eitaa logo
🏴 منتظران ظهور 🏴
2.8هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
9.3هزار ویدیو
296 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️روایت آیت‌الله خامنه‌ای از روز اول مدرسه و اولین معلم خود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 منتظران ظهور 🏴
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه سوم: دوران، دوران قدرت نمایی عثمان بن عفان بود و عجیب اینکه ، خل
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه و دوم: عایشه کمی جلوتر آمد و گفت : همانطور که می دانید و من و این زن همراهم از زنان پیامبر صلی الله علیه واله بودیم و حال در پی میراثی که از همسرمان به ما می رسد و میدانیم اینک در دست شماست آمده ایم و شما موظفید که حق ما را به ما باز پس دهید. عثمان در جای خود جابه جا شد و گفت : به خدا قسم به شما میراث نمی دهم چونکه شهادت شما بر علیه خودتان را به یاد دارم ، شما دو تن نزد پدران خود(ابوبکر و عمر ) شهادت دادید که از پیامبر شنیده اید که فرمود : پیامبر ارثی به جا نمی گذارد و هر چه از او باقی می ماند صدقه است. شما دو تن حتی به این شهادت بسنده نکردید و و این گفته را به یک عرب بیابانی دورافتاده که به پایش بول می نمود و با بولش خودش را تطهیر میکرد یعنی مالک بن حرث بن الحدثان یاد دادید و او همراه شما شهادت داد و یک نفر از اصحاب پیامبر و از انصار جز این عرب بیابانی شهادت نداد. عثمان نگاهی به جمع پیش رویش انداخت و ادامه داد: قسم به خدا! شکی ندارم که آن عرب بیابانی و شما دو نفر به پیامبر نسبت دروغ دادید. فضه با شنیدن این سخنان ، اندکی دلش آرام گرفت و با خود گفت : درست است که او هم بر کرسی خلافت به ناحق تکیه داده اما حرفی زد که عین حق و حقیقت است. در این هنگام عایشه و حفصه در حالیکه زیر لب به عثمان ناسزا می گفتند از مجلس خارج شدند در میانه راه خروج بودند که عثمان صدایش را بالاتر برد و‌گفت :برگردید، آیا شما نبودید که نزد پدرانتان به این مطلب شهادت دادید؟ هر دو روی برگرداندند و‌گفتند: آری.. عثمان گفت : اگر براستی شهادت دادید پس طبق گفته خودتان حقی در اموال رسول الله ندارید اما اگر شهادت دروغ دادید لعنت خدا و فرشتگان و لعنت همه مردم برشما و برکسی که شهادت شما را علیه اهل بیت پیامبر(حضرت زهرا) قبول کرد.... فضه با شنیدن این سخن اشک چشمش دوباره روان شد و با خود گفت : این جماعت خود می دانستند که چه ظلم عظیمی به دختر رسولشان می کنند ، دانسته و آگاهانه ظلم کردند و بی شک عاقبت بدی در پیش خواهند داشت... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه پنجم: روزها از محاصرهٔ خانهٔ عثمان بن عفان ، خلیفه خود خوانده سوم می گذشت و هر روز مردم جری تر از قبل خواستار محاکمهٔ خلیفه بودند ، تا اینکه در روز چهل و نهم از محاصره ،خبری از گوشی به گوش دیگر میرسید : خلیفه سوم را کشتند... خلیفه سوم را کشتند... و کم کم خبر بلند و بلندتر شد... و حالا کل مدینه می دانستند که عثمان را کشته اند و به همین هم قناعت نکردند و جمعیت ،حاضر نشدند که او را در قبرستان مسلمین دفن کنند. خبر به گوش فضه هم رسیده بود. فضه روی حیاط خانه در حال آسیاب کردن گندم بود تا نانی بپزد و به بهانهٔ نان تازه ، به مأمن امن زندگی اش ، خانهٔ مولایش علی علیه السلام سربزند. آتش تنور جان گرفته بود و بوی نان تازه در فضا پیچیده بود. فضه قرص دیگری نان از تنور بیرون آورد و رو به دخترش گفت : عزیز مادر ، به همراه خواهرت بقیه نان ها را بپزید ، من بی قرارم برای دیدار مولایم و اهل بیتش... دختر که خوب از دل عاشق مادر خبر داشت و می دانست فضه اگر نفس می کشد به عشق علی و اولادش است، لبخندی زد و گفت: برو مادر ، خدا به همراهت ،اما مراقب خودت باش که اینروزها اوضاع مدینه بهم ریخته است ، مبادا آتش این وقایع دامن زنی بیگناه چون تو را گیرد. فضه آه کوتاهی کشید و‌گفت : من بدتر از این روزها را دیده ام، زمانی را درک کردم که آتش حقد و حسد این نامردان مردنما دامن زنی پاک و معصوم را که از قضا دختر پیامبرشان هم بود ، گرفت و سیلی زدند و پهلو شکستند و کودک سقط کردند و درب خانه آتش زدند. و با میخ در به سینهٔ بانوی خانه نشتر زدند... فضه همانطور که اشک از چشمانش جاری بود ، عبا و روبنده پوشید ، نان ها را روی بقچه ای پیچید و به سمت بیرون خانه روان شد. از خانه فضه تا خانه مولایش راهی نبود،اما دورتا دور خانه را جمعیتی زیاد گرفته بود ، جمعیتی که عجز و لابه می کرد تا امیرالمؤمنین ،علی علیه السلام بر مسند خلافت تکیه زند ، مسندی که از ازل تا ابد متعلق به علی و اولادش بود اما سالیان درازی غصب شده بود. حالا بعد از گذشت سی و پنج سال از واقعه غدیر و سی و پنج سال خلافت های بی کفایت که هر کدام مسیر اسلام را به ناکجا آباد کشانده بودند ، مردم تازه فهمیده بودند که کسی جز ولی بلافصل پیامبر صل الله علیه واله لیاقت رهبری این دین را ندارد. فضه نگاهی به جمعیت کرد و همانطور که آه می کشید گفت : آمدید ، اما چه دیر آمدید...دین خدا را به یغما دادید...حق ولی خدا را غاصبانه ستاندید و در حق خدا و رسولش و دینش ظلمها کردید... ادامه دارد.. 📝به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه و ششم: فضه اندکی جابه جا شد و به متکای پشت سرش تکیه داد، نگاهی به در و دیوار خانه ای که این روزها در آن به سر میبرد انداخت ، خانه ای در شهر شام که فضه به خاطر عشق به زینبش به اینجا آمد ، آمد که در کنار دختر مولایش علی باشد ،اما حالا دیگر نه رمقی برای ماندن داشت و نه از فرزندان مولایش علی کسی مانده بود که در کنار آنان عطر تن فاطمه را به جان بکشد، مدتی بود که بانویش زینب پرکشیده بود و در جوار پدر و مادرش در ملکوت ساکن شده بود و فضه هر روز بر سر مزار ایشان حاضر میشد و گریه می کرد بر آنچه که دیده بود. فضه در افکارش غرق بود که صدای تقه ای به درب آمد، او خوب میدانست در این دیار غربت کسی جز همسایه اش نجمه سراغی از او نمیگیرد، پس با صدای ضعیفی گفت : بیا داخل... نجمه در حالیکه کاسه ای شیر داغ در دست داشت وارد اتاق شد و با لحنی که حکایت از شوخی می کرد گفت: سلام بی بی جان ، امروز چطوری؟ ببینم سر ذوق نیامدی تا برای ما قصه ها بگویی؟؟ بیا بیا این شیر داغ را میل کن تا نفست سر جایش بیاید و از سرزمین هایی بگویی که من نه رفته ام و نه دیده ام... فضه نفسش را آرام بیرون داد و با آیات قران ،منظورش را چنین گفت : چه می خواهی بدانی دخترم؟! من در انتظار اجل روزشماری میکنم و‌تو از من قصه می خواهی؟! نجمه در کنار این پیرزن مهربان نشست ، کاسه شیر را که هنوز هُرم داغی آن بر هوا بلند بود بر زمین گذاشت ، دستان تبدار فضه را در دست گرفت و گفت : در این سرزمین زیبا ، این دیار زیبارویان از غم و غصه حرف نزن، مگر می شود کسی به شام بیاید و از این شهر خوشش نیاید؟! فضه با شنیدن این حرف ،اشک چشمانش جان گرفت و روان شد ، خیره در چشمان او شد و‌گفت : از امامم سجاد پرسیدن در حادثه کربلا و اسارت دیار به دیارتان کجا بر شما سخت گذشت و ایشان سه بار فرمودند : الشام، الشام ،الشام....لعنت خدا بر شام و حاکمش ، لعنت خدا بر شام آن مردان ستمگرش، لعنت خدا بر شام و مسلمانان اموی اش ... فضه نگاهش را خیره به نقطه ای روی دیوار کاهگلی خانه دوخت و با صدای ضعیفی ادامه داد : من شاهزادهٔ سرزمین خود بودم... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت قسمت پایانی فضه باصدای ضعیفی ادامه داد : من شاهزادهٔ سرزمین خود بودم ، سرزمینی که بویی از یکتا پرستی نبرده بود ، در عمرم دو بار طعم اسارت را چشیدم ،هر دو بار هم کسانی که به اسارتشان در آمدم ،ادعای مسلمانی می کردند ، اما حرکاتشان، زمین تا آسمان با هم فرق میکرد ، یک بار هنوز مسلمان نبودم ، اما عشقی پنهان بر دلم افتاده بود، من که روی پیامبر را ندیده بودم ، بی قرار دیدار بودم ، همسفران یا همان نگاهبانانم با اینکه میدانستند من از دیار کفر هستم و با انها سنخیتی ندارم ، اما به دلیل اینکه مرا از بزرگان و شاهزاده های سرزمینم میدانستند ، با من چنان برخورد می کردند که مختص بزرگان بود ، من در طول سفر از هیچ کس ذره ای بی احترامی ندیدم ، هر چه بود احترام بودو عزت ، تا اینکه به محضر پیامبر رسیدیم ، او مرا چون دختر خویش دوست میداشت و تعلیمم میداد و بعد هم به امر و وحی خداوند مرا به دخترش فاطمه سپرد... فاطمه...فاطمه...فاطمه....فضه نام فاطمه را میبرد و اشک امانش را بریده بود به طوریکه که نجمه هم همراه او اشک میریخت...فضه ادامه داد: فاطمه از مادر برمن مهربان تر بود ، در خانه اش هیچ وقت حس نکردم که من خادمه هستم ، براستی که فاطمه مادری بی نظیر بود و همسنگر و یاوری بی همتا برای علی... اما آن نامردمان مرد نما بانویم را جگر خون کردند و با مسمار در بر دل بی کینه اش نشتر زدند و سینه اش را زخمی و پهلویش را شکستند و محسنش را کشتند.. خانه اش را به آتش کشیدند و همسرش را...ولی زمانش را....دست بستند آری آن نامسلمانان مسلمان نما ، ظلمی در حق آل محمد کردند که ملائک آسمان بر آن گریه ها نمودند ، براستی که اگر آن زمان سیلی به صورت فاطمه نمی نشست ، در این زمان کسی جرأت جسارت و سیلی زدن به فرزندان حسینش را نداشت ، اگر آن زمان تازیانه بر بدن دختر پیامبر نمی زدند ، کسی جرأت نمیکرد در کربلا تازیانه بر تن طفلان حسین بزند...اگر آن زمان دستان مولایم علی را نمی بستند ،مردی پیدا نمی شد که در کربلا جسارت داشته باشد تا دستان علی بن حسین را بندد و او را به اسارت ببرد.....اگر آن نامردمان مرد نما درب خانهٔ اهل بیت پیامبر را به آتش نمی کشیدند ، کسی در این زمان توان آتش زدن خیمه های حسین را پیدا نمی کرد... آری هر چه من و ما در کربلا دیدیم ، تخمی بود که در سقیفه کاشته شده بود و در کربلا میوه داد... خدا لعنتشان کند ،خدا اولین ظالم به حق محمد و آل محمد را لعنت کند تا آخرینشان را... آری نجمه جان ، من هم اسارت سربازان نجاشی را دیدم و هم اسارت یزیدیان شام را....اینجا هم ادعای مسلمانی میکردند!!! اما چه مسلمانی؟ مسلمانی که شراب می خورد و ظلم می کند و نواده های پیامبرشان را که شاهزاده های این کره خاکی اند به خاک و خون میکشد ، چه جور مسلمانی هست؟! به خدا قسم که اینان مسلمان نیستند ، اینان نام اسلام را یدک می کشند و قوانین اسلام را زیر پا لگد کوب می کنند و کجاست منتقم؟! کجاست منتقم کرار که بستاند انتقام شهدای کربلا را ؟! کجاست منتقم کرار که بستاند انتقام سر بریده حسین را ، جگر پاره پاره حسن را، فرق بشکافته علی را و پهلوی بشکستهٔ زهرا را... فضه به اینجای حرفش که رسید انگار خون از چشمانش میبارید ، اشکها بی امان و بی مهابا بر صورتش می نشست ، او دلش هوای بانویش زهراسلام الله علیها را کرده بود... دستان لرزانش را بالا برد و گفت : خدایا بحق فاطمه ات ، مرا به فاطمه برسان ، در همین حین انگار سقف کاه گلی اتاق شکافته شده بود و هودج هایی از نور فرود می آمد. فضه اندکی آرام گرفت خیره به روبه رو شد ، بانویی سفید پوش و زیبا رو به طرفش آمد ، به خدا قسم که او زهرای مرضیه بود، فضه دستان لرزانش را بر سینه گذاشت و گفت : السلام علیک یا فاطمه الزهرا....السلام علیک یا ام الائمه.... و نگاه زیبایش ایستاد... نجمه که نمی دانست چه شده و از سکوت ناگهانی فضه متعجب شده بود ، دستش را به طرف دستان فضه برد و متوجه شد که دیگر جانی در بدن این پیرزن مهربان نمانده... آرام او را روی بستر خوابانید ، دست به روی چشمان فضه کشید و همانطور که چادر فضه را روی پیکر او میداد زیر لب زمزمه کرد : خوشا به حالت که عمری خدمت زهرا کرده ای و اینک در آغوش او جای گرفتی... «اللهم العن الاول ظالم ، ظلم حق محمد و آل محمد» یا رب الفاطمه ، بحق الفاطمه ، اشف صدرالفاطمه بالظهورالحجة..... پایان 📝به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 منتظر باشید : ای منتظران او خواهد آمد ❤️
💚 ای ز هر زیباتری، زیباتری از زمین و آسمان بالاتری پس چرا ای حجت ثانی عشر از علی و فاطمه تنهاتری ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای رسیدن به در اواخر شب ( و نزدیک اذان صبح ) وضو بگیرد و در گوشه ای که هیچ کس او را نبیند نشسته و با حضور قلب رو به قبله هزار بار بگوید : ✨فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ✨ 👈و بعد از هر صد مرتبه بگوید : ✨اللهُمَّ اَکفِنِی حاجَتِی✨ و حاجت خود را بخواهد . 👈 سپس بگوید : ✨ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ✨ 👌تا سه شب این عمل را انجام دهد تخلف ندارد و به هدفش خواهد رسید 📚منتخب الختوم صفحات ۵۸ و ۵۹ ✨ شیخ رجبعلے خیاط ؛ هر شب ۱۰۰ بار جهت غلبه بر نفس بخوان⇜ يا زكّيُ الطّاهِرَ مِنْ كُلِّ آفَةٍ بقُدْسِهِ ✨ منبع: کیمیاے محبت ۱۹۳ جناب سید عباس کاشانی می‌فرماید یکی از علما می‌فرمود برای دفع بلا سوره یس و سوره اعلی را می‌خوانم مجربست 📚 مخازن ۲۳۳/۷ @montazeraan_zohorr
‍ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ اگر صبح امروز موقع خروج از منزل به فقیری کمک کردی، اتومبیلی را که در سرما خاموش کرده بود هل دادی به کودکی که زمین خورده بود با مهربانی کمک کردی که بایستد و یا حتی لبخندی را به صورت نگران انسان افسرده‌ای هدیه کردی و بعد تا غروب هزاران اتفاق خوب و فرصت‌های دوست داشتنی برایت رخ داد شک نکن که این اتفاقات خوب با آن کارهای خوبی که صبح انجام دادی و به تو احساس خوبی دادند ارتباط دارند برعکس اگر صبح که از خواب برخاستی حوصله نداشتی و به خشم و ناراحتی اجازه دادی ساعاتی از صبح تو را خراب کند و در نتیجه اوقات بقیه را هم تلخ کند و بعد تا غروب بدشانسی و بدبیاری پی در پی نصیبت شد شک نکن که این اتفاقات نامطلوب با آن اخلاق ناخوش و رفتارهای ناپسندی که صبح انجام دادی و در وجود تو و اطرافیان احساس بد ایجاد کردند مرتبط هستند لازم نیست حتماً در آزمایشگاههای مدرن و در مقالات علمی ثابت شود که بین احساس خوب وجود یک انسان و خوش‌شانسی او در طول زندگی رابطه‌ای وجود دارد همه ما به صورت غریزی از این ارتباط آگاهیم و چیزی در عمق وجود ما شک ندارد که اگر اتفاقات بدی پشت سر هم در طول روز برای ما رخ می‌دهد حتماً مرتبط است با احساس و خلق و خوی ناخوشایندی که اول صبح داشته‌ایم هر اتفاق بد، احساس بد جدیدی خلق می‌کند و با ظهور احساس بدتر اتفاقات بدتر هم رخ نمایی می‌کنند
هر ڪس پس از فجر دست بر سینه گذارد و ۷۰ بار ذکر 《یا فَتّاح》 را بگوید در امور او گشایش حاصل شود انشاءالله یا فتاح یعنی اے گشایشگر 📚 مفاتیح الجنان «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج» ༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅ @montazeraan_zohorr
ــــــــــــــــــ☫﷽☫ــــــــــــــــــ            🦋 🦋 📗تفسیر 📖 هـرروز انس با قرآن مجید 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 🔸موضوع🔸 ✍🏻 ﺩﺍﻭﺭﻱ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﻖّ ﺍﺳﺖ. 📋 📖❀‏سوره سبأ/آیہ(۲٦_٢۵) اَعُوذُ بِٱݪلّٰهِ مِنَ ٱݪشَیْطٰان ٱݪرَّجیٖمْ بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖم 🔺«٢٥» ﻗُﻞْ ﻟَّﺎ ﺗُﺴْﺌَﻠُﻮﻥَ ﻋَﻤَّﺂ ﺃَﺟْﺮَﻣْﻨَﺎ ﻭَﻟَﺎ ﻧُﺴْﺌَﻞُ ﻋَﻤَّﺎ ﺗَﻌْﻤَﻠُﻮﻥَ 🔻ﺑﮕﻮ: (ﺷﻤﺎ) ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ، ﻭ ﻣﺎ (ﻧﻴﺰ) ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻲ ﺩﻫﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺷﺪ. 🔺«٢٦» ﻗُﻞْ ﻳَﺠْﻤَﻊُ ﺑَﻴْﻨَﻨَﺎ ﺭَﺑُّﻨَﺎ ﺛُﻢَّ ﻳَﻔْﺘَﺢُ ﺑَﻴْﻨَﻨَﺎ ﺑِﺎﻟْﺤَﻖِ ّ ﻭَﻫُﻮَ ﺍﻟْﻔَﺘَّﺎﺡُ ﺍﻟْﻌَﻠِﻴﻢُ 🔻ﺑﮕﻮ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎ، ﻣﺎ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ (ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ) ﮔﺮﺩ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ، ﺳﭙﺲ ﺑﻴﻦ ﻣﺎ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺣﻖّ ﺩﺍﻭﺭﻱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻭﺳﺖ ﺩﺍﻭﺭ ﺩﺍﻧﺎ. 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐🌸 🔍❀‏ تفسیرنور❀‏📚 ✍🏻ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎ:🔹 ﻛﻠﻤﻪ ﻱ «ﻓﺘﺢ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﺮﺩﻥ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ﺍﺳﺖ، ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺭ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻥ ﻗﻔﻞ ﻭ ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﻣﺜﻞ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻧﺰﺍﻉ. «ﻓﺘّﺎﺡ» ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺳﻤﺎﻱ ﺣﺴﻨﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ. 📌ﭘﻴﺎم ﻫﺎ: ١- ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺍﻧﺒﻴﺎ ﺑﺮ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﺮﺩم، ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺩﻟﺴﻮﺯﻱ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﺮﺩم ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﻱ ﺍﻧﺒﻴﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺑﺎﻟﻌﻜﺲ. «ﻗﻞ ﻟﺎ ﺗﺴﺌﻠﻮﻥ ﻋﻤﺎ ﺍﺟﺮﻣﻨﺎ» ٢- ﺗﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻱ ﻣﻮﻓﻘﻴّﺖ ﺍﺳﺖ. (ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ «ﺟﺮم» ﻭ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ «ﻋﻤﻞ» ﻣﻌﺮّﻓﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.) «ﺍﺟﺮﻣﻨﺎ - ﺗﻌﻤﻠﻮﻥ» ٣- ﺍﮔﺮ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﺆﺛّﺮ ﻭﺍﻗﻊ ﻧﺸﺪ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻫﻤﻪ ﺭﺳﻴﺪﮔﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. «ﻗﻞ ﻳﺠﻤﻊ ﺑﻴﻨﻨﺎ ﺭﺑّﻨﺎ» ٤- ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ، ﻫﻢ ﻳﻮم ﺍﻟﺠﻤﻊ ﺍﺳﺖ، (ﺭﻭﺯ ﮔﺮﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﻫﻤﻪ ﻱ ﻣﺮﺩم) «ﻳﺠﻤﻊ ﺑﻴﻨﻨﺎ» ﻭ ﻫﻢ ﻳﻮم ﺍﻟﻔﺼﻞ. (ﺭﻭﺯ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﻣﺠﺮﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﺎﻥ) «ﺛﻢ ﻳﻔﺘﺢ» ٥ - ﺩﺍﻭﺭﻱ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﻖّ ﺍﺳﺖ. «ﻳﻔﺘﺢ ﺑﻴﻨﻨﺎ ﺑﺎﻟﺤﻖّ» ٦- ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﺩ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺿﻊ ﮔﻴﺮﻱ ﻫﺎ ﻭ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩﻫﺎ ﺣﻔﻆ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. «ﻳﻔﺘﺢ ﺑﻴﻨﻨﺎ ﺑﺎﻟﺤﻖّ» (ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﻱ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺣﻴﻠﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻔﺎﻕ ﻫﺎ ﻭ ﺯﺩﻭﺑﻨﺪﻫﺎ ﻭ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ...، ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ.) ٧- ﻛﺴﻲ ﺟﺰ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﻧﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻥ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ. «ﻫﻮ ﺍﻟﻔﺘﺎﺡ ﺍﻟﻌﻠﻴﻢ» 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐🌸 🔹❀‏ حدیث روز 🔹❀‏ 🕋پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : 🔺يَجيءُ يَومَ القِيامَةِ الُمصحَفُ وَالمَسجِدُ وَالعِترَةُ ، فَيَقولُ المُصحَفُ : يا رَبِّ حَرَّقوني ومَزّقوني ، ويَقولُ المَسجِدُ : يا رَبِّ خَرَّبوني وعَطَّلوني وضَيَّعوني ، وتَقولُ العِترَةُ : يا رَبِّ طَرَدونا وقَتَّلونا وشَرَّدونا . وأجثو بِرُكبَتَيَّ لِلخُصومَةِ ، فَيَقولُ اللّه ُ : ذلِكَ إلَيَّ وأنَا أولى بِذلِكَ 🔻روز قيامت، قرآن و مسجد و عترت مى آيند و قرآن مى گويد: پروردگارا! مرا سوزاندند و تكه پاره كردند. مسجد مى گويد: پروردگارا! مرا ويران كردند و خاليم گذاشتند و تباهم ساختند. عترت مى گويند: پروردگارا: ما را راندند و كشتند و آواره ساختند. و من براى دادخواهى زانو مى زنم، ولى خداوند مى فرمايد: اينها به من مربوط مى شود و من به آنها سزاوارترم. 📚✍🏻كنز العمّال : 11 / 193 / 31190 نقلاً عن الطبرانيّ وابن حنبل وسعيد بن منصور عن أبي أمامة والديلميّ عن جابر ، الخصال : 175 / 232 نحوه عن جابر 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐🌸 🗓️ امروز:سہ شنبہ     ☀️۰۳/مهرماه/١٤٠۳/۰۷          🌙 ۲۰/‌ربيع الأول/١٤٤٦/٣           2024/09/Sep/24🌲 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 🟢 ذکر روز 🕋 یا ارحم الراحمین(۱۰۰مرتبہ) *اے مهربان‌ترین مهربانان 💠ذکرخاص روزسه شنبه. یا. الله یا رحمن(۱۰۰۰ مرتبه) 🔷🔸ذڪر روز سه شنبه موجب روا شدن حاجات مے شود. ذڪر روز سه‌شنبه به اسم 🌹علی‌ بن‌ الحسین(عليه‌السلام) و 🌹 محمد بن علی(عليه‌السلام) و 🌹جعفر بن محمد(عليه‌السلام) است. روایت شده در این روز زیارت سه امام خوانده شود 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ 🤲اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَامهاو بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ  💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ ✋🏻 سـلام میدهیم به ارباب بی کفن:🚩 🚩اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ          🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
💎 تقویم نجومی 💎 ✴️ سه شنبه 👈3 مهر/ میزان 1403 👈20 ربیع الاول 1446👈24 سپتامبر 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز سه شنبه روز مناسبی برای امور زیر است. ✅خواستگاری و عقد و عروسی. ✅خرید و فروش. ✅بنایی و خشت بنا نهادن. ✅تاسیس و پایه گذاری امور اساسی. ✅برداشت محصولات کشاورزی. ✅درختکاری. ✅شروع به کسب و کار. ✅و شروع به درمان و معالجه خوب است. 🚖سفر : مسافرت سلامتی و سود دارد. 👶مناسب زایمان و نوزاد فاضل و دانشمند گردد. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🔭  احکام نجوم. 🌓 امروز قمر در برج جوزا است و برای امور زیر خوب است: ✳️خرید جنس مورد نیاز. ✳️معامله املاک و مستغلات. ✳️تبادل اسناد و قباله جات و قولنامه. ✳️ارسال کالا به مشتری. ✳️تاسیس شرکت و امور مشارکتی. ✳️شروع آموزش و تعلیمات. ✳️آغاز نگارش کتاب پایان نامه و مقاله. ✳️و ملاقات با روسا نیک است. 🔵نوشتن حرز و سایر ادعیه و نماز و بستن آن برای اولین بار مناسب است.    👨‍👩‍👧‍👦مباشرت امشب شب چهارشنبه : مباشرت شدیدا کراهت دارد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث ایمنی از بلاها می شود. 💉💉حجامت خون دادن فصد. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث صحت می شود. ✂️ ناخن گرفتن. سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن  روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب. تعبیر خوابی که امشب شبِ چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 21 سوره مبارکه "انبیاء " علیهم السلام است. اتخذوا آلهه من الارض هم ینشرون... و از معنای آن استفاده می شود که اگر کسی با خواب بیننده کدورت و دشمنی داشت برطرف شود و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا