ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#پندیات
چگونه من مسلمانم دلم از کینه لبریز است
به هنگام فرایض هم دعا وذکر ناچیز است
همه اعمال من یارب ریاء و فتنه انگیز است
گناهم در تمام جنبه ها از حد سر ریز است
چنین اعمال که من دارم نشان دارد زعصیانم
چگونه من یک انسانم نخوانیدم مسلمانم
به هرجا محفلی باشد گمانم هست سخنرانم
نسنجیده هر آن چه درسر آمد بر زبان رانم
گهی تهمت ، گهی غیبت زاین وآن همی خوانم
به ظاهر صاحب علمم ولی در جهل و نادانم
اگرچه بنده حقم ولی پیرو به شیطانم
اسیر نفس دون هستم نخوانیدم مسلمانم
چگونه من مسلمانم کنم همسایه را آزار
ندارم حرمت اورا کنم اورا زخود بی زار
پیمبر با وجودی که سفارش کرده است بسیار
که اول فکر همسایه نما از بعد آن هم دار(۱)
نه فامیل و نه همسایه نه از جمع رفیقانم
نکردم من صله ارحام ، نخوانیدم مسلمانم
درایام محرم من زنم برسینه و برسر
سیه پوشم عزای نور چشم ساقی کوثر
ولی اندر خفا دزدم شوم از ابن سعد بدتر
که او در روبرو من پشت زنم بر شاه دین خنجر
که نیستم زینت مولا شکستم عهد و پیمانم
خدایی نیستم شیعه نخوانیدم مسلمانم
من از بهر ریاست ها فروختم دین و عقبا را
زدم تهمت به این و آن نکردم من مدارا. را
چو ابن سعد شوم والی ری و بلخ و بخارا را
شکستم حرمت دین و نکردم فکر فردا را
همی اسراف و ریخت و پاش گمانم اهل ایمانم
بواقع یار شیطانم !! نخوانیدم مسلمانم
مسلمانی نباشد بر عبا و ریش و دستارم
ویا پیشانی زخم و دو چشم تا صبح بیدارم
چو زالو خون خلق خوردم ریاء کارو ربا خوارم
ندارم شرم چو از یزدان چه بی عارو گنه کارم
کجا من با چنین جرمی غلام شاه مردانم
بخود گویم مرنج از من ، نخوانیدم مسلمانم
چگونه من مسلمانم خبرچین و خبر سازم
زنم حقه به این وآن ، وفا دار به هر رازم
براندازم محبت را نفاق و کینه اندازم
ولی ظاهر چنان مشفق ، درونم من دغل بازم
گنه افتاده بر جانم ،نه از کرده پشیمانم
اجل گیرد اگر جانم/ نخوانیدم مسلمانم
(صفا)جور و جفا کردی نکردی خوف از محشر
تو عمر خود فنا کردی نگشتی پیرو حیدر
نباشد حیف بر آن شیری که خوردی از دم مادر
گناه کردی نبود یادت مگر از جنت و کوثر
بدین کار و به رفتارت زعقبای تو ترسانم
بگویم یا نگویم من ، نخوانیدم مسلمانم
🖊شاعر: قاسم جناتیان قادیکلایی
(22) الجار ثم الدار!
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
امام حسن عليه السلام مى فرمايد:
مادرم زهرا عليهاالسلام را در شب جمعه ديدم تا سپيده صبح مشغول عبادت و ركوع و سجود بود و مؤ منين را يك يك نام مى برد و دعا مى كرد، اما براى خودش دعا نكرد عرض كردم :
- مادر جان چرا براى خودتان دعا نمى كنيد؟
فرمودند:
- فرزندم اول همسايه ، بعد خويشتن !
(الجار ثم الدار!)(26)
📚پاورقی
26-بحارالانوار، ج 43، ص 81 و ج 89، ص 313 و ج 93، ص 388 با كمى تفاوت .
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم واحشرنا معهم والعن اعدائهم اجمعین
💠 حضرت آیتالله بهجت رحمه الله علیه می فرمودند :
«هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب #جهاد_با_نفس را مطالعه کنید و سعی نمایید به آن عمل کنید؛ بعد از یک سال خواهید دید که حتماً عوض شدهاید؛ مانند دارویی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی میکند».
🔷 به توفیق الهی تدریس و مباحثه متن کتاب جهاد_با_نفس توسط حجة الاسلام مصطفی امینی خواه ، از اوایل دهه 90 در قم آغاز شد و پس از آن در مشهد ادامه یافت.
این مباحث که در بازه زمانی 10 الی 15 دقیقه ارائه شده ، پیش از دروس حوزوی بوده و مخاطب آن طلاب و فضلا بوده اند ولی در عین حال شنیدن آن برای عموم ، منعی ندارد و ان شاء الله مفید نیز خواهد بود.
@AminikhaahAUD-20211128-WA0188.mp3
زمان:
حجم:
6.08M
🔈 #جهاد_با_نفس
📚 #وسائل_الشیعه
📣 جلسه هفدهم
* حق همنشین به معنای عام
* حق شریک
* حق مال
* اینجا ایثار نکنیم
* حق کسی که از شما طلبکار است
* حق کسی که ادعای علیه ما دارد
* حق کسی که علیه کسی ادعایی داریم
* حق کسی که از ما مشورت خواسته است
* معنای نصیحت
* اصل کلی در رفتار با دیگران
⏰ مدت زمان: ۱۴:۳۳
🎙️ حجت الاسلام مصطفی امینی خواه
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌷 *بیشتر بیندیشیم❗*
🌺 *جرج جرداق مسیحی یک تنه ۲۰۰ بار نهج البلاغه را خوانده است.*
👌 *آیا ما شیعه مولا علی علیه السلام، ۲۰۰ نفر از ما، یک بار نهج البلاغه را خوانده ایم⁉️*
🏴 منتظران ظهور 🏴
چون سختی ها به نهايت رسد، گشايش پديد آيد و آن هنگام كه حلقه های بلا تنگ گردد آسايش فرا رسد. نهج_البل
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
💠 نهج البلاغه # ادامه شرح
خطبه سوم ( شقشقیه ) # جلسه ۳۰
🔶تحلیل سیاسی دوران عمر ( خلیفه دوم)
بحث ما در خطبه سوم پیرامون دوران خلافت خلیفه دوم بود که امیرالمؤمنین علیه السلام در مقدمه آن ویژگی های اخلاقی و شخصیتی خلیفه دوم را بررسی فرمودند و در ادامه می فرمایند :
🌸فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِه🌸
🍃فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ🍃
صاحب: همراه
ها: برمی گردد به خلافت( حوزه خشناء)
اشنق : کشیدن افسار ناقه _ ریسمانی که دهانه مَشک را با آن محکم می کنند هم معنی می دهد.
خرم: پاره شدن _ شکاف برداشتن
تقحّم : از ریشه قُحوم است ( انسان بدون فکر خود را در جایی بیاندازد)
همان خلافتی که خلیفه اش عمربن خطاب بود ، اگر کسی می خواست به آن حوزه وارد شود و با او مصاحبت داشته باشد ، مثل کسی بود که بخواهد بر یک حیوان چموشی سوار شود و آن را مرکب خود قرار دهد ( تشبیه فرموده اند) طبیعی است که سوار شدن بر حیوان چموش کار ساده ای نیست ؛ چنانچه افسار را زیاد بکشد ، دهانش پاره شود و اگر افسار را رها کند حیوان رَم می کند و خودش و سوارش را به هلاکت می اندازد .
🍃فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ🍃
مُنْیْ : مبتلا شدن
لَعَمرالله : لَ (برای قسم است) عَمر( مبتدا) قسمی( خبر محذوف)
خَبط : انحراف از مسیر مستقیم
شِماس : سرکشی و بد خلقی
اعتراض : از مسیر مستقیم دائم منحرف به راست و چپ می شود .
به خداقسم مردم در آن دوران مبتلا به یک سلسله مسائل اجتماعی بودند . (مردم گرفتار شبهه و خطا شدند و عدالت به غلط برای مردم جا افتاد .) مردم گرفتار سرکشی و نفاق و انحراف شدند .
🔘 نکته :
[در زمان خلیفه دوم فتوحات زیادی صورت گرفته است و عامه مردم وقتی تاریخ را مرور می کنند طرفدار کسی هستند که فاتح باشد ( به هر قیمتی، حتی اگر ویژگی خوبی نداشته باشد) به همین خاطر به او امتیاز می دهند و بر عکس اگر کسی شکست خورده باشد حتی اگر ویژگی های خوب دیگری داشته باشد ، مردم او را منفی تلقی می کنند . این نحوه تحلیل تاریخ علمی نیست ؛ همه جوانب باید در نظر گرفته شود .
در مورد خلیفه دوم هم توضیحاتی جلسه قبل داده شده که :
اولاً ، او خودش طراح عملیات جنگی نبود .
ثانیاً ، نیروی ایمان رزمندگان در فتوحات مؤثر بود.
ثالثا ً ، پیامبر بشارت داده بودند که کاخ کسری و قیصر توسط مسلمانان فتح می شود.
رابعاً ، غنائم زیادی هم بدست می آمد که بی تأثیر نبود .
از همه مهمتر ، آوای اسلام که به گوش می رسید ، از لشگر مسلمانان استقبال می شد.
فتوحات مسلمانان ربط زیادی به خلیفه دوم نداشت .
او اصحاب خاص پیامبر را هم اجازه نمی داد که ورود پیدا کنند و حتی حدیث گفتن ممنوع بود .
البته او چون خودش زندگی ساده ای داشت ، افرادی را که در بخشهای مختلف سر کار می گذاشت اگر خطایی از آنان می دید یا می شنوید آن ها را تنبیه می کرد ( مُشاطره) .
🔹مشاطره : به آنان می گفت ثروت بدست آمده شان را بیاورند و سپس تقسیم می کرد . قسمتی را به بیت المال می سپرد و قسمت کمی را به آنان پس می داد . در حالیکه پولی که از مردم گرفته شده بود باید به خود مردم باز گردانده می شد . ( مطابق دستورات دینی نبود)
🔹یکی دیگر از اقدامات خلیفه دوم ، تشکیل دَواوین بود . دفتر هایی تشکیل داد و ثبت نام کرد از همه مسلمانان و برای هر کدام حقوقی از بیت المال قرار داده بود . اما او به حسب سابقه در اسلام آوردن افراد اموال را تقسیم می کرد .
اگر سابقه در اسلام ملاک بود چرا پیامبر این کار را نکردند ؟ حتی خلیفه اول هم چنین کاری نکرد .
این یک بدعت بود و همین بدعت او بعدها برای امیرالمؤمنین علیه السلام مشکل آفرین شد . زیرا یک عده متوقع بودند که ما سزاوار حق بیشتر از بیت المال هستیم چون سابقه بیشتری در اسلام داریم .]
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
🔶نهج البلاغه # ادامه شرح خطبه سوم (شقشقیه) # جلسه ۳۰
قسمت 2⃣
خلافت ده ساله عمر از این بدعت ها و خطاها زیاد داشت و تأثیر زیادی بر عامه مسلمانان گذاشت و در ذهن آن ها جای
گرفت که همچنان نیز برقرار است که این ذهنیات را در اهل سنت مشاهده می کنیم .
در ادامه امام می فرمایند:
🍃فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ🍃
من صبر کردم با وجود اینکه زمان زیادی بود ( ۱۰ سال و ۶ماه)
[ یکی دیگر از بدعت های خلیفه دوم ، تولید نماز بود !
همین نماز تراویح که همچنان در عربستان مرسوم است که در ماه رمضان نمازهای مستحبی را به جماعت برگزار می کنند ، نمونه بارز این بدعت ها است .
▪تراویح : از آن جهت که نمازهای نافله طولانی است و دربین آن استراحتی می کنند به این نام گذاشته شده است .
در اسلام هیچ نماز نافله ای به جز نماز باران ( نماز استسقاء) ، به صورت جماعت خوانده نمی شود.
وقتی خلیفه دوم چنین بدعتی را آورد گفت :
انّها خَیر بدعة : چه بدعت خوبی!
و این بدعت ها در زمان امیرالمؤمنین دردسرساز شد .
وقتی حضرت مخالفت فرمودند با نماز تراویح مردم اعتراض می کردند و توجه به فرمایشات حضرت نداشتند و نهایتاً ایشان آنان را به خودشان واگذاشت .
ببینید چقدر بدعت عمر تأثیر عمیقی روی مردم گذاشته بود که به هیچ وجه قبول نمی کردند آن را کنار بگذارند.
🍃حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ🍃
تا اینکه دومی هم از دنیا رفت .
نقل شده که هنگام مرگ عمر می گفت :
《یا لیتنی لم أکُ شیئاً، لیْتَ لم تَلِدْنی أُمّی، لیتَ کنْتُ نَسیاً منسیّا، یا لیتنی کُنْت حائکاً أعیش من عمل یدی》
ای کاش من هیچ بودم، ای کاش مادرم مرا نزاییده بود، ای کاش من به فراموشی سپرده شده بودم، ای کاش بافنده بودم و از دست رنج خود زندگی میکردم.
و اما برای خلافت بعد از خودش ترتیبی داد .
او گفت : اگر بخواهم کسی را به جای خودم معرفی کنم ، بهتر از من هم این کار را کرده ( منظورش ابی بکر بود) و اگر بخواهم کسی را معرفی نکنم بهتر از من این چنین کرد ( منظورش پیامبر بود) و سپس گفت اگر ابوعبیده جراح ( در سقیفه همراهشان بود) زنده بود او را جانشنین خودم می کردم و اگر سالم غلام حذیفه ( در سقیفه حضور داشت و در خانه فاطمه زهرا آمد ) زنده بود تا جانشینش کنم
و بالاخره فرستاد دنبال ۶ نفر .
این ۶ نفر اولینشان امیر المؤمنین علیه السلام بود و بعد عثمان ، طلحه ، زبیر ، سعد ابی وقاص و عبدالرحمن عوف بودند.
اینها آمدند و عمر گفت : پیامبر از دنیا نرفتند مگر اینکه از این ۶نفر راضی بودند ( از آنها تجلیل کرد)
سپس نگاهی کرد و گفت : هان انگار همگی خیلی در طمع خلافت هستید و سپس یکی یکی از هر کدام تحلیلی کرد .
● به زبیر گفت : تو یک روز مؤمنی و روز دیگر کافری ( مؤمن الرضا و کافرالغضب : اگر راضی باشی ، مومنی و اگر راضی نباشی ، کافری)
● به طلحه گفت : تو وقتی پیامبر از دنیا رفتند از تو ناراضی بودند .( اشاره به ماجرای آیه حجاب که اگر خواستید از زنان پیامبر چیزی بگیرید باید از پس پرده بگیرید ، طلحه جمله ای گفته بود که پیامبر ناراحت شده بودند)
● به عبدالرحمن بن عوف گفت : تو از بنی زهره ای و بنی زهره را چه به خلافت .
● به سعد ابی وقاص گفت : با آن همه مال و منال که داری می خواهی خلیفه شوی ! تازه تو هم از بنی زهره ای.
● به عثمان گفت : اگر تو به خلافت برسی ، بنی امیه را بر مردم سوار می کنی .
●ودر آخر نگاهی به امیرالمؤمنین علیه السلام انداخت و گفت :
لهِ أنتَ لَولا دُعابةُ فِیکَ! أما وَاللهِ لَئِن وَلّیتَهُم لَتَحمِلَنَّهُم عَلى الحَقِّ الواضِحِ والمَحَجَّةِ البَیضاءِ
تو چه خوبی اگر این مقدار شوخ مزاجی ات نبود . به خدا قسم اگر تو بر مردم حاکم شوی مردم را به راه مستقیم و به سوی حق می بری.
امام از این جریان ابراز نارضایتی می کنند و می فرمایند:
🍃حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ 🍃
خلیفه دوم خلافت را در بین یک شورایی قرار داد که خیال می کرد من هم همطراز آن ها هستم !
قسمت 3⃣
در ادامه بحث :
🍃فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ🍃
(لله : لام استغاثه و لام لِشوری : برای مستغاث منه است )
خدایا به تو استغاثه می کنم از این شوری !
پیداست دلِ حضرت خیلی به درد آمده بوده از این شوری.
🔸🔸🔸🔸
📜شورای ۶ نفره قوانینی هم داشت : ⬇️ ⬇️ ⬇️
خلیفه دوم دستوراتی هم داد که معلوم بود از قبل نتیجه اش مشخص شده بود. ( در واقع یک شورای فرمایشی بود)
تمام مورخین اهل سنت نوشته اند که :
خلیفه دستور داد که این ۶نفر را ببرید داخل یک خانه ای و اطراف خانه ۵۰ فرد مسلح قرار دهید . اینها سه روز وقت دارند که از بین خودشان یک نفر را معرفی کنند و با او بیعت کنند.
○ اگر ۵نفر با هم یکی شدند و یکی مخالفت کرد ، گردن آن یک نفر را بزنید.( طبیعی است که در چنین حالتی آن یک نفر حضرت علی بودند)
○ اگر ۲نفر یک طرف و ۴ نفر طرف دیگر ، گردن آن دوتا را بزنید ( در این حالت اگر بود حضرت علی علیه السلام و زبیر می شدند که ز