حقهم واذهبت الرجس وطهرتهم تطهیراً. اللهم انصره وانتصر به لدینک وانصر به اولیائک واولیائه وشیعته وانصاره واجعلنا منهم. اللهم اعذه من شر کل طاغ وباغ ومن شر جمیع خلقک واحفظه من بین یدیه ومن خلفه وعن یمینه وعن شماله واحرسه وامنعه من ان یوصل الیه بسوء واحفظ فیه رسولک وآل رسولک واظهر به العدل وایده بالنصر والنصر ناصریه واخذل خاذلیه واقصم به جبابرة الکفر واقتل به الکفار وامنافقین وجمیع الملحدین حیث کانوا من مشارق الارض ومغاربها وبرها وبحرها وسهلها وجبلها واملأ به الارض عدلاً واظهر به دین نبیک علیه وآله السلام واجعلنی اللهم من انصاره واعوانه واتباعه وشیعته وارنی فی آل محمد (علیهم السلام) ما یأملون وفی عدوهم ما یحذرون اله الحق رب العالمین آمین خدایا! بر ولی ات وفرزند اولیائت درود فرست، آنان که اطاعتشان را فرض دانسته وحقشان را واجب فرموده ای، وهرگونه پلیدی ورجس را از آنان دور داشته وآنان را از هرگونه آلودگی وعصیان پاک ومبرا ساخته ای، بار خدایا! او را یاری فرمای وبه (دست) او دینت را یاری کن وبه وجود او دوستانت ودوستان وشیعیان ویاران او را پیروز گردان، وما را هم از آنان قرار ده. بار خدایا! او را از شر هر سرکش وظالم واز شر تمام خلق خود در پناهت محفوظ بدار، واو را از پیش رو وپشت سر وطرف راست وچپ (از همه حوادث ناگوار) محافظت فرمای، واز رسیدن هرگونه بدی وناملایمی به ساحت مقدسش ممانعت وحضرتش را از آن ها حراست بنمای، ودر وجود او (دین وآیین) رسول وآل رسولت را محفوظ بدار، وبه (دست) او عدل وداد (مطلق وهمه جانبه) را آشکار ساز، وبا نصرت (مخصوصت) او را تأیید گردان، ویاری کنندگانش را یاری کن، ومخالفانش را خوار بنمای، وبه (قدرت) او سرکشان وجباران کفر پیشه را در هم بشکن، وبه (تیغ) او کفار ومنافقین وتمامی ملحدین را در هر کجای از مشارق ومغارب زمین وخشکی ودریا وکوه وصحرا هستند همه را به هلاکت برسان، وزمین را به ظهور او آکنده از عدل کن، ودین پیغمبرت -که بر او وآل او سلام باد- را به (دست) او (در سراسر عالم) ظاهر وغالب گردان، وای خدا مرا از یاران ومددکاران وپیروان وشیعیانش قرار ده، وآنچه آل محمد (علیهم السلام) آرزومندند (از ظهور حق وحکومت اسلام) در زمان حیات من آشکار کن، وآنچه در مورد دشمن خود امید دارند (که خوار ونابود گردند) به من بنما، ای خدای بر حق؛ پروردگار عالمیان؛ دعایم را مستجاب کن.(۴۸۶) تذکر: در آخر بخش هفتم صلواتی را که مشتمل بر دعا برای آن حضرت (علیه السلام) می باشد، از مصباح الزائر روایت آوردیم، این تذکر را غنیمت شمرده وبه آن صلوات رجوع نمایید. 🔆🖋🌷🕋چهل ودوم: هدیه کردن ثواب نماز به آن جناب (علیه السلام)🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ⭐️قسمت2⃣6⃣ 🔶جلددوم المکارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐📚💐ثانیه های مهدوی🌺🌺🍃🍃 🖋📋مطالب ناب جهت بصیرت افزایی 👤🎙جناب حجت الاسلام شجاعی 🔹💠🔹🔹💠🔹 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
امام زمان 039.mp3
3.17M
✍️تنهـــا نیستی یوسف!!! ما ثابــت خواهیم کرد؛ که اهل کوفـه نبوده و نخواهیم بود. 🌸ما ثابـــت می کنیم که؛ اَحــــرارِ توئـــــیم https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی ۲۱۳.mp3
11.96M
۲۱۳ ➖ خوردن غذای جسم، برنامه دارد؛ صبحانه / ناهار / شام و میان‌وعده‌ها ... خروج از این برنامه‌های منظم، صدمات جبران ناپذیری را به جسم وارد می‌کند. ☜ خوردن غذای روح هم برنامه دارد؛ ممکن نیست از برنامه‌ی درست تغدیه روح خارج شوید، ولی بتوانید متناسب و صحیح رشد کنید. https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
⭕️ به فکر او نیستیم 💎شیخ العرفا، آیت الله بهجت (ره): ❇️ ما خود را از اطرافیان و دوستان آن حضرت می دانیم؛ ولى در این امر، یعنى دعا براى تعجیل ظهور او، مسامحه می کنیم! ❇️ ظهور آن حضرت اهم حاجات ماست، ولى ما «عَجِّل فَرَجَهُ» می گوییم، فقط براى اینکه بفهمانیم مجلس ختم شد، و یا اینکه در موارد ازدحام مردم، صلوات می فرستیم تا مردم جا به جا شوند؛ نه اینکه جداً بخواهیم صلوات بفرستیم. ❇️ با اینکه مى‏ دانیم او واسطه‏ بین ما و خداست، مع ذلک به فکر او نیستیم! ❇️ اى کاش می دانستیم که احتیاج او به ما و دعاى ما براى او، به نفع خود ماست؛ وگرنه قرب و منزلت او در نزد خدا معلوم است.   ⬅️ در محضر بهجت، جلد ۳، صفحه ۲۷۷ 🏷 (عج) (ره) https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارنامه درخشان سپاه، نمایشگر تجربه یک ملت 🌹 انتشار به مناسبت دوم اردیبهشت، سالروز تشکیل و تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با فرمان امام خمینی (ره) در سال ۱۳۵۸ ❤️ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥این کلیپ استاد شجاعی را حتماً ببینید و بفرستید برای کسانی که می‌گویند از رهبری دفاع نمی‌کنیم به خاطر اختلاس‌ها و گرانی و فسادهایی که در جمهوری اسلامی وجود دارد ✅ با https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حرفای یک دختر چادری تو شبکه مجازی که بیشترین لایک را گرفت!! . . شما ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ خیابون ﻣﻨﻮ ﭼﭗ ﭼﭗ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ! ﺑﺒﯿﻦ ﻋﺰﯾﺰﻡ ... ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺳَﺮَﻣﻪ ﻋﻘﻠﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻪ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﺭﺍﺣﺖﺗﺮ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﺗﺮِ! ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﮐﻮﻟﺮ ﮔﺎﺯﯼ ﺭﻭﺷﻦِ... ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﮔﺮﻣﻪ! ﺍﺻﻦ ﺩﺍﻏﻪ ! ﻻﮎ ِﻗﺮﻣﺰ ﻧﻤﯿﺰﻧﻢ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺎﺭﻡ ﻻﮎ ﭼﯽ ﭼﯿﻪﻫﺎ.! ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺑﺒﯿﻦ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯽ ﻻﮎ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ! ﺧﻮﺑﻢ، ﺑﻠﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ، ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻧﺘﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﺗَﻨَﻤﻪ ﺯﺷﺘﻪ، ﻧُﭻ! ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﻧﺘﻮﻣﻮ ﺩﺍﺩﻡ! ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺑﯿﻨﯿﺶ. ﺣﺎﻻ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻫﯿﭽﯽ.. ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﮔﺮﻭﻥ ﺷﺪﻩ؟؟ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺘﺎﺏ ﮐﻨﯽ ﺳﺮ ﻧﮑﺮﺩﻧﺶ ﺑﻪ ﺻﺮﻓﻪ ﺗﺮﻩ ﺍﮔﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﺎﻝ ﻣﯿﺨﺮﯼ ۵ ﺗﻮﻣﻦ، ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺎﻝ ﺑﺨﺮﻡ n ﺗﻮﻣﻦ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﻭ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﭼﺮﻭﮎ ﻧﺸﻪ! ﮐﻪ ﺑﺎﻓﺘﺶ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﻟﺒﻪﺍﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻭﺍﯾﺴﻪ ﺑﺒﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﻭ ﮐﯿﻒ ﻭ ﮐﻔﺶ ﻗﺮﻣﺰﻡُ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺳِﺖ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻏﺭﻭﺭِ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﻭ... ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻦ ﺭﻭﯼ ﺩﻟﻢ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﯾﻪ *"ﺧﺎﻧﻢ ﭼﺎﺩﺭﯼ"* ﺑﺎﺷﻢ ... ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺷﻢ چون بهم ثابت شده که هر چی تنگتر بپوشم بالاتر نیستم... _بلکه کالاترم...._ چون یاد گرفتم که (( جنس ارزون مشتری‌های زیادی داره ) ⛔️هر روز شالهایتان عقب‌تر ⛔️مانتوهایتان چسبان ‌تر ⛔️ ساپورتتان تنگ‌تر ⛔️رژ لبتان پررنگ‌تر میشود ❓بنده‌ی کدام خداییید؟ ❓دل چند نفر را لرزانده‌اید؟ ❓کدام مرد را از همسر خود دلسرد کرده‌اید؟ ❓اشک چند پدر و مادر و همسر شهید را درآوردید؟ ❓چند دختر بچه را تشویق کرده‌اید که بعدها بی حجابی را انتخاب کند؟ ❓چند زن را به فکر انداخته‌اید که از قافله مُد عقب نمانند؟ ❓آهِ حسرت چند کارگر دور از خانواده را بلند کرده‌اید؟ ❓پا روی خون کدام شهید گذاشتید؟ ❓باعث دعوای چند زن و شوهر، بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش کردن شدید؟ ❓چند زوج را بهم بی اعتماد کرده‌اید؟ ❓ نگاه‌های یواشکی چند مردی که همسرش دارد کنارش راه میرود، به تیپ و هیکلت افتاد؟ ⛔️نگاه‌های هوس آلود چند رهگذر و... 🔥 🔥 🔥 🚫چطور؟ 🔥باز هم میگویی، دلم پاک است! 🚫چادری ها بروند خودشان را اصلاح کنند؟ 😑باز هم میگویی، مردها چشمشان را ببندند نگاه نکنند؟ 🚫جامعه چاردیواری اختیاری تو نیست❗️ 🔻 من اگر گوشه ای از این کشتی را سوراخ کنم، همه غرق میشوند. 🔥میتوانم گاز سمی اسپری کنم و بعد بگویم، شما نفس نکشید؟ ⛔️چرا آنقدر در حق خودت و دیگران ظلم میکنی؟ ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ میگوﻳﻨﺪ "ﻋﻠــی(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ، ﻟﻌﻨﺖ میکنیم ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛ ﻭقتی ﮐﻪ میگوﻳﻨﺪ "ﺣﺴﻴـــﻦ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ، ﻟﻌﻨﺖ میکنیم ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛ ﻭﺍی ﺑﻪ ﺭﻭﺯی ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﻬـــﺪی(ﻋﺞ) ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ، ﻟﻌﻨﺘﻤﺎﻥ ﻣیکنند… ...اللهم عجل لولیک الفرج... اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍سخنرانی کوتاه در روایت هست بسیاری از اهل عذاب بخاطر زبانشون هست که در جهنمند حجت الاسلام دکتر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور🌹
#رمان #از_سیم‌_خاردار_نفست‌_عبور_کن #قسمت_261 فردای آن روز خبری از آرش نشد من هم زنگ نزدم. سوگند که
به اصرار آرش مانتو مشگی‌ام را دوباره با رنگی عوض کردم. آرش هم روی تخت دراز کشیده بود و نگاهم می کرد. ولی هنوز هم نگاهش غمگین بود، هنوز خیلی فاصله داشت با آن آرش پرانرژی وشاداب قبلی... –راحیل. –جانم. –اگه تو دقیقا جای من بودی ومن جای توچیکار می کردی؟ میشه ازت خواهش کنم برای چندلحظه خودت رو بزاری جای من، کسی که از هرطرف مسئولیت گردنشه واعتقادات تو رو داره... با مِن ومِن گفتم: – آره شرایطتت سخته می دونم، باجدیت گفت: –فقط راه حل بگو، هم دردی نمی خوام. نمی دانم چرا این را گفتم، اصلا ازکجا به ذهنم آمد، شاید تاثیر حرفهای سوگند بود. –خب اول از همه فکر این رو که نامزدم با شرایط من خودش رو باید وفق بده رو از سرم بیرون می کردم. نیم خیزشد و پرسید: –خب اگه راه دیگه ایی نبود چی؟ اگه پای مادرت وسط بودچی؟ باصدای لرزانی گفتم: –مادرم برای من خیلی مهمه، حتی مهم تر از جونم...مکثی کردم وادامه دادم: –پس دیگه اون وقت چاره ایی نداشتم جز این که... –جزاین که چی؟ نشستم روی تخت اسرا و سرم را پایین انداختم. –برای این که خودم و نامزدم یه عمراذیت نشیم مجبورم کاری رو که دوست ندارم انجام بدم. متوجه ی منظورم شد. درازکشید روی تخت و ساعدش را روی پیشانی‌اش گذاشت و به سقف چشم دوخت. –چی میگی راحیل، باز که رفتی سراغ سخت ترین راه حل. ازخونسردی‌اش فهمیدم خودش هم قبلا به این موضوع فکرکرده، شاید به او هم مثل من کسی گفته بوده و او می خواسته از دهن من بشنود. –اونوقت بدون عشق چطورزندگی می کردی راحیل؟ از سوالش بغض کردم و رفتم کنارش نشستم و سرم را روی سینه اش گذاشتم. – بدون عشق زندگی کردن قابل تحمل تراز اینه که بخوای عشقت روبایکی دیگه تقسیم کنی. بادستهایش صورتم را بالا داد وگفت: –کی گفته باید تقسیم کنی؟ سرم را عقب کشیدم و دوباره گذاشتم روی سینه اش. –هم همه گفتن، هم خودم دیدم. –کجا دیدی؟ سکوت کردم و او کمی جابجا شد و سرم را بالا آورد. به چشم هایش نگاه نمی کردم. –نگام کن. نگاهم را به چشم هایش دوختم و دوباره بغضم گرفت. بلند شد لبه‌ی تخت نشست ومرا هم باخودش نشاند. –من نمی دونم چی بهت گفتن ولی من جز تو نمی تونم کس دیگه ایی رو دوست داشته باشم. بعد چانه‌ام را بالا گرفت. –می فهمی...من بدون تو می میرم. آهی کشیدم و دلخور گفتم: –هیچ کس بدونه کس دیگه نمیمیره. عصبی شد. –مگه مردن فقط خاک شدن توی بهشت زهراست. بلند شد و کمی راه رفت وبعد همانطور که بیرون می رفت گفت: –پایین منتظرتم. جلوی پاساژی پارک کرد. پیاده که شدیم دستم را گرفت. راحیل بیا همه چیز رو فراموش کنیم و امروز رو ازکنارهم بودن لذت ببریم. امروز آخرین روزه ها... باحرفش قلبم ریخت و نگاهش کردم. –منظورم آخرین روز محرمیته بابا...چرا این جوری نگاه می کنی ترسیدم. مرا هدایت کرد سمت پاساژ و گفت: –چنددقیقه دیگه میام. چندتا از مغازه ها را ازنظر گذراندم که دیدم با یک شاخه گل رزقرمز جلویم ایستاده ولبخند میزند، او واقعا بلد بودچطور خوشحالم کند. غرورش برای همه جا بود جز روابط بین خودمان. کلی گشتیم تا یک مانتوی قابل پوشیدن پیدا کردیم. اکثر مانتوها دگمه نداشتند. البته آرش می‌پسندید و می‌گفت زیر چادر که دیده نمی‌شود، چه فرقی دارد. وقتی روسری ستش را هم خریدیم، من‌هم از آرش خواستم تا برویم برایش یک هدیه بخرم، اول قبول نمی کرد ولی آنقدر اصرارکردم تا کوتاه آمد. برایش یک پیراهن با شلوارستش گرفتم. با صدای اذان ظهر، جلوی یک مسجد نگه داشت و گفت: –عاشق این نوای دل نشینم راحیل. وقتی پیشم نیستی همه‌ی خاطرات با تو بودن رو میاره جلوی چشمم. خودش هم وارد مسجد شد و نماز خواند. ازمسجدکه بیرون امدم. ازدور دیدم تکیه زده به ماشین و با لبخند نگاهم می کند.ازهمان لبخندهایی که دوست داشتم، خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم وبوسیدم. –عه، این چه کاریه راحیل...بگوببینم آرزو کردی برام؟ –آرزو؟ –حالاهمون دعا... –خندیدم وگفتم: –بابا باکلاس...نه، مگه قراربودآرزو کنم؟ –راحیل از این به بعد بایدبه هم قول بدیم هروقت نمازخوندیم واسه هم دعاکنیم... خنده ام گرفت وگفتم: –دعا نه آرزو... لپم را کشید و قفل ماشین را زد و سوارشدیم و گفت: –حالاهرچی؟ قول بده. اخمی نمایشی کردم. –هیچ دقت کردی ازوقتی نامزد کردیم چقدر ازم قول گرفتی؟ –ازبس سربه هوایی دیگه... لبخند زدم وگفتم: –قول نمیدم ولی سعی می کنم. –من سعی تو رو اندازه‌ی قول قبول دارم. منم دعات می کنم هرروز...به خصوص نماز صبح وقتی هوا هنوز تاریکه وصدایی نیست، توی یه تایم مشخص فقط به کسی فکر می کنی که دوستش داری ومی دونی اونم الان داره بهت فکرمی کنه. –منظورت تله پاتیه؟ 🍁به‌قلم‌لیلا‌فتحی‌پور🍁 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
–اونم میشه گفت، مهم اینه که به یاد هم باشیم. با سنگدلی گفتم: –وقتی قراره با هم زندگی کنیم نیازی به این کار نیست. وقتیم قسمت چیز دیگس به نظرم این کار خود آزاریه. چرا باید به فکر هم باشیم اونم دقیقا وقت نماز که باید فکرمون رو کنترل کنیم. اینجوری که اصلا نمی‌فهمیم چی خوندیم. پوفی کرد و گفت: –فکرمون رو کنترل کنیم؟ –اهوم، نماز یه جور تمرین یوگاست. خندید و گفت: –یوگا؟ چی میگی راحیل یوگا که مال این چینی مینیهاست. –نه بابا فکر کنم مال هندیاست. اونام از همین نماز ما یاد گرفتن این ورزش رو دیگه. با چشم های گرد شده نگاهم کرد. – باور کن آرش، تو یه بار امتحان کن، ببین سر نماز میتونی فقط به خدا فکر کنی. خیلی سخته، اگه توی کل نماز حتی یه بار تمرکزت رو از دست ندی، یعنی خیلی خوب می‌تونی فکرت رو کنترل کنی. لبهایش را به بیرون داد و گفت: –واقعا؟ –آره، تازه روی هوشم تاثیر داره. من شنیدم ابو‌علی سینا وقتی تو مسائل علمیش به مشکل برمی‌خورده دور رکعت نماز می‌خونده، بعد می‌تونسته اون مشکل رو بر طرف کنه و حل کنه. –بریکلا ابو علی. –حالا تو مسخره کن. –مسخره نکردم. امتحانم را دادم و کیفم را از امانت داری گرفتم، گوشی‌ام را روشن کردم. یک پیام از شماره‌ایی ناشناس داشتم. نوشته بود: –فریدونم، این شمارمه، بهم زنگ بزن. باخواندن پیام قلبم از جا کنده شد. نمی دانستم چکارکنم. من به او زنگ بزنم؟ واقعا پیش خودش چه فکری کرده؟ از ترسم پایم را از دانشگاه بیرون نگذاشتم. کمی فکر کردم. یاد زهرا خانم افتادم، قول داده بود کمکم کند. فوری به او زنگ زدم و موضوع را گفتم. گفت چند دقیقه صبر کنم تا قضیه را با برادرش در میان بگذارد. به چند دقیقه نرسید که زهرا خانم زنگ زد و گفت که شماره‌ی فریدون را برای کمیل بفرستم. همین کار را کردم. بعد از چند دقیقه کمیل زنگ زد و گفت: –لطفا به این آقا پیام بدید و بپرسید ازتون چی می‌خواد. با خجالت گفتم: –اون آدم درستی نیست. –بله میدونم، برای مدرک لازمه که حرفهایی که بهتون زده رو براتون پیامک کنه، تا ازشون مدرک داشته باشیم. من یه دوستی تو اداره آگاهی دارم، یه دوست وکیلم دارم که وقتی مشکل شما رو بهشون گفتم، اولین چیزی که گفتن مدرکی برای اثبات این حرفها خواستن. بعد که مدرک جمع شد بهتون میگم چیکار کنید. همانجا در محوطه‌ی دانشگاه چند دقیقه‌ایی برای فریدون پیام فرستادم و او هم همان جوابهای احمقانه را فرستاد. در آخر هم آدرسی برایم فرستاد و گفت که سر قرار بروم، میخواهد در مورد موضوع مهمی صحبت کند. تمام بدنم به لرزه افتاده بود. حتی پیامک فرستادن هم باعث استرسم شده بود. دلم می‌خواستم از آرش کمک بگیرم ولی از عاقبتش می‌ترسیدم. دوباره به زهرا خانم زنگ زدم. زهرا خانم بعد از کسب تکلیف از کمیل گفت که ساعت قرار را تعیین کنم ولی سر قرار نروم. بعد از من خواست مشخصات فریدون را شرح بدهم. موهای بلند فریدون نشانه‌ی خوبی بود برای شناختنش. کارهایی که زهرا خانم گفته بود را انجام دادم و همان موقع چشمم به سوگند افتاد. با ذوق به طرفش رفتم و گفتم: –وای خدا رو شکر که اینجایی. داری میری خونه؟ مو‌شکافانه نگاهم کرد و پرسید: –حالت خوبه راحیل؟ تو چرا هنوز نرفتی؟ مگه دو تا امتحان داری؟ –من خوبم. نه آخرین امتحانم بود. امسال اصلا نفهمیدم تابستون کی تموم شد... می‌خوام بیام خونه شما، یه کم کار خیاطی کنم. خیلی وقت چیزی ندوختم. –مگه آرش نیست. امروز امتحان نداشت؟ –راستش اونقدر ذهنم درگیره که اصلا بهش زنگ نزدم. فقط میدونم ساعت امتحانش بعد از ظهره. گردنی چرخاند و گفت: –حالا تو زنگ نزدی، اونم نباید زنگ بزنه؟ به طرف درب خروج راه افتادم و گفتم: –چون دیگه نامحرمیم کلا کاری با هم نداریم، فقط گاهی به هم پیام میدیم، حتی زنگ زدنامونم کم شده. دنبالم آمد و گفت: –چطوری می‌تونی اینقدر آروم باشی راحیل؟ پوزخندی زدم. –ای بابا سوگند، اونقدر ذهنم درگیر چیزهای دیگس، اونقدر گاهی دنیا برام ترسناکه که اصلا نمیتونم به آرش فکر کنم. دستم را گرفت و پرسید: –راحیل اتفاقی افتاده؟ از قیافت فهمیدم یه چیزی شده‌ها. از چی می‌ترسی؟ با بغض گفتم: –از آدما، شاید باورت نشه سوگند، از وقتی نامزد کردم، هر دفعه استرس یه چیزی رو داشتم. الانم که دیگه نور الا نور شده. –دوباره این خانواده نامزدت چیکار کردن؟ بغضم را فرو دادم و قضیه‌ی فریدون را برایش تعریف کردم. هر چه بیشتر حرف میزدم چشم‌های سوگند گردتر میشد و خشمش نمودارتر. در آخر با ناراحتی گفت: –الهی بمیرم برات. عجب خانواده شوهر داغونی داری. کار خوبی کردی که به خواهر کمیل گفتی. احتمالا این آقا کمیل میره سر قرار و یه دل سیر کتکش میزنه. نترس اون یارو کاری نمی‌تونه بکنه. با کتکی هم که امروز می‌خوره احتمالا تا یه مدت نمیبینیش. https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
من خیلی خوب درکت می‌کنم راحیل. واقعا این هم کُف هم بودن زن و شوهر درسته. منم با اون نامزد قبلیم این مشکل استرس رو داشت.. 🍁به قلم لیلا فتحی پور🍁