eitaa logo
🏴 منتظران ظهور 🏴
2.8هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
9.3هزار ویدیو
296 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 خدا ما را رها نمی‌کند! 🔵 نحوه توسل به امام زمان ارواحنا فداه 🎙 آیت الله مصباح یزدی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
سینه زنی سنگین .mp3
8.51M
مداحی مقدم 😭😭😭 بیا بنشین وببین حالمو ◦♪◦ که بی تو هنوزم یه بی چارمو ◦♪◦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 خدا نکنه غیبت ارواحنا فداه برامون عادت بشه.... 🎙 ‎‌‌‌‌‌‌ 🌹*کانال منتظران ظهور*🌹 https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 منتظران ظهور 🏴
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و دوازدهم🎬: انس یا الله گویان وارد خانه شد ، تقه ای به درب اتاق زد، مول
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و سیزدهم🎬: چند دقیقه از رفتن انس نگذشته بود که باز درب خانه را زدند و از سرو صدای پشت درب مشخص بود که ابوبکر و آن فرد یهودی به همراه جمعی از مهاجرین و انصار پشت درب هستند. درب باز شد و جمع وارد اتاق علی علیه السلام شدند. پس از عرض سلام ، انس بن مالک از جا بلند شد و با اشاره به آن مرد یهودی گفت: ایشان اینک داخل مسجد شدند و گفتند: وصی حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله)کجاست؟ مردم اشاره به ابوبکر کردند این مرد یهودی به ابوبکر گفت: می خواهم از تو سوالی بپرسم که غیر از پیامبر یا وصی پیامبری آن را نمی داند! ابوبکر گفت: سوالت را بپرس! این مرد جواب داد : خبر بده به من از آنچه خداوند نمی داند و از آنچه برای خدا نیست و از آنچه نزد خدای عزوجل نیست!!! در این هنگام ابوبکر گفت: ای یهودی این سخن زنادقه ( که اصلا خدا را قبول ندارند) هست! و سپس ابوبکر و این مسلمان های حاضر ، این شخص را هو و مسخره کردند! و سپس عبدالله بن عباس از جا برخواست و گفت:با این مرد به انصاف برخورد نکردید اگر جوابش را می دانید که بگوییدش و اگر نمی دانید ببرید نزد کسی که جواب سوالش را می داند!که من از رسول خدا (صلوات الله علیه و آله)شنیدم که در حق علی (علیه السلام) فرمود :پروردگارا به قلب علی (علیه السلام) قوت و نیرو ببخش و بر زبانش ثبات و قِوام بده. و این شد که ابوبکر و حاضرین نزد شما آمدند تا ابوتراب جواب سوالات را بگوید که بی شک اگر جوابی باشد در نزد شماست و لاغیر و... در این هنگام انس ساکت شد و ابوبکر به سخن در آمد و گفت: ای ابا الحسن این یهودی از من سوالات زنادقه را پرسید! علی علیه السلام نگاهی به جمع انداختند و فرمودند: چه می گویی ای یهودی؟ ابوبکر نگذاشت آن یهودی حرفی بزند و زودتر گفت:میگوید ازتو سوالی دارم که جوابش را فقط پیامبر یا وصی پیامبر می داند! علی علیه السلام رو به آن شخص یهودی گفت: سوالت را بپرس . یهودی سوالات را برای حضرت گفت. حضرت علی (علیه السلام) بدون تعلل فرمودند: اما آنچه را که خداوند متعال نمی داند؛خودِ شما یهود هستید که می گویید «ان عزير ابن الله، والله لا يعلم أن له ولدا» عُزَیرِ پیامبر پسر خداست و حال آنکه خداوند عزوجل نمی داند که پسری دارد!! و اما آنچه که نزد خداوند سبحان نیست ؛ ظلم و عجز نزد خدای متعال نیست. و اما آنچه که برای خدای منان نیست ؛ برای خدای متعال شریکی نیست. با تمام شدن سخن مولا علی علیه السلام ، جمع در بهت و سکوتی عجیب فرو رفت ، گرچه همگان می دانستند که براستی علی همان حق و حق همان علیست اما انگار این مسأله هر روز و هر روز باید خود را به رخ این جمع پیمان شکن می کشید که حق را به حال خود گذاشتند و باطل را چسپیدند و سکوت جمع با صدای ان یهودی شکست. یهودی با شنیدن جواب سه سوال خود ،با صدای بلند گفت :«اشهد ان لا اله الا الله وان محمدا رسول الله وأنك وصى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم» شهادت می دهم که خدا یکی هست و محمد [صلوات الله علیه و آله] رسول خداست و مُسَلَّماً تو (علی بن ابی طالب [علیهما السلام] وصی رسول الله [صلوات الله علیه و آله] هستی. در این هنگام ابوبکر و مسلمان ها رو به علی علیه السلام گفتند : ای برطرف ‏كننده ‏ى غم ها. ابوبکر از جا برخواست و به تبع او مهاجرین و جمع پیش رو هم بلند شدند و سر مبارک علی علیه السلام را بوسیدند و گفتند ای زداینده غم ها..... فضه که از پشت درب شاهد گفتگوی آنها بود ، با دیدن این صحنه ، اشکی را که گوشه چشمش لانه کرده بود گرفت و آرام زمزمه کرد: وای بر شما، وای برشما که نام مسلمان برخود نهادید و از اسلام واقعی بویی نبردید ، وای برشما که وصی رسول الله را در بین خود دارید و او را تنها گذاشتید ، وای بر شما که حق را خانه نشین کردید و ناحق را بر مسند نشاندید و اگر این کار نمی کردید و در پی علم واقعی بودید ، اینک معدن علوم یکی یکی علم این جهان خلقت را برایتان آشکار می کرد و زندگیتان چنان پیشرفت می کرد که در فهم و درکتان نمی گنجید اما حیف و صد حیف که.... ادامه دارد... 📝ط_حسینی @montazeraan_zohorr 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و‌چهاردهم🎬: ثعلبه کودکی نوپا شده بود و با قدم های کوچکش در حالیکه مادرش فضه را همراهی می کرد ،کوچه های خاکی و غم آلود مدینه را طی می کرد تا به مأمن و پناهگاه امن مادر برسد و با فرزندان مولایشان علی علیه السلام گرم بازی شود. فضه از جلوی درب مسجد می گذشت ،او با دیدن این مسجد ، یاد حبیب و عشق الهی اش ، پیامبرصلی الله علیه واله و بانویش زهرا سلام الله علیها می افتاد و در خاطرش صحنه ها شکل میگرفت و مردی را میدید بسان خورشید با دستانی بسته که عده ای شیطان انسان نما، کشان کشان او را به سمت مسجد می کشاندند. فضه چون همیشه بغض گلویش را فرو خورد ،می خواست با سرعت از جلوی درب مسجد بگذرد ، چون می دانست احتمالا خلیفه خودخوانده و غاصب با ایادی اش اینک در آنجا جمع است ، اما سرو صدایی از مسجد بلند بود ، فضه کنجکاو شد و از سرعت قدم هایش کم کرد. خم شد و کودکش را از زمین بلند کرد و به بغل گرفت ، در این هنگام زنی با عبا و روبنده در حالیکه با خود حرف میزد از مسجد خارج شد . فضه جلو رفت و گفت : خواهر جان ،در مسجد چه خبر است که ما بی خبریم؟؟ آن زن که گویی گوشی برای شنیدن پیدا کرده با صدای بلند گفت :چه خبر می خواهی باشد ؟! اصلا بعد از عروج پیغمبر به جز خبر ظلم و بی عدالتی و بی کفایتی ، خبری هم از این مسجد بیرون میزند؟ بازهم ظلم ....باز هم قتل در قالب فرمان دین خدا...آخر کجا؟! خدا در کجای دینش گفته که مسلمان، خون مسلمانی دیگر بریزد ، آن هم به بهانهٔ خراج و صدایش را پایین تر آورد و ادامه داد : کجای احکام خدا آمده که مردی را بکشی و همان دم با زن آن مرد ، ازدواج کنی و همبستر شوی؟! آیا این غیر ظلم است ؟ آیا این عمل شنیع غیر از زنا هست که ایادی خیلفه انجام دادند و به اسم دین به آن سرپوش گذاشتند؟ فضه سرش را نزدیک سر زن کرد وگفت :چه کسی را کشتند و به چه علت و که او را کشته؟ زن آهی کشید و‌گفت : مالک بن نویره سرپرست قبیله بنی یربوع ، گویا خلافت ابوبکر را برنتافته وگفته او را وصی به حق پیامبر نمی داند و از دادن زکات به کارگزاران ابوبکر امتناع کرده و خالد بن ولید او را می کشد ودر همان مجلس با زن زیبا و‌جوان او..... زن به اینجای حرفش که رسید آهش به آسمان رفت... فضه با ناراحتی که در صدایش موج میزد گفت: ابوبکر...ابوبکر به مجازات این کارش چه برای خالد ملعون در نظر گرفته؟ زن سری با تاسف تکان داد و گفت : ابوبکر می گوید او اجتهاد کرده و نباید مجازات شود ...هیچ قصاصی برای او‌ در نظر نگرفته و حتی همچنان او را بر جایگاهش پابرجا گذاشته و.... فضه کودکش را در آغوش سخت فشرد و همان طور که زیر لب می گفت : فقط نام اسلام....هیچ از اسلام نمانده ...واویلا یا رسول الله....به طرف خانه مولایش علی علیه السلام راه افتاد... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی @montazeraan_zohorr 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پانزدهم🎬: روزها شتابان همچون شتری افسار گسیخته در حال گذشتن بود ،فضه در منزل خود به امور خانه اش مشغول بود که ناگهان درب خانه به شدت باز شد. ابو ثعلبه در حالیکه شتاب و هیجان از حرکاتش می بارید به سمت مطبخِ خانه روان شد و بلند بلند صدا میزد: فضه بانو ، بانوی زیبای خانه ام ، فضه جان..‌ فضه سراسیمه از مطبخ بیرون آمد و گفت : سلام ابوثعلبه، چه شده مرد ؟ چرا چنین سر و صدا راه انداخته ای؟! ابو ثعلبه همان طور که دست نرم و کوچک طفلش را در دست می گرفت گفت : عبا و روبنده بپوش ، آماده شو ، شنیده ام کاروانی از روم به مدینه وارد شده ، گفتم زودتر از همه این خبر را به تو بدهم و به همراه هم، به آنجا برویم و ببینیم چه کالایی در بساط دارند تا شاهزاده خانمِ من ،آن را گلچین کند. فضه در حالیکه از تعریف و محبت همسرش به وجد آمده بود گفت : من که شاهزاده خانم نیستم... ابو ثعلبه لبخندی کل صورتش را پوشانید و همان طور که به سمت همسرش می آمد گفت : تو برای من همیشه شاهزاده خانم بوده ای و خواهی بود ،حالا هم سریع آماده بشو تا برویم ، آنچنان دوستت دارم که می خواهم کل دنیا را به پایت بریزم. فضه آهی کشید و گفت : براستی که من شاهزاده خانم نبوده ام ونیستم و شاهزاده خانم اصلی کسی دیگر بود که جماعت فریبکار دنیا درب خانه اش سوزاندند وپهلویش بشکستند و محسنش سقط کردند و دل نازنینش را پر از خون کردند و سپس با میخ گداخته درب به آن نشتر زدند و سینه اش خونین نمودند... فضه می گفت و اشک می ریخت و ابو ثعلبه نمی دانست که این ابراز محبت بدین جا ختم می شود. او شاهد بود که همسرش فضه ، بعد از شهادت بانویش زهرا سلام الله علیها ، روزی نبود که گریه نکند و می دید که فضه بعد از شهادت بانویش عهد کرد که چون سخن حق را جماعت سقیفه، خفه نمودند ، چیزی نگوید جز کلام حق و هر کس از او سوالی می پرسید ،جز با آیات قران وکلام حق جواب نمی داد و حتی در منزلش ، اینک ، هرچه که می پرسید با آیات قران پاسخ میداد و تمام اهل مدینه متوجه این موضوع شده بودند و بی گمان ،فضه تا پایان عمرش این راه را ادامه می داد. فضه اشک چشمانش را با گوشه شال بلند عربی اش گرفت و به سمت اتاق رفت تا عبا و روبنده به سرکند و امر شوهر اطاعت نماید. می رفت تا ببیند کاروان رومی چه ارمغان آورده و اما به دلش افتاده بود که اتفاقی خاص به وقوع خواهد پیوست. ادامه دارد 📝ط_حسینی @montazeraan_zohorr 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و شانزدهم🎬: بانو فضه و ابوثعلبه با فرزندشان نزدیک مسجد آمدند. کاروانی که از روم آمده بود گرداگرد مسجد و بین کسانی که برای تماشا و شاید خرید آمده بودند ،در تب و تاب بود. پارچه های الوانی که جلوی شتری قهوه ای ردیف شده بود ،توجه فضه را به خود جلب نمود ، فضه می خواست به آن طرف برود که ناگهان صدای مردی از فراز شتری در کنارش بلند شد که میگفت: آهای مردم ، من راهبی هستم از روم ، بار شترانم مملو از طلا و نقره است ، سوالی از خلیفه و جانشین پیامبرتان دارم ، عهد می بندم اگر جواب درستی گرفتم به دین اسلام در خواهم آورد و تمام طلاها و نقره هایم را به محضر خلیفه رسول الله تقدیم نمایم تا بین مسلمین تقسیم کند. ابوثعلبه جلوتر رفت ، درب مسجد را نشان او داد و گفت : داخل مسجد شو‌ و ببین جواب سؤالاتت را مییابی یا نه؟! راهب داخل مسجد شد و پس از عرض احترام و اظهار محبّت گفت: كدام يك از شما جانشين پيامبرتان و امين دين شما است؟. حاضرين به جانب أبوبكر اشاره نمودند. راهب گفت: اى شيخ نام شما چيست؟ گفت: نام من عتيق است. راهب پرسيد: نام ديگرت چيست؟ گفت: صدّيق. راهب گفت: نام ديگر شما چه مى باشد؟ گفت: جز اينها نام ديگرى براى خود نمى دانم. راهب گفت: شما آن فردى نيستى كه در پى او مى باشم. أبو بكر گفت: حاجت و مقصود تو چيست؟ راهب گفت: من از سرزمين روم با اين شتر و بار طلا و نقره اش بدينجا آمده‌ام تا از امين اين امّت مسأله اى را بپرسم، كه در صورت پاسخ به آن مسلمان مى شوم و مطيع فرمان او خواهم شد و اين همه طلا و نقره را ميان شما پخش خواهم كرد، و در صورت عجز از پاسخ از همان راهى كه آمده‌ام برگشته و اسلام را قبول نكنم. أبو بكر گفت: آن مسائلى كه منظور دارى بپرس؟ راهب گفت: بخدا سوگند هيچ سخنى نگويم تا شما مرا از هر تعرّضى امان دهى!. أبوبكر گفت: تو در امانى، و هيچ مشكلى نخواهى داشت، آنچه مى خواهى بگو؟ راهب گفت: مرا خبر دهيد از آن چيزى كه براى خدا نبوده و خدا آن را ندارد و آنچه از خدا نباشد و آنچه كه خداوند آن را نداند؟ أبو بكر متحيّر شده و هيچ جوابى نداد، و پس از اينكه زمانى ساكت ماند دستور داد عمر را حاضر كنند، و چون او حاضر شده و پهلويش نشست أبو بكر به راهب گفت: از اين شخص بپرس. پس راهب رو به عمر كرده و سؤال خود را تكرار كرد و او نيز از پاسخ به آن عاجز ماند. سپس عثمان وارد مسجد شد و همان مذاكره سابق ميان او و راهب نيز انجام شد ولى عثمان نيز از جواب به آن سؤال فرومانده و ساكت شد. پس راهب با خود گفت: اينان شيوخ بزرگوارى هستند، ولى افسوس كه به خود مغرور بوده و متكبّرند، سپس برخاست تا از مسجد خارج شود. أبو بكر گفت: اى دشمن خدا اگر وفاى به عهد نبود زمين را از خونت رنگين مى ساختم. در اينجا سلمان فارسى علیه السلام برخاسته و به خدمت حضرت أمير عليه السّلام رسيده و مولا علی علیه السلام با دو فرزندش حسن و حسين در وسط خانه نشسته بود- و آن حضرت را از جريان مسجد باخبر ساخت. حضرت أمير عليه السّلام با شنيدن جريان برخاسته و رهسپار مسجد شد و حسن و حسين عليهما السّلام نيز به دنبال پدرشان آمدند، تا حضرت أمير عليه السّلام به مسجد وارد شد جماعت حاضر با تكبير و حمد الهى خوشحال و مسرور گشته و در برابر آن جناب همگى برخاسته، و او را جا دادند. ادامه دارد 📝به قلم ط_حسینی @montazeraan_zohorr 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹💠🔹بسم ربِّ مولانا مهدی (عج)🔹💠🔹 آنچه که به خاطرش به ، دعوت شدید💌 🟢جهت سهولت دسترسی بر روی هشتگ ها و نوشته های آبی رنگ بزنید🟢 📣 توجه📣 🔻ارزاق معنوی روزانه : 🌕روز شنبه 🌖روز یک شنبه 🌗روز دوشنبه 🌘روز سه شنبه 🌑روز چهارشنبه 🌒روز پنج شنبه 🌓روز جمعه 🌔عصر جمعه تلاوت سوره های مبارکه واقعه و ملک نماز شب را به نیت ظهور بخوانیم 🔹🔸💠🔸🔹 🔻خداشناسی ۲۸ جلسه صوت شناور 🔸️🔹️💠🔹️🔸️ 🔻مرگ پژوهی ۹۵ جلسه صوت شناور ۱۶ جلسه صوت شناور ☆به همراه ۴ جلسه ی پرسش و پاسخ 🔹🔸💠🔸🔹 🔻معادشناسی ۶۱ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻شیطان شناسی ۵۴ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻امامت و ولایت (ع) ☆۵ صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻مباحث مهدویت ☆☆☆مجموعه ویژه پیرامون شبهات و سوالات در مورد ظهور امام زمان (عج)☆☆☆ 🔸🔹💠🔸🔹 🔻مباحث معرفتی ☆۴۵ جلسه صوت شناور ۴۶ جلسه صوت شناور ☆۴۲ صوت شناور ☆۵۴ صوت شناور...درحال بارگذاری ☆۸۰صوت شناور...درحال بارگذاری 🔸️🔹️💠🔹️🔸️ 🔻مباحث اخلاقی و خانواده ۲۷ جلسه صوت شناور ۴۸ جلسه صوت شناور ۵۸ جلسه صوت شناور ☆۴۳ صوت شناور...درحال بارگذاری ☆۵۴ صوت شناور...در حال تکمیل در حال بارگذاری... 🔹🔸💠🔸🔹 🔻 ♡♡♡مجموعه ای غنی از تشرّفات علما و اولیای الهی محضر حضرت حجّت (عج)♡♡♡ 🔹🔸💠🔸🔹 🔻 کتاب صوتی مکیال المکارم،۳۲ قسمت جان فدا، ۱۰ قسمت ☆۱۰ قسمت ☆۱۶ قسمت 🔹🔸💠🔸🔹 🔻کلیپ های عبرت آموز ☆چهار عمل عالی برای حذف عذاب ☆کاملا واقعی،جسد ۳ هزار ساله فرعون مصر! ☆داستان جوانی که از غیب خبر میداد!یک مانع در انسان که اجازه نمیدهد تقدیرات مثبت و بلند شب قدر را جذب کندتوبه مصطفی دیوانه، به نقل از شهید کافی 🔰 ادامه دارد با منتظران ظهور همراه بمانید🙏🌱 ◇💠◇💠◇💠◇💠◇ @montazeraan_zohorr ◇💠◇💠◇💠◇💠◇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋🌸 هرچند دیدگان ما از دیدار روے دلرباے زهرایےات ، محروم است اما قلبهاے شکسته‌ےما حضورِ مهربان و امیدآفرینت را احساس میکند . تو با دعاے خیرت با نوازش هاے مداومِ پدرانه ات با نگاه سبز و بارانےات با توجه گرم و حیات آفرینت، همواره به ما امان میدهے از ما مراقبت میکنے و جان پناهمان هستے، شکر خدا که در سایه سار توایم ... در افق آرزوهایم تنها ♡ أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ♡ را میبینم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ۱۰ ربیع الاول، 💓سالگرد ازدواج ملکوتی پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) 🌸و حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) 🌸خجسته و فرخنده باد. الله علیه وآله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا شریک القرآن و یا امام الانس و الجان ❤️ چه خوشبختم که صبح اول هفته را با سلام بر شما آغاز می‌شود و ابتدا عطر یاد شما در قلبم می‌پیچد... چه روز دل‌انگیزی است روزی که نام شما بر سردرش باشد و شمیم عطر شما در هوایش.‌‌.. من در پناه شما آرامم، دلخوشم، زنده‌ام... شکر خدا که شما را دارم🏝 صبحت بخیر ای غزل ناب دفترم ای اولین سروده و ای شعر آخرم صبحی که یاد تو در آن شکفته شد گویا تلنگری زده بر صبح محشرم الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج🥀 شروع هفته متبرک به نوای ملکوتی قرآن کریم. سلام علبکم صبح شما بخیر و منور به انوار قدسیه قرآن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇       👇👇👇کانال عمومی👇👇👇                   (تقویم همسران) (اولین و کاملترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) ✴️ شنبه 👈24 شهریور / سنبله 1403 👈10 ربیع الاول 1446👈14 سپتامبر 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. ❤️ ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه علیها السلام "۱۵ سال قبل از بعثت". 🏴 رحلت جناب عبدالمطلب جد پیامبر صلی الله علیه و آله"۸ عام الفیل". 🔥 اولین روز خلافت غاصبانه معاویه علیه الهاویه " ۴۱ ه.ق ". 🔷 فوت مالک بن انس " ۱۷۹ ه.ق ". 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر: ✅خرید و فروش. ✅آغاز نویسندگی و نگارش. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅قرارداد و پیمان نامه نوشتن. ✅حسابرسی اموال. ✅مسافرت. ✅و نماینده و قاصد فرستادن خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید. 💠 به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و ادعیه همراه بپیوندید. مناسبترین قیمت و مطمئن.👇 🚘مسافرت: مسافرت خوب است. 👶زایمان خوب و نوزاد صبور و پاکدامن و روزی دار است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج دلو و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️رفتن به خانه نو و مکان نو. ✳️ختنه اطفال. ✳️معامله خانه و ملک. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️آغازبنایی و خشت بنا نهادن ✳️و کندن چاه و کانال نیک است. 🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است. 🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث عزت و احترام می شود. 💉💉 حجامت: فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث درد و الم می شود. 💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: مباشرت برای صحت بدن خوب است. 😴😴 تعبیر خواب: خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 11 سوره مبارکه "هود"علیه السلام است. الا الذین صبروا و عملوا الصالحات... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده کاری پیش آید که در نظر مردم مشکل باشد ولیکن چون صبر کند موجب نیکنامی و راحتی ایام عمرش می شود و از این قبیل امور قیاس شود. کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶ 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 استخاره: وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
💞بسم الله الرحمن الرحیم💞 🗓 تقویم شیعه 🗓 ✅ امروز شنبه 🔰 🌞 ۲۴ شهریور ۱۴۰۳ 🌝 ۱۰ ربيع‌الاول ۱۴۴۶ 🎄 ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۴ 🌴ا📿🕋🤲ا🌴 📿 ️ذکر ایام هفته 🔰 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعداز نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 📆 روزشمار تاریخ شیعه:🔰 🎬 وقایع مهم شیعه:🔰 💞عیدتان مبارک باد 🥰 ❤️ ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه علیها السلام "۱۵ سال قبل از بعثت". 🏴 رحلت جناب عبدالمطلب جد پیامبر صلی الله علیه و آله"۸ عام الفیل". 🔥 اولین روز خلافت غاصبانه معاویه علیه الهاویه "۴۱ ه.ق". 😔 فوت مالک بن انس "۱۷۹ ه.ق". 🤲اللهم عجل لولیک الفرج ✅ با ما همراه شوید...🔰
‍ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ کشتی در طوفان شکست و غرق شد فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره کوچک بی آب و علفی شنا کنند و نجات یابند دو نجات یافته دیدند هیچ نمی‌توانند بکنند با خود گفتند: بهتر است از خدا کمک بخواهیم بنابراین دست به دعا شدند و برای اینکه ببینند دعای کدام بهتر مستجاب می‌شود به گوشه‌ای از جزیره رفتند نخست از خدا غذا خواستند فردا مرد اول درختی یافت و میوه‌ای بر آن، آنرا خورد اما مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت هفته بعد مرد اول از خدا همسر و همدم خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد زنی نجات یافت و به مرد رسید در سمت دیگر مرد دوم هیچ‌کس را نداشت مرد اول از خدا خانه، لباس و غذای بیشتری خواست، فردا به صورتی معجزه آسا تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید مرد دوم هنوز هیچ نداشت دست آخر مرد اول از خدا کشتی خواست تا او همسرش را با خود ببرد فردا کشتی‌ای آمد و در سمت او لنگر انداخت مرد خواست به همراه همسرش از جزیره برود و مرد دوم را همانجا رها کند پیش خود گفت: مرد دیگر حتماً شایستگی نعمت‌های الهی را ندارد چرا که درخواست‌های او پاسخ داده نشد پس همین جا بماند بهتر است زمان حرکت کشتی ندایی از او پرسید: چرا همسفر خود را در جزیره رها می‌کنی؟ مرد پاسخ داد: این همه نعمت‌هایی که به دست آورده‌ام همه مال خودم است و خودم درخواست کرده‌ام درخواست‌های همسفرم که پذیرفته نشد پس چه بهتر که همین جا بماند آن ندا گفت: اشتباه می کنی تو مدیون او هستی هنگامی که تنها خواسته او را اجابت کردم این نعمات به تو رسید مرد با تعجب پرسید: مگر او چه خواست که من باید مدیونش باشم؟ و آن ندا پاسخ داد: از من خواست که تمام دعاهای تو را مستجاب کنم نکتــ✍ــه: شاید داشته‌هایمان را مدیون کسانی باشیم که برای خود هیچ نمی‌خواستند و فقط برای ما دعا می‌کردند ممکن است همه مؤفقیت و ثروت و هر چیز دیگر که داریم را مدیون آن دو فرشته‌ای باشیم که ما را بزرگ کردند * پـــدر و مـــادر * بدون هیچ توقعی ♥️ @montazeraan_zohorr