شاهزاده ای در خدمت
قسمت شصت و سوم🎬:
کم کم منبر پیش رو آماده شد...
سواران با شتاب از هر طرف خود را به برکهٔ خم رساندند تا بدانند این چه امر مهمی است که پیامبر آنان را به اینجا فرا خوانده ، بعضی ها راه رفته را برگشته بودند و عده ای هم با عجله از پشت سر خود را به این سرزمین که قرار بود نقطهٔ عطفی در دل خود نگهدارد ، رساندند.
کنار برکهٔ خم جمعیت موج میزد.
هر کس حرفی می گفت و نظری ارائه می کرد ، پیامبر صلی الله علیه وآله که شور و شعف مردم را دید ، از جا برخاست.
به سمت بلندایی که با جهاز شتران بنا کرده بودند رفت.
بر روی آن قرار گرفت و سپس با نگاهی سرشار از مهر به علی علیه السلام اشاره کرد که بالا بیاید و در کنار او قرار گیرد.
وقتی که علی به نزد رسول الله رفت و کنارش ایستاد، فضه که از کمی دورتر شاهد ماجرا بود ، اشک چشمانش شروع به جوشش و تکاپو نمود ، او می خواست این صحنه را به روشنی ببیند ،اما مگر این مرواریدهای غلتان به او اجازه میداد که زیباترین صحنهٔ عمرش را ببیند...
علی و محمد علیهم السلام دو مدار آرامش زمین ، همانها که از یک درخت و یک نور خلق شدند ، همانها که بهانهٔ خلقت و وجود این دنیا بودند ، همانها که مدار این دنیا بر گرد ایشان می چرخید در کنار هم قرار گرفته بودند ، بر بلندایی که آنها را به آسمان نزدیک کرده بود ، انگار باران نور از آسمان بر این نقطه باریدن گرفته بود ، گویی درب آسمان گشوده شده بود و ملائک صف به صف از عرش به فرش نزول می کردند که شاهد این صحنهٔ ملکوتی باشند.
سر وصدا اوج گرفته بود و هر کس در گوش کناری اش چیزی زمزمه می کرد: منظور پیامبر از این اجتماع عظیم چیست؟
چرا همگان را به خود فراخواند؟ چرا چنین جایگاهی درست کرده و چرا علی را به نزد خود خواند؟
هزاران سوال در ذهن همگان شکل گرفته بود که دست رسول خدا بالا رفت...
دست علی هم که انگار در دست مبارک پیامبر قفل شده بود ، بالا رفت...
دست حیدر رفت بالا و عرشیان آسمان دل باختند و انگار در عرش خداوند برای حیدر ، حیدریه ساختند...
پیامبر سرشار از شوق بود و گویی می خواست این شور و شوقش را به جمع منتقل کند ، آنچنان دست ابوتراب را بالا برده بود که گویی می خواهد از آسمانیان تحفه های بهشتی برای زمینیان بگیرد ، به طوریکه سفیدی زیر بغل پیامبر بر همگان آشکار شد...
فضه از هیجان دیدن این صحنه ،سرتا پایش می لرزید و خوب می دانست امری بزرگ و عظیم در پیش است...
دست علی که بالا رفت ، همهمهٔ جمعیت فرو نشست و همگان سرا پا گوش شدند تا بدانند ، این مجلس زیبا که بی شباهت به جشنی عظیم نبود برای چه برپا شده ، گرچه حدس زدنش مشکل نبود ، چون همگان بر قرب و جایگاه علی نزد رسول و پروردگارش آگاه بودند.
مغرضان مولا علی از دیدن این صحنه دندان به هم می ساییدند. و دلدادگان کوی حیدر ، همانند فضه از شوق دیدن ،می گریستند.
ناگاه صدای ملکوتی پیامبر بود که در سرزمین غدیر خم طنین افکند:...
ادامه دارد
🖍 به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت
قسمت شصت و چهارم🎬:
صدای زیبای محمد صلی الله علیه وآله در فضا پیچید که رو به جمعیت بانگ میزد: اَلست اَوْلی بالمومنین من انفسهم؟
آیا من از همهٔ مؤمنان نسبت به خودشان برتر نیستم؟
همه مسلمانان ناخوداگاه با هم و یکصدا گفتند: آری یا رسول الله... براستی که چنین است.
پیامبر که انگار منتظر گرفتن همین اقرار از جمع بود ، سری تکان داد و دست حیدر را بالاتر از بالا گرفت و فرمود :
هر کس من ولی و سرپرست او هستم ، این علی ولی و سرپرست اوست.
بارالها دوست بدار دوست دار او را و دشمن شمار دشمن او را...
یاری کن کسی را که علی را یاری می کند و خوار کن کسی را که علی را خوار کند.
در این هنگام همگان بر مقام علی بن ابیطالب غبطه می خوردند ، چرا که فقط او به مقام امیرالمؤمنین بودن ، از جانب خدا و توسط پیامبرش برگزیده شده بود.
فضه که لحظه لحظه این صحنه را به خاطر می سپرد با خود زمزمه کرد : مبارک باد بر تو ای مولای من ، مبارک باد بر تو ای سرور مومنان و ولیّ بلافصل پیامبر...
چه زیبا پیامبر به همگان فهماند که معنای « ولی » در عبارت «من کنت ولیه فهذا علی ولیه » نه فقط واژه و عبارت «دوست» است، بلکه ولی در این عبارت یعنی سر پرست و اولی به نفس ... زیرا رسول خدا قبل از این عبارت فرمودند :الست اولی بالمومنین من انفسهم؟ یعنی اول سرپرستی خود را گوشزد کرد و سپس سر پرستی مولا علی را آشکار نمود و چه نکته ها که در این کلام کوتاه بود که بندگان و مسلمین میباید به تمامی بگیرند و حکم خدا را گردن نهند و در مسیر آن دین اسلام را به پیش برند.
همهمه ای در جمع در گرفت که باز دوباره پیامبر خبری دیگر داد و بشارت داد که هم اینک جبرییل از جانب خدا بر او نازل شد و آیه ای دیگر برای مومنان مسلمان به ارمغان آورده...
فضه سرا پا گوش شد تا این غزل عاشقانه را که از سوی خدای عاشق و عاشق آفرین بر پیامبر خوبی ها نازل شده ،بشنود و به ذهن بسپارد و به دیگرانی که نیستند و نشنیدند برساند.
حسی درون فضه به او می گفت که بی شک این غزل عاشقانه ، در مدح کسی جز علی علیه السلام نمی تواند باشد... چرا که خدا عاشق علی بود و علی غرق خدا ...
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت
قسمت شصت و پنجم🎬:
در این هنگام صدای پیامبر رساتر از همیشه کل فضا را در نوردید و به گوش عرشیان و فرشیان رسید ، ندای روح بخش محمد صلی الله علیه وآله بود که آیه ای را هم اینک بر او نازل شده بود تلاوت می کرد :«امروز کافران از اینکه در دین شما اختلافی ایجاد کنند ناامید شدند ، پس شما از آنان بیمناک نشوید بلکه از من بترسید ، امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد. مائده/۳»
زمانی که فضه این آیه زیبا را از زبان پیامبر شنید، غرق لذت و شگفتی شد ، او دو سال همدم خانواده علی علیه السلام بود و با تمام وجود ، برتری علی علیه السلام و اهل بیتش را بر تمام مسلمانان دیگر حس کرده بود ، اما این آیه ، چیزهای زیادی در بر داشت که برای انسان های با بصیرت سر چشمهٔ تمام خوبی ها بود.
وقتی خداوند می فرماید ،در این روز کافران از اختلاف افکنی نا امید شدند ، منظورش پر واضح است که ولایت علی بن ابی طالب حبل المتین و مایهٔ وحدت مسلمین است ،وقتی می فرماید :امروز دینش را کامل نموده ،یعنی ملاک تکمیل دین ، پذیرش ولایت ابوتراب است...
وقتی پروردگار عالمین گوشزد می کند که امروز نعمتم را بر شما تمام نمودم ، این بدان معناست که ای مسلمانان بدانید که بالاترین نعمتی که خداوند به شما ارزانی داشته ، نعمت ولایت امیرمومنان علی بن ابیطالب بر مسلمین است...
وقتی خداوند دین اسلام را در کنار امروز و این ولایت می آورد ،یعنی اسلام ناب محمدی همان است که ولایت علوی در سر لوحه اش باشد ،یعنی ولایت علی تکمیل اسلام است و اسلام واقعی همان پذیرش ولایت حیدر است...
الحق که چه زیبا، واضح و روشن عشق خدا به علی اعلی در این آیه و آیات قران نهفته است....
فضه گاهی با خود فکر می کرد که اصلا علی قران است و قرآن همان علیست و این واقعیتی انکار ناپذیر بود ، زیر ا که علی به تعبیر پیامبر ، قرآن ناطق بود و در آیه آیهٔ قران ، مناقب علی جاری بود...
پیامبر آیه را تلاوت کرد و آن را تفسیر نمود ، مؤمنان واقعی سر از پا نشناخته به جلو هجوم آوردند تا بیعت کنند با ولیّ بلافصل پیامبر و سر نهند بر امری که خدا با آن بزرگترین نعماتش را بر مومنان فرود آورد...
در همین اثنا بود که....
ادامه دارد
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت
قسمت شصت و ششم🎬:
جمعیت به جلو هجوم آوردند تا دست در دست مبارک علی علیه السلام گذارند و با او بیعت کنند ، تا بزرگترین نعمت خدا را از آن خود نمایند ، تا دین خود را با پذیرش ولایت امیرالمؤمنین ، کامل نمایند ، تا امام خود بعد از پیامبر را بشناسند و به امامتش گردن نهند.
در این بین فضه از کناری این صحنه را می دید ، او متوجه شد دو نفر از مهاجرین که دخترانشان در عقد پیامبر بودند ، جلو آمدند ، ابوبکر و عمر ، جلوی پیامبر و علی ایستادند و همانطور که نگاهی به دو دست قفل شده در هم علی و رسول الله می انداختند رو به پیامبر گفتند : یا رسول الله ؛ آنچه که اینک فرمودید و ابوتراب را به عنوان امیر مؤمنان و ولیّ بلا فصل خود بعد از پیامبر معرفی کردید آیا خواستهٔ خداوند و امر پروردگار و رسولش بود؟
پیامبر سری تکان داد و فرمود :آری ،به خداوند قسم که حرف من نیست جز سخن خداوند و کلام حق ...
پس آن دو جلو آمدند و چندین بار رو به علی گفتند: مبارک باشد ، مبارک باشد ، مبارک باشد امیر المؤمنین شدنت...
و جزء اولین نفراتی بودند که با علی علیه السلام ،به عنوان خلیفه بعداز پیامبر و جانشین رسول خدا ، بیعت کردند.
فضه نگاه به موج جمعیتی که شتابان پیش میرفت تا خود را به علی برسانند و با اوبیعت نمایند، نمود ، از شور و هیجان جمع ، هیجان او نیز افزون تر شد ، نا خوداگاه آهی کشید و گفت : خدا کند ،مردم این جشن را فراموش نکنند، این آیات خداوند را فراموش نکنند ، این بیعت با حیدر را فراموش نکنند...
اما تاریخ نشان داد که مردم فراموشکارند و غفلت زده....همانها که جزء اولین بیعت کنندگان بودند ، سر دستهٔ بیعت شکنان شدند...کتاب خدا را سبک کردند و امانت رسول خدا را به خاک و خون کشیدند ...
روز، روز بزرگی بود ...عید عید عظیمی بود ...آخر در این روز اسلام کامل شده بود ، اسلامی که شروعش از خلقت آدم ابوالبشر کلید خورده بود و در طول قرن ها و سالیان با نام های گوناگون و با پیامبران مختلف دست به دست شده بود و هر زمان تکمیل تر ازقبل به دست قومی با نامی و پیامبری دیگر میرسید ، اینک در این روز اراده خدا بر آن تعلق گرفته بود که کامل شود ....در غدیر خم کامل شود و با پذیرش ولایت امیر المومنین علی بن ابیطالب کامل شود...
و کاش بندگان قدر این نعمت بدانند ، همانا ولایت علی علیه السلام، حصار امن دین است مانند کلمه لااله الاالله و هر کس در این حصار وارد شود ،از گزند شیاطین در امان می ماند.....
ادامه دارد..
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پایان بخش برنامه کانال
#زمزمه دعای#فرج
#تصویری
شب خوش
التماس دعا
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
💠بسته ی معنوی کانال منتظران ظهور در روز پنج شنبه💠
🔸 صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام
🔹دعای عهد با حضرت صاحب الزمان
🔸عهد ثابت روز پنج شنبه
🔹دعای روز پنج شنبه
🔸صلوات و زیارت مخصوص در روز پنج شنبه
🔹تعقیبات نماز صبح
التماس دعا از همه ی شما یاوران و ارادتمندان مولایمان مهدی🙏🌸🙏
#جانم_امام_زمانم 💖
هرصبح بہ رسمنوڪرے ازما تورا سلام
اے مانده در میان قائله تنها،تو را سلام
ما هرچہ خوبو بد، بہدرِخانہے توییـم
از نوڪـران مُنتـظــــر آقـا تـو را ســلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
به جرّاح مدائنى فرمودند: آيا به تو بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، سهيم كردن برادر (دينى) در مال خود و بسيار به ياد خدا بودن.✨
#ادای_قرض
خواندن ۳۶۰ مرتبہ
《سوره قدر》براے دفع فقر و
زوال سختےها و احتیاج و رسیدن بہ
ثروت و پرداخت قرض ها از
مجربات است
📚 مخازن ۴۹۵/۱
#گشایش_بخت
✨مرحوم کاشانی؛
برای گشایش بخت دختران
دو رکعت نماز بخواند و بعد از
سلام رو به قبله ۱۰۰ بار بگوید
《یا لَطیف》مجرب است✨
📚 معراج الذاکرین ۱۸۳
#بيرون_آمدن_از_بن_بست_ها_و_گرفتاريها
پنج مرتبه صلوات بفرست و آية الكرسي را نيز بخوان،سپس بدون آنكه بر زبان جاري كني،در دلت بسيار بگو: ↯↯↯
🍃🌸 اللَّهُمَّ اجعَلني في دِرعِكَ الحَصينَةِ الَّتي تُجعَلُ فيها تَشاءَ.
تا آنكه در كارت گشايش يابد. 🌸🍃
📚معاد شناسي.ج7ص237
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c