ن بروم ) مصیبت و مظلومیت از این بالاتر ؟! اِسفاف : پرنده در حین پرواز گاهی به سطح زمین می آید تا دانه ای برگیرد و دوباره بالا می رود . پایین آمدن پرنده را " اسفاف " گویند. 🍂فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ 🍂 یکی از آن ها تمایل پیدا کرد به عثمان به جهت کینه ای که به من داشت ( سعد ابی وقاص) و دیگری تمایل به عثمان پیدا کرد به جهت اینکه دامادش بود ( عبدالرحمن بن عوف) [در یک جا کینه و در یک جا خویشاوندی حکمفرما بود و حقّ حاکم نبود] ( هَنّ : در عربی هرچیز خیلی زشت را گویند) اینکه حضرت این عبارت ( هَنٍّ و هَنٍّ) را به کار برده تفسیرهای گوناگون شده است . ♻️شارحین نهج البلاغه اختلاف دارند . 🔰 بعضی گفته اند منظور امام خلافکاری هایی است که از عبدالرحمن بن عوف و سعد ابی وقاص سرزده است . 🔰مرحوم فیض الاسلام نوشته اند که این اشاره به طلحه و زبیر است . اگرچه آن زمان زبیر بد نبود و تمایل به امیرالمؤمنین علیه السلام داشت ، ولی وقتی این خطبه ایراد می شود زبیر به حضرت خیانت کرده بود . ( زشتی این دو به سبب نقض بیعتشان با علی بن ابیطالب علیه السلام بود و به راه انداختن جنگ جمل بود) 🍂إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ🍂 تا این که بالاخره سومی هم به خلافت رسید . بعد از توضیحاتی که حضرت در باره ابی بکر و عمر دادند ، اکنون نوبت به خلیفه سوم ( عثمان) رسید . حضرت در مورد او می فرمایند : کار او همچنان که عمر هم پیش بینی کرده بود ، این بود که 🍂 نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ🍂 ( عثمان) دو طرف خود را از بیت المال آنقدر پر کرده بود که گویی فاصله بین دهان و مقعدش را پر از علف شده بود ( منظور خوردن بیت المال) ( دو طرفش باد کرده بود) نَفج : بالا آمدن یا بالا آوردن حِضن : پهلو نثیل : مقعد معتلف : دهان ○ مثال : در فصل بهار که علوفه تازه می روید ، حیوانات علفخوار وقتی این علوفه تازه را می بینند ، خیلی علف می خورند ؛ به نحوی که دو طرف شکمش برآمده می شود و حتی گاهی آنقدر زیاده روی می کنند که ممکن است موجب مرگشان شود. او فقط خودش هم نبود . 🍂وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ🍂 پسر عموهایش را هم روی کار آورده بود و با او دست به کار شده بودند. آماری از بذل و بخشش های عثمان نقل شده که مرحوم علامه امینی در جلد ۸ الغدیر آورده است ، ده ها میلیون دِرهَم از غنایم بدست آمده از جنگ های مختلف را به اقوام خودش و خاندان ابو سفیان می بخشید. 🍂يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ 🍂 مال خدا را با دهان پر می خوردند مثل شتری که به علف بهاری رسیده باشد ( آنقدر زیاده روی می کند که ممکن است موجب هلاکتش شود) خضم : خوردن به طوری که دهان پر شود. ( لقمه بزرگ در دهان گذاشتن) همین قضیه سبب مرگ عثمان و فروپاشی خلافتش شد . 🍂إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ🍂 تا اینکه آن ریسمان محکم تابیده شده قطع شد نکث : نقض ، قطع شدن ، بریده شدن فتل: ریسمانی که آنرا محکم تابیده باشند 🍂وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ..🍂 آنقدر از بیت المال حیف و میل کرد که مردم هجوم بردند او را از پای درآوردند. در واقع شکمبارگی عثمان سبب شد به رو بیفتد همچون حیوانی که از شدت پرخوری به رو میفتد زمین . بَطنَه : شکمبارگی کَبَت : به رو افتادن ۶ سال دوم خلافت عثمان با اعتراضات همراه بود و نهایتاً در سال ۱۲ خلافتش اوج گرفت و او را به قتل رسانید. 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇

: 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 💠 نهج البلاغه خطبه سوم (شقشقیه) #جلسه ۳۲ # بخش ۱ 🔶 چگونگی بیعت بی نظیر امت اسلامی با امیرالمؤمنین علی علیه السلام و نگرانی امام علیه السلام از این استقبال در خطبه شقشقیه ، رسیدیم تا آنجا که امیرالمؤمنین علیه السلام در تحلیل دوره خلافت عثمان فرمودند اگر عثمان به دست مردم کشته شد و عاقبتی آن چنان ناگوار داشت ، به سبب خلافکاری ها و بی عدالتی خود او بود. بعد از قتل عثمان ، مردم در این اندیشه بودند که خلیفه بعدی باید چه کسی باشد🤔 ؟؟ می دانیم که بعد از عثمان مردم به صورت یکپارچه به سوی امام آمده و از ایشان دعوت به پذیرش بیعت خودشان کردند . هجوم مردم به نحوی بی سابقه و بی لاحقه بوده است ؛ یعنی تاریخ خلفای اموی و عباسی به خود ندیده است که مردم این چنین به سمت کسی هجوم برده باشند برای اینکه بیعت کنند برای خلافت. به ظاهر این استقبال بی نظیر مردم از خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام ، خُرسَند کننده است ؛ اما آن حضرت در این قسمت از خطبه شقشقیه ، از این قضیه اظهار ناراحتی و نگرانی می فرماید . به راستی نگرانی حضرت برای چیست ؟ امیرالمؤمنین علیه السلام در این بخش از خطبه ، این گونه گزارش می دهند : 🌴 فَمَا رَاعَنِي إِلاَّ وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ ,اَلْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَة وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ: - تِلْكَ الدّٰارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِينَ لاٰ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُم حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا!🌴 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🍃 فَمَا رَاعَنِي إِلاَّ وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ🍃 [( فما راعنی) راعنی از ریشه رَوع است و رَوع به معنای ترس است ؛ اما در اینجا به معنی نگرانی است . مثل کسی که با امر هولناک و پیشآمد غیر مترقبه ای مواجه شده است . امیرالمؤمنین که جز خدا از کسی یا چیزی ترس نداشتند .] می فرمایند هیچ چیز مرا نگران نساخت جز استقبال مردم . واقعا چرا حضرت از این استقبال نگران بودند ؟!🤔 خیلی ها آرزویشان چنین استقبالی بود. [ عُرف : هرچیز انبوهی که پشت سرهم ردیف شده باشد . به همین جهت به یال حیوان هم عُرف گفته می شود. ضَبُع : کفتار موهای پشت گردن کفتار از انبوهی خاصی برخوردار است و لذا این ضرب المثل بوده در میان عرب که هرچیز پُرپشت و انبوه و متراکم را به عُرفُ الضَّبُع ( یال کفتار) مثال می زدند.] حضرت می فرمایند: مردم مثل یال کفتار پشت سر هم ردیف شدند و صف کشیدند به سوی من . 🍃يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ🍃 [ینثالون از ریشه ثول است به معنای دسته های زنبور عسل است که همراه هم پرواز می کنند (شبیه یک توده سیاه)] می فرمایند : توده ای از مردم به سمت من حرکت کردند ( با شور و هیجان هجوم آوردند) از اطراف و اکناف ( از چهار جهت) 📎 امام برای اینکه در تاریخ ماندگار شود ، توضیح بیشتری عرضه می کنند: 🍃 حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ ,اَلْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ 🍃 [ وَطْيْ ، در اصل لغت به معنای پایمال کردن است . 🔀 در مورد حَسَنان ، در بین شارحین اختلاف نظر است: 🔻 بعضی گفته اند منظور از حَسَنان ، همان امام حسن و امام حسین علیهم السلام صیغه تثنیه در حالت رفع است ؛ چون نایب فاعل وُطِیَ است . 🔻برخی گفته اند : حَسَنان ، به معنای دو انگشت شَست پا است ( یعنی در اثر هجوم مردم دو انگشت شَست پایم لگدکوب شد.) این گروه که نظرشان این است دلیل آورده اند که منظور از حَسَنان نمی تواند امام حسن و امام حسین علیهم السلام باشد ؛ چون ایشان در آن زمان جوانان برومندی بودند و امکان نداشت زیر دست و پا له شوند. در تاریخ هم گزارشی از آسیب دیدن آنها در آن واقعه نداده است . 🔻برخی هم گفته اند : حَسَنان یعنی دو استخوان دوتا دست . ( یعنی استخوانهای دستم خُرد شد ) در حالیکه همان تفسیر اول صحیح تر است . یعنی منظور امام حسن و امام حسین است . 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 🔶 نهج البلاغه # خطبه سوم( شقشقیه) # جلسه ۳۲ # بخش ۲ 👌بهترین دلیلی که دیده شده شارحین ذکر کنند ، این است که : اگر مقصود امیرالمؤمنین علیه السلام ، از حَسَنان ، دو انگشت پا بود ، باید می فرمودند : لقد وُطِئَ حَسَنای : دو انگشت پایم له شد ( نه الحَسَنان) کما اینکه فرمودند : وَ شُقَّ عِطفایْ . طبیعی هم هست که آن دو آقازاده ، حافظ و مدافع و مراقب پدر بزرگوارشان بودند ؛ و در چنان لحظه حساسی ، پدر را تنها نمی گذارند . این دو بزرگوار طبیعی است که در هنگام هجوم مردم ، خود را

سپَر قرار دهند در برابر پدرشان . این دو بزرگوار فشار را تحمل نموده برای اینکه پدر آزرده نشوند . ☆لقد وُطِئ الحسنان : آنقدر فشار آوردند که حَسَنین هم تحت فشار قرار گرفتند ، نه اینکه زیر دست و پا له شدند. ( وُطِئَ در اینجا کنایه از فشار است و مبالغه برای نشان دادن فشار زیاد جمعیت است) ] (شُقَّ عِطْفَايَ : دو طرف لباسم پاره شد) عِطف : دو پهلوی راست و چپ / در اینجا به معنای دو جانب لباس است . شق : شکافتن و پاره شدن . معلوم می شود که پیراهن حضرت را می کشیدند . 🍃مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ 🍃 مردم ، اطراف من حلقه زده بودند ( جمع شده بودند) مثل تجمع گوسفندانی که احساس خطر می کردند . ○ گوسفندان ، در مواقعی که احساس خطر می کنند ، دور هم حلقه می زنند یا دور چوپان حلقه می زنند . ( وقتی گرگ حمله می کند یا در سرما و گرمای شدید یا شب هنگام که خطرناک است ) آن چنان دور هم جمع می شوند که از هم تشخیص داده نمی شوند. واقعیت این بود که مردم پس از عثمان ، احساس خطر می کردند . ⚠️ احساس خطری که ناشی از کمبود رهبری برای جامعه و تسلط بنی امیه بر اوضاع و احوال و مقامات و پُست هایی که وجود داشت . می دانیم که عثمان ، در همه شهرها ، بنی امیه را حاکم کرده بود و آن ها برای خودشان ، اشخاصی را جذب و تحت نفوذ قرار داده بودند . بنی امیه ای که می گفتند ما از قریش هستیم ( از طبقه و قبیله بالاتریم) 🔘 خوب دقت شود که چه در دوران حیات نبیّ اکرم صلی الله علیه وآله و سلّم ، و چه بعد از آن حضرت ، و تا پایان دوران بنی امیه و حتی بعد که بنی عباس سرکار آمدند ، احدی در برابر بنی امیه ، جز بنی هاشم و جز اهل البیت نمی توانستند بایستند. آنها از لحاظ نفوذ و قدرت و اشرافیت و سیاست چنان بودند که فقط علی بن ابیطالب وقتی در برابرشان قرار می گرفت آنان را بی رنگ می کرد . مردم می دانستند که معاویه در شام و مروان در جای دیگر و افراد ذی نفوذ آنها در همه جا هستند و کسی جرأت نداشت در مقابل بنی امیه و بنی مروان بایستد . اما در برابر امیرالمؤمنین علیه السلام حنای آنان رنگ نداشت . بعداً هم در دوران بنی مروان همین بود و حتی می دانید که وقتی عباسیان خواستند بنی امیه را کنار بزنند ، شعارشان اهل البیت بود (الرضا من آل محمد) یعنی آنان هم از اهل البیت کمک گرفتند و با تظاهر به محبت اهل البیت توانستند بنی امیه و بنی مروان را کنار بزنند. بنابراین کسی جز علی نمی توانست در برابر بنی امیه قرار بگیرد ، لذا مردم حول علی علیه السلام حلقه زدند. ❓سوالی که در ابتدای بحث مطرح شد " امیرالمؤمنین علیه السلام از چه چیزی اظهار نگرانی می فرمایند؟" 《 هیچ چیز مرا بیش از این نگران نساخت که مردم مانند موهای یال کفتار تجمع کردند اطراف من و به جانب من هجوم آوردند.》 چرا حضرت باید از چنین استقبال پرشکوه و بی نظیری نگران شوند ؟! با هیچ یک از خلفای بنی امیه و بنی مروان و بنی عباس مانند علی بن ابیطالب بیعت نشد . پس چرا حضرت نگران باشند؟! علت نگرانی حضرت این بود که آن بیعت اگرچه از ناحیه عموم مردم بود اما هم عقیده نبودند. یعنی همه آنها علی بن ابیطالب را به عنوان امام و ولی خدا و جانشین به حق رسول خدا نپذیرفته بودند😔 •بعضی شان ایده های سیاسی داشتند.🇸🇦 •برخی انگیزه های اقتصادی داشتند.💵 •برخی انگیزه های قبیله ای داشتند.⚔ عده قلیلی بودند که انگیزه دینی داشتند.📿📖 وحدت در رأی به حضرت و بیعت با ایشان بود ، اما بیعت کنندگان وحدت انگیزه نداشتند. معاویه هم می دانست که اگرچه مردم همه به سوی علی هجوم برده اند ، اما انگیزه های همگی الهی نیست. 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇

: #کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی 💫وارد بهشت شدن بدون حساب؛ افرادی هستند که با انجام کارهایی بدون حساب وارد بهشت می شوند

🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 🔶نهج البلاغه # خطبه سوم (شقشقیه) # جلسه ۳۲ # بخش ۳ 🔶امیرالمؤمنین علیه السلام گزارش کوتاهی از ابتدای خلافتشان را تا آن لحظه ای که این خطبه ایراد شده ارائه می فرمایند : 🍃فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ 🍃 وقتی من قیام کردم و امر خلافت را به عهده گرفتم و نهضتم برای برقراری خلافت و حکومت شکل گرفت ، مخالفت ها شروع شد. این مخالفت ها در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام به سه شکل بوده : ● ابتدا مخالفت طلحه و زبیر و عایشه که پیمان شکنی کردند. به همین جهت به آنان " ناکثین" گفته می شود. (نَکث : نقض) (نَكَثَتْ طَائِفَةٌ) این گروه رو در روی علی بن ابیطالب علیه السلام قرار گرفتند. جنگ جمل را به راه انداختند. ● گروه دیگر مارقین بودند که در واقع به خوارج نهروان گفته می شود . کسانی که جنگ نهروان را به راه انداختند . 🔻لطافت این تعبیر به این است که در واقع خوارج تفاوتشان با گروههای دیگر این بود که اینها دیندار بودند و در دیانت افراط می کردند ( دیانت خود سرانه داشتند) هدف تیرانداز این است که تیر بر هدف بنشیند . اگر تیر از هدف بگذرد ، تیرانداز به هدف نهایی اش نرسیده است . هدف این بوده که ایمان بر قلب بنشیند ، نه اینکه درز پیدا کند و از آن طرف بیرون برود. خوارج اینگونه شدند . ایمان داشتند ولی ایمان در آنها قرار نیافت و ایمانشان تخلیه شد( از بین رفت) ( وَمَرَقَتْ أُخْرَى) ( مَرَقَ : تیری که به هدف اصابت کند و هدف را بشکافد و بیرون برود / مُروق : چیزی از درون چیزی بیرون برود) ● گروه سوم قاسطین بودند. (وَ قَسَطَ آخَرُونَ) منظور معاویه و یارانش که جنگ صفین را به راه انداختند. ⏺ قَسَطَ : گاهی مفسرین و شارحین و لغت شناسان ، می گویند قِسط یک کلمه دو پهلو است و از کلمات اضداد است ( یک معنا با دو کاربرد ضد هم دارد) هم برای عدل به کار می رود و هم برای ظلم . ⏺راغب گفته : به معنای سهم و نصیب است . همین که در فارسی می گوییم قسط مرا بدهید. ⏺گاهی به صورت ثلاثی مجرد به کار می رود ( قَسَطَ) در این صورت یعنی سهم و نصیب او را کی گرفت . اسم فاعلش می شود قاسط ( سهم دیگری را گرفتن ظلم است) و لذا قاسط به معنای ظالم است . 📖 قرآن کریم می فرماید : 💢مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ ۖ ... وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ( جن : ۱۴ و ۱۵) قاسطون ( ستمگران ) هیزم جهنم هستند. ⏺ گاهی اوقات به صورت ثلاثی مزید و در باب افعال به کار می رود که گفته می شود " اَقسَطَ" که مصدرش " اِقساط" است . اَقسط یعنی سهم او را داد.( سهم کسی را دادن عدل است) ولذا اسم فاعلش در اینجا مُقسِط است . 📖 قرآن کریم در سه جا می فرماید : 💢إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (المائده: 42) 💢إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ  (الحجرات: 9) 💢إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (الممتحنه: 8) خداوند دادگران را دوست دارد. این تسمیه ( ناکثین ، مارقین و قاسطین) از کجا بوده ❓ در پاسخ باید گفت : اول بار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در زمان حیات خودشان ، پیشگویی فرمودند و به علی بن ابیطالب فرمودند : 《 یا علی سَتُقاتل بَعدی الناکثین و القاسطین و المارقین》 علی جان بعد از من با سه گروه خواهی جنگید ناکثین و مارقین و قاسطین. 🔹منابعی که این جمله👆 را نقل کرده اند : ▪مستدرک حاکم ، ج۳ ، ص۱۳۹ ▪تاریخ بغداد ، ج ۱۳ ، ص۱۸۷ ابن ابی الحدید این را از معجزات پیامبر می شمارد ؛ چون پیشگویی ایشان دقیقاً واقع شد. 🔘 نکته بسیار جالب : امیرالمؤمنین علیه السلام از نگاه دین شناسانه ، می فرمایند : این سه گروه ، سه گروه بودند ولی آنها را از یک ریشه بدانید . اینها با هم متحد بودند . انگار قرآن به گوششان نخورده بود و نشنیده بودند که خداوند می فرماید : 💢تِلكَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدونَ عُلُوًّا فِي الأَرضِ وَلا فَسادًا ۚ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ﴿۸۳ / قصص)💢 سرای آخرت متعلق به کسانی است که در روی زمین برتری طلبی نکنند ، فساد نکنند و عاقبت برای اهل تقوا است . حضرت منظورشان این است که اینها اهل عُلُوّ و فساد بودند و اهل تقوا نبودند. اما چه شد که تقوایشان را از دست دادند؟ آیا این آیه را نشنیده بودند؟ 🍃بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا 🍃 می فرماید : بله شنیده بودند و حتی اکثرشان این آیه را از بَر بودند . خوارج غالبشان حافظ قرآن بودند. 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 🔶نهج البلاغه # خطبه سوم (شقشقیه) # جلسه ۳۲ # بخش ۴ 🍃وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا!🍃 اما امان از حُبّ دنیا !!! حُبّ دنیا حافظ قرآن را هم می گیرد!!! حُبّ دنیا مثل زبیر مجاهد فی سبیل الله را هم می گیرد!!! او از مجاهدان صدر اسلام بود!

از مهاجران بود! او از اهل بدر بود ! او جزء اصحاب خاص رسول الله بود. 《حب الدنیا راس کل خطیئه》 زیور و زینت دنیا آدم را می لغزاند. هیچکس نمی تواند در هیچ لحظه ای در عمرش ولو به اوج معنویت رسیده باشد ، بگوید من کاری به حب دنیا ندارم. همه اینها در یک چیز مشترک بودند ، اینکه دنیا در نظرشان زیبا بود . دنیا آنها را به سمت خودش جذب کرده بود.حب دنیا آنها را به خودش جذب کرده بود‌. رَوق : تقدم چیزی بر چیز دیگر ، چیزهای زیبا را نیز روق می گویند. رواق ، چون آیینه کاری می شود و زیباست می گویند رواق. زبرج : زیور و زینت ، پارچه های زربفت . 🔸سیدالشهداء علیه السلام ، در تحلیلی که از لشگر عمرسعد و مردم زمان خودشان دارند ، می فرمایند : مردم بنده دنیا هستند. اگر کسی استثناء است باید به هزار زحمت برای خودش ثابت کند که بنده دنیا نیست . 🔸اینگونه است که حضرت سجاد علیه السلام می فرمایند : 《سَیدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبِی.》 بار خدایا، دنیادوستی را از قلب من خارج کن. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند : اینها به هر حال کم کسانی نبودند که در مقابل علی بن ابیطالب قرار گرفتند. 🔸ابن عباس در توصیف خوارج گفت : اینها کسانی هستند که پیشانی شان مثل زانوی شتر ، پینه بسته؛ از بس برای خدا روی سنگ های داغ سجده کردند . همین ها گرفتار غرور و حب دنیا شدند. 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇

🔴جوری لگد خوردی که...😭 #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها 🎤حاج عبدالرضا هلالی

#خواص_اذکار_اعمال . 💢استغفار بدون ترک گناه... . https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c

*♦️عبادت عاشقانه* *🔸پيغمبر اكرم در -حديثی- فرمود:* *«طوبى لمن عشق العبادة و عانقها» (كافى، ج 2/ ص 83 ): خوشا به حال افرادى كه به عبادت عشق مى‏ورزند و آن را در آغوش مى‏ گيرند.* *🔹در اين حديث، رسول اكرم مى ‏خواهد بفرمايد تنها كسانى از ثمرات و نتايج عالى عبادت بهره ‏مند مى‏ گردند كه عبادت را طورى انجام دهند كه قلب آنها عاشقانه عبادت را انتخاب كند و بپذيرد.* *🔸خوب عبادت كردن و از مواهب آن بهره‏ مند شدن حساب و قاعده و به اصطلاح مكانيسمى‏ دارد و مربوط است به حسن مديريّت خود؛ يعنى خود را، احساسات خود را، عواطف خود را، غرايز خود را* *🔹و بالاخره قلب و دل خود را خوب اداره كردن. دل و احساس و عاطفه از هر چيز ديگر بيشتر نيازمند به مديريّت صحيح است.* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (مديريت و رهبرى در اسلام(امدادهاى غيبى در زندگى بشر))، ج‏3، ص: 318-317-با تلخیص و ویرایش جزئی-* https://chat.whatsapp.com/J8DreLmznKs6xwCr9oSiT0

#به وقت شهدا .شهدا شرمنده‌ایم امشب بسم رب الشهدا دلم تنگ شده برا اینجا نوشتن از شهدا … فقط همین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ‌بنِ‌عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یااَنصارَ اَبی‌‌عَبدِ‌اللهِ بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،وَطابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم

#از کرونا تابهشت #قسمت۲۹🎬： زینب همچنان درتب بالا میسوخت,شب تا صبح کنارتختش مدام پاشویه اش کردم,تبش میافتاد وبعداز یک ساعت دوباره روز از نو وروزی از نو... تمام کارم شده بود پرستاری از زینب وتمام امور خانه را وکارهای حسن وحسین راسپرده بودم دست زهرا....زهرا این دختر زیبایم مثل مادری دلسوز به بچه ها میرسید ,حتی بااین سن کمش ,پخت وپز هم میکرد...خدایا شکرت که هست,خدایا شکرت که زهرا را دارم. یک شبانه روز دیگه تبش ادامه داشت وبعدش قطع شد,اما بدن درد وبی قراری عارض وجودش شد,زینب از درد ناخوداگاه گریه میکرد واز بی قراری با پاهای نحیف وبدن ضعیفش دور تا دور اتاق میچرخید ومن هم تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که زجرکشیدن دخترم راببینم واشک بریزم...خدا لعنت کند شیطانهای انسان نما را که از زجرکشیدن مردم ومردن ملت لذت میبرند,خدا ریشه کنشان کند... من از زینب مستأصل تربودم,دم نوش گیاهی وارامبخش را که خواب اوربودند,به خوردش میدادم تا لااقل خواب برود وکمتر زجر بکشد. تااینکه نزدیک غروب ,ارام گرفت وراحت خوابید. خوشحال بودم,فکر میکردم تمام شد, زینب خوب شد..اما.... #ادامه دارد .. 🖊به قلم……ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c

#از کرونا تابهشت #قسمت۳۰🎬： نماز مغرب وعشا راکنارتخت زینب خواندم ,با دیدن زینب که درارامش خوابیده,اهسته بیرون رفتم. غذای بچه ها را دادم ودوباره برگشتم کنار زینب,نزدیک تخت روی زمین نشستم وختم صلوات برداشتم,خیالم راحت بود که جگرگوشه ام خوب شده,نفهمیدم کی سرم روی تخت افتاد وبه خواب رفتم,با صدای خرخری از خواب پریدم. چراغ خواب راروشن کردم ازصحنه ای که میدیدم ترس برم داشت. خدای من صورت زینب کبود شده بود وتنفسش سنگین,انگار چیزی روی قفسه ی سینه اش سنگینی میکرد,انگار بچه در اغما فرورفته بود ونفسهای اخرش را میکشید,دست پاچه بودم به سمت داروهای گیاهی رفتم,روغن سیاهدانه به شقیقه ها وزیر بینی اش مالیدم,هیچ تغییری نکرد حتی هیچ عکس العمل وحرکتی هم نشان نداد,از طب نوین وطب اسلامی هرچه میدانستم انجام دادم,روغن بنفشه,ویسک,روغن پونه و...هیچ کدام ,کمترین اثری نکرد,باید کاری میکردم,اما چکار؟در این دیار غربت,بدون حضور علی...وازهمه مهم تر این نصفه شبی به کجا بروم ودست به دامان کی بزنم. وضوگرفتم دورکعت نماز صاحب الزمان خواندم,به سجده رفتم,زار زدم,گریه کردم,از حجت زنده ی خدا کمک خواستم وگفتم：مگر نگفتی حواست به شیعیانت هست؟من هم شیعه ی جدت علی ع هستم,من هم عاشق ودلباخته ی امدنت هستم...دخترم از دستم رفت...دستم رابگیر تا تربیتشان کنم برای سربازیت... دستم رابگیر تا تمام زندگی ام راوقف ظهورت کنم. با صدای اذان صبح,سراز سجده برداشتم ومشغول خواندن نماز شدم,بعداز نمازم برای خدا درد دل کردم：خدایا کم زجر کشیدم؟درد هجران عباس کم بود؟درد بی خبری ازعلی کم است؟خدایا به درد فقدان این یکی مبتلایم نکن.... حواسم نبودکه با صدای بلند واگویه میکنم,چشم که بازکردم ,حسن وحسین وزهرا با چشمان اشک الود,جلوی در نظاره گر حرکاتم بودند... اشاره کردم به طرفشان,بچه ها وضو بگیرید ودعا کنید زینب خوب شود. به امید اینکه معجزه ای شده باشد,به طرف زینب رفتم....نه ...بچه ام هنوز کبود بود وتنفسش سنگین.. نمیتوانستم دست روی دست بگذارم باید کاری میکردم... #ادامه دارد... 🖊به قلم…ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c