🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀
🌼🍀
🍀
#ادامه_قسمت_سی_و_چهارم
#نویسنده_محمد313
ازش گرفتم و گفتم:ممنون
-خواهش میکنم
از اتاق رفت ک نفس عمیقی کشیدم و نیت کردم
ته دلم احساس خوبی به خوب شدن اوضاع داشتم
بعد از اینکه سه رکعت نماز مغربو خوندم تسبیح کمیلو با اشتیاق برداشتم و مشغول فرستادن صلوات شدم
بوی عطر خاصی ازش میومد
با تمام وجود بوییدمش
نرگس ک کنارم نمازشو میخوند با دیدن تسبیح گفت:مال کمیل نیست؟
گفتم:چرا ..خودش بهم داد
متعجب گفت:واقعا
-چطور؟
-خیلی این تسبیحو دوست داره
وقتی 16 سالش بود از شلمچه که رفته بود خریدش
خودش میگفت هرمکان زیارتی که رفته این تسبیحو متبرک کرده
منکه هرچی ازش خواستم اینو بده بمن نداد گفت یادگاری نمیتونم
بهم زیر چشمی نگاه میکرد ک گفتم:چیه خوب..موقتی داد
چشماشو ریز کرد که خندم گرفت
-کوفت...نمازتو بخون
تسبیحو سمتش گرفتم:میخوای فعلا دست تو باشه؟
با بستن چشماش گفت:نه
تسبیحشو به تو داده بمن ک نداده
دست خودت باشه بهتره
بعد از تموم شدن نمازم برای چیدن سفره رفتم اشپزخونه تا کمکی کرده باشم
غذا املت بود
ساده و بی دردسر
اتفاقا واقعا میچسبید
بعد از اماده شدن وسایل پای سفره نشستم و با گفتن بسمی اللهی مشغول خوردن شام شدم
کمیل در حالی که لقمه ای برای خودش درست میکرد گفت:فردا صبح زود برمیگردم
نرگس معترضانه گفت:چه زووود
همش چند روز اینجا بودیم
کمیل :دیگه من کارم زیاده باید برم..شما چون نذر داریم سال تحویل همینجا بمونید.اول دوم عید میام دنبالتون
عمه خانوم :چیکار داری پسرم...نمیشه سال تحویل پیش خانوادت نباشی ک..مخصوصا الان ک تازه عروس داری
سرمو با خجالت پایین انداختم
-نه عمه جون منکه از خدامه بمونم..نرم کارای شرکت عقب میمونه ...دیگه به بزرگی خودتون ببخشید
محمد:اگه واقعا لازمه بری خدا پشت و پناهت ولی رو من حساب کن کاری چیزی داری انجام میدم واست
پیشمون باش
کمیل: نه قوربونت
اذان صبح میرم زیارت
بعدشم به امیدخدا میرم تهران
عمه خانوم با ناراحتی گفت:دیگه چی بگم پسرم..وقتی میگی سرت شلوغه..میترسم زیاد اصرار کنم معذب شی
کمیل لبخند زنان گفت:قوربونت برم
تعارف ندارم
حوریه خانوم:کاش میشد سال تحویل پیشمون باشی
-دیگه اتفاقیه ک افتاده
مهندس امینی زنگ زد گفت کارا عقبه خواهش کرد برگردم
بغض کردم
سال تحویل بدون کمیل!
دیگه هیچ اشتیاقی واسه اومدن عید نداشتم
از الان هنوز نرفته احساس دلتنگی میکردم
نرگس بمن نگاهی انداخت ک احساس کردم متوجه ناراحتیم شد
#ادامه_دارد....
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀
🌼🍀
🍀
#با_من_بمان_35
#نویسنده_محمد313
موقع خواب هرطرف چرخ میزدم خوابم نمیبرد
اونکه هنوز نرفته اینطوری دلتنگش بودم
این ده روزی ک بدونش اینجا میموندم خیلی سخت میشد
اشکامو پاک کردم و دست بندمو لمس کردم
تا اذان صبح بیدار بودم
دیگه الانا کمیل میرفت حرم و بعدشم تهران
قبل خواب از همه خداحافظی کرده بود
منم باهاش زیر لب خداحافظی کردم
بیتاب خودمو زیر پتو مچاله کردم
گریم بند نمیومد
هیچکی نمیتونست بفهمه چقدر بهش دلبسته بودم
تموم لحظات و خاطراتمو مرور میکردم و بی تاب تر میشدم
صدای بسته شدن در اومد ک با خودم گفتم:حتما کمیل بود که رفته
از جام بلند شدم و با همون چشمای قرمز از گریه ازاتاق بیرون رفتم
چشمم کنار محمد ک پیش تلویزیون خوابیده بود چرخید
کمیل نبود پیشش
تشکشم مرتب تا کرده بود و یه گوشه گذاشته بود
پس رفته بود
رو به روی در خروجی هال ایستادم و گفتم:ای کاش زودتر میومدم بیرونو ازت دوباره خداحافظی میکردم
به در تکیه دادم و روی زمین نشستم
بغضم داشت میترکید که کمیل از دستشویی بیرون اومد و در حالی که موهاشو مرتب میکرد
منو جلوی در دید ک متعجب به صورت خیس از اشک من خیره شد
اونقدر از دیدنش جا خوردم ک گریم یه لحظه بند اومد
یعنی نرفته بود هنوز!
سرجام وایستادم
سراسیمه گفت:چیزی شده
اتفاقی افتاده؟؟؟؟
دیدن چهرش و فکر اینکه ازم دور میشد بیشتر قلبمو فشار میداد
قطره های اشک روی گونه هام دوباره سرازیر شدند
سمتم اومد و بازومو تکون داد:چی شده
نمیدونست دلتنگی اون درد منه
سرمو انداختم پایین و با صدای لرزون گفتم:هیچی
دلم گرفته بود
نگران نشید
چیزی نشده
سرمو بالا اورد و گفت:راستشو بگو ؟
به چشمای براقش خیره شدم و خیلی سعی کردم بهش بگم که دلم براش تنگ میشه
ولی نمیتونستم
ته دلم چیزی میگفت: ازاده حرف دلتو بزن
الان میره
زبونم نمیچرخید
از دست خودم دلگیر شدم
صداش وجودمو بهم میریخت:ازاده !
چرا مثل بهاری گریه میکنی و نمیگی چی شده؟؟؟!!
دیگه نمیتونستم طاقت بیارم
خودمو تو بغلش انداختم و
بیصدا اشک ریختم
پیشونیمو رو شونش گذاشتم و گفتم: دوری از شما خیلی سخته
زیر گوشم گفت:دیوونه! داشتی برای من گریه میکردی
چشمامو بستم و ترس اینکه بعد گفتن این حرفا کمیل چه فکری دربارم میکنه رو از دلم بیرون کردم
-شما بعد خدا تنها تکیه گاه من هستید هرچقدرم که از من بدتون بیاد
-مگه میشه از کسی ک اینطوری واسه ی من اشک میریزه بدم بیاد
منم ...
با شنیدن صدای سرفه ی کسی ازهم جدا شدیم
نجمه در حالی که چشماشو میمالید با چشمای گرد شده به ما نگاه کرد :خداحافظی عاشقانه !
نگامو ازش گرفتم ک کمیل با خنده گفت:برو بخواب بچه
-میخواستم برم اب بخورم
نگو اینجا خبرایی بوده
-الان وقت اب خوردن بود!
نجمه با لبخند گشاد گفت:حالا زیادم تشنه نیسم شما راحت باشید
شتر دیدی ندیدی
برگشت اتاق که کمیل اشکامو پاک کرد و هردو زدیم زیر خنده
-تحمل کن ازاده
وقتی برگردیم تهران یه مراسم ساده میگیرم و دیگه اجازه نمیدم کسی به ما نگاه بدی داشته باشه
اروم گفت:هرموقع دلت واسم تنگ شد با تسبیحی که بهت دادم صلوات بفرست و به خدا توکل کن
نمیتونم شماروهم ببرم
پیش مامان بمون و از طرف من مراقبش باش
باشه؟
سرمو تکون دادم
-سال تحویل که شد میرم مزار شهدا
همونجایی ک باهم رفتیم
به گوشی نرگس زنگ میزنم
سال تحویل بیدار باشیا
باشه ای که گفتم ک با لبخند نگام کرد
#ادامه_دارد....
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
www.iranseda.irPart19_مجمع الفضائل ج2.mp3
زمان:
حجم:
6.69M
🌅🖋📗مجمع الفضائل
🔷🔹🔷قسمت 9⃣1⃣
@montazeraan_zohorr
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پایان بخش برنامه کانال
#زمزمه دعای#فرج
#تصویری
شب خوش
التماس دعا
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔹💠🔹بسم ربِّ مولانا مهدی (عج)🔹💠🔹
آنچه که به خاطرش به #کانال_منتظران_ظهور، دعوت شدید💌
📣 توجه📣
🔻ارزاق معنوی روزانه
#اعمال_و_ادعیه_روزانه:
🌕روز شنبه
🌖روز یک شنبه
🌗روز دوشنبه
🌘روز سه شنبه
🌑روز چهارشنبه
🌒روز پنج شنبه
🌓روز جمعه
🌔عصر جمعه
#حجةالاسلام_قرائتی
#تفسیر_صفحه_ای_قرآن
#قرار_شبانه
☆تلاوت سوره های مبارکه واقعه و ملک
#نماز_شب
☆نماز شب را به نیت ظهور بخوانیم
🔹🔸💠🔸🔹
🔻خداشناسی
#استاد_شجاعی
#مجموعه_لا_اله_الا_الله
☆۲۸ جلسه صوت شناور
🔸️🔹️💠🔹️🔸️
🔻مرگ پژوهی
#استاد_امینی_خواه
#سه_دقیقه_در_قیامت
☆۹۵ جلسه صوت شناور
#مستند_صوتی_شنود
☆۱۶ جلسه صوت شناور
☆به همراه ۴ جلسه ی پرسش و پاسخ
🔹🔸💠🔸🔹
🔻معادشناسی
#استاد_شجاعی
#سفر_پر_ماجرا
☆۶۱ جلسه صوت شناور
🔹🔸💠🔸🔹
🔻شیطان شناسی
#استاد_شجاعی
#شیطان_شناسی
☆۵۴ جلسه صوت شناور
🔹🔸💠🔸🔹
🔻مباحث معرفتی
#استاد_شجاعی
#راضی_به_رضای_تو
☆۴۵ جلسه صوت شناور
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
🔻مباحث اخلاقی
#استاد_شجاعی
#مهارتهای_کلامی
☆۲۷ جلسه صوت شناور
#کارگاه_انصاف
☆۴۸ جلسه صوت شناور
#تنبلی_و_بی_حوصلگی
☆۵۸ جلسه صوت شناور
#این_که_گناه_نیست
☆۷۶ جلسه صوت شناور
🔹🔸💠🔸🔹
#تشرفات
#تشرف_علما
☆مجموعه ی مستند با ارزش از مشرَّف شدن محضر امام عصر (عج)
🔹🔸💠🔸🔹
🔻 کتاب صوتی
#حاج_قاسم
☆جان فدا، ۱۰ قسمت
🔹🔸💠🔸🔹
🔻کلیپ های عبرت آموز
☆چهار عمل عالی برای حذف عذاب
☆کاملا واقعی،جسد ۳ هزار ساله فرعون مصر!
☆داستان جوانی که از غیب خبر میداد!
☆یک مانع در انسان که اجازه نمیدهد تقدیرات مثبت و بلند شب قدر را جذب کند
☆توبه مصطفی دیوانه، به نقل از شهید کافی
🔰 ادامه دارد
با منتظران ظهور همراه بمانید🙏🌱
◇💠◇💠◇💠◇💠◇
@montazeraan_zohorr
◇💠◇💠◇💠◇💠◇
💠بسته ی معنوی کانال منتظران ظهور در روز چهارشنبه💠
🔹صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام
🔸دعای عهد با مولایمان حضرت مهدی (عج)
🔹صلوات و دعاهای مجرب و روزانه
🔸نکند شب و روزی از شما بگذرد و این چهار آیه را تلاوت نکنید
🔹عهد ثابت روز چهارشنبه
🔸دعا و زیارت مخصوص روز چهارشنبه
🔹 دعاهای بعد از تلاوت قرآن
🔸دعای نور
بَر چِهرِه یِ پُر زِ نورِ مَهدِی صَلَوَات🙏💛🙏
962.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سلام_صبحگاهی
💠 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقوُمُ
🌹 سلام بر تو هنگامی که برمیخیزی
#امام_زمان
@montazeraan_zohorr