فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥برادری با آمریکا؟!
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 رهبر انقلاب: دم از رهبری می زنند اما با فتنهگران همکاری میکنند
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید؛
🔹 ۱۲ شهید برای بازگشت جنازه دختر ایرانی از دست عراقیها!
🔹 روايتی از سلحشوری ۱۴ کلاه سبز ایرانی در دفاع از ناموس وطن، در آغاز جنگ تحميلی، که رگ غیرت رزمندههای دلیر ایرانی را به جوش می آورد.
◇ جان دادند تا از ناموس ایرانی و خاک وطن دفاع کنند.
این مملکت اینجوری بدست ما رسید..
#حدیث_روز
💠 *«آغاز هفته وحدت»*
✳️ *به سنّت روزگار رسول باشیم؛ یعنی دست در دست هم و چشم بر آستانۀ پاک خداوند.*
✴️ مگر کلمات چه اندازه میتوانند محور باشند و چه اندازه تفاوت است بین دو کلمه، اگر جوهر جان کلمات هر دو یکی باشد و اگر در پس این کلمات، تنها یک معنا خفته باشد؟
✳️ کلمۀ مهر، کلمۀ «پیوند» است و «وحدت» کلمهای است به مهربانی دستانی که در هم میروند و نمازهایی که در کنار هم خوانده میشود؛ کلمهای که میخواندمان تا بزرگ باشیم و در هر جای که هستیم با هم.
🍃 کلمهای که میخواندمان تا «امّت واحده» باشیم و فتنۀ فتنهگران را به خودشان باز گردانیم.
🍃 کلمهای که میخواندمان تا بر گِرد سنّت رسول گرد آییم که در قاموس صحابۀ بزرگوارش عراق و روم و زنگبار و ایران عجم و... معنا نداشت.
🍃 کلمهای که میخواندمان تا در معنا یکی باشیم و در صورت نیز.
🍃 کلمهای که میخواندمان تا بشکوه بایستیم بر افق تاریخ و سرود وحدت بخوانیم.
🍃 کلمهای که کرد و لُر و ترک و بلوچ و فارس را به زیر یک سایهبان دعوت میکند.
🍃 کلمهای که سرچشمههای ازلی و مقدّس را برای همگان به یک اندازه تقسیم میکند.
🍃 کلمهای که میوههای وحی را برای همه میچیند. کلمهای که درختها را برای همه سایه میدهد.
🍃 کلمهای که همگان را از هر رنگ و نژاد بر سر یک سفره مینشاند و از غذای توحید اطعام میکند.
🍃 کلمهای که مفسّر بزرگ تاریخ ماست؛ تاریخی که از محمّد صلیاللهعلیهوآله شروع میشود و تا امروز و همیشه ادامه مییابد.
✴️ کلمهای که به یادمان میآورد:
✨ *گرچه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است
بت نگویید شکستیم که بتگر باقی است*
30.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 می ترسم آقا تشریف بیارند و گله کنند ...
📞 تماس تلفنی ضبط شده مرحوم حجت الاسلام والمسلمین مؤیدی و حجت الاسلام والمسلمین عالی
⚠️ این مکالمه با رضایت حجت الاسلام والمسلمین عالی منتشر شده است.
#امام_زمان 😭
@montazeraan_zohorr
💐📚💐ثانیه های مهدوی🌺🌺🍃🍃
🖋🎙مطالب ناب درمسیربصیرت افزایی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
امام زمان 084.mp3
2.76M
تمام زمین،تو را خواهند شناخت
اگر؛
ما هرچه داریم روی هم بگذاریم؛
استعدادمان را
هنرمان را
آبرویمان را
و همه ی دار و ندارمان را.
رمز ظهور
دستان گشاده وهمدل ماست.
@montazeraan_zohorr
امام زمان 085.mp3
5.38M
زمین در سراشیبی ظهور افتاده...
و ما بسرعت
به لحظه ی باشکوه ظهور، نزدیک میشیم.
دیگه زمانی برای یار شدن نمانده...
منـــم هستـــم.
هیهات... اگر نپذیری اَم.
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نیت اموات همه اعضای محترم... 👆
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انتقاد امیرحسین ثابتی به اظهارات پزشکیان در نشست خبری
نماینده مجلس:
🔹آقای پزشکیان گفتند ما به دنبال صدور انقلاب نیستیم، اما شما مجری قانون اساسی هستید و این اصل ۱۵۲ و ۱۵۴ است، باید به آن عمل کنید
🔹گفتند ما با آمریکا برادریم، اما این عشق یکطرفست! شما می خواهید با اونها برادر باشید اونها نمی خواهند.
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹سخنان امام خمینی(ره) در مورد رابطه با آمریکا
پ ن : برادری با شیطان معنا ندارد
#پزشکیان
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت محمود پلاستیک فروش با پزشکیان
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #بازخوانی| امام خمینی(ره): اشتباه مسلمین این بود که در همان ابتدا صدای اسرائیل را خفه نکردند
🔸اشتباهی که همه مسلمین، خصوصاً ملتها و دولتهای عرب کردند این بود که مهلت دادند که اسرائیل و اغراض شخصیه دولتها مانع شد از اینکه صدای اسرائیل را در همان اول خفه کنند و نگذارند قدرت پیدا بکند
🔸مع الاسف به نصیحتهای ما که در طول بیست سال یا قدری کمتر فریاد زدیم و آنها را دعوت کردیم به اتحاد بر ضد اسرائیل، اغراض مانع شد از اینکه اجابت کنند.
🔸مهلت دادند تا اینکه مطلب به اینجا رسید که الآن دست تعدی او دراز شده است، و جنوب لبنان را به آتش میکشد
📨 :اگه جای این خانم در خارج از کشور، مردی مذهبی در داخل این حرفارو میزد کسی قبول نمیکرد!
🗣: پگاه
@montazeraan_zohorr
🏴 منتظران ظهور 🏴
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و بیست و هشتم🎬: مسجد مدینه مملو از جمعیت بود و هر کس چیزی می گفت، قاصدی
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد و بیست و نهم🎬:
عمربن خطاب گلویش را صاف کرد و نگاهی به جمعیت انداخت و گفت :
همانطور که میبینم ، پچ پچ هایتان حاکی از این است که می دانید چه شده و چه خبرهایی در شهر پخش است.
عده ای می گویند که کارگزاران دولت ما تخلف کردند و اموالی را به تصاحب خود در آورده اند ، پس لازم نیست پشت سر ما حرفهای درشت بزنید و ما را متهم به نادانی و بی لیاقتی نمایید .
قاصدی هم که رسید و نامه اش را خواندم مؤید این موضوع است .
پس ما حکمی خواهیم کرد و خاطیان را مجازات خواهیم نمود
عمر این حرف را زد و از جای برخواست
و همانطور که سعی می کرد نگاهش را از جمعیت بگیرد ،راه بیرون رفتن را در پیش گرفت.
بحث بین مردم داغ شده بود ، انها مدتها بود می دانستند که عمال عمر مشغول ظلم و تعدی به اموال مسلمین هستند و به بیت المال دست درازی می کنند و اما چون طبیعت خشن عمر را می شناختند از ابراز این سخنان خودداری می کردند تا مبادا مورد خشم خلیفه خود خوانده دوم قرار گیرند.
اما اینک که کسی پیدا شده بود و شجاعت آن را داشت که موضوع را بیان کند ، دیگران هم سخنان انباشته شده در دلشان را به زبان می آوردند.
یکی از گوشه ای گفت : خلیفه باید تمام کارگزاران خطاکارش را از سمت خود معزول کند و اموالی را که به ناحق تصاحب کرده اند باز پس گیرد.
دیگران همکه دور او را گرفته بودند با تکان دادن سر و گفتن آری آری ، حرف او را تایید نمودند.
فضه که در گوشه ای ترین قسمت مسجد ، مشغول ذکر خداوند و شاهد تمام سخنان بود ، آهی کوتاه کشید و با خود اندیشید : کسی که کرسی خلافت زیر پایش غصبی است و مسندی را به زور تصاحب کرده ، نمی تواند قاضی عادلی برای این محکمه باشد ....
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
@montazeraan_zohorr
💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد و سی ام:
فضه مثل همیشه کارهای منزلش را کرد و راهی خانه مولایش علی علیه السلام شد.
درب منزل مولا چون همیشه به روی ارادتمندانش باز بود ،فضه تقه ای به درب زد و وارد شد و متوجه جمعی شد که داخل اتاق مولا، گرد خورشید وجودش جمع شده بودند.
شیعیانی که ارادتمند مولا بودند و حال بعد از اینکه چند سال از عروج پیامبر گذشته بود با پوست وگوشت و خونشان حس کرده بودند که راه حق و اسلام ناب نه از منبری می گذرد که غاصبانی غصبش کردند ، بلکه از خانه ای می گذرد که نواده های پیامبر در آن قد می کشند ، از منزلی می گذرد که هنوز سیاهی شعله های آتش بر درب آنجا هویدا بود و به همگان میگفت راه حق، همین خانه اولین مظلوم و مظلومهٔ عالم است.
فضه خود را به پشت درب رساند و در واری لنگه ای که باز بود بر زمین نشست تا سخنان مریدان مولا و مولای مظلومش را بشنود.
در همین هنگام بود که یکی از افراد به سخن در امد و گفت : یا علی علیه السلام ، آیا می دانی که عمر درباره کارگزاران و کارمندان خطاکارش چه حکم کرده؟
عمر انگار از اعتراض مردم به ستوه آمده و حکم کرده نصف مال تصاحب شده را به بیت المال برگردانند و جای تعجب است که این حکم را برای یکی از کارمندانش که از قضا قفنذ هست لغو کرده و همین نیمه مال را هم از او نگرفته..
در این هنگام همهمه ای بین جمع درگرفت و شخصی دیگر صدایش را بلند کرد و گفت : پس با این حال به عمر ثابت شده که کارگزارانش خطاکارند ،حکم عقل بود که نباید آنها را بر مقامشان ابقاء نماید باید آنها را عزل میکرد و کل مال تصاحب شده را از آنها باز پس می گرفت...
با این سخن ،همگان صدای آری آری سر دادند و در همین بین عباس پسر عموی مولا علی رو به ایشان گفت : براستی که چرا عمر اینچنین کرد و چرا قنفذ را از دادن نصف مال تصاحب شده معاف کرد؟!
مولا علی علیه السلام اشک به چشمان مبارکش آورد و با بغضی در گلو فرمودند: شکایت می کنم از قنفذ برای ان ضربتی که به فاطمه زد و فاطمه در حالی از دنیا رفت که اثر آن همچون بازوبند در بازویش بود و این معاف شدن هم بهای همان کتکی ست که او در پیش چشم عمر و با حکم او به فاطمه ام زد...
فضه با شنیدن این سخنان بغض فرو خورده اش را شکست و همچون ابر بهار اشک میریخت که....
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت
قسمت صد و سی و یکم🎬:
وقت نماز بود ،مؤذن به بالای بام مسجد رفت و بلندتر و رساتر از همیشه اذان را گفت.
مردم در حالیکه گرم صحبت بودند دسته دسته وارد مسجد میشدند و همهمه ای عجیب مسجد را فرا گرفته بود.
هرکس به کناری اش می گفت : براستی که گوش های من اشتباه نشنیده ؟! ایا تو هم نوای اذان را اینگونه شنیدی؟ و وقتی که کلام یکدیگر را تایید می کردند ،تعجبشان بیشتر می شد.
در همین هنگام عمربن خطاب جلو آمد و شروع به گفتن اقامه نمود ،مردم بی صدا ایستادند و نماز شروع شد.
اما در دل تک تک نمازگزاران سؤالی بی جواب مانده بود و بی صبرانه منتظر اتمام نماز بودند تا سوالشان را بپرسند.
نماز در هیاهویی پنهانی به اتمام رسید و سلام نماز را دادند ، هنوز مردم تعقیبات ان را به جای نیاورده بودند که ناگهان از گوشه ای صدای پیرمردی که گویا صبر از کف داده بود بلند شد : ای عمر! چرا مؤذن مسجد امروز اذان را اینچنین گفتند؟!
عمر بی توجه به سؤال پیرمرد به گفتن ذکر مشغول شد ، جمع پشت سرش که برای آنها هم این سؤال پیش امده بود ، بی صبرانه منتظر جواب بودند و چون جوابی نیامد ، کم کم زمزمه ها شروع شد...
آری چرا اینچنین اذان گفت؟
مگر در زمان پیامبرصلی الله علیه واله ، رسول الله حکم نکرده بود که عبارت «حی علی خیر العمل» جزیی از اذان است.
چرا امروز این عبارت زیبا در اذان جایی نداشت؟
زمزمه ها که اوج گرفت ، عمربن خطاب از جای برخواست در حالیکه صورتش ازعصبانیت سرخ شده بود گفت :..
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
@montazeraan_zohorr
💦🌨💦🌨💦🌨💦